امروزه ثبات و نفوذ ایران در منطقه تبدیل به کابوسی شده که قدرت تفکر برای یک راهبرد سیاسی بر اساس تعامل و دوستی را از عربستان گرفته و باعث شده آنها با بقض تمام به این مسئله نگاه کنند و دست و پا زدن‌های آل خلیفه برای ابراز نگرانی به آمریکا از مذاکرات هسته‌ای و واکنش‌های شتابان نسبت به مسائل منطقه به ویژه حمله به یمن همگی نشان از وحشت عربستان از ثبات و نفوذ ایران در منطقه دارد.

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، هنگامی که فردی دوستان خود را از دست می‌دهد و در یک محیطی بزرگ و اجتماعی مجبور است روزگار را بگذراند، با بحران رو به رو خواهد شد و عوامل متعددی در پشت سر گذاشتن این بحران موثر است.

ابتدا باید برسی کرد این فرد چگونه رابطه‌ای با دوستان از دست رفته داشته و در آن محیط اجتماعی چه نقش‌هایی را ایفا کرده است و اگر بر فرض اقدامات این فرد را منفی در نظر بگیری وی پس از تنها شدن قطعا دست به حرکاتی خواهد زد تا سردرگمی و تنهایی خود را بپوشاند و به نوعی ابهت خود را حفظ کند، بنابراین هرچه در این راه خطا رود بیمار‌تر خواهد شد.

این مثال دقیقا موازی است با وضعیت کنونی عربستان! کشوری که با سقوط دیکتاتوران هم‌پیمان در منطقه مانند مصر و شکست نقشه‌هایش مانند پروژه داعش با در نظر گرفتن خرج میلیارد‌ها دلار و حیثیت سیاسی اکنون بیمار شده و برای مقابله با آن دست به سیاست تهاجمی زده است.

آل خلیفه مرکز استرانژیک بیماری‌های دیپلماسی(!)/حمله به یمن گوری بود که عربستان برای خود کند


این بیماری تنها در دیپلماسی این کشور نمود پیدا نکرده بلکه در ساختار حکومتی نیز شاهد مواردی هستیم که چون سرطان رژیم آل سعود را نشانه رفته است.

حافظه تاریخی در روابط دیپلماتیک یکی از ارکان‌های حفظ منافع و به نوعی برگ برنده است که با استناد به آن می‌توان تصمیم‌های درست با تکیه بر تحلیل گرفت در نتیجه بیماری‌ای چون آلزایمر برای فردی که در راس حکومت قرار دارد قطعا می‌تواند زنگ خطری باشد برای آن کشور و و شاهد هستیم "ملک سلمان" پادشاه عربستان که پس از مرگ "ملک عبدالله" به قدرت رسید به خاطر این بیماری نمی‌تواند آن طور که باید این رژیم را اداره کند و خود نیز از این ناتوانی واهمه دارد چرا که چند پارچگی در این خاندان و رقابت شاهزادگان بر سر قدرت نیز آن‌ها را از مسایل اصلی دور می‌کند.

از سوی دیگر دلارهای هنگفتی که برای ساماندهی داعش خرج شد و برنامه دقیقی که در اتاق‌های فرمان در لندن و واشنگتن به تنظیم در آمد تا با سرنگونی بشار و تسلط بر لبنان و جنگ هم زمانی که در غزه توسط ریم کودک کش صهیونیستی صورت گرفت بتوانند به نوعی نظم نوین جهانی را اعلام کنند (برنامه‌ای که جرج بوش در سال ۲۰۰۷ در پی اجرایی آن بود) از سوی دیگر آن‌ها برای ایران نیز خواب‌هایی دیده بودند چرا که ایران همواره سدی برای کید مستکبران برای رسیدن به اهداف شومشان بوده است.


هم زمانی مذاکرات هسته‌ای و فشار تحریم‌ها از یک طرف، کلید خوردن پروژه ایران و اسلام هراسی که در کنار ان همراه بود با تبلیغات نا‌درست هسته‌ای همگی دست در دست هم داده بود تا ملک عبدالله پیشاپیش خود را پادشاه خاورمیانه ببیند و مزد خوش خدمتیش را از رژیم صهیونیستی در یافت کند اما نه تنها پرونده نظم نوین جهانی به انبارهای کاخ سفید منتقل شد و اکنون خاک می‌خورد بلکه تمامی اوراق به نفع خط مقاومت برگشت!.

