خواهر وی اولین فردی است که موفق به دریافت دکتری حقوق از دانشگاه هاروارد شده است و در حال حاضر در دانشگاه یورک کانادا تدریس می کند و همچنین برادرکوچک او نیز فارغ التحصيل مالکیت فکری از دانشگاه تهران و وکیل است، او موفق به اخذ رتبه 2 کنکور در سال 69 و خواهرش نیز رتبه 3 کنکور را در زمان خود کسب کرده است.
در ادامه نگاهی به زندگی شخصی و حرفه ای علی صابری داریم:
سین: چه سالی ازدواج کردید؟
جیم: اسفند 88 عقد و مرداد 89 نیز ازدواج کردیم.
سین: چگونه با همسرتان آشنا شدید؟
جیم: در محیط کار، به دفتر ما رفت و آمد داشتند، ايشون هم وکیل هستند.
سین: به رشته حقوق علاقه داشتید؟
جیم: تصور دقیقی از حقوق نداشتم و در اطرافیان نیز دانش آموخته حقوق نداشتیم از سوی دیگر دبیرانم به علت معلولیت از ادامه تحصیل در این رشته مایوسم می کردند، البته بسیاری از افراد هم ذهنیت دیگری را به دلیل تصور نادرست از رشته حقوق برای من ایجاد کرده بودند که باید همانند دکتر رافقی که ایشان هم نابینا بودند کتب قانون را کامل حفظ باشیم در حالی که لزومی برای حفظ قانون وجود ندارد و حفظ آن مزیت محسوب نمی شود، در نهایت یکی از بستگان که در رشته پلیس قضایی مشغول به تحصیل بود تصویر روشنی از این رشته به من داد.
سین: آیا معلولیت، شرایط را برای رسیدن به هدف دشوار کرد؟
جیم: شرایط سخت می شود اما اعتماد به نفسی که دارم موجب رسیدن به این جایگاه شده است نه لجبازي با دیگران برای اثبات خودم که براین باور بوده اند که معلول نمی تواند.
سین: از چه سالی در حرفه وکالت مشغول به فعالیت هستید؟
جیم: از سال 78 در حرفه وکالت هستم.
سین: رنگ مورد علاقه شما؟
جیم: قرمز، شک نکنید.
سین: غذای مورد علاقه؟
جیم: آلو اسفناج
سین: میوه مورد علاقه؟
جیم: موز
سین: فصل مورد علاقه؟
جیم: فصولی که روزهای بلند دارند را دوست دارم، روز و روشنایی را دوست دارم البته صبح پاییز را هم دوست دارم، از اینکه زود شب شود دچار حالت شبه افسردگی می شوم.
سین: چه موزیکی را ترجیح می دهید؟
جیم: استاد شجریان، با موزیک خارجی نمی توانم ارتباط بگیرم چراکه زمزمه شعر همرا با موزیک را دوست دارم.
سین: شغل مورد علاقه؟
جیم: به وکالت علاقه دارم اما شغل برا ی من هدف محسوب نمی شود بلکه وسیله ای است برای زندگی بهتر و البته خود را مقید به فعالیت های روزانه در این شغل نکرده ام، از آنجایی که به نوشتن علاقه دارم، بخشی از وقت خود را در هفته به نوشتن اختصاص می دهم که اگر موفق به نوشتن نشوم آن هفته مریض می شوم.
سین: بهترین و بدترین روز زندگی شما چه زمانی بود؟
جیم: بهترین روز زندگی من قبلا از آبان 81 و زمانی که وکالت پرونده خون های آلوده را قبول کردم بود، پیگیری پرونده خون های آلوده زمانی بود که در زندگی تحریک برای ادامه کار شدم چراکه برای گرفتن راهنمایی نزد یکی از استادانم رفتم اما با بی علاقگی از سوی ایشان در این مورد مواجه شدم. ناگفته نماند که ضررهای مادی و معنوی بسیاری را در این پرونده متحمل شدم و دوست داشتم این پرونده را در سن 40 سالگی می پذیرفتم که به پختگی لازم رسیده باشم اما در سن 29 سالگی این کار را انجام دادم.
البته توصیه می کنم که افراد بهترین کارهایشان را در میانسالی انجام دهند و البته تفاوت عمده ما با غربی ها در این است که غر بی ها بهترین آثار خود را در میانسالی انجام می دهند اما در ایران بهترین آثار زیر 30 سال انجام می دهند.
