به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ضربالمثلهای فارسی ریشه در ادبیات عامیانه ایران دارند. ادبیاتی که به گواه تاریخ ادبیات کشورمان، از غنای کمی و کیفی بالایی برخوردار است. چه در عرصه نثر و چه در عرصه نظم.
ضربالمثلهای فارسی را چقدر در مکالمات روزمرهمان به کار میبریم؟ نسل جدید چقدر در کنار تکیهکلامهای امروزی، ضربالمثلها و عبارات کنایهآمیز را به کار میبرند. شاید باید مثل تمامی امور فرهنگی دیگر برای بقای زبان فارسی، ادبیات نظم و نثر کشورمان از سویی رسانهها و از طرفی دیگر خانوادهها آستین بالا بزنند و در اشاعه این ضربالمثلها سهم داشته باشند.
ضربالمثلها بخش با ارزشی از زبان را شکل میدهند که نشاندهنده اعتقادات و ارزشهای یک جامعه و فرهنگ هستند. استفاده بجا از ضربالمثلها باعث زیبایی کلام و درک بهتر پیام از سوی شنونده میشود.
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «کوه به کوه نمیرسد، ولی آدم به آدم میرسد» میپردازیم.
*********************************
این ضربالمثل را معمولا زمانی به کار میبریم که فردی در مقابل ما عملی را با بیانصافی و ناجوانمردی انجام میدهد، اتفاقا زمانی میرسد که فردی که در حقش این رفتار ناروا انجام شده، میتواند در مقام جبران و یا تلافی آن رفتار با طرف مقابل بر بیاید. در این زمان است که پس از اعتراض طرف مقابل میگویند که کوه به کوه نمیرسه، ولی آدم به آدم می رسه.
در واقع می توانیم این طور بگوییم که این ضرب المثل به نوعی اشاره به این دارد که از هر دستی که بدهی از همان دست هم می گیری. اینکه در برابر دیگران هر طوری که رفتار کنی، همانطور هم جواب می گیری.
اما داستان این ضربالمثل طبق آنچه که حسن ذوالفقاری در کتاب «داستانهای امثال» آورده این است که.......
در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود، «بالا کوه« و «پایین کوه». از میانه آن دو کوه چشمهای روان بود که به هر دو آبادی میرفت و زمینهای آنها را سیراب میکرد.
این ماجرا ادامه داشت تا اینکه ارباب ده «بالا کوه» تصمیم میگیرد، برای به دست آوردن زمینهای ده پایین و البته سلطه به مردم آن، راه چشمه را به پایین کوه ببندد.
با این اتفاق زمینهای ده پایین کم کم خشک شدند و مردم به نشانه اعتراض همراه با کدخدا به ده «بالا کوه» رفتند؛ اما ارباب آن ده در جواب این اعتراضها گفت یا رعیت او شوند یا تا ابد بی آب خواهند ماند و گفت: بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل رعیت. این دو کوه هرگز به هم نمیرسند. من ارباب هستم و شما رعیت!
مردم ده پایین از این پیشنهاد و این حرف ناراحت شدند، چند روزی گذشت تا اینکه تصمیمی گرفتند. به پیشنهاد کدخدای ده، بیل و کلنگ را برداشتند و زمین را کندند و قنات حفر کردند. با این کار آب چشمه دوباره به زمینهای آنها راه پیدا کرد و کم کم چشمه بالا کوه خشک شد.
خبر به ارباب بالاکوه رسید. چارهای جز تسلیم ندید. به ده پایین رفت و گفت: شما با این کار چشمه ما را خشک کردید. اگر می توانید سر یکی از قنات ها را به طرف ده ما برگرداند.
کدخدای ده پایین گفت: اولاً؛ آب از پایین به بالا نمیرود، بعد هم یادت هست که گفتی: کوه به کوه نمیرسد. تو درست گفتی:
کوه به کوه نمیرسد اما آدم به آدم میرسد.
گزارش از: مریم محمدی
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام/
کشورمون چقدر در عرصه و هنر قشنگه
مرسی
ممنون
خیلی دوس داشتم