اینستاگردی باشگاه خبرنگاران صفحات هنرمندان، ورزشکاران و مسئولین را زیر و رو کرده و گلچینی از آنها را در یک بسته قرارداده است.

به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با گسترش فضای مجازی و وجود شبکه های اجتماعی فراوان، این روزها هنرمندان، ورزشکاران و مسئولین برای ارتباط تنگاتنگ با هوادارانشان از جزئیات زندگی خود و یا مسائل روز عکس گرفته و آن را به اشتراک می گذارند.

بسته امروز باشگاه خبرنگاران هم قصد دارد گلچینی از تصاویر و اخبار هنرمندان، ورزشکاران و مسئولین را در اختیار کاربران قرار دهد.

احمدرضا عابدزاده عکسی قدیمی از تیم ملی فوتبال ایران در سال 67 در صفحه اینستاگرام خود به اشتراک گذاشته است.


در قطر جام ملتها اسیا1367

عزت الله ضرغامی رئیس سابق صدا و سیما که یکی از فعالترین مسئولین در اینستاگرام است تجربیات دوران خدمت خود را در قالب پست های اینستاگرام در اختیار عموم مردم داده است.


هم زبانی !در مدت کمتر از دو سالی که معاون سینمایی وزارت ارشاد بودم ، تلاش کردم تا در قالب برنامه های جمعی ، هنرمندان کشور را در جریان امور اجرائی و پیشرفت ها و دستاورد های انقلاب قرار دهم .
هم فال بود و هم تماشا .
هم فرصت مناسبی بود تا هنرمندان ، مردم و مدیران کشور دل هایشان را بهم نزدیک کنند و فاصله ها کوتاه شود و هم با درک مشترک از اوضاع کشور ، اولویت های موضوعی و هنری به درستی و بر اساس نیاز مردم شناسائی و اقدام شود .تصویر مربوط به یکی از این بازدید ها در سال 75 است . چهره ی جوان آقای عرب نیا (مختار ثقفی) جالب تر از بقیه است . آقایان داود رشیدی ، سیامک اطلسی و اکبر عبدی هم دیده می شوند ..
***پی نوشت*** ..متاسفانه آسیب بزرگ امروز کشور ما دور شدن آدم ها از یکدیگر است . هم در سطح کارگزاران نظام و هم در سطوح مختلف مردم . خطر بزرگی که زمینه هرگونه سوء تفاهم و اختلاف و حتی کینه های غیر قابل حل را فراهم می سازد .می گوییم همدلی از هم زبانی خوش تر است . حرف درستی است . ولی اولویت امروز ما همزبانی است ! حتی اگر همدلی کمتر باشد ! هم زبانی و حفظ وحدت نیاز جدی امروز کشور است .


مهراب قاسم خانی در صفحه اینستاگرامش یادی از دوران کودکی خود کرد و عکس از آن زمان و خاطره ای مربوط به فیلم جنگ ستارگان را با طرفدارانش به اشتراک گذاشت.


سال پنجاه و هفت كه فيلم جنگ ستارگان توى ايران اكران شد من هفت سالم بود. ديدن اون فيلم روى پرده نه من، همه بچه هاى خانواده رو كلاً ديوونه كرد. هفته اى يكى دو بار كارمون شده بود بازى كردن كامل اون فيلم. نقش ها رو بين هم تقسيم ميكرديم و تمام صحنه ها رو بازسازى ميكرديم. ولى چالش اصلى زندگى من تازه از همينجا شروع ميشد. توى فيلم يه نقش اصلى بود به اسم لوك كه پرنسس ليا در پايان فيلم به اون ميرسيد. يه شخصيت ديگه هم بود به اسم هان سولو كه خيلى باحال و خوش تيپ بود و من طرفدار جدى اون بودم. مشكل اينجا بود كه من يه دختر دايى داشتم كه اون موقع پنج سالش بود و من خيلى جدى توى اون سن تصميم داشتم كه باهاش ازدواج كنم و نقش پرنسس ليا هميشه به اون مى افتاد. حالا من ميموندم كه دلم ميخواست هميشه هان سولو باشم ولى اگه ميشدم دختر داييم آخر فيلم ميرسيد به پسر خاله ام كه نقش لوك بهش ميفتاد... يعنى نميدونيد هر بار سر چه دوراهى عشقى بدى قرار ميگرفتم. هر دفعه هم آخرش عشق رو بى خيال ميشدم و هان سولو رو انتخاب ميكردم
پ.ن اول: حرص در آور ترين قسمتش اين بود كه توى قسمت دوم فيلم معلوم شد لوك برادر پرنسس ليا بود و پرنسس آخرش به هان سولو ميرسيد و فقط ميخواستن يكى دو سال منو جون به سر كنن
پ.ن دوم: پسر خاله و دختر دايى مورد نظر توى اين عكس نيستن ولى اينا هم پسر خاله و دختر خاله و دختر دايى هاى ديگه من هستن.ماشالله چيزى كه تو خانواده ما زياد بود بچه بود و اگه بن هور هم بازى ميكرديم بازيگر كم نمياورديم
پ.ن سوم: نفر اول سمت چپ پيمان برادرمه كه لباسمون رو هم با هم ست كرديم. البته پيمان چون بزرگتر بود توى اين بازى هاى ما شركت نميكرد
پ.ن چهارم: بين من و پيمان هم يه پسر خاله منه كه دو سال از من كوچيك تر بود ولى به خاطر جثه بزرگ ترش هميشه نقش يه موجود گنده پشمالو توى جنگ ستارگان به اسم چوباكا بهش ميفتاد كه از اول تا آخر بازى بايد نعره ميكشيد
پ.ن بعد از تحرير: دختر دايى مورد نظر آخرش با يه پسر خاله ديگه ام ازدواج كرد كه از ما بزرگتر بود و باهامون بازى نميكرد ولى از همه مون زرنگ تر بود و دورمون زد و پرنسس ليامون رو برد




