به گزارش خبرنگار
حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، چندی پیش زن جوانی به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد.
وی در خصوص علت این درخواست به قاضی گفت: شوهرم خیلی بی احساس است. او اصلا مثل مردهای دیگر نیست و هیچ كاری برای خوشحال كردن من نمی كند. برایم هدیه نمی خرد. نگرانم نمی شود. مرا غافلگیر نمی كند و كاری انجام نمی دهد كه مرا شاد كند. او حتی یكبار هم برای خوشحال كردن من كاری را انجام نداده كه من دوست داشته باشم. تمام دوستان و آشنایانمان مرتب از اینكه شوهرشان برایشان كادو خریده یا آنها را غافلگیر كرده است، می گویند، اما من هیچ وقت چیزی برای گفتن ندارم.
وی افزود:شوهرم در این مدت یكبار هم مرا به مسافرتی كه دوست دارم نبرده است. آروز به دلم ماند كه یك شب او به خانه بیاید و به من بگوید كه حاضر شو با هم به بیرون برویم و شام را در یك رستوران بخوریم. من دوست دارم كه شوهرم مرا غافلگیر كند. مثلا یكبار با یك هدیه قشنگ به خانه بیاید و یا بدون اینكه به من بگوید تدارك سفر را بچیند تا مرا خوشحال كند. اما او هیچ وقت هیچ كدام از اینكارها را برایم انجام نداده است. در این مدت احساس می كنم كه دچار بیماری افسردگی شدم و تصور می كنم شوهرم مرا اصلا دوست ندارد.
زن جوان ادامه داد:هرچه هم به او می گویم كه چرا مرا خوشحال نمی كنی، مسخره ام می كند و می گوید كه اصلا حال و حوصله اینكارها را ندارد. شوهرم حتی روز تولدم هم مرا شگفت زده نمی كند. راستش من دیگر تحمل زندگی با این مرد را ندارم و احساس می كنم اگر در كنار او بمانم عمرم تلف می شود.
بعد از صحبت های این زن قاضی شوهر او را هم به دادگاه احضار کرد.
انتهای پیام/
هر دو طرف باید برای تداوم زندگیشون تلاش کنند.اسمش روشه زندگی مشترکککک..
والا ما هم این کارارو برا خانوممون نمیکنیم
حالا خيال ميكني طلاق بگيري خيلي زندگيات شيرينتر ميشه
از چاله در ميايي مي افتي توي چاه !