به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران ؛جرج برنارد شاو، نویسنده نابغه ایرلندی در بیست و ششم جولای ۱۸۵۶م در خانوادهای فقیر در دوبلین بهدنیا آمد. برنارد در تحصیل شاگرد منظمی نبود اما در خانه و نزد مادرش، آموزشهای عمیقی در زمینه موسیقی یافت و در موزه شهر نیز نقاشی آموخت. وی در سن بیست سالگی راهی لندن شد و سالهای اولیه اقامتش را در تنگدستی گذراند. برنارد شاو در ابتدا به مقالهنویسی برای روزنامهها روی آورد تا اینکه در سال ۱۸۷۹م، به نوشتن داستان و نمایشنامه پرداخت و در آنها رنج و درد و تیرگی باطن جامعه خود را نشان داد.
برنارد شاو پس از نگارش چند رمان، تصمیم به چاپ آنها گرفت ولی ناشری پیدا نکرد. در این مدت، به روزنامهنگاری و سرودن شعر و پیوستن به دستههای سیاسی سرگرم شد و کمکم با آثار ادبی و نظریههای فلاسفه آشنایى یافت. شاو از سال ۱۸۸۵م و بهدنبال همکاری با روزنامهها و هفتهنامهها به شهرت دست یافت و با اجرای نمایشنامه «سرباز شکلاتی» در سال ۱۸۹۳م در آمریکا، به شهرتی فراوان دست پیدا کرد. وی پس از بهبود اوضاع مالی، سفرهایى به دور دنیا نمود و آثار قلمی فراوانی از خود بهجای نهاد. شیوه نگارش برنارد شاو، شیوهای مستقیم با بیانی روشن و صریح و دارای قدرت کلام است. بیان اندیشهها و مباحث خاص او، عاری از سنگینی خطابهای یا دفاعی است. ذوق، خیالانگیزی، روح بذلهگویى و طنزپردازی بر نوشتههایش غلبه دارد و در عین حال، با فصاحت همراه است. دیباچههای آثار نمایشی شاو، غالباً بسیار مهم و دارای مفاهیم عمیق و اندیشههای آزادیخواهانه است. شاو متفکری است که در زمان خود، بیش از دیگران مورد انتقاد و عیبجویى قرار گرفته، اما پیوسته توانسته است از استعداد شگرف خود در حاضرجوابی استفاده کند و با پاسخهای قاطع به رقیبان جواب دهد که گاه با سخنان تلخ و گزنده همراه بوده است. برنارد شاو را مرد قرن خود بهشمار آوردهاند.
وی دارای بهره هوشی بالا، معرفتی در همه زمینهها و نبوغ و قریحهای بزرگ بود. استعداد او در شوخی و مسخره گرفتن همهچیز، حتی به نمایشنامههایى که حاوی افکار جدی بود، جاذبهای دلپسند و سرگرمکننده میبخشید. شاو درباره خودش میگوید: «تربیت اداری، مرا طوری بار آورده بود که عادت پیدا کرده بودم بهعنوان یک شرط اساسی برای فعالیت - که کاملاً با کاهلی فرق دارد - روزانه بهطور مرتب، کاری را به انجام برسانم. من میدانستم چنانچه این کار را نکنم، هیچگونه پیشرفتی نخواهم کرد و هرگز کتابی نخواهم نوشت. برای انجام دادن این منظور، مقداری کاغذ سفید در یک اندازه مخصوص تهیه کرده، آنها را تا میکردم و هر روز خود را - چه در ایام بارانی و چه آفتابی، چه موقعی که الهامی به من روی میآورد و چه در هنگامی که الهامی دست نمیداد - مجبور به نوشتن مینمودم. از سوی دیگر، چنانچه روز خود را به هدر میدادم، روز بعد، دو برابر کار میکردم تا روز تلفشده قبلی جبران شود. بدینترتیب، من در عرض پنج سال، پنج رمان نوشتم!» شاو پیوسته میخواست که عامه مردم را به فکر وادارد و در تربیت آنان قدم پیش گذارد. برنارد شاو در سال ۱۹۲۵م موفق به اخذ جایزه ادبی نوبل گردید و این جایزه باعث نفوذ فراوان وی در میان مردم و مقامات شد. شاو در تاریخ هجدهم نوامبر سال ۱۹۲۶ میلادی رسماً بیان داشت که جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۲۵م را برای داستان خود نمیپذیرد.
