کیوان 20 سال دارد و به اتهام زورگیری بازداشت شده است. او یکی از چهار پسر جوانی است که مالباختگان را تحت عنوان مسافر سوار خودروی خود کرده و نقشه سرقت‌هایشان را اجرا می‌کردند.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، چهره آرامی دارد و مدام از کاری که انجام داده است ابزار پشیمانی می‌کند. آرام صحبت می‌کند و مقصر اصلی این اتفاقات را مهمان‌های ناخوانده‌ای می‌داند که چند‌روزی در خانه‌اش بودند.

کیوان 20 سال دارد و به اتهام زورگیری بازداشت شده است. او یکی از چهار پسر جوانی است که مالباختگان را تحت عنوان مسافر سوار خودروی خود کرده و نقشه سرقت‌هایشان را اجرا می‌کردند. هفته گذشته گفت‌وگویی با او در دادسرا داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

چند سال داری؟

متولد 1373 هستم.

چرا سرقت کردی؟

من نمی‌خواستم این کار را بکنم. چند روز قبل پسر‌عمویم با دو نفر از دوستانش به خانه ما آمدند. با آمدن آنها ماجرای سرقت‌های من نیز شروع شد.

سرقت‌ها چه ارتباطی با مهمان‌ها دارد؟

از همان روزی که آنها آمدند، به من گفتند برویم بیرون دور بزنیم. از خانه‌مان به سمت میدان آزادی رفتیم، من جلو نشسته بودم، پسرعمویم راننده بود و دوستش روی صندلی عقب نشسته بود. کنار خیابان مردی جوان منتظر تاکسی ایستاده بود که ما او را سوار کردیم. بعد از طی مسافتی یکی از آنها که عقب نشسته بود، چاقویی از زیر لباسش بیرون آورد و با تهدید از مسافر جوان خواست هر چه دارد را به ما بدهد. بعد از اجرای نقشه‌شان، او را در محلی پیاده کردیم.

اعتراضی نکردی؟

راستش را بخواهید آن موقع این کار را نوعی سرگرمی می‌دانستم و اصلا فکر نمی‌کردم دستگیر شویم و آخرش به زندان ختم شود. بیکار بودم و با خودم گفتم این هم یک نوع کار و یک منبع درآمد است.

چه مدت این کار را انجام می‌دادی؟

سه روز تهران بودند که من دو روز با آنها رفتم، یعنی روز اول و روز آخر.

چرا روز دوم با آنها نرفتی؟

با دوستم قرار داشتم، به همین دلیل نرفتم و نمی‌دانم آنها به جای من از چه کسی استفاده کردند.

چند سرقت انجام دادی؟

در دو روزی که با آنها بودم از 6 مسافر زورگیری کردیم. ممکن است آن روزی که من نرفته بودم هم زورگیری و سرقت کرده باشند. در جریان نیستم.

چقدر گیرت آمد؟

همین دلم را می‌سوزاند، هیچی! یعنی آش نخورده و دهان سوخته. من در تمام این مدت هیچی از آنها نگرفتم و به‌عنوان نخستین متهم هم بازداشت شدم.

پشیمانی؟

خیلی. با آبروی خودم و خانواده‌ام بازی کردم، آن هم برای هیچی. از هر کسی که می‌خواهید بپرسید من آدم شر و خلافکاری نیستم. خودم هم باورم نمی‌شد که یک روز دستگیر شوم آن هم برای دزدی و زورگیری. فریب حرف‌ها و رفتارهای آنها را خوردم. این ماجرا بیشتر یک بازی بود تا زورگیری و سرقت.

چه ساعتی زورگیری می‌کردید؟

نزدیک غروب، می‌رفتیم سمت میدان آزادی و مسافر سوار می‌کردیم.

مسافران را کجا پیاده می‌کردید؟

نمی دانم. آن محل را بلد نبودم، اما فکر کنم سمت سه‌راه آذری بود.

چقدر درس خواندی؟

تا اول راهنمایی بیشتر درس نخواندم.

چرا درست را ناتمام گذاشتی؟

از شهرستان که به تهران آمدیم، شرایط محیطی خیلی متفاوت بود و نمی‌توانستم با بچه‌های آن محل ارتباط برقرار کنم، ترک تحصیل کردم.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار