مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
در ابتدا ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را میخوانید که به مطلبی با عنوان«وزارت خارجه ما و طرح دمیستورا»نوشته شده توسط سعدالله زارعی اختصاص یافت:
طرح صلح «دمیستورا» در آغاز راه با «بحران» مواجه شده و به نظر نمیآید
بتواند گرهی از بحران سوریه را باز کند و شکست در ماموریت وی به عنوان
نماینده دبیر کل سازمان ملل، نشان میدهد که سازمان ملل 4 سال پس از آغاز
بحران گام موثری در کاهش بحران امنیتی یک عضو خود برنداشته است. از این
منظر بحران سوریه معیار روشنی است بر میزان توانایی و کارایی شورای امنیت
سازمان ملل. اما در مورد اینکه ماموریت دمیستورا چیست و به کجا خواهد
انجامید نکاتی وجود دارد:
1- ماموریت دمیستورا پیدا کردن راه حل سیاسی
برای بحران سوریه است. طرحی که او برای تحقق آن تلاش میکند شامل دو بخش
اصلی میشود؛ آتشبس میان ارتش و معارضان مسلح و تشکیل دولت ملی ائتلافی و
در واقع دولتی که مخالفان آن را قبول داشته باشند. آتشبس مورد نظر نماینده
بان کی مون عمدتا ناظر به اجرای آتشبس در حلب است و دولت ائتلافی در واقع
دولت مخالفان است. بر اساس طرح دمیستورا بجز ارتش و وزارتخانههای امنیتی،
بقیه وزارتخانهها و سازمانهای سوریه باید به مخالفان سپرده شود! منظور
دمیستورا از مخالفان هم تنها گروهی از مخالفان نظام بشار اسد است. اینها
همان مخالفانی هستند که مورد حمایت رسمی و جدی غرب میباشند. همانها که در
بخش نظامی با عنوان «ارتش آزاد»- جیشالحر- شناخته میشوند.
با این وصف
کاملا واضح است که دولت مورد نظر نماینده دبیر کل حتی از حمایت مخالفان هم
برخوردار نیست و تنها شامل گروهی میشود که پس از بحران 1390 سوریه توسط
آمریکا به وجود آمده است. پس تشکیل دولت ائتلافی قادر نیست به درگیریها در
سوریه پایان دهد و از قضا چنین دولتی دامنه مناقشات امنیتی را افزایش
میدهد چرا که گروههایی نظیر داعش و جبهه النصره که به طور مسلحانه با
دولت درگیر هستند و نیز گروههایی نظیر «تنسیق» که با روش سیاسی با دولت
کنونی مخالفت میکنند، توافق بشار اسد و جیشالحر را یک اقدام خطرناک علیه
خود ارزیابی کرده و با آن به مقابله برمیخیزند.
ماموریت دمیستورا برای
استقرار آتشبس در حلب هم درست در زمانی اتفاق افتاده که ارتش سوریه طی
ماههای اخیر به پیشرویهای مهمی دست یافته است و از این رو طراحی کیش و
ماتگونه وی در صفحه شطرنج سوریه نوعی سرگرمسازی و به دست آوردن زمان به
حساب میآید. در این بین دولت سوریه اعلام کرده است که طرح دمیستورا را
قابل بررسی میداند و این در حالی است که در مورد مهمترین بند این طرح،
دولت سوریه با نماینده دبیرکل سازمان ملل اختلاف نظر جدی دارد.
2- از یک
منظر طرح دمیستورا باز تولید طرح روسیه در کنفرانس ژنو یک (9تیر 91 مصادف
با 30 ژوئن 2012) تلقی شده است. در زمانی که بحران سوریه در اوج خود بود و
گمانهزنیهای زیادی مبنی بر سقوط قریبالوقوع دولت اسد وجود داشت، روسیه
طرحی را ارائه کرد که مورد پذیرش بسیاری از اعضای شرکتکننده در کنفرانس
قرار گرفت. البته آمریکاییها گفتند ما مخالفتی با اجرای این طرح نداریم و
کمکی هم به اجرای آن نمیکنیم. طرح روسیه در آن مقطع 6 بند داشت و به طرح
شش مادهای روسیه برای حل بحران سوریه مشهور شد. یکی از این بندها ناظر بر
آتشبس بین دو طرف بود و بند دیگری به تشکیل دولت وحدت ملی اختصاص یافت
بدون آنکه درباره چگونگی و شرایط تشکیل دولت ائتلافی توافقی صورت گرفته
باشد. در آن مقطع کوفی عنان به عنوان نماینده مشترک دبیر کل سازمان ملل و
اتحادیه عرب اعلام کرده بود که در ماموریت خود شکست خورده و نتوانسته کمکی
به کاهش بحران سوریه بنماید.
