به گزارش حوزه
احزاب باشگاه خبرنگاران، "روزنامه اعتماد" با "صادق خرازی" دیپلمات با سابقه کشورمان گفتگویی را ترتیب داده است که در ادامه گزیدهای از این مصاحبه را خواهیم خواند.
* اگر بخواهیم سیاست خارجی به شکل عملگرایانه و واقعبینانه باشد باید مهمترین عنصری که در بیان یک سیاست خوب تعریف میشود را بدانیم. از دید من مهمترین مساله این است که دولت و مجریان سیاست خارجی و کسانی که وضعکننده استراتژی امنیت ملی و سیاست خارجی هستند بحران شناخت، بحران علمی و فکری نسبت به تحولات بینالمللی و منطقهای نداشته باشند. یکی از مصیبتهایی که ملتها آن را تجربه میکنند این است که بسیاری از مجریان سیاست خارجی فاقد شناخت هویت جمعی هستند. باید بدانیم که بدون شناخت صحیح تمامی پارامترهای موثر بر عملکرد سیاست خارجی هر گونه حرکتی محکوم به زوال است.
* اعتقاد من این است که باشناخت صحیح هر حرکتی با موفقیت همراه است. آنچه در سیاست خارجی جدید در دکترین سیاست خارجی و منافع ملی ایران قرار گرفته رفع نقیصهای به نام عدم شناخت است. امروز مجریان سیاست خارجی ایران بحران شناخت در مناسبات بینالمللی و منطقهای ندارند و به خوبی میتوانند نسبت به پدیدهها و فعل و انفعالات رخ داده در منطقه و جهان شناخت داشته باشند.
* انقلاب اسلامی شاخکهای حساسیت مردم را نسبت به مراودات خارجی از خودش متاثر کرده است. مردم ایران نسبت به مذاکرات و فعل و انفعالات خارجی حساس هستند. این حساسیت در نوع خودش، در نوع برداشت و شناخت و اجرای آن تاثیرات شگرفی را میتواند در جامعه داشته باشد. لذا کشاندن سیاست خارجی در داخل اگرچه میتواند امر ناصحیحی نباشد اما همیشه متاثر از شرایط داخلی است. وقتی میگوییم دیپلماسی را نباید دستمایه رفتارهای سیاسی داخلی کنیم این خدمت به منافع است.
* طبیعی است که هر تحرکی در صحنه جهانی و منطقهای در درون کشور پژواکش را دارد. دولت هم این حساسیت را دارد که مردم ایران نسبت به سیاست خارجی حساس هستند. به واقع نحوه اجرا و بیان حرفهای سیاست خارجی نقطه بسیار حساسی است. در حال حاضر نیز دولت کاری نکرده که باعث شود مردم حساس شوند و کنار دولت نباشند. اتفاقا تلقی من این است که مردم در کنار دولت هستند و این حسن بزرگی است که دولت به مدد اجرای درست استراتژیهای تدوین شده در اختیار دارد.
* در سیاست خارجی اصولگرایانه، ما دکتر ولایتی را هم داشتهایم که ماهیتا اصولگرا بوده است. حتی خود دکتر روحانی هم همانطور که میدانیم به خیمه اصلاحطلبان متعلق نیست.
* دو سال قبل صحبت از افزایش تحریمها و حمله نظامی بود الان صحبت از رفع موانع میشود و طرف مقابل ما به دنبال فضای جدید است و به هویت ملت ایران احترام گذاشته میشود. موضوع اصلا پیچیده نیست. دوسال قبل تمام مجریان سیاست خارجی به دنبال راهحل میگشتند اما الان راهحل وجود دارد و روی میز است. در زمان دولت تحویل دولت هشتم به نهم در موقعیت خوب منطقهای و جهانی بودیم اما به فاصله چند ماه با قطعنامه شورای امنیت مواجه شدیم. در آن مقطع نتوانستیم با جامعه جهانی اعتمادسازی و نتوانستیم موقعیتمان را به کشورهای مقابل تحمیل کنیم.
* باید دید برای اعمال این تحریمها در چه مقطعی تصمیم گرفته شده بود و زمان اجرای آن چگونه تدوین شد. آنچه به صورت ماهوی مهم جلوه میکند این است که شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا در جهت کاستن تحریمها و رفع موانع گام برمیدارند.
