به گزارش خبرنگار
حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ از تمام مصیبت های کربلا که بگذریم مصیبت شهید شیرخوار روایتی است که عظمت این مصیبت را برایمان بیشتر روشن می کند. به راستی رباب حق داشت که پس از این مصیبت چندان تاب ماندن در دنیای بی حسین و کودکش را نداشت.
فرزند شیر خوارم را بیاورید تا با وى نیز وداع کنم. زینب (ع) فرزندش عبدلله [1]را که مادرش رباب بود به وى داد، امام (ع) طفل صغیر خود را بر دامن نشانده مى بوسید و مى فرمود: «دور باشند از رحمت خدا این مردم، آنگاه که جدت پیغمبر (ص) خصمشان باشد بعداً لهولاء القوم اذا کان جدک المصطفى (ص) خصمهم» .[2]پس از آن کودک خود را در بغل گرفت و به طرف اهل کوفه آمد تا مقدارى آب برایش در خواست کند، در همین حال که کودک در بغل پدرش بود حرمله بن کاهل اسدى، تیرى بسویش رها کرد و او را شهید نمود. خون که از گلوى وى سرازیر شد امام (ع) با دست خود آنها را گرفت و به سوى آسمان پاشید .
امام باقر (ع) فرمود: «حتى از آن خون به زمین برنگشت»، [3]و در همین مورد است که حضرت حجت امام زمان (ع) و عجل لله تعالى فرجه مى فرماید :
«السلام على عبدلله الرضیع، المرمى الصریح، المتظحط دما و المعصد بدمه الى السماء، المذبوح بالسهم فى حجرأبیه، لعن لله رامیه، حرمله بن کاهل الاسدى و ذویه »
پس از آنکه خون گلوى فرزند را گرفت و به آسمان پاشید این جملات را فرمود : «این مصیبت نیز بر من آسان است زیرا خداى تعالى آنرا مى بیند
سلام برعبدلله آن کودک شیرخواره که به خاک و خون غلطید، و خونش فراسوى آسمان بالا رفت، کودکى که با تیر در بغل پدر، او را کشتند، خداوند کشنده اش حرمله و یارانش را لعنت کند. [4]
پس از آنکه خون گلوى فرزند را گرفت و به آسمان پاشید این جملات را فرمود : «این مصیبت نیز بر من آسان است زیرا خداى تعالى آنرا مى بیند هون على ما نزل بى، انه بعین لله تعالى خداوندا! اگر نصر و پیروزى در دنیا را از ما گرفته اى، در عوض بهتر از آنرا در آخرت نصیب ما بگردان، و انتقام ما را از این مردم ستمگر بگیر که این کودک من کمتر از بچه ناقه صالح پیغمبر نیست
اللهم لا یکون أهون علیک من فصیل، الهى ان کنت حبست عنا النصر فاجعله لما هو خیر منه و انتقم لنا من الظالمین» [5]
«و این مصیبت را که در دنیا بر ما وارد آمد ذخیره آخرت ما قرار بده و اجعل ما حل بنا فى العاجل، ذخیره لنا فى الآجل» [6] «خداوندا! تو شاهدى که این مردم شبیه ترین فرد به پیغمبرت (ص) را کشتند اللهم انت الشاهد. على قوم قتلوا آشبه الناس برسولک محمد (ص)[7] و در همان حال که خون حضرت على اصغر (ع) را به سوى آسمان مى پاشید صدائى از عالم غیب شنید که مى گفت: «یاحسین (ع)! بگذار على اصغر (ع) را که دایه اش در بهشت منتظر است دعه یاحسین! فان له مرضعاً فى الجنه»[8]
پس از شنیدن این عبارت، امام (ع) از اسب فرود آمد و با نوک شمشیر خود قبرى حفر و پس از نماز در حالیکه بدنش را خونمالى کرده بود دفن نمود. [9]و برخى فرموده اند که جنازه حضرت على اصغر (ع) را کنار سایر جنازه هاى شهداى اهل بیت گذاشت. [10]
پی نوشت ها:
[1] ابن شھر آشوب در مناقب ج 2 ص 222 فرموده است: وى على اصغر بوده است، و سید بن طاووس نیز در اقبال در ضمن زیارتى که براى روز عاشورا نقل کرده این جمله را آورده است :صلى لله علیک و علیھم و على ولدک على الاصغر الذى فجعت به .
[2] مقتل خوارزمى ج 2 ص 22 و بحار ج 45.
[3] ابن نما در مثیر الاحزان ص 36 و سید در لھوف، روایت از امام محمد باقر (ع) ذکر کرده اند ولى - ابن کثیر در کتاب البدایه ج 8 ص 186 و فرمانى در اخبار الدول ص 108 و مقتل خوارزمى ج 2 ص 32 فقط نوشتھ اند امام (ع) دو مشت خود را پر از خون کرد و به طرف آسمان ریخت و دنباله آنرا ننوشته اند که خون به زمین برنگشت، و ضمناً ابن کثیر اضافه کرده است مردى از بنى اسد که به او ابن موقد النار مى گفتند على اصغر (ع) را با تیر شھید کرد .
[4] لھوف سید بن طاووس ص 66
[5] مثیر الاحزان ابن نما ص 66 و مقتل خوارزمى ج 2 ص 32 ، لکن در مقتل خوارزمى جملھ اللھم لا یکون - اھون علیک من فصیل ذکر نشده است و تنھا در مقاتل الطالیین آمده است .
[6] 388 تظلم الزھراء ص 122 .
[7] منتخب طریحى ص 313 .
[8] تذکره الخواص سبط ابن جوزى ص 144 . و محمد بن طلحه در کتاب مطالب السؤال فرموده است. پس از -
آنکه بر او نماز خواند، جنازه اش را دفن فرملھه بدمه و حفر له بسیفه، و صلى علیه و دفنه .تذکر چند نکته :
1چرا امام حسین (ع) خون حضرت على اصغر (ع) را به آسمان پاشید و چرا خون به زمین -برنگشت؟ شاید سر مسئله این باشد که خون آن مظلوم نفیس ترین و محکمترین سند مظلومیت امام حسین (ع) بود و لذا مى بایست در بھترین جایى آنرا نگھدارى کند و به امانت بسپارد تا روز قیامت بتواند از آن استفاده کند و زمین و زمینیان قابلیت امانتدارى چنین امانتى را نداشتند لذا آنرا به آسمان فرستاد و آسمان و آسمانیان نیز با قبول آن تاج افتخار بر سر گذاشتند و ثابت کردند که آدمیان ستمگر و نادانند و قابلیت کشیدن بار امانت را ندارد(انه ظلومجھول).
2چرا امام (ع) بر ھیچ یک از جنازه شھدا نماز نخواند و بر جنازه على اصغر (ع) نماز -خواند؟ با اینکه دیگران بالغ و بزرگ بودند ولى حضرت على اصغر (ع) نابالغ و صغیر آنھم کمتر از ھفت سال نماز نمى خوانند. احتمال دارد به این جھت حضرت امام (ع) بر جنازه على اصغر نماز گذاشت که به جھانیان تفھیم کند شھادت این کودک از بزرگترین موارد امتحان وى بوده است اگر چه به ظاھر کوچک ولى در واقع از ھمه بزرگتر و مھمتر بوده است... و لذا وقتى که امام (ع) او را به پیشگاه خدا تقدیم کرد تمام انبیاء و فرشتگان خدا و ملائکه مقربین، ھمه از او تعجب کردند که چگونه حسین (ع) توانست از عھده این امتحان به در آید، و چون این توفیق را به دست آورد فرمود :ھون على ما نزل بى، انھ بعین لله تعالى این نیز بر ما آسان است و در راه خدا ھمه چیز سھل است، از اینرو نماز را بعنوان سپاس و شکر بر این توفیق و تقرب بیشتر بخدا بجاى آورد که نماز موجب تقرب ھر پرھیزگار است الصلوه قربان کل تقى .
3چرا امام (ع) بدن حضرت على اصغر را با خون گلویش آغشته کرد؟ شاید به این جھت بوده ک چون - حضرت على اصغر در میان ھمه شھداء ممتاز و از ھمه مظلومتر بوده است از این رو امام (ع) خواست داراى آرم ویژه اى باشد تا در قیامت نیز با ھمین آرم علامت از دیگران ممتاز باشد و بتواند آنرا وسیله شفاعت امت جدش قرار دھد .
4اما چرا حضرت امام (ع) تنھا بدن على اصغر را دفن کرد و بدن ھیچ یک دیگر از شھداء را دفن -نفرمود؟ احتمالاً یکى از چند مسئله زیر بوده : اول آنکه: حضرت على اصغر (ع) آخرین شھید بود و پس از او دیگر کسى نبود که شھید شود لذا درمورد دیگران این موقعیت و این فرصت نبود .
دوم اینکه: ھمانطور که گفته شد على اصغر (ع) در میان شھداء از ھر جھت ممتاز بود، بخاطر ھمان امتیاز، حضرت امام (ع) بدنش را دفن کردند و در مورد دیگران این عمل را انجام ندادند و برخى از بزرگان تعبیر کرده اند که على اصغر (ع) قرآن بغلى امام بود و امام نخواست این قرآن روى زمین بمان و زیر سم ستوران ورق ورق شود، لذا او را دفن نمود .
سوم آنکه: چون مظلومیت حضرت على اصغر (ع) که نه جنگى کرد و نه مى توانست از خود دفاعى بکند بر ھر انسانى معلوم و مصیبتش دلخراش بود، امام (ع) نخواست ھنگام عبور اسراء از قتلگاه با دیدن بدن او بیش از آنچه داغدیده ھستند دلشان بسوزد، و این مصیبت آنقدر جانگداز و سوزنده بود که تنھا خداى تعالى امام را در این مصیبت تسلیت گفت و از عالم غیب شنید که مى گفت :دعه یا حسین فان له مرضعاً فى الجنه .
از این جمله نیز استفاده مى شود وقتى که در بغل امام تیر بر گلوى نازک على زدند امام (ع) با حالت حیرت و بھت به او نگاه مى کرد و بدنش را ھمچنان در بغل نگه داشته بود و دل از او بر نمى کند لذا خطاب آمد: او را بگذار که دایه اش در بھشت آماده و در انتظار اوست. ھمچنانکه در وفات ابراھیم فرزند پیغمبر (ص) نیز از آسمان این پیام آمد :ان مرضعاً فى الجنه بدینوسیله دل پیغمبر (ص) آرام گرفت. (الأصابھ ج 1 ص 94 و استیعاب ج 1 ص 45 و تھذیب الاسماء نووى ج 1 ص 102 و شرح المواھب اللدنیھ زرقانى ج 3 ص 214 ).
[9] مقتل خوارزمى ج 2 ص 32 و احتجاج طبرسى ص 163 طبع نجف .
[10] قول مزبور را به مرحوم شیخ مفید نسبت داده اند لکن در کتاب ارشاد طبع بصیرتى قم که در کتابخانه -اینجانب (مترجم) موجود بود آنرا نیافتم .
منبع: سایت کرب و بلا
انتهای پیام/