به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران ؛ نیویورک تایمز روز دوشنبه 12 ژانویه 2015 نوشت : " روز یکشنبه بیش از یک میلیون نفر در کنار حدود 40 تن از روسای جمهور و نخست وزیران کشورهای مختلف در خیابانهای پاریس حاضر شدند تا همبستگی و اتحاد در غرب را علیه شدیدترین تهدیدات تروریست ها از یازده سپتامبر تاکنون به نمایش بگذارند . در واکنش به حمله تروریستی در فرانسه که منجر به کشته شدن 17 تن شد و توجه اذهان عمومی دنیا را به سوی خود جلب کرد ، یهودیان ، مسلمانان ، یهودیان و مردمی از نژادها ، سنین ، ملیت ها و تمایلات سیاسی مختلف زیر آسمان آبی روشن پاریس حاضر شدند و خواستار برقراری صلح و پایان خشونت های افراط گرایانه شدند ... "
این یک نمونه از نحوه گزارش دهی جریان اصلی رسانه های غربی درباره راهپیمایی عمومی روز یکشنبه 11 ژنویه در پاریس است که در آن مردم فرانسه همبستگی خود را با رهبریت این کشور اعلام کردند . تیتر " نیویورک تایمز " این بود : نمایش عظیم همبستگی علیه تروریسم در پاریس " . لس آنجلس تایمز نیز تیتر زد : فرانسه علیه تروریسم متحد شد و نوشت : " بیش از یک میلیون تن در خیابانهای پاریس حاضر شدند و ضمن ادای احترام به کشته شدگان حمله به " شارلی ابدو" فریاد زدند : ما نمی ترسیم ! اولاند گفته است که امروز پاریس پایتخت جهان است . "
اما آیا حقیقتا معنای برگزاری این راهپیمایی واکنش و اعتراض به حمله تروریستی به دفتر نشریه فکاهی " شارلی ابدو " و کشته شدن 17 شهروند بوده است ؟
در این گزارش نویسنده ضمن حمایت از آزادی بیان و محکوم نمودن قتل روزنامه نگاران عنوان می کند که نمی توان از طنز بعنوان استتاری برای افکار نژادپرستانه و توهین آمیز استفاده کرد . چنین توهینی به اندازه تروریسم و نقض آزادی بیان محکوم است . همچنین باید توجه داشت که چنین رویدادهایی نباید بعنوان ابزار دستکاری احساسات و افکار عموم مردم در راستای حمایت از نژادپرستی ، اسلام هراسی وهر نوعی از وطن پرستی متعصبانه استفاده شود .
حتی خبرگزاری رویترز که یکی از شاخه های جریان اصلی رسانه ای غرب به شمار می آید دراین باره نوشت : " حادثه شارلی ابدو ؛ تجلی روح فاشیستی سابق و ثابت در وطن پرستی امروز اروپاست " .این تجلی باید بطور جدی مدنظر قرار بگیرد چرا که پدیده فاشیسم در اواسط بحران سرمایه داری ظهور کرد تا توجه افکار عمومی مردم رااز شدت گرفتن این بحران منحرف نماید .
فرانسه نیز مانند سایر کشورهای اروپایی درگیربحران های سه گانه است : بحران بانکی ، بحران بدهی های مستقل و بحران آینده یورو بعنوان یک ارز بین المللی ماندگار . این سه بحران دنباله دار است و چهارمین مورد آن که اصلی ترین و حیاتی ترین نیز محسوب می شود بحران سیاسی و مساله مشروعیت سیستم اقتصادی و سیاسی کنونی در این کشور است . تمامی دولت های اروپایی تحت عنوان سیاست های " ریاضت اقتصادی " پرداخت هزینه های بی مبالاتی بانکداران را بر دوش مردم قرار داده اند .
ریاضت اقتصادی اعمال شده برای نجات سیستم بانکداری در اروپا تاکنون با شکست مواجه بوده و نتوانسته ثبات را به این سیستم بازگرداند . اروپا اکنون با کاهش بهای اقلام خود و نیز تعمیق رکود اقتصادی روبرو شده است . اگرچه سیستم بانکی برخی کشورهای اروپایی نظیر المان ، اتریش و هلند که نسبت به سایرین در وضعیت بهتری قرار دارند تلاش می کنند با ارائه راهکارهایی رهبران پرتغال ، ایرلند ، ایتالیا ، یونان و اسپانیا را نجات دهند اما رهبران سیاسی فرانسه امیدوارند با تجمع و غارت ثروت های کشورهای آفریقایی و غرب آسیا بتوانند سیستم سرمایه داری را در فرانسه حفظ کنند .