* البته ما میتوانیم مدعی باشیم که باید سطح همکاری و پایبندی آنها به توافقات بیشتر از این باشد. معتقدیم آنها به تعهداتشان بهطور کامل عمل نکردهاند. اگر طرفهای مقابل ما به توافق ژنو خوب عمل کرده بودند و آمریکاییها در مذاکرات وین دوگانه عمل نکرده بودند بسیاری از مشکلات حل شده بود و الان در موقعیت دیگری بودیم اما نکتهای که وجود دارد این است که به صورت جمعی و کلان ما به کاهش تحریمها نزدیکتریم تا بازگشت به دوران گذشته.
* الزاما نمیتوان گفت تمامی منتقدان روحانی وابسته به یک جریان فکری و سیاسی هستند. به هر حال برخی با دلسوزی ترمینولوژی و متدولوژی دولت در عرصه مذاکرات هستهای را نقد میکنند. به اعتقاد من نمیتوان گفت همه منتقدان هدایت شده و سازمان یافته هستند.
* هم دولت موظف است که اگر مدعی است بر نقش مردم و نخبگان وقوف دارد - که به اعتقاد من ادعای درستی است- باید از این انتقادات استفاده کند. انتقاد باعث بلوغ و رشد فکر جامعه میشود. هیچ کس بدون نقد نمیتواند موفق شود. به هر روی باید در نوع نگرشمان در نقادی انصاف، خداوند و منافع ملی را در نظر بگیریم. اگر بخواهیم افراد را به صرف اینکه در گروه سیاسی ما جای نمیگیرند بکوبیم هیچکدام از این موارد را در نظر نگرفتهایم.
* درنهایت با وجود اینکه معتقدم تمام منتقدان سازمان یافته علیه دولت فعالیت نمیکنند اما این را هم از نظر دور نمیداریم که بخشی از انتقادها و تخریبها سازماندهی شده و کاملا محسوس است که کجا را هدف قرار دادهاند اما اکثر نقدها برخوردار از نوعی دلسوزی برای کشور و منافع ملی است.
* بی تردید اجرای موفقیتآمیز سیاست خارجی دولت را در چشم مردم و نخبگان و کنشگران سیاسی داخلی موفق نشان میدهد. دولتی که با قدرت عمل توانسته باشد منافع ملی را در دید مردم تأمینشده نشان دهد دولت موفقی است. دولتی ناموفق است که نتوانسته گلیم ملت را از آب بیرون بکشد. مردم ایران در نوع مراودات خارجی به دنبال بحران و تنش نیستند.
* بخشی از موفقیت سیاست خارجی که به دولت برمیگردد اجرای خوب سیاست خارجی است. ممکن است عدهای بخواهند در داخل بحران ایجاد کنند اما دولتی موفق است که تامین امنیت ملی و منافع ملی را همزمان تامین کند. این کار توسط یک دولت مقتدر انجام شدنی است.
* از مهمترین مسائل این است که سیاست داخلی باید در راستای منافع ملی باشد نه حزبی. اگر کسی تصور کند میتواند با سیاست خارجی دولت را بکوبد خدمت نکرده است. کنشگران سیاسی باید بدانند اهدافی که توسط ساختار سیاسی ساخته شده است در ساختار کلی نظام تدوین شده و دولتها در شیوههای اجرا با یکدیگر تفاوت دارند بنابراین کنشگران سیاسی باید بتوانند نقش همافزایی را در پیشبرد اهداف کشور ایجاد کنند. معمولا کنشگران میتوانند مانورهایی دهند که قدرت بازدارنده دستگاه سیاست خارجی را افزایش دهد.
* پیشنهاد من به دستگاه سیاست خارجی کشور این بود که دکتر ظریف با احزاب و گروههای سیاسی جلسات منظم داشته باشد و آنها را در جریان چگونگی پیشرفت مذاکرات و فعل و انفعالات جهانی و منطقهای قرار دهند تا احزاب و جامعه مدنی با کمک به وزیر خارجه بتوانند نقش خود را ایفا کنند. باید میان احزاب و دستگاه دیپلماسی یک رابطه متقابل ایجاد کرد تا هردو به یکدیگر کمک کنند.
* من معتقدم فضای داخلی باز است و نمیتوان گفت پیروزی یا خداینکرده شکست در سیاست خارجی فضای سیاسی و امنیتی داخلی را تغییر میدهد اما باید دولت به گونهای عمل کند که ارکان نظام بدانند مردم ایران نخبه و فهیم هستند و در کنار دولت قرار دارند. در نهایت اینکه اینگونه تلقی کنیم که سیاست خارجی مشکلات داخلی را حل میکند، من این را قبول ندارم. این دو مقوله به یکدیگر وابسته نیستند.
مطالب فوق به سایر رسانهها مربوط میشود و
باشگاه خبرنگاران صرفا آن را بازنشر کرده است.
انتهای پیام/