به گزارش خبرنگار
حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران، چندی پیش زوج میانسالی به دادگاه خانواده رفتند و درخواست طلاق دادند.
مرد میانسال در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی "فریده" همسر دوم من است. از وقتی كه همسر اولم فوت كرد من خیلی تنها شدم برای همین چند وقت پیش تصمیم به ازدواج گرفتم. همسرم در یكی از شهرستان های غرب شهر زندگی می كرد و او هم چند وقتی بود كه شوهرش فوت كرده بود. ما بعد از چند جلسه آشنایی تصمیم به ازدواج گرفتیم.
وی افزود:درست یكی دو ماه بعد از عقدمان تا الان با هم سر اینكه كجا زندگی كنیم دعوا داریم. من به همسرم می گویم كه به تهران بیاید و در خانه من زندگی كند قبول نمی كند و می گوید كه من باید به شهرستانشان بروم و در آنجا زندگی كنیم. من نمی توانم در شهرستان زندگی كنم و همه بستگان و بچه هایم در تهران هستند. در شهرستان من هیچ كس را نمی شناسم. اما همسرم اصلا به این حرف ها توجهی نمی كند. همین موضوع باعث شد كه در نهایت تصمیم به جدایی بگیریم.
در این لحظه همسر این مرد به قاضی گفت: آقای قاضی من هم در تهران كسی را ندارم. از طرفی هوای تهران مرا خفه می كند. من در شهرستان بزرگ شدم و به آب و هوای آنجا عادت دارم. از تهران دود و دم و ترافیك اینجا بیزارم. اما شوهرم اصلا به این حرف ها توجهی نمی كند. او می خواهد من خانه و زندگی و آن آب و هوا را در شهرستان ترك كنم و به تهران بیایم و با او زندگی كنم. اما من این موضوع را نمی توانم قبول كنم. برای همین در نهایت تصمیم به جدایی گرفتیم.
وقتی حرف های این زوج میانسال به پایان رسید تلاش قاضی برای منصرف كردن آنها از طلاق بی نتیجه ماند و در نهایت حكم طلاق توافقی صادر شد.
انتهای پیام/
نوبتیش کنید یه ماه تهران یه ماه شهرستان
به نظر میرسه که آقا هم بازنشسته و بیکار هستن بهترین راه حله
آخر عمری زن میخواستی چکار دیگه