به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان، دنیس راس مذاکره کننده سابق دولت باراک اوباما در گزارشی در پولیتیکو به تشریح جزییاتی درباره روشهای مذاکره آمریکا درباره مسئله هسته ای ایران پرداخت.
پولیتیکو در مطلبی به قلم دنیس راس نوشت: هشتم نوامبر 2013 میلادی، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل از من (دنیس راس) خواست که پس از غروب برای گفتگویی معمولی به خانه اش بروم.
من در اورشلیم «بیت المقدس» بودم و وی قصد داشت درباره گفتگو با فلسطینیان و نیز مذاکرات هسته ای با ایران با من گفتگو کند. بعدا فهمیدم که زمانی که وارد محل اقامت وی شدم وی در حال گفتگوی تلفنی امن با باراک اوباما رییس جمهور آمریکا بود. زمانی که من پس از گفتگویش با اوباما با نتانیاهو روبرو شدم وی به طرزی به هم ریخته بود که من تاکنون ندیده بودم.
چند ساعت پیش در همان روز، جان کری وزیر خارجه آمریکا اسراییل را به مقصد ژنو ترک کرده بود تا ببیند می تواند به توافق موقت هسته ای با ایران برسد یا خیر. اسراییلی ها واقعا غافلگیر شده بودند که چطور ممکن است چنین توافقی در آستانه رخ دادن باشد. تنها یک هفته پیش از آن تیم اسراییلی مطالعات ایران در جریان گفتگوها قرار گرفته بود با این حال سوزان رایس مشاور امنیت ملی آمریکا به اسراییلی ها اجازه نداده بود در جریان کامل گفتگو ها قرار گیرند.
اکنون این غافلگیری موجب نگرانی آنها شده بود و کری که مناسبات خوبی با نتانیاهو داشت نتوانسته بود به وی درباره محتوای توافق اطمینان دهد. نتانیاهو به طور علنی اعلام کرده بود که اگر توافق نهایی شود، یک اشتباه تاریخی خواهد بود. رییس جمهور خواستار تغییر دیدگاه نخست وزیر اسراییل بود چرا که موضع گیری اسراییل می توانست در گرایش کنگره درباره توافق تاثیر داشته باشد.
این تماس بی نتیجه بود و من به شدت حس کردم چقدر نتانیاهو احساس تنهایی می کند.
وی بر این باور بود که آمریکا همه اهرم های خود را در توافق از دست داده است و لغو تحریم ها همه فشارها بر ایران را برخواهد داشت. ایران یک کشور در آستانه دستیابی به سلاح هسته ای خواهند شد و اسراییل با گزینه های نامطلوبی روبرو خواهد بود.
من این نتیجه گیری وی را به چالش کشیدم و گفتم تحریم ها فرونخواهد ریخت زیرا آمریکا کارهای زیادی می تواند بکند که از جمله آن ترسیم هزینه های زیادی است که برای شرکت هایی ایجاد کند که فکر لغو تحریم ها را درسر دارند.
وی اعتراف کرد که شاید حق با من باشد با این حال آنچه مشخص است اینکه وی از اظهارات اوباما چنین متوجه شده بود که وی دیگر تمایلی برای افزایش فشارها بر ایران ندارد. زمانی که از وی پرسیدم چرا چنین نتیجه گیری کرده است گفت زیرا رییس جمهور احساس می کند سیاست استفاده از نیروی قهری را رد می کند و بنابراین لازم است که به توافق دست یابد.
من به وی گفتم شاید هدف اوباما اشاره به مسئله خستگی مردم آمریکا از جنگ بوده و لازم است مسئولان آمریکایی نشان دهند همه تلاش خود را در جهت دموکراسی صورت داده اند و اینکه توافق این گزینه را در اختیار ما قرار می دهد. با این حال نخست وزیر اسراییل این احساس را داشت که رییس جمهور به وی گفته است که واقعیت داخلی در آمریکا گزینه های کمی جز جنگ در برابر وی قرار داده است.
