عاشق فردي شده ام که حتي ديدنش از نزديک برايم ممکن نيست

عشق خيالي و همسر بد اخلاق
به گزارش باشگاه شبانه (باشگاه خبرنگاران)،دختري هستم 17 ساله و دانش آموز. حدود يک سال و نيم است که عاشق فردي شده ام که حتي ديدنش از نزديک برايم ممکن نيست و هر کاري که مي کنم به جز او به کسي ديگر نمي توانم فکر کنم. مي ترسم اين مسئله آينده من را از نظر موفقيت در درس، کار و مسائل روحي خراب کند. لطفا مرا راهنمايي کنيد.

دوران حساس نوجواني سرشار از احساس هاي تازه و عجيب و غريب است. در اين دوران و در اين سن، اکثر دخترها و پسرها، مسائلي را از نظر روحي و رواني تجربه مي کنند که پيش از آن، برايشان معنا و مفهومي نداشت. به همين دليل نوجوانان بايد نسبت به مسائل جديد که با آن ها رو به رو خواهند شد، آموزش لازم را ببينند.

عشق هايي که نبايد به آن ها توجه کرد

در پاسخ به سوال شما بايد گفت که به نظر مي رسد، شما هنوز به بلوغ و پختگي لازم از لحاظ عاطفي براي ازدواج نرسيده ايد.ضمن احترامي که براي احساس شما قائل هستم، بايد بگويم که دل خوش کردن به چنين علاقه هايي رفتاري کودکانه است که خود فرد نيز اغلب با بيشتر شدن سن، به آن پي خواهد برد. با اين حال به شما توصيه مي شود که روي خودآگاهي، خود شناسي و مهارت هاي ارتباطي تان بيشتر کار کنيد و اين نکته مهم را هم مد نظر داشته باشيد که چنين علاقه ها و عشق هايي، آينده مشخصي به نام از دست دادن زمان و فرصت ها دارند؛ فرصت هايي که گاهي در صورت از دست رفتن، جبران نخواهند شد.

واقع بين باشيد

شما بايد جايگاه و ارزش واقعي خود را بشناسيد. نگاهي به داشته هاي تان بيندازيد و جايگاه خود را در دنياي اطراف تان پيدا کنيد. شما با اين کار امکان انتخاب هاي مناسبي خواهيد داشت. توجه کنيد که واقع بيني، اولين اصل براي انتخاب همسر و شروع يک زندگي مشترک است و اميد به ازدواج با توهم اين که فردي به شما علاقه دارد بدون داشتن دلايل منطقي، به دور از واقع بيني است که عواقب خوشي براي هيچ کدام از زوجين در پي نخواهد داشت.

احساس خود را بشناسيد

چه در حال حاضر و چه در هر زمان ديگري که به کسي علاقه مند شديد، با خود بينديشيد که چه ملاک هايي در وجود او شما را به خود جذب کرده و باعث به وجود آمدن احساس مثبت در شما شده است؛ اين ملاک ها بيشتر ظاهري هستند مانند زيبايي يا ويژگي هاي شخصيتي. زماني که ما شخصي را براي ازدواج انتخاب مي کنيم، به او اجازه مي دهيم وارد فکر و ذهن ما شود و جايي را به خود اختصاص دهد در حالي که اگر اندکي از آن افکار و خيال ها که گاهي به صورت ناخودآگاه در ذهن نشسته اند، فاصله بگيريم، جزئيات بيشتري از آن فرد را مي توانيم ببينيم که به تصميمي عاقلانه تر و دقيق تر منجر خواهد شد. اين داستان مثل اين است که شما يک تابلوي نقاشي در اختيار داريد که از شما خواسته اند آن را تشريح کنيد. هر قدر فاصله تان با تابلو بيشتر باشد، به طور طبيعي جزئيات کمتري از آن خواهيد ديد.در پايان، اين نکته را نيز در نظر داشته باشيد که فرصت ها به سرعت مي گذرد و نبايد با تصميم ها و خيال هاي اشتباه، فرصت هاي مناسب براي ازدواج را از دست داد.

