هنگامی که شبح جنگ عراق در حال نزدیک شدن بود، تونی بلر در حالی که سرفه می کرد و بیمار، رنگ پریده و خسته به نظر می رسید، به شش متخصصی که (برای مشاوره) به داونینگ استریت احضار کرده بود، گفت: "به من نگویید که (ورود بریتانیا به جنگ) بد است. به من بگویید تا چه اندازه بد است؟"
این "شش متخصص" همگی صاحب مقام علمی و در حوزه عراق، خاورمیانه و امور بین المللی کارشناسان برجسته ای بودند. آنها به اتاق کابینه دعوت شده بودند تا بدترین چیزی را که ممکن بود در صورت اشغال عراق- توسط ایالات متحده و بریتانیا- اتفاق بیافتد تشریح کنند.
اگر نخست وزیر و مشاورانش به هشدارهای جدی آن روز در ماه نوامبر سال 2002 گوش فرا داده و عمل کرده بودند، این نشست می توانست مسیر تاریخ را تغییر دهد و با یک برنامه ریزی بهتر برای دوران پس از اشغال، نجات جان انسانهای زیادی ممکن می شد.
در حالی که منتظر گزارش لرد چیلکات درباره نقش بریتانیا در جنگ هستیم، چهار نفر از آن شش متخصص برای گفتگو با نشریه " ایندیپندنت روز یکشنبه"[6] موافقت نموده اند تا درباره چرایی و چگونگی شکل گیری حوادث در مسیری بدتر از آنچه پیش بینی شده بود سخن بگویند. آنها هم مثل بقیه پاسخی برای این سوالات ندارند. دکتر توبی داج - استاد دانشگاه کوئین مری لندن- که اولین کسی بود که در آن روز با بلر صحبت کرد – می گوید: "آنها (دولت بریتانیا) انتظار یک عملیات کوتاه، آسان و سریع را داشتند و تصور می کردند که عراقی ها قدردان آن خواهند بود.
وی (توبی داج) قبلا درباره یک فاجعه احتمالی هشدار داده بود که عراقی ها به جای جشن گرفتن سرنگونی رهبرشان، با اشغالگران خواهند جنگید و دنباله ماجرا، یک جنگ داخلی طولانی و خطرناک خواهد بود. داج می گوید: " هدف من در آن روز (روز ملاقات با بلر) این بود که هر چرا که می دانستم به آنها بگویم به طوری که عذر و بهانه ای برای آینده نباشد و کسی نگوید که "من نمی دانستم."
بلر قبلا از خودش در مقابل انتقاداتی که انتظار می رود از جانب لرد چیلکات و تیم تفحص وی متوجه او شود دفاع کرده است. در خبرها، درباره این موضوع که گزارش چیلکات تا بعد از انتخابات منتشر نخواهد شد، ابراز خشم شده است، اما دکتر داج بر این باور است که این بخشی از دلیل به تاخیر افتادن انتشار گزارش است چرا که اعضای تیم چیلکات می خواهند روایت شان از تاریخ کاملا درست باشد و ضمنا اهل عقب نشینی هم نیستند.
این دانشمند علوم سیاسی - که مستنداتی را به اولین کمیته تحقیق و تفحص در سال 2009 ارائه داد- می گوید: "تیم چیلکاک (با مقامات دولتی) مثل سگ و گربه جنگیده است تا متن رسمی گفتگوهای بوش و بلر را به دست آورد." وی ادامه می دهد:" این (گزارش) قرار نیست به یک زبان پر رمز و راز نوشته شود بلکه واضح، صریح و شماتت کننده خواهد بود."
پروفسور جورج جوف - استاد دانشگاه کمبریج که وی نیز در آن روز در آن جمع شش نفره بود و با تیم تحقیق و تفحص در سال 2009 صحبت کرده است – اظهارات دکتر داج را تایید می کند. وی می گوید: "تصور می کنم که این گزارش، محدود به شماتت (دولت بلر) باشد. خطاهای قضاوت (دولت وی) چنان آشکار است، که آنها راهی برای انکار آن ندارند."
این شش متخصص توسط سِر لورنس فریدمن – استاد مطالعات جنگ در کالج کینگز لندن و مشاور بلر – در دفتر نخست وزیر در سال 2002 گرد هم آمده بودند. فریدمن به نشریه "ایندیپندنت روز یکشنبه" در سال 2004 گفت: "احساس می کردم که مهم است که با چشم باز در این مورد (اشغال عراق) تصمیم گیری شود و به تبعات احتمالی و بلند مدت آن توجه داشت."