من اطمینان داشتم که دو طرف در حالی به یک زبان صحبت می کردند اما حرف یکدیگر را متوجه نشده اند و با کری تماس گرفتم تا به وی بگویم که نخست وزیر اسراییل دیدگاهی درباره موضع آمریکا دارد که باید اصلاح شود.
کری به سرعت با یک تماس مسئله را پیگیری کرد. با این حال این مشکل کاخ سفید بود و کری نمی توانست به راحتی آن را حل و فصل کند. در صورتی که تام دانیلون هنوز مشاور امنیت ملی بود، به طور قطع درک می کرد که مشکل چیست و فورا با همتای خود مسئله را مطرح می کرد. اگر این دیدگاه اصلاح نمی شد اوباما را وادار می کرد که تماس بگیرد.
وی در سپتامبر 2012 دقیقا این کار کرده بود زمانی که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در اظهاراتی علنی موضع ما درباره مسئله هسته ای ایران را به چالش کشیده بود. دانیلون یک تماس گرفت و شرایط نه تنها بهبود یافت بلکه دو طرف به تفاهم نیز رسیدند.
به عکس شاهد هیچ تماسی از سوی سوزان رایس نبودیم و هیچ پیگیری نیز از سوی رییس جمهور صورت نگرفت و نخست وزیر اسراییل انتقادات علنی خود را تا دو هفته پس از دستیابی به توافق موقت کاهش نداد. در عوض رایس با آن ذهنیت جنجالی خود به ایب فاکسمن مدیر اتحادیه ضد نژاد پرستی گفت موضع نتانیاهو واقعا توهین آمیز بود. از دید وی نخست وزیر اسراییل همه چیز را به زبان آورده است و تنها رییس جمهور را سیاه زنگی خطاب نکرده است.
این مسئله می توانست که شکلی دیگر نیز پیگیری شود. باراک اوباما رییس جمهور آمریکا از آغاز ریاست جمهوری خود متمرکز بر رویکرد مسیر دو سویه درباره ایران و برنامه هسته ای این کشور بود. اینکه دولت آمریکا آماده تعامل مستقیم با ایرانی ها بود با این حال همزمان اهرم های خود در برابر آنها را نیز تقویت می کرد. این تعامل به دو صورت به ایرانی ها اعمال فشار می کرد.
نخست گفتگو با آمریکا موجب ایجاد شکاف در میان نخبگان ایران می شد و دوم اینکه اگر ایرانی ها از تعامل مستقیم با آمریکا خودداری می کردند اعمال تحریم ها ضد آنها ساده تر می شد. امید این بود که رفتار ایران از طریق مذاکرات تغییر کند با این حال اگر ایرانیها به هیچ وجه تعامل نمی کردند یا اینکه تعامل می کردند اما تغییر نظر نمی دادند و مصالحه نمی کردند ما می توانستیم که فشار بین المللی را بر آنها افزایش دهیم تا مسیر خود را تغییر دهند.
اسراییل در این رویکرد یکی از عوامل اصلی بود. به منظور متوقف کردن اقدام اسراییل ضد آنچه اسراییل تهدید موجودیتی قلمداد می کند، رییس جمهور می دانست که باید این گونه نشان دهد که می تواند فشار جدی بر ایران وارد کند که برنامه هسته ای خود را تغییر دهد. اوباما در نخستین دیدار خود با نتانیاهو در ماه مه 2009 میلادی، منطق مسیر دوسویه که لزوما آغاز آن تلاش برای تعامل بود را توضیح داد.
زمانی که نتانیاهو این سئوال را مطرح کرد که آمریکا چقدر در مسیر تعامل حرکت خواهد کرد و به طور آشکار نگران بود که ایران همزمان با پیگیری برنامه هسته ای خود به تلف کردن وقت مشغول می شد اوباما در پاسخ گفت اگر پیش از پایان نخستین سال هیچ اتفاقی نیفتد ما به سمت تحریم ها حرکت خواهیم کرد. رییس جمهور به منظور افزودن به اعتبار گزینه فشار بر ایران، از اسراییلی ها خواست این مسئله را درک کنند زمانی که می گوید همه گزینه ها روی میز واقعا جدی است.
