به گزارش خبرنگار سینمای جهان باشگاه خبرنگاران؛ گله و شکایت از آثار زیانبار رسانه در طول تاریخ کم نبوده است. حتی افلاطون نگران اثر نمایشنامهها بر روی جوانان بود. طبق تحقیقات گونههای مختلف رسانه از جمله رمانهای سرهمبندی شده، کتابهای کمیک، موسیقیهای بیمحتوا، بازیهای کامپیوتری، تلویزیون، فیلمها و اینترنت و... باعث بروز پرخاشگری، رفتارهای غیراخلاقی و تجاوز از قانون در رفتار مصرفکنندگانش میشود.
تقریبا در هر جنبه از دنیای سرگرمی زندگی کنونی خشونت دیده میشود و گاهی هم بسیار گرامی داشته میشود.
تعلیق ناباوری (وقتی فیلمی تخیلی میبینیم اما به راحتی جهان ارائه شده را به همراه قواعد، شخصیتها و خطوط پیرنگی آن میپذیریم) جالب و سرگرمکننده است. تماشای فیلم و متصور شدن یک دنیای خیالی و فراموش کردن زندگی واقعی گاهی دلچسب هست و ضرر و زیانی در آن دیده نمیشود.
اما تحقیقات حاکی از آن است که دیدن فیلم آن هم خشونتآمیز و پروپاگاندای در آن، آنقدرها هم بیضرر نیست. در دانشکده پزشکی دانشگاه ایندیانا بر روی برخورد مردان جوان با خشونت در رسانه تحقیقی صورت گرفت. تنها بعد از یک هفته بازی با بازیهای ویدئویی در اسکن MRI مغز آنها تغییرات فاحشی مشاهده شد. به ویژه این که کاهش چشمگیر فعالیت قسمت جلویی مغز و افزایش فعالیت آمیگدال (هستهی قاعدهای-جانبی آمیگدال به بادامه که نقش مهمی در یادگیری و حافظه ایفا میکند) صورت گرفته بود.
یک درس مهم در بحث اعصاب و روان: قسمت جلویی مغز یا همان «بخش فکری» وظیفهاش تمرکز، تصمیمگیری، کنترل خود و بازداری از بروز احساسات است و در حالیکه آمیگدال بخشی از سیستم لیمبیک است. آمیگدال به عنوان مرکز احساسات شناخته شده است و بسیاری از وظایف احساسی را انجام میدهد اما ماشه رهاسازی پریشانی، خشم، پرخاشگری و رفتارهای تکانشگری هم هست.
آیا فعالیت سیستم لیمبیک و بازداری از بروز احساسات در قسمت جلویی مغز منجر به رفتارهای خشونتآمیز میشود؟
بخش تحقیقاتی ویرجینیا تک برای دانشجویانش فیلمهایی که خشونتآمیز نبودند نمایش داد سپس آنها را به تماشای فیلمهای خشونتآمیز نشاند. نتیجه نشان داد که فیلمهای خشونتآمیز منجر به بروز رفتارهای خصمانه میشود.
دانشگاه آلاباما تحقیقی مانند ویرجینیا تک انجام داد و نتیجهای مشابه حاصل شد. نتیجه حاکی از آن بود که رفتارهای خشونتآمیز فقط و فقط بعد از دیدن فیلم صورت نمیگیرد بلکه تا مدتها در ذهن فرد باقی میماند. این تحقیق هشداری برای پدر و مادرها بود که از دسترسی بچههای نابالغ و پرخاشگر خود به فیلمهای خشونتآمیز جلوگیری کنند.
دانشگاه مککوایر، مرکز تحقیقاتی کودک و خانوادهها طی تحقیقاتی متوجه شد که بچههایی که فیلمهای خشونتآمیز تماشا میکنند معمولا دنیا را بیرحم، کثیف، آزاردهنده و ترسناک میبینند که همین موضوع ابراز خشونت را تحریک میکند. همچنین طی این تحقیق مشخص شد که بچهها به نمایش رفتارهای مبارزهجویانه تمایل نشان میدهند در حالی که خشونت هم لحظه به لحظه برایشان عادی میشود. بر طبق این گزارش اسکن MRI مغز کودکانی که فیلمهای خشونتآمیز میبینند با افرادی که رفتار خشونتآمیز دارند، یک شکل است.