دکتر داج معتقد است که "این گزارش، دولت کاناپه ای بلر[7] را – که فوق العاده شلخته و فاقد تصمیم گیری بر پایه کارشناسی عمیق بود – به باد انتقاد خواهد گرفت. (در این دولت) هیچ پژوهش گسترده ای، بر پایه ارزیابی خطرات وجود نداشت." وی احتمال می دهد که تیم تحقیق و تفحص به مدیران، مقامات مسئول و سایر مشاوران دولت آن زمان حمله کند. "این تیم، دیپلمات ها و مقامات عالیرتبه نظامی را به دلیل شانه خالی کردن از مسئولیت شان – یعنی، نه گفتن به نخست وزیر – مورد شماتت قرار خواهد داد. اگر بلر به عنوان غلام حلقه به گوش[8] بوش عمل کرده باشد، در آن صورت افرادی همچون جِرمی هیووود[9]( منشی مخصوص بلر) در خدمت یک سیاست فوق العاده ضعیف بوده اند.
دیگران از تیم چیلکات به دلیل استفاده کافی نکردن از شهود و مدارک انتقاد کرده اند، اما دکتر داج مخالف این نظر است و می گوید: "برداشت من از سوالات (تیم تحقیق و تفحص) این بود که آنها فرصت کافی را به متهمان داده اند."
به هر حال، چه اتفاقی افتاد؟ اگر پاسخ نخست وزیر به جلسه صبح روز سه شنبه 19 نوامبر 2002 متفاوت بود، آیا موجب نجات جان خیلی ها نمی شد؟
دکتر داج – که اکنون در دانشکده اقتصاد لندن تدریس می کند - می گوید: "ما (قبلا) به طور مفصل توجیه شده بودیم. به ما گفته بودند که به بلر نگویید که به عراق حمله نکند. او تصمیمش را گرفته است."
بنابراین بختی برای ممانعت از اشغال عراق و یا پیوستن انگلیس به ائتلاف نبود، اما چیزی که در آن روز صبح خطرش گوشزد شد، موضوع پس از اشغال بود. روز پس از اعلام پیروزی چه اتفاقی خواهد افتاد؟
جورج جوف می گوید: "آنها هیچ برنامه ای برای بعد از اشغال نداشتند. رویکردشان این بود که آمریکایی ها رهبری قضیه را در دست دارند. آنها برای این موضوع برنامه جز به جز خواهند داشت و ما باید از آنها دنباله روی کنیم." وی در ادامه می گوید: متاسفانه این حرف صحت نداشت. "وزارت خارجه آمریکا به مدت یک سال، وقت صرف آماده کردن برنامه تفصیلی پیرامون چگونگی سناریوی بعد از اشغال کرده بود، اما تمامش مزخرف و سَرسَری بود."
این شش کارشناس، یک روز پس از رسیدن بازرسان خلع سلاح سازمان ملل به عراق، به داونینگ استریت رفتند تا تخصص خود را در اختیار نخست وزیر قرار دهند. جک استراو، وزیر خارجه وقت، نیز در خانه شماره 10 بود تا جزئیات را برای نخست وزیر تشریح کند و مکان های مشخص شده را بر روی نقشه ها به وی نشان دهد. سایر خبرها از این حکایت داشت که 76000 تن نفت خام از نفتکش پرستیژ به اقیانوس اطلس در نزدیکی سواحل اسپانیا سرازیر شده است.
نشست آغاز شد و دکتر داج، پروفسور جوف و پروفسور چارلز تریپ - استاد مطالعات شرق و آسیا و متخصص در امور خاورمیانه – مجموعا پنج دقیقه صحبت کردند. پروفسور جوف بر روی ساختارهای متصلب عراق – و اثر متقابل صدام و این پیکربندی و اینکه این ساختارها توسط صدام تعریف شده اند – تاکید کرد، اما زمانی که نخست وزیر بحث را شخصی کرد و گفت: "اما این مرد (صدام) یک ابلیس است، اینطور نیست؟"، (از ادامه بحث) مایوس شد.
دیگر کارشناسی که آن روز صحبت کرد، استیون سایمون – معاون موسسه بین المللی مطالعات راهبردی در آن زمان - بود. وی همچنین دیپلمات آمریکایی بود که از طرف وزارت خارجه آمریکا (در انگلیس) ماموریت داشت. معلوم نیست که آیا بلر از این موضوع مطلع بود یا خیر؟
آقای سایمون اکنون بر این باور است که اشغال عراق، حتی با وجود طرح پیشرفته تر، همین نتایج فاجعه بار را به همراه داشت؛ کما اینکه از نظر کاخ سفید هم معقول نبود که باور کند که آمریکا می تواند از طریق جنگ، دموکراسی را به عراق ببرد. وی در ادامه می گوید: "اگر همه چیز به شکل متفاوت انجام می شد، احتمالا بخت اندکی برای اجتناب از فاجعه وجود داشت، اما تنها بخت اندکی."
پروفسور جوف با نظر سایمون موافق نیست و بر این باور است که اگر بلر به آنچه که در آن روز به وی گفته شد توجه می کرد، و از نفوذش بر بوش بهره می برد تا طرح جامعی را – که ثبات عراق را حفظ می کرد – تنظیم کند، نتایج مسالمت آمیز تر و به مراتب بهتری حاصل می گردید. جوف می گوید: "افرادی که (درآمریکا) مسئول برنامه عراق بودند، دانش و تجربه کمی درباره خاورمیانه داشتند. کسی در سِمت رهبری نبود که تجربه عملی مدیریت گذار به دموکراسی در جایی مثل عراق را، داشته باشد. باور آنها (آمریکا و انگلیس) در مورد ایجاد دموکراسی، کاملا کودکانه بود. این نه تنها نشان دهنده بی سوادی (آنها) از منطقه بود، بلکه از روش کارکرد سیاست نیز ناآگاه بودند."
پنتاگون و کاخ سفید تصمیم گرفتند تا روسای ارتش و حزب بعث را برکنار کنند اما پاول برمر، در مقام فرماندار عراق، تصمیم بالاتری گرفت و آن تخریب کامل حزب بعث و ارتش بود. پروفسور جوف می گوید: این اقدام (برمر) موجب باز شدن در جعبه پاندورا - که در زمان صدام بسته بود - گردید. "داعش محصول مستقیم اشغال عراق بود."[10]
پروفسور جوف می گوید: جنگ داخلی و آشوب خشونت بار پس از جنگ، شرایط خوبی را برای رشد داعش فراهم نمود. این جنبش، از قدرت بر زمین مانده، برای تشکیل ائتلاف با رهبران سابق حزب بعث – که در زمان صدام بر سر قدرت بودند و هنوز شبکه های گسترده ای را در اختیار داشتند – بهره برد. دلیل اینکه می بینیم که قبائل سنی گفته اند: "اینها مردانی هستند که باید از آنها حمایت کنیم"، حس جدایی رهبران بعثی از دولت شیعی(عراق) و سازمان و سابقه حزب بعث در ایجاد نظم است. – البته روشی که این حزب در برقراری نظم از آن بهره می برد محل بحث نیست.
ششمین فرد این جمع، پروفسور مایکل کلارک، استاد کالج کینگز لندن بود که در حال حاضر مدیر کل موسسه "رویال یونایتد سرویس"[11] است. وی، در آن زمان، نه در دسته بازها (جنگ طلب) بود و نه به گروه کبوترها تعلق داشت، اما نسبت به حوادث احتمالی پس از اشغال در "تردید" بود. او می گوید: "بلر می دانست که موضوعات پس از اشغال عراق جدی است و نسبت به این قضیه اصلا بی تفاوت نبود."
کلارک می گوید: "نخست وزیر آن روز از راه رسید در حالی که بیمار به نظر می رسید. مردی بود که تازه داشت از ویروسی که تکیده اش کرده بود خلاصی می یافت. آیا وی شبیه کسانی بود که قدرت اتخاذ تصمیمات بزرگ را ندارند؟" کسی که در موقعیت رهبری قرار دارد، نمی تواند توقف کند. این مرد نگون بخت مجبور به ادامه مسیر بود."[12]
پروفسور کلارک می گوید راهی را که تونی بلر برای اقناع افکار عمومی درباره اشغال عراق برگزید، اشتباه بود. وی می گوید: "ما می دانستیم که عراق مواد هسته ای ندارد. حقیقتا بر این باور بودیم که سلاح های شیمیایی در این کشور وجود دارند. آیا این سلاح ها، حکم سلاح کشتار جمعی را داشتند؟ بله، چون می توانستند اثر یکسانی بر نظامیان (و غیرنظامیان) داشته باشند."
