به گزارش
خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، چندی پیش مرد جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده پس از ارائه درخواست طلاق خود درباره علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی من از مادرزنم متنفر هستم و نمیتوانم او را تحمل کنم برای همین میخواهم از همسرم جدا شوم. اگر از او جدا نشوم مجبورم همیشه مادرزنم را تحمل کنم.
مرد جوان ادامه داد: یک سال است که با شیوا ازدواج کردهام. اما از همان شب خواستگاری وقتی مادر شیوا را برای اولین بار دیدم به شدت از او متنفر شدم. مادر شیوا یک زن بیادب و خودخواهی بود که مرتب میخواست مراسم خواستگاری را بهم بریزد. از همان روزهای اول مادر شیوا رفتارهای زشت و ناپسند خودش را شروع کرد و باعث شد من و خانوادهام از او متنفر شویم. حتی روز عروسیمان را هم زهر مار کرد و دوبار دعوا به راه انداخت.
وی افزود: الان یک سال است که داریم با هم زندگی میکنیم اما در این مدت من به خاطر وجود مادرزنم و اینکه باید همیشه او را ببینم و تحمل کنم دارم عذاب میکشم. وجود مادرزنم مرا آزار میدهد. هربار که میخواهد به خانه ما بیاید و یا ما مجبوریم که به خانه آنها برویم آن روز برایم جهنم میشود. من آنقدر از مادرزنم متنفر هستم که دیگر نمیخواهم با همسرم هم زندگی کنم.
بعد از حرفهای مرد قاضی عموزادی دلایل او را برای طلاق کافی ندانست و برای حل شدن مشکلاتش او را به یک مشاوره خانواده معرفی کرد.
"مخاطبان گرامی میتوانید از طریق آدرس اینترنتی
havades@yjc.ir مشکلات انتظامی خودتان را برای ما ارسال کنید."
انتهای پیام/
من ۳۳ سالمه و مجرد و در آستانه ی ازدواجم
قبلا اگه کسی از مادرزنش بد میگفت من پیش خودم میگفتم چه آدم بدیه
مگه ممکنه یه مادر بتونه بد باشه
اما الان میفهمم مادرزن یه جادوگره که تا نمیره سحرش باطل نمیشه
من الان یک سال و نیمه که میخوام با یه خانم ازدواج کنم
با این که سالهاست(از سال ۸۸تا الان) اون خانم رو دوست دارم و همیشه آرزوشو داشتم اما از روزی که رفتم خواستگاریش و رفتار مادر و خواهر و غرور پدر و برادرشو دیدم پشیمان شدم و میترسم
مشکل اصلی هم اینجاست که میگن باید هزار تا سکه مهر دخترمون کنی و منم میگم نه قبول نمیکنم
اونا هم بهشون برمیخوره میگن تو اگه دختر مارو میخوای باید بگی ۵زار تا
اگر واقعا می دونستم خواهر زن و برادر زن و مادر زن و پدر زنم اینجورین هیچ وقت ازدواج نمی کردم. کمتر از گل به هیچ کدومشون نگفتم. ولی راحت توهین و بی احترامی میکنن. حالم از شوخی هاشون و حرف زدن هاشون بهم میخوره. ای کاش با یه خانواده ی بافرهنگ ازدواج میکردم. فقط جلسه ی اول خاستگاری نقش بازی می کردن.بعدن چهره ی واقعیشون برملا شد. خاک تو سرم که جوانیمو تباه کردم. هرشب موقع خواب به طلاق فکر میکنم. این شده فانتزی زندگیم. ۱ پسر ناز هم خدا بهم داده. تو دنیاتنها دل خوشیم همین پسرمه.
اخه چقدر مزخرف چقدر دروغگو چقدر بی وجدان چقدر از خود راضی چقدر بی سواد و پر ادعا یک خانواده میتونه باشه. راهکار چیه؟ گناه من چیه
با چه تصوری ازدواج کردم با چه ارمانهایی ازدواج کردم چی شد. اشتباه زدم داداچ
من اهل شاهرودم... 6 سال پیش ازدواج کردم... اونموقع 28 سالم بود... داغ بودم، خیلی عشقولانه فکر میکردم... عاشق خانومم بودم و هنوزم واقعا هستم ولی متاسفانه عملکرد خانوادش روی عشق من بهش تاثیر میذاره...