اما امروزه که به منطقه غرب آسیا می‌نگریم خطی که بسیار خودنمایی می‌کند خط مقاومت بوده و کشوری که با ثبات خود به ثقل امنیت خاورمیانه کمک می‌کند ایران است.


امروزه ثبات و نفوذ ایران در منطقه تبدیل به کابوسی شده که قدرت تفکر برای یک راهبرد سیاسی بر اساس تعامل و دوستی را از عربستان گرفته و باعث شده آنها با بقض تمام به این مسئله نگاه کنند و دست و پا زدن‌های آل خلیفه برای ابراز نگرانی به آمریکا از مذاکرات هسته‌ای و واکنش‌های شتابان نسبت به مسائل منطقه به ویژه حمله به یمن همگی نشان از وحشت عربستان از ثبات و نفوذ ایران در منطقه دارد؛ از جمله این اقدامات شتابانه می‌توان به تغیرات ناگهانی در خاندان آل خلیفه اشاره کرد.

به طور مثال ولیعهد عربستان به‎ طور کلی مخالف حمله این کشور به یمن بود، لذا با پادشاه دچار اختلاف شد و این اختلاف نیز به سطوح پایین‌تر حاکمیت رسید و موجب شد شکاف عمیقی میان طبقه اول حاکم بوجود آید، به همین دلیل پادشاه سعودی به تعبیر رسانه‌های عربی دست به کودتای پیشگیرانه علیه افراد زیر دست خود و هیات حاکمه زد.

برکناری "سعود بن‎فیصل"  و جایگزینی "عادل الجبیر" به عنوان وزیر خارجه عربستان، نشان دهنده شکست‌های نظامی و سیاسی این کشور است. در آینده هم این مسائل به رده‌های پایین‎‌تر دستگاه حاکمیت خواهد رسید و این نشانه‌ای از فروپاشی تدریجی آل‎سعود خواهد بود.

حمله به یمن نیز از منظر دیگر قابل بحث است، عربستان از آغاز مذاکرات هسته‌ای در پی کار شکنی و تحت الشعاع قرار دادن این رایزنی‌ها بود و درست کمتر از سه ماه مانده تا موعد مقرر توافق برجام خواست تا از طریق یک جریان سازی و بحران سازی به نوعی دستیابی توافق هسته‌ای بین ایران و ۱+۵ را تحت تاثیر قرار دهد چرا که قطعا توافق هسته‌ای میان ایران و ۱+۵ باعث انزوای بیشتر حکومت آل‎سعود خواهد شد.

در قبال تمام این کارشکنی‌ها باید توجه داشت یکی از مبانی اساسی سیاست خارجی ایران در خلیج فارس، صلح پایدار در این منطقه است و بر همین اساس، ایران امنیت در خلیج فارس را معادل امنیت در کل خاورمیانه و در مقابل، ناامنی در خلیج فارس را مساوی با ناامنی در کل منطقه می‌داند.

"محمدجواد ظریف" وزیر امورخارجه کشورمان بار‌ها در اظهارات خود تاکید کرده است که کشورهای بانی بحران در منطقه باید واقعیات منطقه را همانطور که هست بپذیرند و ببیند، چراکه تفسیر به رای همراه با چاشنی اهداف استکباری، آن‌ها را با محاسباتی اشتباه رو به رو خواهد کرد و امروز می‌بینیم تمامی این محاسبات اشتباه از جمله سازمان‌دهی داعش که اروپا و آمریکا را با چالش بازگشت این تروریست‌ها به پایتخت‌های خود رو به رو کرده و سرکشی این گروه تروریستی و دست درازی به منافع حامیان خود در منطقه به معضلی انکار نا‌پذیر برای انان تبدیل شده است.

حمله به یمن نیز آل سعود را یک پله به سقوط نزدیک‌تر کرد، جابه‌جایی قدرت در این کشور و هماهنگ نشدن طبقه اول حاکمیت و بر کناری مهره‌های سوخته‌ای که مسئولیت تامین اهداف و نقشه‌های آمریکا را داشتند همگی خود شرایطی را فراهم کرده و عربستان را با یک چالش عمیق درون حکومتی مواجه می‌کند بنابراین حمله به یمن در این وضعیت به نوعی گوری بود که عربستان برای خود کند.

به قلم هدیه آقاپور

انتهای پیام/

برچسب ها: یمن ، عربستان ، ایران
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار