به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران، آیتالله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 37 تا 39 سوره «فصلت» این هفته، با بیان این مطلب افزود: آیه 37 سوره فصلت سجده واجب دارد و قرائت، استماع یا شنیدن (بنابر احتیاط واجب) این آیه سجده واجب دارد، اما کتابت، دیدن، ترجمه، تفسیر، ترسیم آن در ذهن و شنیدن آن به صورت غیر مستقیم به هیچ وجه سجده واجب ندارد. در این آیه خداوند فرمود شب و روز آیات الهی هستند و شب و روز را با شمس محاسبه میکنند نه قمر، به عبارت دیگر در پیدایش شب و روز آنچه مهم است شمس است چرا که آن طرفی از زمین که رو به شمس است را روز میگویند و آن طرفی که پشت به شمس است را شب بنابراین تقدم لیل بر نهار در این آیه لفظی است چرا که در آیات متعدد به اهمیت شمس در شکل گیری روز و شب اشاره شده است این نظم دقیق ریاضی را ذات اقدس اله آفرید، چنانچه که شمس و قمر را نیز او آفرید. برخی از افرادی که در این نظام زندگی میکنند آنقدر غافل هستند که از مبدأ و متنها بیخبرند و بررسی نمیکنند که این نظم و شمس و قمر را چه کسی آفرید. این دسته از افراد گروه تفریطی هستند اما برخی هستند که آنقدر این شمس و قمر را بالا میبرند و آن را میپرستند که اینها جزء دسته دوم یعنی افراط کارها هستند.
وی ادامه داد: از طرفی دیگر به طور کلی تقدم روز و شب و اینکه کدام اول و کدام دوم خلق شدهاند معنایی ندارد چرا که خلق لیل و نهار مصادف خلق خورشید بوده است، هر زمانی که خورشید خلق شد هم روز خلق شد و هم شب چرا که طبیعتا مصادف خلق شدن خورشید یک طرف زمین به سمت خورشید و طرف دیگر به سمت خورشید نبود. بنابراین تقدم شب یا روز بر دیگری با کرویت زمین اصلاً هماهنگ ندارد. اما آنچه در این دو مخلوق مهم است این است که تصور نشود که چون روز روشن است آیت حق است و چون شب تاریک است نمیتواند آیه حق باشد در آیه 13 سوره مبارکه اسراء میفرماید «وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ؛ شب و روز را دو آيت از آيات خدا قرار داديم. آيت شب را تاريك گردانيديم و آيت روز را روشن تا به طلب رزقى كه پروردگارتان مقرر داشته است برخيزيد» روشنی و تاریکی اینها ذاتی اینها نیست و ما با حرکت اینها را به وجود آوردیم. در اینجا چون نظم است، نظم هم آیت ناظم است.
این مفسر قرآن کریم افزود: اینکه در قرآن کریم آمده است که شیاطین دشمنان پیامبران هستند مانند «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛ و پيش از تو هيچ رسول و پيامبرى را به سوى مردم نفرستاديم مگر اين كه وقتى برنامههایش را براى پيشرفت رسالت خود آماده میساخت و طرحهایی را براى تأمين اهدافش پى ريزى میکرد، شيطان درصدد برمى آمد تا با تحريك مردم اهداف او را به تباهى كشد، ولى سنت خدا بر آن بوده و هست كه آنچه را شيطان القا میکند محو نمايد، سپس با پيروز ساختن پيامبران و رسولان، آيات خويش را استوار سازد، چرا كه خداوند دانا و حكيم است» معنایش این نیست که معاذالله در قلمرو فکر حضرت، خواستههای حضرت و اخلاق ایشان نفوذ میکند معنایش همانطور که در این آیه گذشت این است که آرزوی انبیاء اصلاح امت و مصون شدن جامعه از افراط و تفریط است و شیطان در قلمرو این آرزو انبیاء با گمراه کردن مردم و جامعه دخالت میکند. به عبارت دیگر شیطان نمیگذارد مردم راه انبیاء را بروند و نمیگذارد که آرزوی پیامبران محقق شود. لذا شیطان به هیچ وجه دخالتی در درون انبیاء ندارد.
وی گفت: بر اساس آنچه در آیات قبلی در مورد دعوت بیان شد وقتی پیامبران مردم را دعوت میکنند عدهای که در راه نیستند به راه میآیند و عدهای که در راه هستند سرعت میگیرند و البته عجله نمیکنند چرا که عجله کار شیطان است و فرق سرعت و عجله این است که عجله یعنی قبل از وقت انسان خودش را آماده کند مانند کسی که قبل از دخول وقت نماز، نماز بخواند ولی سرعت یعنی زمانی که وقت چیزی رسیده است دیگر انسان نباید کوتاهی کند و آنگاه که وقت عمل وارد شد سرعت گرفتن یعنی اینکه نگذارید عمل فوت شود مثلاً در مورد نماز سرعت یعنی نماز اول وقت خواند، نماز جماعت خواند و... اما در این میان کسانی که استکبار ورزیدند و دعوت انبیاء را قبول نکردند که به خداوند ضربهای نمیزنند چرا که فرشتگان الهی در عرش دائما در حال عبادت و نماز هستند بنابراین خداوند نیاز به عبادت بنده ندارد «فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا يَسْأَمُونَ» فرشتگان و انبیاء الهی خدا را بدون هیچ استکباری سجده میکنند. به عبارت دیگر عبادت آنها عبادت تکلیفی نیست یعنی اینطور نیست که برای تکلیف خداوند را عبادت کنند بلند این عبادت آنها به معنای زندگی کردن است. دینی زندگی کردن یعنی اینکه انسان مثلاً کنار اتاق مطالعهاش مهری داشته باشد و هر زمان که مطالعهاش تمام شد یک سجده شکر از این توفیق بکند حتی اگر ذکری در سجده نگوید.
این مفسر قرآن کریم بیان کرد: آیه 39 در حقیقت آیهای است که هم به مبدأ اشاره میکند هم معاد چرا که در این آیه آمده است که آن کسی که شما را آفرید شما را زنده میکند «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ و از نشانههای ربوبيّت او اين است كه تو زمين را افتاده و رام میبینی، پس هنگامى كه آب بر آن فرو فرستيم، با رويش گياهان به جنبش درمى آيد و با رشد آنها فراز میآید. آرى، همان كسى كه زمين را با روياندن گياهان زنده كرد، مردگان را حياتى دوباره میبخشد. به راستى او بر هر چيزى تواناست.» برخی خیال میکنند که دوباره زنده کردن سخت تر از زنده کردن است و این ممکن نیست که انسان در قیامت همان چیزی باشد که در دنیا بود که در آیات قبل و این آیه روشن میشود که اینطور نیست بلکه خداوند هر طور در انسان یعنی در تغییر و تحول انسان را آفرید انسان را در آخرت هم همین طور زنده میکند به عبارت دیگر آنچه در انسان وحدت بخش و مهم است نفس است و هر چیزی را که نفس قبول کرد همان میشود بدن نفس. هر چیزی را که نفس قبول کند و آن را با خون و هر چیز دیگری را رشد دهد همان بدن انسان میشود حتی اگر یک عضو پیوندی از کافر باشد چرا که در دنیا نیز اگر حتی انسان عضو کس دیگری را به بدنش پیوند دهد و بدنش ان عضو را بپذیرد و رشد دهد دیگر آن عضو، عضو بدن خود انسان میشود و اینطور نیست که انسان بگوید این برای من نیست.
انتهای پیام/