پرویز پرستویی که این روزها در اینستاگرام فعال شده است متنی زیبا در ستایش مادر را به اشتراک گذاشته است.



"اشک خدا"

زن نابینا کنار تخت پسرش در بیمارستان نشسته بود و می گریست. فرشته ایی فرود آمد و رو به زن گفت: ای زن من از جانب خدا آمده ام

رحمت خدا برآن است که تنها یکی از آرزوهای تو را برآورده سازد, بگو از خدا چه می خواهی؟
زن رو به فرشته کرد و گفت: از خدا می خوام پسرم رو شفا بده.
فرشته گفت: پشیمان نمی شوی؟
زن پاسخ داد: نه!
فرشته گفت: پسرت اینک شفا یافت ولی تو می توانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی!
زن لبخندی زد و گفت: تو درک نمی کنی!
سالها گذشت و پسر بزرگ شد. او آدم موفقی شده بود و مادر موفقیت های فرزندش را با عشق جشن می گرفت.
پسر ازدواج کرد و همسرش را بسیار دوست داشت. روزی رو به مادرش کرد و گفت: مادر نمی دونم چطور بهت بگم ولی زنم نمی تونه
با شما یه جا زندگی کنه می خوام یه خونه برات بگیرم تا شما برید اونجا.
مادر رو به پسرش گفت: نه پسرم من می خوام برم خونه ی سالمندان زندگی کنم , آخه اونجا با هم سن و سالای خودم زندگی می کنم و راحت ترم.
و زن از خانه بیرون آمد , کناری نشست و مشغول گریستن شد.
فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای زن دیدی پسرت با تو چه کرد؟ حال پشیمان شده ایی؟ می خواهی او را نفرین کنی؟
مادر گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش می کنم. آخه تو چی می دونی؟
فرشته گفت: ولی باز هم رحمت خداوند شامل حال تو شده است و می توانی آرزویی بکنی. حال بگو؟ می دانم که بینایی چشمانت را از
خدا می خواهی , درست است؟
زن با اطمینان پاسخ داد: نه!
فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟
زن جواب داد: از خدا می خوام عروسم زن خوب و مادر مهربونی باشه و بتونه پسرم رو خوشبخت کنه آخه من دیگه نیستم تا مراقب پسرم باشم.
اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و از اشک هایش دو قطره در چشمان زن ریخت و زن بینا شد.
هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید: تو گریه کردی؟ مگه فرشته ها هم گریه می کنن؟
فرشته گفت: بله , ولی تنها زمانی اشک می ریزیم که خدا گریسته باشد!
زن پرسید: مگه خدا هم گریه می کنه؟!
فرشته پاسخ داد: خدا اینک از شوق آفرینش موجودی به نام مادر در حال گریستن است



پریناز ایزدیار هم عکس سلفی متفاوتی در اتاق گریم یکی از سریال هایی که در شبکه خانگی مخاطبان زیادی را به خود جلب کرده است به اشتراک گذاشت.



عکس یادگاری از اتاق گریم شهرزاد


پیام صادقیان هم با اشتراک عکسی سلفی برای هوادارانش آرزوی روزی خوب داشت.



روز خوبی داشته باشین



نسرین مقانلو که این شب ها با اجرای برنامه دست پخت های خودمانی میهمان خانه های مردم است عکسی به همراه میهمان های برنامه خود به اشتراک گذاشت.


امشب ساعت 19:30
مسابقه:دست پخت های خودمانی
از شبکه 2،و تکرار آن فردا 13:30
با حضور (نگار فروزنده نازنین و سوگل طهناسبی)
عزیز.
با شما خواهیم بود.


سحر جعفری جوزانی هم حال این روزهای خود را با بیتی از غزلیات حافظ در اینستاگرام به اشتراک گذاشت.


دردم نهفته به ز طبیبان مدعی/ باشد که از خزانه غیبم دوا کنند (حافظ)

در پایان کمند امیرسلیمانی هم عکسی از غروب یک روز کاری را به اشتراک گذاشته است.



غروب یک روز کاری


گزارش از هانیه میرزاهدایتی

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۰۵ ۲۶ آبان ۱۳۹۴
عالی
لطفا هر روز بسته اینستاگرام داشته باشید
ممنون