به گزارش
نبض بازار گروه اقتصادی باشگاه خبرنگاران جوان، تعاریف علمی و آکادمیک متفاوت و حتی متناقض، از «محتوا» کم نیستند، اما برای کسی که میخواهد «بازاریابی توسط محتوا» را بشناسد و به کار گیرد، یک نکته ساده وجود دارد: «محتوا همواره در یک بستر ارتباطی شکل میگیرد». اگر شما با مشتریان خود از طریق پیامک ارتباط برقرار میکنید، بستر ارتباطی شما، زیرساختهای مخابراتی ارسال پیامک و محتوا، متنی است که برای مخاطب ارسال میکنید.
یک مجله عمومی یا بولتن درونسازمانی، یک بستر ارتباطی است و مقاله یا عکس یا مطلبی که در آن منتشر میشود نوعی از محتوا. شبکههای اجتماعی در فضای آنلاین، یک بستر ارتباطی هستند و پیامها و مطالبی که در آنها منتشر میشود نوعی از محتوا محسوب میشود.
امروزه، مشتریان در مقایسه با دهههای گذشته، چند تغییر جدی داشتهاند. یکی از مهمترین تغییرات در مشتریان این است که به دلیل تعدد عرضهکنندگان، قدرت چانهزنی مشتری – به نسبت گذشته – افزایش یافته است. دومین مورد این است که مشتری در بازار امروز، خود را آگاهتر از مشتریان قدیمی میداند. حتی به فرض اینکه آگاهیهای مشتری تخصصی نباشد، عمده مشتریان معتقدند که میتوانند محصول و خدمات عرضهکننده را تحلیل کنند.
شاید دانش کسی که خودرو میخرد درباره ایمنی خودرو، باتوجه به توسعه تکنولوژی تغییر چندانی نکرده باشد، اما امروز بسیاری از خریداران خودرو بهسادگی درباره ایمنی خودروها نظر میدهند. تکنولوژی پیچیدهتر شده و حتی بسیاری از تفاوتهای تکنولوژیک، اساساً برای مشتری به سادگی قابل درک و تشخیص نیست. اما مصرفکننده به سادگی حاضر است ساعتها درباره تفاوت کیفیت محصولات برندهای مختلف صحبت و بحث کند.
با این فرض، بازاریابی بر اساس محتوا، معتقد است در این دوره جدید، مشتری میخواهد سهم بیشتری از تصمیمگیری خرید داشته باشد. کمتر کسی حاضر است در جمع دوستان خود بگوید که این گوشی موبایل یا این محصول غذایی یا این وسیله خانگی را خریدم، چون دیدم خیلی برای آن تبلیغ میکنند. اگر چه ممکن است بخشی از تصمیمگیری واقعاً بر همین اساس شکل بگیرد، اما خریدار ترجیح میدهد فهرستی بلندبالا و تخصصی از دلایل تصمیمگیری خود داشته باشد.
استراتژی بازاریابی براساس محتوا، در سه بخش تدوین میشود که هر بخش، هدف متفاوتی را تعقیب میکند. بخش نخست که معمولاً «ایجاد آگاهی» نامیده میشود، صرفاً با این هدف انجام میشود که مصرفکنندگان «بدانند» برند ما هم در بازار حضور دارد. ممکن است یک شرکت تبلیغاتی، صفحهای در شبکههای اجتماعی به محصولات خود اختصاص دهد. صرف اینکه نام و لوگو محصول در کنار این محتوا دیده میشود، آگاهی عمومی از حضور برند در بازار را افزایش میدهد، ضمن اینکه به دلیل عدم ایجاد فشار مستقیم برای متقاعدسازی، مخاطب احساس بهتری دارد.
در بخش دوم استراتژی بازاریابی بر اساس محتوا، هدف «جدی گرفته شدن» است. حالا صاحب یک کالا یا خدمت یا برند، انتظار دارد زمانی که مشتری بالقوه قصد تصمیمگیری برای خرید دارد، محصول او نیز در فهرست گزینهها باشد. زمانی که در یک فیلم سینمایی، دو خودرو بارها و بارها در کنار هم قرار گرفته و مسیری را طی میکنند و مخاطب، ناخودآگاه به مقایسه ذهنی آنها میپردازد، عملاً «یک محتوای تبلیغاتی با استفاده از فیلم با هدف جدی گرفته شدن در فهرست گزینهها» عرضه شده است.
بخش سوم استراتژی بازاریابی براساس محتوا، «تبدیل شدن به مشتری واقعی» محسوب میشود. جایی که با استفاده از یک محتوا، مشخصاً تلاش میشود که مشتری قانع شود، عرضهکننده این محتوا، بهترین گزینه موجود است.
انتهای پیام/