بر سر سفره هفت‌سین دلشان که می‌نشینی، از سیلی دست سنگین و سرخی مسمارِ در بر سینه سوخته و ساختن سلاله پاک رسول خدا (ص) با سختی‌ها و سقط محسن و سکوت سَرور و سالارمان علی(ع) می‌شنوی!

به گزارش خبرنگار دفاعی - امنیتی باشگاه خبرنگاران؛ سه روز مانده به آغاز سال 1394 به همراه جمع کثیری از جوانان عاشق و دل‌سوخته‌ای که در سودای شهادت جان‌سوز حضرت زهرا (س) جامه سیاه بر تن کرده‌اند، عازم سرزمین سرو قامتان سینه سپر کرده می‌شویم، تا سفره هفت سین نورزی خود را در آنجا بگسترانیم.

سین اول را سحرگاه با "سلام بر فاطمه" از عمق سینه برون آوردیم و با سوار شدن بر مرکبی ساده، تهران را ترک و خودمان را به خدایمان سپردیم.

سفرنامه هفت سین راهیان نور

سفری سراسر صفا و صمیمیت را در حالی آغاز کردیم که سیاه پوشان این سفر در رسیدن به سرمنزل مقصود، از یکدیگر سبقت می‌گرفتند.

بر سر سفره هفت سین دلشان که می‌نشینی، از سیلی دست سنگین و سرخی مسمار در بر سینه سوخته و ساختن سلاله پاک رسول خدا با سختی‌ها و سقط محسن و سکوت سرور و سالارمان علی(ع) می‌شنوی!

مقصد ما سوسنگرد بود و در این سفر دیدیم که چگونه سرداران سپاه حق بی‌آنکه از جایی سلاحی بگیرند، سر بر آستان حق فرود آوردند و سجده کردند و ستمگران و سیاه‌دلان سرکش را از سرزمین نور بیرون کردند.

سفرنامه هفت سین راهیان نور

در تصاویری که اینجا از سبک‌بالان 8 سال دفاع مقدس نصب شده، سفیدی و سُرور سیمایشان، سرود سادگی دلهایشان را می‌سراید! و چه ستودنی است صبر و استقامت سپاهیانی که سوزش گرما و سرما، در تابستان و زمستان، سد راه آنان نشد.

در سراسر این سرزمین سکوتی از جنس سال‌های دفاع مقدس سایه افکنده و به هر سو که چشم می‌سپاری جوانانی را می‌بینی که در تنهایی خود زانوانشان را در سینه گرفته‌اند و سر به پایین افکنده‌اند، و در این میان تنها صدایی که شنیده می‌شود صدای بادی است که در گوش می‌پیچد.

سفرنامه هفت سین راهیان نور

به عنوان یک خبرنگار خیلی دوست دارم از احساس درونی یکی از این جوانان با خبر شوم.

به همین منظور به سراغ یکی از آن‌ها رفته، و با نزدیک شدن به وی صدای هق‌هق گریه‌اش را می‌شنوم!

می‌خواستم همانند برخورد با یک وزیر و یا رئیس‌جمهور بی‌درنگ از احساسش سؤال کنم! اما سنگینی احساسش مانع از اراده‌ام شد.

نگاهم را به سوی سیم‌های خاردار می‌چرخانم و به فکر فرو‌ می‌روم و با خود می‌اندیشم که روزی این سیم‌ها با نصب شدن در این مکان، سد راه سپاه صدام شد تا امنیت و آسایش از نوامیس مردم ایران سلب نشود و هیچ کس و ناکسی حجاب از سر زن مسلمان به زور بر نکشد.

سفرنامه هفت سین راهیان نور


آن‌روزها این سیم‌ها در هم تنیدند و سیم‌‌چین‌های صدام هم نتوانستند از این سد عبور کنند!

و در حالی که هنوز از گوشه و کنار این سرزمین صدای به یاد ماندنی سید شهیدان اهل قلم به گوش می‌رسد و هنوز تمام بدن‌های نورانی و استخوان‌های شهیدان این جنگ سخت تحمیلی از زیر خاک‌های این سرزمین بیرون نیامده است، برخی دیگر در جنگی نرم و بی‌سر و صدا، سخن از سازش با استکبار و چشم بستن بر مصالح کشور می‌زنند.

سفرنامه هفت سین راهیان نور

سخن سخت اینجاست که سرسپرده‌ به نفسی، موضع امام راحل را مخالف با "مرگ بر آمریکا" یاد می‌کند و عمر خویش را در اسارت نفس و ساختمان‌های مجلل به سر می‌برد و هر از چند گاهی سخنی را به امام(ره) منتسب می‌کند.

و امروز در حالی بر سر هر کوچه‌ای عکس و نام شهیدی در غربت به سر می‌برد که در برخی از خانه‌های آن کوچه سیل امواج ماهواره‌ها غیرت و مردانگی را سر می‌برند.

در گوشه‌ای دیگر  از سرزمین نور، دختران شهدایی که فرصت دیدار سیمای پدر از آن‌ها سلب شد، بر روی خاک نشسته‌اند و گریه‌کنان به خود می‌لرزند.

سفرنامه هفت سین راهیان نور

 

در این بین دوستانشان با کشیدن دست نوازش بر سرشان سعی می‌کنند به گریه آنان که از شوق اسشمام بوی پدر است، پایان دهند.


سفرنامه هفت سین راهیان نور


سه ساعت بعد با عبور از سه راهی شهادت، وارد ساحل اروند می‌شویم و از حماسه غواصانی می‌شنویم که در آب‌های سرد، طعمه کوسه‌ها و سیبل سیمینف تک‌تیراندازها شدند.


سفرنامه هفت سین راهیان نور


سنگرهای خاکی اینجا، سکوی پرواز سینه‌سوختگانی شد که خاک آن را بوسیدند و به زرق و برق‌های این مسافرخانه چشم بستند و پر کشیدند و پای درس استاد، از نمره بیست "صد" گرفتند.


سفرنامه هفت سین راهیان نور


گزارش از:  علی کاظمی

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار