به گزارش خبرنگار
حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان ، چندی پیش مرد جوانی به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد.
وی در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی من به خاطر کارم مجبور بودم از همان روز اولی که ازدواج کردم به اطراف تهران بیایم و زندگی کنم. من همان زمان خانه ای در دماوند خریدم و بعد از عروسی به همراه همسرم در آن خانه زندگیمان را آغاز کردیم. همسرم از همان ابتدا هیچ مشکلی با محل زندگیمان نداشت. برای همین من هم سعی کردم حالا که او از تهران و محل زندگی اش کمی دور شده، بهترین زندگی را برایم فراهم کنم. خانه ای شیک خریدم و وسایل گرانقیمت در آنجا چیدم. حتی اجازه ندادم که همسرم جهیزیه زیادی بخرد و گفتم خودم برای خانه وسایل شیک و مجلسی می خرم. خلاصه چیزی کم نگذاشتم تا همسرم اذیت نشود. حتی یک ماشین هم برایش خریدم تا هروقت دوست داشت به تهران برود و خانواده و دوستانش را ببیند.
این مرد ادامه داد: اما حالا که یکسال از زندگی مشترکمان گذشته همسرم مرتب غر می زند و می گوید نمی تواند در این محله زندگی کند و از تهران دور باشد. او روز به روز رفتارش بدتر می شود و هر لحظه در حال غر زدن به جانم است. واقعا مرا خسته کرده و هرچه هم با او صحبت می کنم، کوتاه نمی آید. اصلا حاضر نیست مرا درک کند. جالب اینجاست که او از همان اول می دانست باید چند سالی را در آن خانه بماند ولی باز هم زندگی را برای هردویمان جهنم کرده است. تا جاییکه چند روز پیش از خانه قهر کرد و به تهران آمد. من هم دیگر حاضر نیستم با او زندگی کنم و تصمیم گرفتم درخواست طلاق بدهم.
بعد از صحبت های این مرد قاضی همسر او را هم به دادگاه احضار کرد تا صحبت هایش را بشنود و بعد از آن در خصوص این پرونده تصمیم گیری کند.
انتهای پیام/