متاسفانه من مثل خیلیای دیگه موقع ازدواج به خانواده ای که دارم ازش زن میگیرم اصلا دقت نکردم... پدر زنم یه گچ کاره، نه قیافه داره نه پولی، مستاجره، یه ماشین هم زیرپاش نداره... سوادشم تا کلاس ششمه، وضع مالیش خیلی خرابه، 1تومن هم به زور درمیاره ماهیانه... فحش میده، داد میزنه... پسراش هم همینطور بخودش رفتن... همش میره جنوب کارمیکنه، مادزنم و خواهر زنم رو تنها میذاره و مشکلات زندگیشون کم و بیش گردن منه... مادزنم آدم خوبیه ولی توی عملکرد زندگیش کوتاهی های زیادی داشته... یه هیچ وجه وسایل نو توی خونه ش نداره... همه چی قدیمی و داغون... مایه آبرو ریزی منن... همیشه دوست دارم خونواده زنمو قایمشون کنم...
دلم واسه زنم هم میسوزه... گناهی نداره توی چنین خونواده ای بدنیا اومده... من به زندگیم ادامه میدم چون به عهدی که سرعقد بستیم پایبندم اما هرگز از خانواده زنم خوشم نخواهد آمد...
کاش زمان میتونست به عقب برگرده...
از همه جوونو میخام تحقیق و مشورت رو شوخی نگیرن و بعد از ازدواج هم پیش مشاوره بروند
من همیشه لعنت میفرستم و از خدا میخواهم یه روز خوب
نبینند از خدا میخواهم هزار سال عمر کنند اما لال باشند.
بسپار به خدا
هر بار میبینمش یا صداشو میشنوم اعصابم خورد میشه
مادر زن من یه زن خیلی افراطیه،وقتی منو زنم خواستیم ازدواج کنیم پدرمونو در آورد هرکی هرچی میگفت باور میکردو میخواست عروسیمونو ب هم بزنه واسه یک ریالی هم باهامون حساب کتاب میکرد فقط دوتا دختر داره حالا ک نوبت دومیه شده به هیچکس حتی زن من هم اجازه دخالت نداد و هرچی هم داره خرج دخترشو داماد جدیدش میکنه بیچاره پدر زنمم ک تو خونه حکم یه ماکتو داره واسه هر مادرو پدری ک بین بچشون فرق میزارن متاسفم
متاسفانه عدم آموزش مناسب توسط خانواده های مرد و زن موجب بروز چنین مخاطراتی می شود.
که نتیجه آن احساس تنفر است.
واقعا دوستی که این مساله را عنوان می کند زندگی به قدری برایش سخت شده که تاب و توان ادامه ندارد.
جامعه ما نیاز به آموزش صحیح دارد.
احترام همو داریم، خیلی خیلی دوسش دارم
«از کسی که نسبت به او کینه داری توقع محبت نداشته باش ...» یعنی گاهی این یه رابطه ی دو طرفه است و هیچ یک حاضر نیستیم با اخلاق اسلامی دل طرف مقابل رو نرم کنیم ...
این در تمام رابطه ها صادقه
چون براو چشمم نمی افتد دگر
زن تنها با یک مرد میتونه رابطه عاطفی داشته باشه شوهر یا داماد نه پسر و نه دخترش اگر با داماد محبت و خوش اخلاقی میکند با همسرش بد اخلاقی میکند این دو رابطه قابل جمع نیستند خدا لعنت کنه مادر زن رو خصوصا مادر زن من که یک شیطان است من 10 ماه است با خانوادهاش کلا قطع رابطه داریم و زندگی خوبی دارم
واه واه
تمام طلاق ها بخاطر ایناست
خدايا بيكاراي ما رو سركار بزار بلند بگو امييييييييييييييييييييييييييين