کلارک می گوید: طنز قضیه آنجا بود که خود صدام هم تصور می کرد که سلاح کشتار جمعی دارد، چرا که ژنرال های خودش هم شهامت این را نداشتند که در حضور وی اعتراف نمایند که آنها به آن اندازه که وی فکر می کند، سلاح نساخته اند." همه بر این باور بودند که این نوع سلاح در عراق موجود است، اما حقیقتا اینطور نبود چرا که این سلاح ها (پیشتر) از بین رفته بودند و عراق نیز به آن اندازه ای که ما فکر می کردیم از این سلاح ها تولید نکرده بود. "سلاح های موجود همه از بین رفته بودند. هر ژنرال (عراقی) تصور می کرد که دیگر ژنرال ها این سلاح را در اختیار دارند، اما آنها نیز اغوا شده بودند."هیچکس حقیقت را به صدام نگفت."
اما سوال اینجاست که ادعایی که در سطح عمومی مطرح شد مبنی بر اینکه صدام می تواند ظرف 45 دقیقه، سربازان بریتانیایی مستقر در قبرس را مورد حمله شیمیایی قرار دهد چه می شود؟ پروفسور کلارک می گوید: "این ادعا همیشه غیر معقول بود. تونی بلر در تله کشاندن موضوعات اطلاعاتی به سطح جامعه افتاد، که حقیقتا کار احمقانه ای بود. حتی بهترین اطلاعات همیشه مغشوش است."
کلارک بر این باور است که تصمیم بلر برای ورود به جنگ (عراق)، حقیقتا بر پایه اطلاعات نبود، اما طوری وانمود کرد که انگار دو پرونده "خطرناک" در اختیار دارد. "وی طوری قضیه را در نظر افکار عمومی مطرح کرد که گویا اسناد بی چون و چرایی راجع به سلاح های کشتار جمعی صدام هستند. (ادعای وی) مزخرف بود. هر دوسند مضحک بودند."
کلارک معتقد نیست که یافته های چیلکات حیرت انگیز باشند. وی می گوید: "ما همه از اصل قضیه خبر داریم. آمریکایی ها مرتکب اشتباه راهبردی احمقانه ای شدند. تونی بلر هرگز ذره ای فکر نکرد که آنها را حمایت نکند."
پروفسور کلارک، مانند سایمون، بر این باور است که نخست وزیر اصلا به فکر حمایت نکردن نبود، کما اینکه اولین دغدغه اش روابط پایدار بریتانیا و آمریکا بود. "با وی(بلر) بدرفتاری زیادی شده است، اما فکر می کنم تاریخ در قیاس با معاصران، با ملاطفت بیشتری راجع به او قضاوت خواهد کرد."
با نگاه به جلسه سال 2002 متوجه می شویم که این مایکل کلارک بود که با نخست وزیر بیمار اظهار همدردی کرد. وی آخرین فردی بود که دفتر را ترک کرد، و در حالیکه دست اش را بر شانه نخست وزیر گذاشته بود گفت: "آقای نخست وزیر، موفق باشید." واکنش بلر چه بود؟ وی لبخند معنا داری تحویل داد و گفت: "متشکرم."
شاید این همدردی، اکنون، مرهمی برای بلر باشد.
نویسنده: کول مورتون / مترجم: حامد ضرغامی
منبع: ایندیپندنت
پانوشتها
[1] http://www.newsweek.com/saudi-arabia-911-george-w-bush-barack-obama-prince-bandar-bin-sultan-bob-297170
[2] Lord Chilcot
[3] George Joffe
[4] Toby Dodge
[5] Charles Tripp
[6] Independent on Sunday
[7] sofa government که معادل آمریکایی آن Kitchen government می باشد، اصطلاحا به دولتی اطلاق می شود که تصمیم گیری های آن بدون مشورت با کارشناسان، یا به اصطلاح عامیانه، دور میز آشپزخانه اتخاذ می شود.(م)
[8] Poodle
[9] Jeremy Heywood
[10] داعش محصول مستقیم اشغال عراق نبود، هر چند که وجود خلا قدرت در عراق موجب ایجاد فضای مناسب برای رشد تروریسم در عراق گردید.عامل اصلی شکل گیری داعش ناشی، از بی فکری بعضی کشورهای منطقه و دنباله روی بی چون و چرای دولت های غربی از سیاست این کشورها در قبال سوریه بود.(م)
[11] Royal United Services Institute
[12] برای دومین بار است که در این مقاله به مریضی تونی بلر اشاره می شود. به نظر می رسد که پروفسور کلارک می خواهد به شکل تلویحی بین بیماری بلر و عدم قدرت وی در تصمیم گیری برای ورود به جنگ عراق رابطه ای بیابد.(م)