به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، با این حال، در دوران کنونی مسأله مشابهی در حال رخ دادن است که جریانی بسیار وسیع تر از دوران عرب های جاهلی دارد و در اینجا می خواهیم قدری درباره آن سخن بگوییم.
عرب های جاهلی کسانی بودند که تا قبل از ایمان به پیامبر در شبه جزیره عربستان زندگی می کردند و عادات و رسوم زیبا و زشتی از آنان در کتاب ها ذکر شده است.
روحیه شجاعت، علاقه به حج و ابراهیم علیه السلام و مهمان نوازی از صفات خوب آنان است؛ اما زنده به گور کردن دختران، در کنار کفر و شرک، باعث زشتی چهره آنان شده است.
بدیهی است که همه عرب ها این کار را نمی کردهاند، اما اقدام برخی از آنها و سکوت بقیه و تبدیل شدن این مسأله به پارهای از فرهنگ جامعه شان امری نیست که بتوانیم به سادگی از کنار آن بگذاریم.
ما که عرب جاهلیت نیستیم!
زشتی این مسأله برای ما از واضح ترین امور محسوب می شود و مردم این عصر با نگاهی تحقیر آمیز به عرب های جاهلیت می نگرند، غافل از آنکه خود ما نیز به گونهای دیگر – که بسی زشت تر و فراگیرتر از دوران جاهلیت است – مشغول گور کردن زنان زنده هستیم و حتی زنان ما نیز دوشادوش مردان مشغول چنین ظلمی هستند.
به عبارت دیگر، ما در فرهنگی که در این دوران پذیرفتهایم، دچار چنان انحطاطی شده ایم که همانند جاهلان، نه تنها بدی های خود را نمی بینیم، بلکه آن را جزو شرافت خود به حساب میآوریم.
سوره تکویر در تصویری که از صحنه قیامت به ما نشان می دهد، از دختران زنده میرانده عرب، به "موودة" تعبیر می کند که از آنها سوال می شود که به سبب کدام گناه کشته شده
کشتاری به این قساوت را در جوامع دوران خود به ندرت ممکن است بیابیم؛ اما با کمال تأسف باید گفت کشتاری به مراتب وسیع تر و علنی تر همه روزه در این دوران در حال وقوع است که شاید بتوان آن را نیز نوعی زنده به گور کردن زنان دانست. دوران کنونی ما به حدی مردگرا شده است که عرصههای بزرگی از زنانگی، انسان ها را قربانی طمعکاری های عده معدودی کرده است و انبوه انبوه از گوهرهای زنانه را زنده زنده در خاک می کند.
زنانی که آرزو می کنند مرد می بودهاند
به رغم همه تلاش ها و تبلیغاتی که درباره رعایت حقوق زنان و تساوی آنها در دنیای کنونی به گوش می رسد، وضعیت زنان از جانب دیگری بغرنج شده است.
هر چند در ظاهر وضعیت زنان بهبود یافته است و مثلاً در تحصیل و اشتغال موانع کمتری بر سر راه دارند، گنجینه های خداداد درونی آن ها به شدت تباه می شود.
به عبارت دیگر، دنیای امروز ما دنیایی مردانه و مردگراست؛ به گونهای که بسیاری از زنان این دوره، عمیقاً آرزوی مرد شدن را دارند و گویا خود را به خاطر زن بودن، دارای اشکال می بینند.
برای زنان یا علیه زنان؟
هرچند روانشناسان بیان می کنند که دنیای زنان با مردان تفاوت دارد، دوران کنون به دنبال یکپارچه کردن و استاندارد کردن همه کس و همه چیز است که در آن "زن" یک گوهر انسانی خاص نیست، بلکه به عنوان یک موجودی که باید مثل مردان بیندیشد و همانند آنان کار کند و مدیریتش مردانه باشد و رقابت و مسئولیت پذیریاش نیز مردانه باشد؛ حال آنکه جوهره زنان در این امور با مردان تفاوت دارد.
دختران سوپراستار و پسران آرنولد
جالب توجه آنکه تبلیغات فمنیستی که ظاهراً به نفع زنان صورت می گیرد نیز مردانه است؛ یعنی زن را نه به عنوان یک جنس انسانی که دارای اقتضائات زنانه است؛ بلکه به عنوان یک جنس با ظاهر زنانه ولی باطن مردانه می پسندد.
عمیق ترین نیازهای زنان را نادیده می گیرد و بر برابری با مردان – آن هم از نوع برابری مردانه – تأکید می کند.
زنان را به شرکت در رقابت های سیاسی، ورزشی و اقتصادی تشویق می کند و با این کار به خیال خود به جنس زن خدمت می کند.
در این میان کمتر کسی پیدا می شود که برای تعالی زنان، به فکر نسخهای زنانه باشد، گو اینکه
زن متعالی زنی که هرچه بیشتر به مردان شبیه باشد. حاصل این مردگراییها بیشترین ضرر را به خود زنان می رساند و با آسیب زنان، ضرر نهایی آن به شکل عمومی به کل بشریت باز میگردد.
آیاتی که گویا در شأن مردم دوران ما نازل می شوند
از قرآن شناسان معصوم از خاندان پیامبر آموختهایم که قرآن همیشه زنده است و مثل خورشید و ماه، هر روز و شب طلوع می کند و به مصادیق جدید خود اشاره می کند.
شاید بتوانیم در حد یک احتمال، حال کنونی زنان و نیز زنانگی را در جامعه امروز بشریت مصداق آیه معروف سوره تکویر بدانیم و مطابق با این احتمال بگوییم که تأویلاتی از آیه "وَ إِذَا الْمَوْوُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ" را نیز باید در زندگی این روزه خود تماشا کنیم.
توضیح، آنکه موووده را از ریشه "وود" به معنی سنگین کردن دانستهاند و شاید از جهت آنکه دختران زنده به گور، سنگینی خاک را روی بدن خود حس می کردند، قرآن به آنان چنین نامی داده باشد.
اگر فشارهای همه جانبهای را که در جوامع کنونی بر زنان وارد می شود تا خود را به رنگ مردان در بیاورند و هویت زنانه خویش را از دست بدهند در نظر بگیریم، می توانیم احتمال دهیم که تأویلی از آیه شریفه بالا، به وضعیت کنونی ما مرتبط باشد.
درمان زن و جامعه با بازگشت به فاطمه زهرا (س)
الگو دانستن فاطمه زهرا سلام الله علیها باعث می شود معتقد شویم که زن، برای اثبات هویت خویش نیاز به همسانی با مردان ندارد؛ بلکه خود دارای اصل و هویت متفاوت و خاص زنانه است که مستقل و مقبول است. هویتی که مخلوق احسن الخالقین است و ذاتاً عیبی ندارد و برای شکفتگی خود نیازمند دریافت هایی متناسب با خود – و نه هویت مردانه – می باشد.
زنانی که فاطمه زهرا سلام الله علیها را دوست می دارند برای کسب هویت، رفتارهای خود را به مردها شبیه نمی کنند.
طرز فکر و نیز آرمان هایشان مردانه نیست زیرا در زن بودن خود کاستی نمی بینند؛ در شادی و شکفتگی خویش، راهی زنانه را در پیش می گیرند و خود را در تعادل زنانه حفظ می کنند و از تخریب روحیه و آشفتگی روان در امان می مانند.
آرامشی را که از یکپارچگی طبیعی زنانه خود می برند با زحمات فرساینده برای "تر" و "ترین" بودن بر هم نم یزنند.
به عبارت دیگر دوستی و شناخت فاطمه زهرا باعث افتخار به زن بودن است. زنی که از چنین نعمتی برخوردار باشد، هرگز آرزو نمی کند که خدا او را مرد آفریده بود.