به گزارش خبرنگار سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، بعد از حصول توافق اولیه ایران و گروه کشورهای 1+5 بر سر "برجام" در وین، رفت و آمدهای اروپانشینان به ایران افزایش یافته و آنگونه که در برخی اخبار منعکس است، ظاهراً قرار است بیشتر هم بشود؛ از جمله خبر سفر قریب الوقوع رئیس جمهور اتریش و تعدادی دیگر از وزرای خارجه اروپایی به تهران، مدتی است در رسانهها نقل میشود.
با عنایت دقیق بر تحولاتی که از پس از توافق اولیه بر سر برجام رخ داده و به ویژه با رصد موشکافانه رفتار اروپاییها در مدت اخیر میتوان به چند نکته مهم پی برد؛
اول آنکه اروپا یک بازیگر مهم در صحنه روابط بینالمللی است و به نظر میرسد نباید و نمیتوان از اهمیت روابط پایدارتر و سازندهتر میان جمهوری اسلامی ایران و اروپا غافل شد. اروپا به عنوان پهنهای از گیتی که بیشترین اقتصادهای ملی توسعهیافته را در گستره خود دارد، دارای ظرفیتهای اقتصادی و بازرگانی قابل توجهی است که باید مورد توجه باشند.
دوم اینکه اگر اتحادیه اروپایی را نماد اراده مشترک و همکاری و همبستگی منسجم و منظم مردم و دولتهای سطح "قاره سبز" بدانیم، باید از آن، برداشت یک "بازوی اجرایی قوی برای اروپا" داشت و به این نتیجه رسید که اتحادیه اروپایی همچنان که در اساسنامه آن نیز متجلی شده، اهرم تعامل دیپلماتیک با دنیاست که در کنار اهداف سیاسی، مقاصد تجاری و اقتصادی اروپاییها را نیز جامه عمل میپوشاند.
چهارم آنکه به دلیل همه قابلیتها و ظرفیتهای درونزای داخلی که اتحادیه اروپا از آنها برخوردار است، باید وزن قابل توجهی در سطح بینالمللی برای این اتحادیه قائل شد. اروپاییها با آگاهی از همه این استعدادها اینک زمینه را برای تعامل سیاسی قویتر و رابطه بازرگانی وسیعتر با جمهوری اسلامی ایران مساعد یافتهاند.
پنجم اینکه اقتصاد و تجارت و سیاست در جهان امروز، پدیدههای مستقل و منفک از هم نیستند بلکه ماهیتهایی کاملاً به هم وابسته و در هم تنیده هستند. اروپاییها شاید بهتر از هر کس دیگری میدانند که برای رسیدن به اهداف و مقاصد مورد نظرشان از جمله و به ویژه برای نیل به وضعیت توسعه یافتگی بیشتر باید این سه مقوله را توأمان مورد نظر قرار دهند و لذا تلاش میکنند از فرصت تاریخی و ارزندهای که پس از پایان مذاکرات قصهای در وین رقم خورده، نهایت بهرهبرداری را داشته باشند. این ذهنیت به ویژه به سبب نیاز مبرم اروپا به منابع غنی و جدید انرژی و سرمایهگذاری، مشهود و قابل تأمل است.
در واقع به دلیل پیوند ناگسستی تجارت، اقتصاد و سیاست در دنیای پیش روی ما، از حربه اقتصاد و تجارت برای پیشبرد و سیاست باید بهره برد و بالعکس.
ششم آنکه در عرصه سیاسی، هم در صحنه منطقهای و هم در پهنه بینالمللی، گویا اروپا از عزم راسخ و جدی ایران برای مقابله و مبارزه با افراطیگری و تروریسم و نیل به جهانی عاری از خشونت استقبال و پیام ایران را دریافت کرده و شاید به این نتیجه مهم رسیده که حرف و عمل ایران در طریق مقابله تا تهدیدهای بینالمللی و تروریسم و خشونت، مانند برخی دولتها یا گروهها نمایشی و منعفتطلبانه نیست فلذا فضا برای تعامل سازنده و پایدار با ایران برای نیل به هدف مقابله با تروریسم و افراط و خشونت فراهم آمده است.
