شايد اين جمله را بارها شنيده باشيد كه كودكان آيينه رفتاري پدر و مادرشان هستند. آنها از ريزترين جزئيات رفتاري والدين‌شان الگوبرداري مي‌كنند.

به گزارش خبرنگار کلینیک باشگاه خبرنگاران، كودك از روي فطرت ميل دارد آزاد باشد، هر چه مي‌خواهد بكند، به همه چيز دست بزند و هيچ كس سد راه او نشود، ولي اين كار به صلاح كودك نيست، زيرا او نيك و بد را نمي‌شناسد و خير و شر خود را نمي‌فهمد. همه كودكان احتياج به توجه و محبت والدين دارند، ولي بعضي كودكان به طور مداوم و بدون وقفه از والدينشان توجه و محبت مي‌خواهند. در بيشتر موارد علت اين است كه كودك از جانب يكي از والدينش مورد لطف، محبت و توجه كافي قرار نگرفته است. علت ديگر اين مساله، احساس ناامني و وابستگي شديد است، ولي اصلي‌ترين دليل اين مشكل، گوش به فرمان بودن والدين به فرمايشات اوست.

روانشناسان راجع به محبت بيش از اندازه والدين مي‌گويند كه زيادي محبت بيش از نامهرباني و كم‌توجهي اثر زيانبخش دارد. هرچه كودك بزرگ‌تر مي‌شود، والدين بايد در عين ابزار محبت، به او بفهمانند كه اين محبت و توجه تا آخر زندگي ادامه نخواهد داشت و او در آينده بايد خودش به حل مشكلاتش بپردازد و استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد.

براي اين كه كودك بتدريج استقلال پيدا كند و خود را از وجود والدين بي‌نياز سازد و بتواند مستقل زندگي كند، بايد هر عمل كوچكي كه انجام مي‌دهد و اعتماد به نفس او را آشكار مي‌كند، مورد تشويق والدين قرار گيرد.

آثار محبت زياد
درهم شكستن اعتماد به نفس و از بين رفتن حس استقلال، حس مسووليت و اعتماد به نفس، يكي از بزرگ‌ترين اركان سعادت فرد است.

والدين بايد دقت داشته باشند كه يكي از نيازهاي كودكان و نوجوانان، نياز به استقلال است و كودك اين نياز خود را وقتي آشكار مي‌كند كه مي‌خواهد كفش‌هايش را خودش به پا كند،‌ لباسش را خودش بپوشد و... نوجوان مي‌خواهد خودش راهنماي خودش باشد و ديگر از طرف والدين راهنمايي نشود. او از دخالت‌ والدين در كارهايش عصباني مي‌شود. او براي پاسخگويي به اين نياز، تلاش و كوشش مي‌كند، ولي مساعدتي كه از خارج به شخص مي‌رسد، پشتكار و مجاهدت او را ضعيف مي‌كند، زيرا در اين صورت انسان علتي براي سعي و كوشش خود نمي‌يابد، بخصوص در صورتي كه مساعدت‌هاي خارجي از حد لزوم تجاوز كند در اين هنگام عزم و اراده و قدرت پشتكار خود را از دست خواهد داد.

نحوه گفتن «نه» به كودك
فرزندان ما ممكن است خواسته‌هايي داشته باشند كه برآورده كردن آنها به صلاح نباشد. با چنين فرزنداني چه برخوردي بايد داشته باشيم و چگونه مي‌توانيم آنها را قانع كنيم؟ در اين مواقع شما چه برخوردي با آنها داريد؟ بايد بدانيد كه درخواست فرزندان براساس ميل و نياز آنهاست، اما در برخي مواقع، برآورده كردن اين ميل و نياز ممكن است به مصحلت نباشد.
 