در یونان و اسپانیا جنبش های مردمی و عظیمی تشکیل شده که خواستار تبیین قوانینی جدید و ارائه اشکال جدیدی از سیاست و پایانی برای اقدامات شدید ریاضت اقتصادی برای نجات بانکداران شده اند . هر دو رییس جمهور فرانسه _ هم سارکوزی و هم اولاند _ نیز تقلا می کنند تا حمایت های بین المللی را علیه مردم که کار می کنند ، جلب نمایند . پاریس در این راه از روش ترویج نژادپرستی ، اسلام هراسی ، بیگانه ستیزی و ایجاد ترس وناامنی استفاده می کند . بدیهی است که احزاب سیاسی و سرمایه داران دولتی اصلی ترین گروهی هستند که از این فضای سیاسی منفعت می برند .
در عرصه بین المللی نیز فرانسه دولتی منزوی دارد . به عقیده بسیاری از کارشناسان و نخبگان سیاسی جهان دلیل اصلی این انزوا رویکرد دوگانه و ریاکاری پاریس در سیاست خارجی خود است . این کشور با چین علیه آمریکا ، با روسیه علیه آلمان ، با آمریکا علیه چین و در نهایت با عربستان ، اسرائیل و ترکیه علیه ایالات متحده در مذاکرات هسته ای ایران متحد شده است .
نویسنده در بخش دیگری از این گزارش بااشاره به عملکرد پاریس در غرب اسیا تاکید کرد : همچنین مقامات حکومتی پاریس در راس هرم محافظه کارانی قرار دارند که با عربستان و ترکیه برای سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه تلاش می کنند . این اشکال مختلف از مداخله و دستکاری های غیرقانونی دولت فرانسه ، این کشور را به سوی بحرانی اقتصادی و اجتماعی سوق داده و اکنون نیز به رسوایی عمومی در میان شهروندان آن تبدیل شده است .
اکنون رسانه ها از عواطف و احساسات منقلب شده و گذرای مردم برای ایجاد ترس و ناامنی درمیان آنها بهره برداری می کنند ؛ این زمان دقیقا هنگامی است که روزنامه نگاران مستقل و خبرنگاران اخبار مستند در حال بررسی نقش جنگ جدیدی هستند که آن را مبارزه با " اسلام رادیکالی "عنوان می کنند . در این راستا باید بسیجی بین المللی تشکیل شود تا دستان واقعی پشت پرده حمله به شارلی ابدو را نشان داده و مشخص نماید که متعصبان مذهبی عوامل اصلی تروریسم هستند یا نئومحافظه کاران در آمریکا و اروپا .
هنگامی که اقدامات ریاضت اقتصادی در یونان منجر به بروز بحران اقتصادی و سقوط دولت گردید ، وحشت در سرتاسر اروپا را فراگرفت . بانکداران و سرمایه داران کلان می ترسیدند که دولت یا حزب جدیدی که سرکار می آید سیاست ریاضتی متعهد به نظام سرمایه داری اروپا را رعایت نکند . به نوشته نشریه اکونومیست ، بورس آتن در یک روز 5 درصد سقوط کرد و اوراق قرضه بانک ها به صعودی 9.5 درصدی روبرو شد .
از زمان وقوع جنگ های استعماری در هندو چین و آفریقا طبقات حاکم در فرانسه از تعصبات تند وطن پرستانه و نژادپرستی برای جلب حمایت طبقه کارگر استفاده می کرده اند . پاریس در حالی که از تروریست های به اصطلاح اسلامگرا و جهادگر در شمال آفریقا و غرب آسیا حمایت می کند ، ادعای حضور در خط مقدم جبهه مبارزه با تروریسم را نیز دارد . این دستکاری بطور واضح و کامل در تجاوز به مالی و شمال آفریقا به نمایش درآمد که در آن فرانسه با حمایت از شورشیان "طوارق" یک مانور مداخله آمیز نظامی را به راه انداخت تا با همان نیروهایی بجنگد که خود بسیج و حمایت کرده بود .
همچنین اقدامی مشابه این از سوی فرانسه و تعدادی از سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده در لیبی انجام گرفت که طی آن تروریست های تکفیری برای انجام عملیات های خشونت آمیز تربیت و سپس برای مبارزه علیه دولت و ارتش بشار اسد به سوریه اعزام شدند . در همین حال پاریس به دنیا عنوان می کرد که در حال مبارزه با " تروریسم " است . دو سال بعد و در مارس 2013 ، دولت سوسیالیست فرانسوا اولاند در پاریس با کمک به شورشیان موسوم به " سلکا " در آفریقای جنوبی موجبات سرنگونی دولت " فرانسوا بوزیزه " رییس جمهوری این کشور را فراهم نمود . بوزیزه متهم به بستن قراردادهایی بود که از نظر اولاند منافعی برای آفریقای جنوبی و نیز چین داشت .
همین تاریخ مملو از دروریی و دروغ است که موجب شده داستان روایت شده از سوی پاریس درباره حادثه حمله به دفتر " شارلی ابدو " در تاریخ 7 ژانویه را باور نکنیم . مقامات فرانسوی تلاش دارند به دنیا القا کنند که برادران کوچی _ عاملین معرفی شده برای حمله به شارلی ابدو " را به مدت ده سال تحت نظارت و مراقبت خود حفظ کرده و تنها شش ماه پیش از اقدام به حمله به دفتر نشریه آن را رها کرده است . عجیب تر اینکه کمیساریای " هلریک فرودو " شب نخست بعد از حمله به " شارلی ابدو" خودکشی کرده است .
" هلریک فرودو " از سال 2012 معاون رییس پلیس منطقه ای لیموژ بوده که یکی از افسران ارشد پلیس و کمیته های اطلاعاتی به شمار می آمده است . وی می توانست افشاگر روابطی باشد که میان دو برادر کوچی و سازمان های امنیتی و اطلاعاتی فرانسه وجود دارد . شریف و سعید کوچی _ که به ادعای پاریس متهمین حمله به شارلی ابدو هستند _ که در 9 ژانویه بدست نیروهای پلیس کشته شدند ، سال های دوران دبیرستان خود را در منطقه لیموژ گذرانده بودند .
"فرودو" بنا به صلاحدید خود تیمی از افسران پلیس را برای گفتگو با خانواده یکی از قربانیان شارلی ابدو به درب منزل وی اعزام کرده بود و گزارش این مصاحبه را نیز تنظیم و به افسر ارشد خود تحویل داد . در اکثر رسانه های غربی این گونه عنوان می شود که وی در همان شب نخست تا دیروقت برای تنظیم گزارش خود در محل کار خود باقی ماند . سپس بامداد روز پنجشنبه در حالی وی را یافتند که بر اثر گلوله کشته شده بود و گزارشش نیز هرگز تکمیل نشد .
سوال مهم و حائز اهمیت این است که به راستی چه کسی از تشدید ناامنی و گسترش خشونت و وحشی گری بهره میبرد ؟
محبوبیت افراط گرایان حزب راست در اروپا موجب شده که بانکداران به راحتی تحت پوشش سیاست های ریاضتی به نژادپرستی و مالکیت بر حق و سهم مهاجرین و بخصوص مسلمانان مبادرت کنند . نخست وزیری فرانسه برای توجیه این مساله عنوان کرده است که پاریس در حال مبارزه با " اسلام رادیکالی " است. اسلام هراسی ، سیاست های ریاضتی و در نهایت تبعیضات اجتماعی موجب نقض اشکار آزادی بیان در سراسر دنیا شده است .
شاید بتوان فرصت طلب ترین رهبری را که روز یکشنبه در تجمع میلیونی پاریس حاضر شده بود ،بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی دانست که خود در آستانه خداحافظی با سمت خود پس از برگزاری انتخابات این رژیم قرار دارد . اشغال فلسطین و جنایات جنگی بی شمار این رژیم علیه شهروندان و افراد غیرنظامی در غزه ، به شدت اسرائیل را در میان اروپائیان منزوی کرده است ؛ بخصوص به دنبال رای پارلمان اروپا در مورد به رسمیت شمردن دولت مستقل خودگردان فلسطینی .
در همان هفته حمله به شارلی ابدو ، بیش از 2 هزار شهروند در شهر باگای نیجریه بدست عوامل تروریستی " بوکوحرام " کشته شدند . در تظاهرات اعتراض آمیز در پاریس که اصطلاحا بر ضد تروریسم بود ، هیچگونه اعلام همبستگی با قربانیان کسانی که در نیجریه قتل عام شدند ، وجود نداشت . بجز دو برادر کوچی ، احمد کولیبالی نیز بعنوان سومین عامل تروریستی حمله به شارلی ابدو معرفی شده است . این فرد تنها چند روز پیش از بازداشت در سال 2010 در کاخ الیزه با نیکولا سارکوزی دیدار داشت و تنها در مارس 2014 نیز از زندان آزاد شده بود .
نویسنده در انتها خاطرنشان کرد : تا این لحظه تنها برداشتی که می توان از اقدامات و سیاست های فرانسه و هم پیمانان اروپایی و آمریکایی آن داشت این است که آنها تلاش می کنند تا بسیجی عمومی را برای ترویج و گسترش همه جانبه نژادپرستی ، بیگانه ستیزی ، اسلام هراسی و عدم تحمل سایر قومیت ها و مذاهب در میان مردم کشورهای غربی به راه اندازند . فعالان بشری باید با مشاهده این وضعیت هر چه سریعتر نسبت به رشد فزاینده فاشیسم در اروپا و نئومحافظه کاری در آمریکا اقدام کنند .
انتهای پیام /