بدترین روز زندگی که نمی توان گفت بلکه بدترین دوران زندگی من از ابتدای اسفند 82 تا مرداد 83 بود آن هم به این علت که رابطه عاطفی که در آن قرار گرفته بودم قطع شده بود و تنها به این علت که خانواده دختر به علت معلولیت بنده با ازدواج ما به شدت مخالف بودند. می توانم بگويم که تنها انتخاباتی (مرحله اول مجلس هفتم) که شرکت نکردم به دلیل مسایل ذهنی همان زمان بود چرا که من در تمام انتخابات شرکت می کنم و حتی در انتخابات سال 85 بعد از سفر کیش و در زمان تمدید ساعت انتخابات خود را در ساعت 9 شب به صندوق رای رساندم.
متاسفانه مشکلی که در کشور ما وجود دارد و البته در کشور های دیگر به خصوص غرب کمتر است، وقتی خاطره یا زندگی نامه می نویسی نام تمام انسان هایی را که با آن ها در ارتباط بودید را می توانید ذکر کنید اما این امکان در اینجا میسر نیست و باید باحذف بسیاری از بخش ها به نوشتن خاطره بپردازید، این به معنای پرستش غرب نیست چرا که من هيچ چيز به غیر از خدا نمی پرستم اما این اشکالی است که وجود دارد و دومين دوره زندگی من که با فضای یاس همراه بود دوران بعد از لیسانس سال های 73 تا 76 که دانشجوی فوق لیسانس بودم و با بی انگیزی محض درس می خواندم و تنها در فکر سفر به خارج بودم که البته خدا بسیار با من همرا بود که به بیراهه کشیده نشدم و بعد از مدتی کارمند دادگستری شدم که نقطه آغاز خوب همراه با تجربیات موفقی برای وکالت من محسوب می شود.
دوره دکتری نیز از جمله دورانی محسوب می شود که مدتی از آن با بی علاقگی همراه بود و موضوع رساله دکتری را انتخاب کردم، سال 83 نیز از پدر و مادرم جدا شدم و منزل دیگری را در نظر گرفتم تا زندگی تنها را تجربه کنم.
سین: ویژگی منحصر به فرد شما چیست؟
جیم: عاشقانه پیگیری کردن کارها را دوست دارم، به شغل بالاتر فکر نمی کنم بلکه معتقدم در هر مقطعي باید بهترین کار را انجام داد.
سین: اصلی ترین دغدغه شما چیست؟
جیم: ایجاد تعادل بین وظیفه نمایندگی مردم در شورای شهر و وکالت که البته تزاحم هایی از نظر زمانی دارند و در بعضی مواقع سعی می کنم از شخصی ترین امتیازاتم بگذرم تا بتوانم هماهنگی را ایجاد کنم تا لطمه به هیچ کدام وارد نشود.
سین: بازیگر مورد علاقه شما ؟
جیم: "بیتا فرهی" را به علت نقش آفرینی در فیلم هامون و روشنفکری خاصی که داشت.
سین: علاقه به مصاحبه با چه شخصی را دارید؟
جیم: در فوتبالیست ها دوست دارم بیشتر با "مهدی مهدوي کیا" گفتگو کنم تا بیشتر با دغدغه های او در برهه هایی از زمان و دو راهی هایی که نیاز به تصمیم گیری مهم داشت آشنا شوم البته می خواهم خبرنگار مصاحبه با او بشوم.
سین: اگر چند روز تنها باشید به کجا سفر می کنید؟
جیم: به فصلش بستگی داره اما دوست دارم جایی که می روم با خودم کتاب ببرم از جمله تاریخ شفای ادبیات معاصر ایران، مجموعه شعر زمان ما، مجموعه گفتگو با هنرمندان و نویسندگان که تاریخ بسیاری در آن نهفته است.
سین: طرفدار رفتار خشن هستید یا ملایم؟
جیم: خشونت را دوست ندارم اما پرخاشگری را به معنای قاطعیت، مسیولیت پذیری و واکنش نشان دادن به مسایل را دوست دارم.
سین: چه میزان گذشت در زندگی دارید؟
جیم: آدم پر گذشتی نیستم، چون اصلا گذشت را خوب نمی دانم، چون ممکن است در یک مسیله ای از نفع شخصی بگذرم اما از اصل کار نمی توانم گذشت کنم چرا که اگر به رویه تبدیل شود اتفاق بدی می افتد.
سین: احساس کردید از رفتارتان سو استفاده شده؟
جیم: برایم مهم نبوده است.
سین: طرفدار آبی هستید یا قرمز؟
جیم: قرمز
سین: به چه ورزشی علاقه دارید؟
جیم: تقریبا همه ورزش ها را دوست دارم اما فوتبال خط قرمز من محسوب می شود. من زیاد به ورزشگاه می رفتم اما الان ورزشگاه رفتن را دوست ندارم چرا که از طرفی به خاطر شغلم دوست دارم در جایگاه مخصوص باشم اما از سوی دیگر دوست دارم همانند نوجوانی زیر ساعت که پرشورترین طرفداران پرسپولیس هستند باشم که جمع کردن این دو بسیار سخت است چرا که به یک سنی می رسی که خیلی از کارها را خوب نیست اما دوست داری انجام بدهی.