با امعان نظر بر همه موارد پیش گرفته، اینک آنچه مبرهن و غیرقابل تردید است اینکه، اروپاییها به روابط بهتر و مفیدتر با ایران به شدت نیازمندند. این مسئله در گفتار مقامات سیاسی بلندپایه اروپایی که پس از پایان مذاکرات هستهای در وین میهمان ایران شدهاند، مستقیم یا غیرمستقیم قابل برداشت است.
علاوه بر این، اگر اتحادیه اروپا را نماینده همه کشورهای اروپایی و خانم "فدریکا موگرینی" را نماینده اتحادیه اروپا بدانیم، گفتههای وی در سفر به ایران، به خوبی گویای درک اروپا از شرایط رقم خورده پس از مذاکرات هستهای در وین و دالّ بر قصد اتحادیه اروپا برای وارد شدن به فازی جدید و پویا در روابط با جمهوری اسلامی ایران است. در واقع کشورهای اروپایی غربی نشان دادهاند که علاقمند روابط سیاسی، اقتصادی و تجاری خود را با ایران گسترش دهند.
در عین حال، توجه به این امر نیز لازم است که جمهوری اسلامی ایران، شرکایش را خودش تعیین میکند و در این مسیر، بسیاری از ملاحظات را مورد نظر قرار میدهد. در هر صورت، آنچه غیرقابل تشکیک است اینکه، اروپاییها باید بدانید که ایران برای آنها یک ظرفیت اقتصادی بالا و در عین حال، یک پتانسیل قوی سیاسی در منطقه و نیز در سطح معادلات بینالملل است لذا کار با ایران قطعاً برای آنها مفید خواهد بود.
در هر صورت، شرایط با سالهای قبل متفاوت است. پدیده شوم داعش و جنایاتی که این گروه تروریستی در منطقه آفریده، وضعیت منطقه و حتی جهان را با دوران پیش از این بسیار سخت و بغرنج کرده است. خود اروپاییها هم به این موضوع اذعان دارند و معتقدند اگر شرایط فعلی را با وضعیت دوران سیاه جنگ سرد مقایسه کنیم، درخواهیم یافت که شرایط فعلی برخلاف شرایط آن دوران مخوف، به هیچ وجه قابل پیشبینی نیست.
از سوی دیگر، اروپاییها باید به این درک صحیح برسند که دوره تحمیل تحریمهای ظالمانه و یکجانبه علیه ایران به سر آمده است. این پروژه که در کنار طرح "ایران هراسی"، سالهاست در اولویت برنامههای جبهه استعمار و استکبار جهانی قرار گرفته، شکست خورده و این نتیجه مقاومت مقتدرانه ملت ایران است.
البته خود اروپاییها بارها صریحاً یا تلویحاً دلخوری خود از وضع یا تشدید تحریمهای مالی، نفتی، پزشکی، هستهای و... علیه ایران را اعلام کردهاند چراکه به درستی دریافتهاند که تحریمها آمریکا فضای کار سازنده و مبادله سالم با ایران را از آنها گرفته و آنها اصلیترین متضرر پروسه وضع یا تشدید تحریم علیه ایران لقب گرفتهاند.
بنابراین، با رصد رفتارهای اروپاییها منطقاً باید نتیجه گرفت که روند پیشرفت و تعامل رو به جلو و مترقیانه، راهی برای بازگشت به عقب نخواهد داشت. لااقل بسیاری از تحلیلهای کارشناسانه مبتنی بر واقعیات مشهود، به این یافته رسیدهاند که آنچه میان اروپا و ایران در حال تکوین و تکامل است، برگشتناپذیر است.