او در عین پذیرش نشان افتخار، از دریافت جایزه نقدى خوددارى کرد و در این ارتباط گفت: «این پول از فروش مواد منفجره بهدست میآید که در کارخانههای مهندس نوبل تولید میشود. بیشتر این مواد در کشتار مردم بهکار میرود و یک انسان چنین پولی را برای ادامه حیات خود دریافت نمیکند.» همچنین او در سال ۱۹۳۸م جایزه آکادمی اسکار را برای بهترین فیلمنامه اقتباسی دریافت کرد تا صاحب عنوان تنها نویسندهای شود که به چنین افتخاری دست یافته است. برنارد شاو، علاقه خاصی به دین اسلام داشت و بارها در نوشتههای خود به بزرگی و اهمیت این آئین پاک اعتراف کرده است. انشای شاو، بهحدی روان و روشن است که گفتهاند او همچنان که حرف میزد، مطلب مینوشت. او برخلاف دیگران، هرگز از پیش، طرح نمایشنامه را نمیریخت. بههمین جهت، وقتی که شروع به نوشتن نمایشنامه میکرد، خودش هم نمیدانست آخرش چه بلایی بر سر قهرمانانش خواهد آمد. اگرچه اهل بلا نبود و همیشه نمایشنامههای خود را با یک خنده طولانی پایان میداد، ولی باز هم نگران سرانجام کار قهرمانهای خود بود! شیوه نگارش نمایشنامههای او بدینترتیب بود که اول، موضوعی توجه او را به خود جلب میکرد، آنوقت کمی درباره موضوع میاندیشید و سپس بلافاصله شروع به نوشتن میکرد و هرچه به فکرش میرسید، در آن میگنجانید تا اینکه سرانجام، نمایشنامه پایان مییافت. از ویژگیهای شاو، این بود که در هنگام نگارش نمایشنامه، به قواعد معمولی نمایشنامهنویسی توجه نداشت. مثلاً رعایت وحدت زمان و مکان را نمیکرد و تمام نمایشنامه او یک فصل داشت و یا به نظر میرسید که یک فصل دارد. از خصوصیات دیگر نمایشنامههای شاو، کم بودن «حرکت» در آن است. حتی به نظر میرسد که برخی از نمایشنامههای وی بهکلی فاقد حرکت است و چیزی غیر از گفتوگو نیست. شاخصه بارز شاو در نمایشنامهنویسی، آن است که وی برخلاف بسیاری از نمایشنامهنویسان دیگر، نمایشنامه را بهخاطر نمایشنامه نوشتن نمینوشت؛ بلکه برای او، نمایشنامه فقط وسیلهای بود برای تعلیم یک اندیشه فلسفی و اجتماعی و یا اخلاقی. آثار برنارد شاو شامل نمایشنامههایی است با ارزشهای متفاوت و چندین رمان و مقالهها و رسالههای فراوان درباره اقتصاد و سیاست عصر و نقدهایى درباره موسیقی و تئاتر. نمایشنامههای شاو یا از نوع کمدی است یا تراژدی که مایهای از کمدی دارد. بعضی نمایشنامههای او عبارتاند از: «شغل بانو وارن»، «مرد سرنوشت»، «بشر و حقوق بشر»، «کاترین بزرگ» و «ژاندارک مقدس».
جنگ جهانی دوم و مرگ همسر و دوستان قدیم موجب تیرگی سالهای آخر زندگی جرج برنارد شاو شد، اما او همچنان به کار ادامه داد و لحظهای از کنجکاوی درباره چیزهای تازه دست برنداشت... روی هم رفته، شاو در تمام عمرش، شصت و پنج نمایشنامه نوشت و تا نود سالگى هم بدون هیچگونه فراز و نشیبی به کار خود ادامه داد. وی در کنار نگارش نمایشنامههاى بسیار ارزشمند، مهارت ویژهای هم در نامهنگارى داشت؛ بهگونهایکه در طول عمرش، حدود دویست و پنجاه هزار نامه نوشت. جرج، نگاه نکتهسنجى به همه چیز داشت و هرگز از اظهارنظر دوری نمىکرد. سرانجام، او نهتنها بهعنوان یک نویسنده، بلکه بهعنوان شخصیتی با نقطهنظرهاى اجتماعى نامآور شد. شاو با طنز خشمآلود و روح احترامپذیرش، همگان را تحت تأثیر قرار مىداد. روزنامهنگار جوانی در جشن تولد نود سالگى شاو، آرزو کرده بود که بتواند در جشن صد سالگى هم با او گفتگو کند، شاو پاسخ داده بود: «نمىفهمم چرا این پیشامد نباید رخ بدهد؛ من بهاندازه کافى از تندرستی برخوردارم.»
وی در دوم نوامبر سال ۱۹۵۰م در سن نود و چهار سالگى، در هرتفورد شایر درگذشت. برنارد شاو یکی از برترین نقادان موسیقی و تئاتر نسل خود نیز بهشمار میرود. همچنین از جرج برنارد شاو تحت عنوان تواناترین نمایشنامهنویس بریتانیایی، البته پس از ویلیام شکسپیر و نافذترین رسالهنویس پس از جاناتان سوییفت - هجونویس شهیر ایرلندی - یاد میکنند.
انتهای پیام//