تیم ملی بسکتبال در حالی فردا به مصاف کره‌جنوبی می‌رود که فینال بازی‌های آسیایی اینچئون را به این تیم واگذار کرد.

 به گزارش خبرنگار حوزه توپ و تور گروه ورزش باشگاه خبرنگاران جوان، با وجود گذشت یک‌سال از شکست تلخ تیم ملی بسکتبال ایران در دیدار پایانی بازی‌های آسیایی اینچئون برابر کره‌جنوبی، هنوز تداعی پسین لحظات جهنمی آن دیدار، خیلی‌ها را آزرده‌خاطر می‌کند. زمانی که در کسری از ثانیه، سبد کره‌ای‌ها مقابل پرتاب سه امتیازی صمد، فرونمی‌ریزد و در ریباند هم حدادی زیر حلقه میزبان، فرشته نجات ایران نمی‌شود تا اندک تماشاگران ایرانی حاضر در سالن  و میلیون‌ها هموطن او در قاب جعبه جادویی ناباورانه شکست حدادی و ایران را ببینند.  

کره‌ای‌ها سر از پا نمی‌شناسند. حق دارند. آن‌ها فاتح دیداری شده‌اند که بی‌شباهت به فیلمی مهیج نیست. درست مانند لحظه‌‌های پایانی دیدارهای بسکتبال که در صنعت سینما روی پرده نقره‌ای می‌نشیند اما این بار با نقره‌داغ شدن آسمان‌خراش‌های ایرانی، کره‌ای‌ها پایکوبی می‌کنند. تلخ‌ترین نقره کاروان ورزشی ایران در اینچئون. خداحافظی دراماتیک بچیرویچ. رویای قهرمانی به‌سان مشعل بازی‌هایی آسیایی 2014 خاموش می‌شود. 

ساعتی بعد، والیبالیست‌ها تاریخ‌ساز می‌شوند و نشان طلا را قدرتمندانه از چنگ مردان سرزمین آفتاب تابان بیرون می‌کشند اما این مرهم، دوام زیادی ندارد. آن ثانیه‌های جهنمی، مانند کابوسی ادواری در ناخودآگاه‌مان تکرار می‌شود و تکرار و تکرار می‌شود. آسمان‌خراش‌های وطنی، مبهوت مبهوت پایکوبی کره‌ای‌ها شده‌اند. مراسم توزیع مدال آغاز می‌شود. کسی پای رفتن روی سکوی دوم را ندارد. کسی نمی‌خواهد باور کند، مدال طلایی که آرزوی دیرین بسکتبال ایران بود به همین سادگی روی سینه بازیکنان میزبان می‌درخشد.  

بازیکنان و مربیان ایران، یکی از تلخ‌ترین روزهای زندگی خود را تجربه می‌کنند. حدادی خسته‌تر از همیشه نفس نفس می‌زند. کامرانی سعی می‌کند اندوهش را مقابل چشم‌های نم‌دار یخچالی پنهان کند. آفاق، نگاه حسرت‌بارش را از اسکوربورد می‌گیرد و به سکوی نخست می‌دوزد. لب‌های کاردوست لحظه‌ای گشوده می‌شوند و بعد، بدون گفتن کلامی دوباره به هم می‌چسبند. 

ساهاکیان چیزی زیرلب می‌گوید اما صدای او هم مانند رویای قهرمانی ایران در هیاهوی سالن گم می‌شود. اصلانی لحظه‌ای سرش را میان کف دست‌هایش می‎‌گیرد و شانه‌هایش آرام تکان می‌خورند. مشایخی با پشت دست عرق پیشانی‌ و اشک‌هایی را که به پهنای صورت‌اش ریخته می‌گیرد. زنگنه، انگار چیزی را در ذهن‌اش مرور می‌کند. ارغوان برای لحظه‌ای پلک‌هایش را روی هم می‌گذارد.

جمشیدی در برزخ رفتن روی سکوی دوم یا ماندن در رختکن چشم به شاهین‌طبع و بچیرویچ دارد که در هیاهوی سالن به سختی صدای یکدیگر را می‌شنوند و صمد از حلقه‌ای که دقیقه‌ای پیش مغلوب‌اش شده بود، چشم نمی‌گیرد. لوندی سرنوشت و آرزوهای بربادرفته، کاپیتان را هم مغموم کرده است. ساعتی بعد همه رفته‌اند. سالن سامسام اینچئون با چراغ‌های خاموش، مانند کودکی که پس از شیطنت به خواب آرامی رفته، رویاهای ایران را محو می‌کند.  
 
امروز شاید بهترین فرصت برای زدودن غبار خاطره تلخ اینچئون از خاطر بسکتبال ایران است. درک بائرمن، حالا شاگردان خود را به خوبی شناخته است. به یقین از آن دیدار لعنتی هم چیزهایی به او گفته‌اند. هرچند مرد آلمانی تا کنون نشان داده بیش از برد و باخت در پی شناخت مهارت‌های فردی و گروهی بازیکنان است اما او هم دوست دارد ایران با عبور از سد کره‌جنوبی به شرایط روحی مطلوبی برسد. هرچند بائرمن زمان شکست تلخ ایران در فینال اینچئون، کنار تیم ایران نبوده اما مرد آلمانی با دمیدن روح یکدلی در پیکره تیم ملی بسکتبال، انگیزه‌ای هم‌پای بازیکنان ایران برای شکست کره‌جنوبی دارد. 

گزارش از یاسر سماوت

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار