به گزارش گروه بازار باشگاه خبرنگاران ، استراتژی به راحتی قابل تعریف است، پس چرا بسیاری از شرکت ها برداشت اشتباهی از آن دارند؟مزیت اصلی یک استراتژی خوب این است که رقبای شما از داشتن چنین چیزی بی بهره اند. ممکن است گمان کنند دارای استراتژی خاصی هستند در حالی که استراتژی اصطلاحی است که گاهی اشتباه تفسیر می شود و به کار می رود.یک استراتژی خوب، برنامه منسجمی است که بتواند از پس مشکل مشخصی بربیاید. شکل خاصی دارد، یک چالش را مشخص می کند و برنامه ای برای مقابله با آن چالش طرح می کند.
بیشتر سازمان ها استراتژی را نمی شناسند. مدیران ارشد آن را با تعیین اهداف اشتباه می گیرند. «استراتژی ما رشد تا حد فلان مقدار است. ما می خواهیم در زمینه بهمان، اول بازار باشیم.»این اشتباه است. استراتژی در مورد چگونگی رسیدن به نقطه مورد نظر بحث می کند. با تعریف مشکل شروع می شود و برنامه ای شامل عملکردهای ضروری برای غلبه بر مشکل در اختیار شما قرار می دهد.تلاش و اراده ابزارهای مناسبی هستند اما هم معنی با استراتژی نیستند. استراتژی مانند اهرمی است که عزم و اراده را در مسیر درست قرار می دهد.بعضی ها اعتقاد دارند شر چیزی بیش از نبود خیر و دارای یک نیروی فعال است. به همین ترتیب، داشتن استراتژی بد تنها به معنی نداشتن استراتژی نیست. همه ما از جانب مقامات دولتی ادعاهایی مبنی بر داشتن برنامه در زمینه هایی از قبیل توریسم شنیده ایم ولی عملی از جانب آنها انجام نشده است. آنها حتی مشکل را نیز نتوانسته اند تشخیص دهند.مشخصه یک استراتژی خوب قابل فهم ساختن شرایط پیچیده است و نشانه یک استراتژی بد، پیچیدگی بی دلیل آن. به راحتی می توان استراتژی خوب را از بد تشخیص داد. استراتژی بد، پر شاخ و برگ است و با استفاده از کلمات سنگین و در پی این است که بی محتوایی خود را پنهان کند.اما در واقع استراتژی های مدیر می تواند در داشتن یک پلت فرم تجارت الکترونیکی، در رأس بودن و همه چیز بودن خلاصه شود اما اینها استراتژی نیستند؛ اینها فقط مثل قصاب، نانوا و ... نام و عنوانی بیش نیستند.استراتژی به معنی اعمال منطق خاصی به سازمان است تا باعث شود سازمان کاری انجام دهد که در غیر اینصورت آن کار را انجام نمی داد. به تعبیری دیگر، استراتژی باعث می شود شما کاری را انجام دهید که در نظر اول نشدنی به نظر می رسید. بسیاری از مدیران ارشد ترجیح می دهند همیشه صورت خندان داشته باشند تا نشان دهند: «هیچ مشکلی در کار نیست و همه چیز خوب پیش می رود.» اما استراتژی خوب مستلزم این است که نه تنها شما مشکل را بشناسید؛ بلکه به صورت فعال تلاش هایتان را معطوف به حل آن کنید.البته مدیران ارشد دوست ندارند مجبور شوند تصمیمی بگیرند که برای بعضی ها بد تمام شود و ترجیح می دهند رضایت همه را جلب کنند اما استراتژی خوب، شما را مجبور به انتخاب می کند.چنین استراتژی هایی ممکن است سیاستی رنج آور با خود داشته باشند اما وقتی جواب می دهند دیگر به جای احتمالات کنار گذاشته شده، فقط چیزهای خوب انجام شده به یادمان می آید.