به این منظور ما اسراییلی ها را در جریان اقدامات نظامی احتمالی خود درباره برنامه هسته ای ایران قرار دادیم. اوباما در اوایل دولت خود به پنتاگون دستور داد که اطیمنان حاصل کند می تواند اظهارات خود را با عمل همراه کند.
وی در جمع کوچکی از ما گفت اگر تصمیم بگیرد که دیگر باید از زور استفاده شود نمی خواهد به وی گفته شود که از ابزارهای لازم نظامی برخوردار نیست. وی همچنین نمی خواست که هیچ گزینه ای جز استفاده از زور نداشته باشد.
در حالی که تعامل و تحریم های احتمالی ابزاری برای تحت تاثیر قرار دادن ایرانی ها بود این مسئله نیز کامل روشن بود که این گزینه ها خود پایان ماجرا نبودند. هدف این بود که ایران برنامه هسته ای خود را محدود کند.
گیتس خواستار گفتگوهای نظام مند نه تنها درباره اهداف آمریکا بلکه درباره سناریو های مربوط به درگیری از جمله در صورت حمله اسراییل به سایت های هسته ای ایران و اقدامات تلافی جویانه ایران و آنچه آمریکا باید در حمایت از اسراییل ، عدم حمایت اسراییل و تهدید ایران صورت دهد، بود. این درخواست گیتس منجر به گفتگوهای بسیار حساس شد که در برخی از آنها رییس جمهور نیز حضور داشت.
بیش از هر مسئله دیگری این گفتگوها منجر به تقویت حضور آمریکا در منطقه و استقرار موشک و اضافه شدن یک ناو هواپیمابر در خلیج فارس شد. این روند منجر به افزایش توان آمریکا برای برخورد با هر گونه حادثه احتمالی در این ارتباط شد و ما درباره این مسئله با اسراییلی ها صحبت کردیم.
اگرچه ما برخی از توانمندی های نظامی و اطلاعاتی را که حملات یکجانبه اسراییل را تسهیل می کرد فاش نکردیم اما گرایش رییس به درخواست های نظامی و اطلاعاتی اسراییل بسیار مثبت بود. هیچ اختلاف نظری نیز در این باره در میان مشاوران بلندپایه رییس جمهور آمریکا وجود ندارد. تنها اختلاف نظری که وجود داشت این بود که آیا باید از دستیابی ایران به سلاح هسته ای جلوگیری کنیم یا اینکه در نهایت آماده قبول دستیابی ایران یا مهار این کشور باشیم.
هیچ کس پیامدهای دستیابی ایران به سلاح هسته ای یا توانمندی هسته ای را کم نمی دانست با این حال بحث هایی در این باره وجود داشت که آیا باید برای جلوگیری عبور ایران از آستانه دستیابی به سلاح هسته ای در صورت شکست تحریم های اقتصادی، انزوا، فشار دیپلماتیک و شکست مذاکرات از زور استفاده کرد یا خیر. گیتس و مایک مولن رییس وقت ستاد مشترک ارتش آمریکا به صراحت اعلام کردند ما در حال حاضر دو جنگ در منطقه داریم و دیگر کافی است.
آنها درباره ایران موضع ملایمی نداشتند با این حال طرفدار آن بودند که در صورت شکست همه دیگر گزینه ها از قدرت قهری استفاده شود.
کلینتون به عنوان وزیر خارجه وقت آمریکا، تام دانیلون معاون وزیر خارجه، جیم اشتاینبرگ و من دیدگاهی متفاوت داشتیم. با این حال ما می دانستیم که برای موفقیت دیپلماسی قهری، ایرانی ها باید باور می کردند که ما در صورت شکست دیپلماسی از توان قهری استفاده می کنیم.
این واقعا مایه ناامیدی بود که گیتس و مولن هر از چند گاهی از هزینه های سنگین حمله به ایران صحبت می کردند. اگر هزینه ها آنقدر سنگین بود چرا ما اصلا باید چنین اقدامی می کردیم و چرا ایرانی ها باید باور می کردند که وقتی وی می گوید همه گزینه ها روی میز است کاملا جدی است؟
انتهای پیام/