سین: از شیطنت های بچگی بگویید؟
جیم: در دوران بچگی زیاد شيطون نبودم هرچه بزرگتر شدم شيطنتم بیشتر شد البته به غیر از معلولیت، مشکل ریوی که داشتم تا سن 6 سالگی مانع از شیطنت های خاص آن دوران شد.
سین: در دوران مدرسه تنبیه شده آید؟
جیم: تنبیه نشدم.
سین: در دوران بچگی به چه شغلی علاقه داشتید؟
جیم: باغداری را دوست داشتم، تولید را دوست دارم البته الان هم نوشته تولید می کنم.
سین: به بن بست برسید چه کاری انجام می دهید؟
جیم: تمرکز به مسیله و خودم و توکل به خدا
سین: از بیست چه نمره ای به خود می دهید؟
جیم: 18
سین: مهمترین نصیحت پدر به شما چه بوده؟
جیم: پدرم مهمترین نصیحتی که دارند این است که همیشه دعا کن قبل از اینکه چیزی را به دست آوری ظرفیت داشتنش را به دست بیاوری.
سین: تعهد بهتر است یا تخصص؟
جیم: هر دو، اما تخصص نباشد تعهد معنایی ندارد.
سین: به آشپزی علاقه دارید؟
جیم: بلد نیستم، بهتر است کمک آشپز باشم.
سین: نقطه ضعف شما چیست؟
جیم: برای کارهایی که دوست دارم تمرکز لازم ندارم و زود عصبی می شوم و استرس که زیاد ميشه از درون به من ضربه می زند.
سین: چند سیم کارت دارید؟
جیم: یک سیم کارت که البته با برخی از دوستان نزدیکم شوخی هایی داریم که البته اگر روزی مورد رصد قرار بگیرد منتظر عواقب آن نیز هستم.
سین: اگر دوباره متولد شوید دوست دارید در همین جایگاه باشید؟
جیم: احتمالا همین راه را انتخاب می کردم چون مسیر را از قله بیشتر دوست دارم، اگر قله نباشد همیشه در تکاپو هستید، این تکاپو قشنگ است.
سین: در زندگی از چه چیزی غافل شدید؟
جیم: از علایق شخصی خودم، موسیقی، ورزش البته غیر حرفه ای.
سین: مصلحت را به حق ترجیح می دهید؟
جیم: حق نسبی است، بعضی اوقات مصلحت حق نسبی است.
سین: به مشاغل بالاتر مجلس و وزارت فکر می کنید؟
جیم: نه دوست ندارم، زندگی شخصی را تحت الشعاع قرار می دهد.
سین: فاصله بین شعار و واقعیت چقدر است؟
جیم: زیاد
سین: در این روزها چه چیزی بیشتر شما را اذیت می کند؟
جیم: جمع کردن اهداف ذهنی با واقعیت ملموس جامعه، نه آرمانگرا بودن، نه بی تفاوتی.
سین: بهترین هدیه ای که گرفتید چه بوده؟
جیم: از یکی از بیماران هموفیلی که موکلم بود و البته حق او را استیفا کرده بودیم از استانبول برای من پیراهنی فرستاد که بهترین هدیه زندگی من است.
سین: تصور جامعه براین است که افراد نابینا از هوش مضاعفی برخوردار هستند؟
جیم: نه اصلا اینطور نیست، بلکه برای همردیفی با دیگران نیاز به پشتکار بیشتری داریم.
علی صابری معتقد است که فکر مدرن همراه با ابزار مدرن در جامعه و در جوانان وارد نشده است و تفکر سنتی را در آنجا نیز اعمال می کنند، او از دو حقوقدان که نامزد شده بودند و در فيس بوک صفحه داشتند گفت که بعد از به هم خوردن نامزدی تفکرات فضای حقیقی را به فيس بوک برده و به دوستان همدیگر را در صفحه بازتاب دادند ارتباط با دوستان همدیگر را قطع کردند که نشان از حاکم بودن تفکر سنتی بر ابزار مدرن دارد.
نگاهی به نظر علی صابری بر کلید واژه های زندگی:
تهران: جایی که دوست ندارم زندگی کنم، یک جای آرامتر برای زندگی کتاب خواندن و پیاده روی را دوست دارم.
خط مقدم تهران: فرهنگ سازی زندگی شهری، متاسفانه روز به روز به دلیل پیچیدگی جامعه پیچیده تر می شود.
شهرداری: نهاد اجتماعی خدمت رسان به مردم که باید کارهایش اولویت بندی شود.
انتهای پیام/