من بداخلاق هستم

21 سال دارم و حدود يک سال است با مردي 24 ساله ازدواج کرده ام. خيلي بد اخلاق هستم و گاهي زود و بي دليل عصبي مي شوم. خودم اين موضوع را مي دانم و تا به حال خيلي از کساني هم که با من ارتباط دارند، اين نکته را به من تذکر داده اند. همسرم بعضي وقت ها از من خسته مي شود. نمي دانم چه کار کنم.

با توجه به اين که گفته ايد از بد اخلاقي خودتان و پيامدهاي آن مطلع هستيد، اين طور به نظر مي رسد که مدت زيادي است دچار اين مشکل شده ايد. بايد بررسي شود که دليل شروع اين ويژگي اخلاقي در شما چه بوده است. براي کمک به شما در کنترل اين مشکل، راهکارهايي پيشنهاد مي شود.

عوامل عصبانيت خود را بشناسيد

در گام اول بررسي کنيد که کدام مسائل در شما باعث ايجاد عصبانيت مي شود. به طور طبيعي، هر مسئله اي شما را عصباني نمي کند و فقط مواردي هستند که اين حس را در شما ايجاد مي کنند؛ به عنوان مثال، ممکن است نحوه راه رفتن يا خنديدن همسرتان موجب بد اخلاقي شما شود؛ بنابراين شما بايد موضوعاتي را که باعث عصبانيت شما مي شود، شناسايي کنيد.

چرا عصباني مي شويد؟

در گام بعدي به دنبال اين باشيد که چرا اين عوامل شما را عصباني مي کند. بايد در نظر داشته باشيد که در پس هر هيجاني، باوري نهفته است. هر مسئله اي که موجب عصبانيت ما مي شود، اين کار را از طريق ايجاد يک باور در ما انجام مي دهد. به عبارت ديگر دريابيد که اين موارد در شما چه باوري به وجود مي آورد که موجب عصبانيت شما مي شود. به طور مثال، ممکن است نوع سلام کردن همسرتان در جمع هاي فاميلي در شما اين باور را ايجاد کند که رفتارهاي او موجب خجالت شما مي شود.

موارد متناقض با باورهايتان را پيدا کنيد

ميزان درستي اين باور را بررسي کنيد. يعني ببينيد که اين باور تا چه اندازه منطقي است و مي توان آن را يک باور صحيح دانست. در اين جا بايد توجه داشته باشيد که بسياري از باورهايي که اعتقاد به درستي آن ها داريم، در واقع زاييده ذهن خود ما هستند و در دنياي بيرون، اشتباه و حتي غير منطقي است. يک راه خوب براي انجام اين کار، يافتن موارد متناقض با باورمان است؛ يعني شرايطي را در نظر بگيريم که با باور کنوني ما که در ما ايجاد عصبانيت کرده، تناقض داشته باشد؛ به طور مثال بررسي کنيد که آيا اساسا اين باور که به خاطر يک رفتار خاص همسرم بايد خجالت بکشم، درست است يا نه.

باور منفي را با باور صحيح جايگزين کنيد

زماني که به اين نتيجه رسيديد باورتان غير منطقي و اشتباه است، تلاش کنيد تا باور منفي کنوني را با باور صحيح جايگزين کنيد؛ يعني به جاي اين که بگوييد، پيراهن همسرم دلخواه من نيست و بايد او را مجبور به تغيير آن کنم بايد به خودتان بگوييد که همسرم مي داند چه پيراهني مناسب او است و حق دارد پيراهن دلخواه خودش را داشته باشد. در خور ذکر است که توفيق در اين مسئله، به مداومت و تمرين زياد نياز دارد و شما مي توانيد از کمک يک مشاور نيز در اين زمينه بهره مند شويد.

انتهای پیام/
برچسب ها: مشاوره ، خانواده ، عشق
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار