به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛ حجت الاسلام سید محسن سعیدی در برنامه عیار 24 شبکه قرآن سیما حاضر شد و به بیان خاطراتی از پدر برزگوارش و نحوه ورود ایشان به مبارزات سیاسی و آشنایی ایشان با امام راحل پرداخت. متن زیر شرح سخنان وی است
آیتالله سعیدی اولین شهید روحانی نهضت امام بودندایشان فعالیت سیاسی خود را پیش از سال 42 و قبل از نهضت امام خمینی(ره) آغاز کردند و اولین بازداشت آیتالله سعیدی مربوط میشود به این ماجرا که همسر شاه که مطبوعات عکسش را بیحجاب بر روی صفحات خود میزدند آن زمان توهینی به شریعت مقدس کرده بود، پدر نیز در آبادان بالای منبر رفتند و علیه او صحبت کردند و این ماجرا برمیگردد به پیش از سال 42. بالافاصله بعد از سخنرانی ایشان، وی را دستگیر کردند و به شهربانی بردند. در آن زمان یکی از بزرگان که نفوذ زیادی در جاهای مختلف داشت سفارش پدر را کرد و گفت هر طور شده باید ایشان را آزاد کنید، اما آنها گفتند که نمیشود زیرا مأموری ویژه از تهران برای رسیدگی به این موضوع قرار است به اینجا بیاید.
در نهایت پیشنهاد دادند که تنها راه این است که وقتی این مأمور ویژه از از تهران آمد شهید سعیدی در جواب او بگویند که او سعیدی دیگری بوده است. البته ایشان قول نداد که به این کار عمل کند و زمانی که این مأمور ویژه از تهران آمد و از او سؤال پرسید که آن سعیدی چه کسی است که علیه همسر شاه صحبت کرده است؟ پدر جواب داد آن سعیدی من هستم و خودم همه مطالب را بیان کردهام.
نحوه آشنایی آیتالله سعیدی و امام(ره)پدر بعد از تحصیلات در مشهد باید در درس خارج شرکت میکردند و در آن زمان نیز آوازه آیتالله بروجردی را شنیده بودند بنابراین راهی قم شدند و در درس ایشان حاضر میشدند. پس از ورود به قم نیز آوازه امام خمینی(ره) را شنیدند که میگفتند ایشان در درس اصول خود مباحثی جدید و عمیق را مطرح میکند بنابراین در درس امام نیز شرکت کردند.
امام خمینی(ره) گمشده آیتالله سعیدی بودایشان 14 سال شاگرد امام بودند اما در تمام این مدت با وجود این که امام را بسیار در علم قبول داشتند اما حس میکردند که گمشدهای دارند که باید او را بیایند زیرا احساس مسئولیت زیادی در رابطه با مسائل سیاسی داشتند بنابراین دنبال کسی بودند که سکانداری برای جوشش و حرکت باشد. در حقیقت آیتالله سعیدی هرچند امام را از نظر عامی قبول داشتند اما دنبال ابعاد دیگری بودند.
بهتر است که از زبان خود ایشان این موضوع را بیان کنم که نوار ضبط شده صحبتهایشان هنوز هم موجود است که میگفتند، من یک بار از امام(ره) این سؤال را مطرح کردم که آقا اگر الان و در این وضعیت استبداد قوی (در مقابل ظلم) حرکت کنید یار و یاوری نخواهید داشت.
امام در پاسخ من فرمودند سعیدی خدا میداند اگر جن و انس در یک طرف باشند و من در طرف دیگر مسئولیتی را که از طرف خدا دارم انجام خواهم داد. و بعد پدر بیان میکنند این گونه شد که من گمشده خود را یافتم. ایشان در چنین زمانی خودشان مجتهد بودند و از قبل نیز سابقه فعالیت سیاسی داشتند اما وقتی سکانداری را پیدا کردند که میتوانست رهبر باشد از آن به بعد سرباز امام(ره) شد.
پدر در تمامی زمینهها فرد موفقی بودند و برای خانه و خانواده نیز اهمیت زیادی قائل بودند اما گاهی پیش می آمد که برای یک سخنرانی 5 ماه یا بیشتر مخفی میشدند حتی یک بار در کویت سخنرانی کردند که به خاطر آن 7 ماه اجازه ندادند پدر به ایران بیاید.
اگر مرا بکشید در هر قطره خونم نام مقدس خمینی وجود داردمبنای ایشان و همه وجود ایشان عقیده به ولایت فقیه بود و به همین دلیل هرگز در مورد امام(ره) و آن چه که می بایست برای ایشان فداکاری کنند کوتاهی نکردند.آن چنان به امام(ره) اعتقاد داشتند و در مسجد محل طوری علاقه به ایشان را فرهنگ سازی کرده بودند که وقتی نام امام(ره) در مسجد موسی بن جعفر(ع) برده میشد مردم بلند صلوات می فرستادند و این در حالی بود که در آن دوره اسم امام خمینی بردن جرم محسوب میشد.
مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی نیز به خود من می گفتند که اولین کسی که نام آیتالله خمینی را با امام یاد کردند ابوی شما بود.
در آن زمان استفتائاتی از مسجد و از جانب ایشان منتشر میشد که استفتائات حضرت امام بود اما پدر روی آن نوشتند این استفتائات از آن مرجعی است که تنها کسی است که می تواند انقلاب اسلامی را اداره کند.
وی در جواب مأموران رژیم شاه می گفت اگر مرا بکشید و خون مرا به زمین بریزید در هر قطره خون من نام مقدس خمینی را خواهید یافت.
علاقه آیتالله سعیدی و امام(ره) دو طرفه بوددر یکی از نامههای حضرت امام(ره) به پدر ایشان نوشته بودند من از افرادی مانند شما آن قدر خوشم میآید که نمیتوانم احساساتم درونی خودم را آن چنان که هست ابراز کنم. من نمیتوانم از شما تشکر کنم اما خدا میتواند از شما تشکر کند.
در پایان نیز امام می فرمایند من از شما میخواهم که در حق من دعا کنید.
مسئله مبارزه با آمریکا عامل اصلی شهادت پدرم بودمن در زمان شهادت پدرم 8 سال بیشتر نداشتم در آن زمان قرار بود که بعضی از سرمایهگذاران آمریکایی که 35 سرمایهگذاربودند بیایند و در ایران سرمایهگذاری کنند و این باعث می شد تا اقتصاد ما کاملا وابسته آمریکا شود وقتی این خبر در قم منتشر شد ایشان اطلاعیهای تندی علیه سرمایهگذاران نوشتند که یک نسخه آن به دست رژیم افتاد از طرفی نیز رژیم میدانست که افکار امام خمینی درباره ولایت فقیه توسط ایشان ترویج میشود. حتی نوارهای امام درباره ولایت فقیه توسط ایشان تکثیر و تروج می شد.
تمامی این عوامل باعث شد تا در نهایت رژیم ایشان را دستگیر کند که پس از این دستگیری ما دیگر ملاقاتی هم با ایشان نداشتیم و در نهایت نیز ایشان را به شهادت رساندند اما حتی جنازه پدر را نیز به ما تحویل ندادند.
عامل اصلی شهادت پدر من مسئله مبارزه با آمریکا بود. دشمنی آمریکا با ما و سایر کشورهای تحت سلطهاش دشمنی دیرینه است و مشکل ظاهری نیست. آمریکا با ظلم به وجود آمده و بقایش نیز همین است و ماهیتش نیز عوض نمیشود.