به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران به نقل از اوراسیا ریویو ؛ سید حسین موسویان معاون سابق رییس شورای عالی امنیت ملی برای سیاست خارجی ، سخنگوی سابق تیم مذاکره کننده هسته ای ایران و محقق دانشگاه پرینستون اخیرا در دیداری که با جمعی از نخبگان آمریکایی در ایالت شمال شرقی " مین " به بحث و تبادل نظر درباره دلایل شکست دیپلماسی ایالات متحده در گفتگو با ایران طی 35 سال گذشته پرداخت . این نشست توسط یک گروه روابط خارجی ترتیب داده شد و تعداد زیادی از نخبگان آمریکایی در آن حضور داشتند .
در این سخنرانی ، " موسویان " دلایل ذیل را اصلی ترین عوامل شکست تلاش های دیپلماتیک واشنگتن برای بهبود روابط خود با تهران برشمرد :
1/ اعتماد سازی تنها برای متحدان آمریکا
اساس استراتژی ایالات متحده در غرب آسیا این تصور است که کشورهای این منطقه یا موافق آمریکا هستند و یا علیه آن . بنابراین هر کشوری که هم پیمان آمریکا نیست یا به عبارت بهتر ، تحت تاثیر آمریکا قرار ندارد دشمن در نظر گرفته می شود و باید طرد شود . رژیم شاهنشاهی ایران دوست و هم پیمان آمریکا بود که توسط انقلاب اسلامی مردم سرنگون شد . از آن زمان ایالات متحده رویکردی خصمانه را بر ضد ایران در نظر گرفت که تا زمان حال حاضر نیز ادامه دارد . این استراتژی از ابتدا نیز نادرست بوده است چرا که بسیاری از هم پیمانان منطقه ای آمریکا طی چند سال گذشته از حکومت ساقط شده اند و یا موقعیت دولت های آنان ناپایدار و متزلزل می باشد .
2/ اسرائیل ؛ اولویت سیاست آمریکا در غرب آسیا
منافع اسرائیل محور اصلی سیاست گذاری های ایالات متحده در غرب آسیا محسوب می شود . این مسئله ایرانی ها را متقاعد کرده است که واشنگتن منافع تل آویو را بر منافع خود ترجیح می دهد . اقدام اخیر کنگره آمریکا در دعوت از بنیامین نتانیاهو ، نخست وزیر اسرائیل برای انجام سخنرانی و با توجه به مخالفت شدید باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا با این اقدام ، ثابت می کند که از دیدگاه بسیاری از نمایندگان کنگره ، نخست وزیر اسرائیل محترم تر ، معتمدتر و قابل اطمینان تر از رییس جمهور خودشان است .
3/ استراتژی فشار و تهدید
این استراتژی به جزئی جدانشدنی در سیاست رفتاری ایالات متحده در قبال ایران طی 35 سال گذشته تبدیل شده است . دولت و کنگره آمریکا قویا معتقدند که اعمال فشار و تهدید و یا حداقل تضعیف و به انزوا کشاندن نظام جمهوری اسلامی می تواند موجب سقوط آن شود . امروز و پس از 35 سال فشار و تهدید ، آنها ( کاخ سفید و کنگره ) به نتیجه دیگری رسیده اند ؛ اینکه ناچارند که با واقعیت ایران روبرو شوند ، ایرانی قوی تر ، باثبات تر و بانفوذتر از هر زمان دیگر .
4 / استفاده از زبان توهین و تحقیر
حالات و زبان بسیاری از سیاستمداران آمریکایی برای اشاره به ایران شامل تحقیر و توهین می باشد . استفاده از برچسب هایی نظیر " حامی دولتی تروریسم " ، " حکومت سرکش " و یا " بخشی از محور شرارت " علیه جمهوری اسلامی نمونه هایی است که زبان توهین و تحقیر واشنگتن در قبال تهران را اثبات می کند . به نظر می رسد ایالات متحده فراموش کرده که تمدن و فرهنگ ایرانیان قدمتی چندین هزار ساله دارد . بنابراین آنها ( ایرانی ها ) ملتی پرافتخار هستند و نمی توانند چنین گفتمان تحقیرآمیزی را تحمل کنند .
5/ عدم توجه به قواعد حقوق بین المللی
علیرغم ادعای واشنگتن مبنی بر حمایت از هنجارهای حقوق بین المللی ، عملا پایبندی مقامات آمریکایی به این هنجارها دیده نمی شود . مثالی برجسته برای این موضوع رویکردی است که با تهران طی مذاکرات هسته ای اتخاذ شد که در آن ایران بر تحقق توافق در چارچوب پیمان منع گسترش تسلیحات هسته ای ( ان پی تی ) تاکید دارد در حالی که ایالات متحده بر درخواست هایی اصرار می کند که بسیار فراتر از محدودیت های ان پی تی است .
6/ تمرکز بر اختلافات
جمهوری اسلامی و ایالات متحده هر دو دارای اختلافات و نیز منافع مشترک و مهمی هستند . نظریه دیپلماتیک اجرا شده از سوی واشنگتن در قبال تهران طی 35 سال گذشته بر پایه اختلافات بنا نهاده شده ، در حالی به نفع آمریکاست که به جای درگیری و تنش بر سر اختلافات با ایران ، بر اساس منافع مشترک کار کند .
7/ بی اعتمادی متقابل
واشنگتن معتقد است که برای عدم اعتماد به تهران کاملا حق دارد و به همین دلیل ادعاهای ضدایرانی خود را روز به روز بیشتر می کند . همزمان این بی اعتمادی در ایران نیز وجود دارد و جمهوری اسلامی نیز دلایل مشروع و مستند خود را برای عدم اعتماد به ایالات متحده دارد . بنابراین برای غلبه بر این بی اعتمادی هر دو کشور باید به درکی صحیح از این واقعیت رسیده و گام هایی متقابل را برای جلب اعتماد یکدیگر بردارند .
انتهای پیام /