بعد از این هم وی کنار رفت و «اخضر
ابراهیمی» جای وی را گرفت. اما هماینک دمیستورا پیگیریهای خود را در
راستای طرح ژنو یک معرفی میکند و حال آنکه شرایط حاکم بر دولت و معارضه
سوری در این فاصله دو سال و اندی تا حد زیادی تغییر کرده است و به خصوص این
طرح برای دولت سوریه جذابیت و اهمیتی ندارد.موضع روسیه در قبال طرح
دمیستورا تا حد زیادی مثبت است. از این رو همزمان با اقدامات استیفان
دمیستورا، وزارت خارجه روسیه بر حجم فعالیتهای خود افزوده است. سفر اخیر
ولید المعلم وزیر خارجه سوریه به روسیه، سفر امیر عبداللهیان معاون وزیر
خارجه ایران و اظهارات پوتین مبنی بر لزوم سرعت دادن به ابتکارها درباره
سوریه از این موضوع حکایت میکند. همزمان اعلام شده است که عربستان و ترکیه
با این طرح مخالفند و آن را طرحی برای مشروعیتبخشی به بشار اسد
خواندهاند کما اینکه از فرانسه و رژیم صهیونیستی هم در زمره مخالفان طرح
دمیستورا نام برده میشود. اما در عین حال درباره اینکه آیا این چهار دولت
به طور واقعی هم با طرح یاد شده مخالفند و یا با اعلام مخالفت سعی میکنند
موضع معارضه ضد بشار اسد را مستحکم کنند، تردید جدی وجود دارد.
3- طرح
دمیستورا نسبتی هم با طرح فرانسه و ترکیه موسوم به «ایجاد منطقه ممنوع
پرواز» دارد. یک سال پس از آغاز بحران سوریه، این دو عضو ناتو پیشنهاد
کردند که در مناطق شمالی سوریه و با محوریت استان حلب، منطقه ممنوعه پروازی
به اجرا گذاشته و در این محدوده با تحرک هوایی و موشکی ارتش سوریه مقابله
شود. هدف آنان این بود که تحت پوشش ادعای بشردوستانه- اسکان آسیبدیدگان از
جنگ- مخالفان بشار اسد را سازماندهی کنند و از طریق مناطق سوریه، دولت
دمشق را تهدید کنند. چنین اقدامی از یکسو وجههای بینالمللی پیدا میکرد
چرا که ایجاد چنین منطقهای به صدور قطعنامهای در شورای امنیت که در آن
روسیه هم حضور دارد، نیازمند است و چنین قطعنامهای اقدامات دولتهای
ترکیه و... که تاثیرات عمیقی در آینده مناسبات ترکیه با همسایگان خود برجای
میگذارد را تا حد زیادی موجه میکرد از سوی دیگر حضور روسیه در چنین
روندی از جدایی و شکاف در میان متحدان بینالمللی و منطقهای اسد حکایت
کرده و به مثابه واردکردن ضربه سنگین به دولت دمشق میباشد.
طرح ایجاد
منطقه ممنوعه پروازی علیرغم گذشت دو سال از طرح آن تاکنون هیچ پیشرفتی
نداشته و به نظر نمیآید به جایی برسد. در طرح دمیستورا سخنی از ایجاد
منطقه پرواز ممنوع نیامده و اشارهای هم به نقش ترکیه و عربستان نشده است
اما واقعیت این است که منطق طرح یادشده با منطق طرح فرانسه و ترکیه یکی است
و حتی میتوان گفت موفقیت دمیستورا در طرح خود، زمینه را برای اجرایی شدن
طرح منطقه پروازممنوع فراهم میکند. براساس طرح دمیستورا ارتش سوریه حق
شلیک به معارضان ندارد و باید اداره محلی امور استانها را بعهده معارضه
قرار دهد. اجرای این طرح به طور طبیعی مانع حرکت هواپیماهای نظامی بر فراز
شهرها میشود و به عبارتی نیروی هوایی سوریه از معادله امنیتی میان دولت و
معارضین کنار میرود. در واقع در این روند ممنوعیت پروازی عملا به اجرا
درآمده است. البته قاعدتا این گام پایانی نخواهد بود بلکه گام بعدی
زمینگیر کردن سوریه در زمینه دفاع در مقابل تهاجم هوایی دشمن میباشد.