فیلمها روز به روز خشنتر میشوند و این خشونت کودکان را هدف گرفته است. میدانیم که رویارویی با خشونتِ مضاعف باعث افزایش انگیزهها، رفتارها و ارزشگذاریهای متجاوزگرانه به خصوص در بچهها میشود. در تحقیقی که در مجله شخصیت و روانشناسی جامعه چاپ شد، ثابت شده بود که حتی عکس و تصویر اسلحه انگیزهی خشونت را در فرد بیدار میکند. محقق در این مقاله از این موضوع با عنوان «اثر اسلحه» یاد میکند و مینویسد این موضوع شامل افراد عصبی و غیرعصبی میشود. دستاندرکاران ساخت فیلم با استفاده از اسلحه در صحنههای خشونتآمیز، جوانان را با کاربرد اسلحه آشنا میکنند و البته با این طرح «اثر اسلحه» را هم در ذهن فرد تقویت میکنند.
هالیوود ابزار خود را میشناسد و به راحتی مخاطب را بازیچه دست خود میکند. هالیوود با استفاده از ستارهها و پروپاگاندا به افکار مخاطب راه پیدا میکند و آن را پرورش میدهد. اما نمیداند اولین و مهلکترین ضربه را به فرزندان خود وارد میکند. فرزندانی که در کلاس درس به روی معلم خود اسلحه میکشند. پروپاگاندای فیلمها باعث شده مردم آمریکا فکر کنند جرم و جنایت همه جا حضور دارد و باید برای محافظت از خود اسلحه حمل کرد. دستاندرکاران ساخت فیلمهای خشونتآمیز هالیوودی از روی نادانی یا خودخواسته تصمیم به نابودی کودکان و فرزندانی گرفتند که هنوز ذهنشان قابلیت درک رویارویی با اسلحه و خشونت را ندارند اما با کاربرد آن آشنا میشوند.
پروپاگاندا یکی از ابزارهای اصلی هالیوود برای رسوخ به عقاید و افکار مردم سراسر جهان است. بدین صورت که با هدف نفوذ در یک مخاطب به او اطلاعات میدهد، روایتگر با حذف یا گزینش واقعیتها سعی در مشخص کردن واکنش و عملکرد بیننده دارد و بدین صورت بیننده واکنشی احساسی و بدون آگاهی دارد. بنابراین گرایش مخاطب به سمتی میرود که برای او هدفگیری شده است. پروپاگاندا تا جایی پیش میرود که افکار و عقاید فرد را تحت تاثیر قرار میدهد و آنها را دگرگون میسازد.
همچنین است که برای پروپاگاندای
مسلمانکُشی «کلینت ایستوود» فیلمی از قتلهای «کریس کایل» در عراق میسازد.
«کایل» 255 نفر را به قتل رسانده که 160 نفر آنها توسط وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا تایید شده است. اولین کشتههای او یک زن و کودک هستند «کایل» از کشتن آنها ناراحت
میشود اما کمکم برای قتلهای بیشمارش عنوان «اسطوره» را از آن خود میکند.
اسلحهای که در دست دارد و در انتها شخصیت قهرمان ساختن از او پروپاگاندایی است
برای آسان کردن دیدن مرگ انسانی دیگر چه بسا آن انسان مسلمان و کودک هم باشد. همسر «کریس کایل» از «ایستوود» درخواست کرده بود
که نحوه کشته شدن «کایل» را به تصویر نکشد و در آخر فیلم نوشتهای با این مضمون
که: «کایل توسط کهنهسربازی که به او کمک میکرد کشته شد.» و صفی از عزاداران او
را میبینیم. گویی حرف از کشته شدن یک قاتل زجرآور است اما روایت و به تصویر کشیدن قتل زنها و بچههای
بیگناه موضوعی عادی باید تلقی شود. تضاد این دو نوع قتل در این است که یکی اسطوره
میشود و دیگری فراموش
گزارش از بهار سرلک
انتهای پیام/