ارضاي خواسته‌ها و نيازها بايد به گونه‌اي باشد كه راه را براي رشد شخصيت فرد باز كند. به اين معني كه اگر هميشه همه خواسته‌هاي ما بدون كوچك‌ترين مانعي برآورده شوند، از وضعيت موجود احساس رضايت مي‌كنيم و هيچ‌ تلاشي براي بهبود شرايطي كه در آن هستيم انجام نمي‌دهيم و به دنبال پيشرفت نخواهيم بود. اصولا پيدايش نيازها و خواسته‌هاي تازه كه محركي براي حركت رو به جلو است، نتيجه آن است كه به برخي از خواسته‌هاي خود نرسيده‌ايم. بنابراين ما در حالي كه نياز فرزندان خود را برآورده مي‌كنيم، بايد آنها را آماده كنيم كه از لحاظ شخصيتي، اجتماعي و رواني به پله‌هاي بالاتري دست پيدا كنند.

پلكاني براي بالا رفتن كودكان
خواسته‌هاي معقول بايد ارضا شود، چون محروميت و ناكامي در دستيابي به خواسته‌ها، شخص را در آينده از لحاظ شخصيتي و زندگي فردي با مشكل مواجه مي‌كند. دوم اين كه ارضا و پاسخگويي به اين خواسته‌ها بايد نسبي باشد. در مباحث روان‌شناسي، ناكامي بهينه به معناي اين است كه در برخي موارد واقعا صلاح نيست به نيازهاي فرزندمان پاسخ دهيم. سوال اين است كه چگونه بايد اين كار را انجام دهيم؟

فرزندان ما هنگامي شخصيت سالمي دارند كه ۲ خصوصيت در آنها وجود داشته باشد. خصوصيت اول، شناخت واقعيت‌ها و شناسايي محدوديت‌ها و فرصت‌هايي است كه وجود دارد. يعني آموزش اين نكته كه در زندگي موانع و ناكامي‌هايي وجود دارد، خودش مي‌تواند يك هدف تربيتي باشد و به فرزند ما كمك كند كه واقع‌نگر بار بيايد و به قول معروف لوس و دردانه نشود. بچه‌هاي لوس بچه‌هايي هستندكه «نه» نشنيده‌اند.

خصوصيت دوم مربوط به تفكر فرزند است. به اين معني كه بايد متوجه شود دست ديگري نيز در كار است كه ممكن است بر وفق مراد او نباشد و او بايد راه‌حل مناسب را پيدا كند تا اوضاع را به نفع خودش تغيير دهد. تقويت اين روحيه در كودك مهم است.

چگونگي تقويت روحيه
بچه‌ها از ما يك تصوير ذهني به دست مي‌آورند كه اين تصوير، معلول روش ماست. مثلا اگر از كودكي بپرسيد كه پدر و مادرت چه رفتاري دارند، ممكن است بگويد تا حرفي به آنها مي‌زنم، داد مي‌زنند يا برعكس، بگويد خيلي حوصله دارند. برخورد ما در مقابل فرزندانمان، وقتي نمي‌خواهيم خواست آنها را برآورده كنيم، بايد همراه با اعتماد و صميميت باشد و در عين حال بايد اين رابطه نشانه‌هايي از جديت و گفتگوهاي دوطرفه داشته باشد.
 
 والدين نبايد احكام خود را بسته‌بندي كنند و تحويل فرزندانشان بدهند. ما بايد براي هر رفتار خود توضيح قانع‌كننده داشته باشيم. در اين صورت فرزندمان ياد مي‌گيرد كه با محيط اطراف نيز به شيوه‌اي عاقلانه و تحليلگرانه برخورد كند. احكام بسته‌بندي شده باعث مي‌شود بچه‌ها دنيا را سياه و سفيد ببينند. در دنياي امروز كه بچه‌ها مجراهاي ارتباطي زيادي دارند، نمي‌توان به صورت تحكمي برخورد كرد بلكه بايد با قدرت استدلال و ارتباط عاطفي برخورد كنيم.
 
انتهای پیام/
برچسب ها: کودک ، توقع ، خواسته ، روحیه
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار