آن ساعتی که رادیو برای اول بار گفت صدای انقلاب اسلامی من ماشین را نگه داشتم آمدم پائین روی زمین افتادم و سجده کردم.

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، شنیدن حال و هوای آن روزها شاید از زبان هرکس شیرین باشد چرا همگی روایتی وصف ناشدنی و شورانگیز دارند اما شنیدن این خاطرا از زبان کسی که ادامه دهنده راه  معمار و بنیانگذار این انقلاب است لطفی دگر دارد.

حالت بهت شگفت‌آور

 مقام معظم  رهبری در خاطرات خود در رابطه با حال و هوای آن روز می‌فرمایند: در آن روزها ما در یک حالت بُهت بودیم. در حالی که در همه‌ی فعالیتهای آن روزها ما طبعاً داخل بودیم. همان‌طور که می‌دانید ما عضو شورای انقلاب بودیم و یک حضور دائمی تقریباً وجود داشت. لکن یک حالت ناباوری و بهت بر همه‌ی ما حاکم بود. من یک چیزی بگویم که شاید شما تعجب بکنید.

من تا مدتی بعد از ۲۲ بهمن هم که گذشته بود بارها به این فکر می‌افتادم که ما خوابیم یا بیدار. و تلاش می‌کردم که از خواب بیدار شوم. یعنی اگر خواب هستم، این رؤیای طلائی که بعدش لابد اگر آدم بیدار شود هر چه قدر خواهد بود خیلی ادامه پیدا نکند، اینقدر برای ما شگفت‌آور بود مسأله.

سجده‌ی شکر...

آن ساعتی که رادیو برای اول بار گفت صدای انقلاب اسلامی، یک همچی تعبیری. من تو ماشین داشتم از یک کارخانه‌ای می‌آمدم طرف مقرّ امام. یک کارخانه‌ای بود که عوامل اخلال‌گرِ فرصت‌طلب آن‌جا جمع شده بودند و شلوغی راه انداخته بودند و در بحبوحه‌ی انقلاب که هنوز شاید بختیار هم بود، آن روزهای مثلاً شاید هفدهم، هجدهم و مشکلات هنوز در نهایت شدت وجود داشت و هنوز هیچ کار انجام نشده بود اینها به فکر باج‌خواهی و باجگیری بودند. توی یک کارخانه‌ای راه افتاده بودند، تحریکات درست کرده بودند و اینها، ما رفتیم آن‌جا که یک مقداری سروسامان بدهیم. در مراجعت بود که رادیو اعلان کرد که صدای انقلاب اسلامی.

 من ماشین را نگه داشتم آمدم پائین روی زمین افتادم و سجده کردم. یعنی اینقدر برای ما غیر قابل تصور و غیر قابل باور بود. هر لحظه‌ای از آن لحظات یک مسأله داشت، به طوری که اگر من بخواهم خاطرات ذهنی خودم را در آن مثلاً بیست روزِ حول و حوش انقلاب بیان کنم یقیناً نمی‌توانم همه‌ی آن چه را که در ذهن و زندگی آن روزِ ما می‌گذشت را بیان کنم.

ورود امام!

روز ورود امام البته آن روزِ ورود ایشان که ما از دانشگاه، می‌دانید که متحصن بودیم در دانشگاه دیگر، می‌رفتیم خدمت امام، توی ماشین من یک وقتی خدمت خود امام هم گفتم همین را. همه خوشحال بودند، می‌خندیدند، بنده از نگرانیِ بر آنچه که برای امام ممکن است پیش بیاید بی‌اختیار اشک می‌ریختم و نمی‌دانستم که برای امام چی ممکن است پیش بیاید. چون یک تهدیدهایی هم وجود داشت.

بعد رفتیم وارد فرودگاه شدیم، با آن تفاصیل امام وارد شدند. به مجرد این‌که آرامش امام ظاهر شد نگرانیها و اضطراب ما به کلی برطرف شد. یعنی امام با آرامش خودشان به بنده و شاید به خیلی‌های دیگر که نگران بودند، آرامش بخشیدند.

وقتی که بعد از سالهای متمادی امام را من زیارت می‌کردم آن‌جا، ناگهان خستگی این چند ساله مثل این‌که از تن آدم خارج می‌شد. احساس می‌شد که همه‌ی آن آرزوها مجسم شده در وجود امام و با کمال صلابت و با یک تحقق واقعی و پیروزمندانه این‌جا در مقابل انسان تبلور پیدا کرده.

وقتی که آمدیم وارد شهر شدیم از فرودگاه و با آن تفاصیلی که خب همه‌ی شماها شاهد بودید و بحمداللَّه هنوز در ذهن همه‌ی مردم شاید آن قضایا زنده است، همان‌طور که می‌دانید امام عصری از بهشت زهرا رفتند به یک نقطه‌ی نامعلومی و برادرانمان حالا به طور مشخص، آقای ناطق نوری امام را در حقیقت ربودند و به یک مأمنی بردند که از احساسات مردم که می‌خواستند همه ابراز احساسات بکنند و امام از شب قبلش که از پاریس حرکت کرده بودند تا دم غروب، تقریباً دمادم غروب دائماً در حال فشار کار و حضور بودند و هیچ یک لحظه استراحت نکرده بودند یک مقداری استراحت بدهند به امام.

رادیو: صدای انقلاب اسلامی ایران.. / سجده شکر ../ورود امام (ره)..+تصاویر

رادیو: صدای انقلاب اسلامی ایران.. / سجده شکر ../ورود امام (ره)..+تصاویر

رادیو: صدای انقلاب اسلامی ایران.. / سجده شکر ../ورود امام (ره)..+تصاویر

رادیو: صدای انقلاب اسلامی ایران.. / سجده شکر ../ورود امام (ره)..+تصاویر

رادیو: صدای انقلاب اسلامی ایران.. / سجده شکر ../ورود امام (ره)..+تصاویر

رادیو: صدای انقلاب اسلامی ایران.. / سجده شکر ../ورود امام (ره)..+تصاویر

رادیو: صدای انقلاب اسلامی ایران.. / سجده شکر ../ورود امام (ره)..+تصاویر

رادیو: صدای انقلاب اسلامی ایران.. / سجده شکر ../ورود امام (ره)..+تصاویر

رادیو: صدای انقلاب اسلامی ایران.. / سجده شکر ../ورود امام (ره)..+تصاویر

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار