بیماران نیازمند کلیوی هم درد بیماری را تحمل می کنند و هم درد نداری را.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان:پسرکی با چشمان تیله ای و موهای بلوند هفت سال بیشتر ندارد و صورت لاغر و کشیده و بازوان استخوانی اش نشان از تغذیه نامناسب او دارد.
او تنها فرزند و همراه همیشگی مادر جوانش است.
این مادر که درلیست بیماران دیالیزی زنجان قرار گرفته است، بغض نهفته اش را دیگر نمی تواند از پسرک پنهان کند و در حالی که جلوی دیدگان پسرش اشک از چشمانش جاری می شود، می گوید: دکتر نوشته باید پیوند کلیه شوم. 
نسخه دکتر را نگاه می کنم، اوضاع هر دو کلیه مادر وخیم است و باید تا پیدا شدن کلیه درد سوزن های دیالیز را تحمل کند. 
مادر اشک می ریزد و با بغض با من حرف می زند و پسرک با چشمانی که در محاصره اشک هایش قرار دارد، به صورت مادر نگاه می کند و من می دانم که درونش غوغایی است. 
می خواهم که ذهنش را به موضوع دیگری منحرف کنم تا از اضطراب و نگرانی هایش بکاهم پس نامش را می پرسم، به آرامی می گوید: پوریا. 
اشک های مادر لحظه به لحظه بیشتر و دل پر دردش طوفانی تر می شود، می گوید: همسرم اعتیاد دارد و هیچ توجهی به من و فرزندم نمی کند و تنها منبع درآمدمان کمک های همسایه ها، اطرافیان و انجمن حمایت از بیماران کلیوی است.
او ادامه می دهد: از پرداخت20 میلیون تومان هزینه پیوند کلیه ام ناتوان هستم.
پوریا کمی آن طرف تر با چهره ای گرفته لبه میز را می خراشد اما خراشیده تر از لبه میز دل پردرد پوریا است.
مادر از یاس و مرگ و یتیمی فرزندش حرف می زند و من تلاش می کنم که پوریا سخنان مادر را نشنود، اما او پسر کنجکاو و باهوشی است و حرف های مادرش را به خوبی درک می کند.
معصومانه نگاهم می کند و لحظه ای که او را دلداری می دهم و از خوب شدن مادرش می گویم؛ به آرامی می گوید: ما که پول نداریم.
امیدوارش می کنم و می گویم: خوب، مردم پول زیاد دارند و پول معالجه مادرت را آنها می دهند و مادرت دوباره خوب می شود.
برق امید در چشمانش پیدا شده و لبخندی پنهانی بر لبان رنگ پریده اش ظاهر می شود.
اما پوریا با معصومیت بچه گانه اش باز می پرسد: یعنی آنها زیاد پول دارند؟ 
حالا ذهن من نیز پر از دغدغه شده است و دلم می خواهد دستان سخاوتمند مردمان کشورم مادر پوریا را به زندگی بازگرداند و پوریا یتیم و بی کس نشود.
فکر و خیال درمان مادر، ذهن پوریا را درگیر کرده است و او دیگر آرزویی غیر از سلامتی مادر ندارد در حالی که باید خاطرات رفتن به کلاس اول را در ذهن خود ثبت کند اما این خاطرات توام با مریضی مادر شده است.
پوریا هنوز لذت رفتن به کلاس اول را نچشیده است و امید می رود که دستان توانمند مردم ایران اولین روزهای مشق و درسش را با خوب شدن مادر، خاطره کنند تا مهربانی این مادر جوان بدرقه راه اولین روزهای دبستان پسرک باشد.
لحظه ای که از اتاق خارج می شود، در حالی که دستان مادرش را محکم در دست دارد، سرش را برمی گرداند و نگاهش سرشار از التماس است که هزاران خواهش در آن فریاد می زند و تعبیر آن می رود که: 'نگذارید مادرم بمیرد'.
انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی زنجان با شماره حساب 65/33466570 بانک ملت آماده دریافت کمک های شما مردم نوع دوست برای کمک به این مادر بیمار است. تلفن هماهنگی5-334411203-024 است.

منبع:ایرنا
انتهای پیام /
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
سفاح
۰۱:۳۶ ۱۰ شهريور ۱۳۹۴
بهتر نیست این ادم هایی که در زندان به دلایل مختلف اعدام میشوند را جهت اهدای عضو استفاده کنند .