همین دو هفته پیش هواپیماهای جنگی رژیم صهیونیستی از اعماق آسمان فلسطین دو
آتشباری متعلق به ارتش سوریه را در حومه دمشق مورد تهاجم قرار دادند. این
نشان میدهد که حرکت دشمن به ایجاد ضمنی منطقه ممنوع پرواز محدود نشده،
تهاجم هوایی علیه سوریه را نیز دربرمیگیرد.
طرح دمیستورا برخلاف آنچه
عنوان شده است به طرح ترکیه و فرانسه نزدیکتر است تا طرح روسیه چرا که در
طرح روسیه آتشبس در مقابل خلع سلاح معارضه مطرح بود و از سوی دیگر همه
معارضه و از جمله جریان تنسیق را هم دربرمیگرفت و اگر اجرا میشد تا حد
زیادی به فروکش کردن بحران امنیتی در سوریه میانجامید ولی طرح دمیستورا از
یک سو ناظر به حفظ سلاح در دست معارضین و از سوی دیگر سبب تشدید درگیریها
و مؤثرشدن این درگیریها تمرکز دارد. بنابراین میتوان گفت طرح دمیستورا
ناظر به احیای معارضه است.
4- موضع وزارت خارجه کشورمان در این زمینه
قابل بحث میباشد. کادر دیپلماسی ایران در موضوع بحران سوریه نوعا غیرفعال
بوده است. این در حالی است که بخش عمدهای از اقتدار خارجی و داخلی جمهوری
اسلامی به توانمندیاش در شکل دادن به یک جبهه منطقهای با حضور تعدادی از
دولتها، ملتها و جنبشهای انقلابی است. علیرغم آن، بحران سوریه در
دولتهای دهم و یازدهم ایران در کانون توجه قرار نگرفته است. در اواخر
دیماه سال گذشته 5 روز قبل از تشکیل کنفرانس ژنو 2 سوریه، در حالیکه 5 ماه
از استقرار دولت روحانی گذشته بود، وزیر خارجه ایران، طرحی 4 مادهای
ارائه کرد. این طرح بر راهحل سیاسی، آتشبس، بازماندن راه کمکهای انسانی
به آسیبدیدگان و مبارزه با سازمانهای سوری وابسته به القاعده تاکید داشت،
ولی چندان پیگیری نشد. طی روزهای اخیر شاهد سفر حسین امیر عبداللهیان
معاون وزیر امور خارجه به مسکو بودیم. وی در این سفر موضع موافق جمهوری
اسلامی را با طرح دمیستورا ابراز کرد. همزمانی سفر آبانماه وزرای خارجه
ایران و سوریه به مسکو هم تداعیکننده این بود که سه کشور روی طرح مشترکی
کار میکنند.
اما با این وجود موضع وزارت خارجه از ارائه یک ابتکار تهی
است. ایران میتوانست و میتواند یک اجلاس مؤثر منطقهای و بینالمللی حول
محور مسئولیت همگان برای مهار تروریزم برگزار کند و فضای منطقهای را علیه
حامیان منطقه ترور در سوریه سازمان و سامان بدهد. بسیاری از کشورهای عربی
نظیر کویت، عمان، عراق، سودان، الجزایر، تونس و ... در این مجموعه قرار
میگیرند و این در حالی است که دولتهای روسیه و چین هم در چنین ابتکاری
حضور خواهند داشت. اعلام موافقت وزارت خارجه ایران با طرح دمیستورا بدون
آنکه نقاط نقد آن بدرستی معین گردند، میتواند کشور ما را وارد روندی
غیرقابل بازگشت که بازی در طرح غرب است، وارد نماید.
شروین طاهری ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان«دام ژنتیکی خودشیفتگان»اختصاص داد که در ادامه میخوانید: تصور کن! با یک گوش پاککن، کمی بزاق دهان و یک آدرس
اینترنتی، به همین سادگی شما نجات یافتهاید! این حتی تخیلیتر از نسخهای
است که «جان لنون» فقید پس از جدایی از بیتلها در ترانه مشهورش، «تصور کن»
(IMAGINE) برای نجات بشریت پیچید. بماند که خود لنون پیش از مرگ در وصف
ترانهاش گفت: «تصور کن»، ضد مذهب،ضد ملیگرایی و غیرمتعارف است و فقط به این خاطر با چنین استقبال عمومی مواجه شد که روکشی شکری دارد!اما اینکه نسخه پیچیدن جان لنون و نمونه بزاق دهان چه ارتباطی با نجات شما
دارد را باید از بهرام رادان، شیفته لنون - با آن عینک قرمزش - و دوست سفر
کرده خودشیفتهاش پرسید. با توجه به کلیپی تبلیغاتی که این روزها در
شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، اگر نعل به نعل طبق دستورالعمل این
آقا و خانم بازیگر و آدرسی مجازی که میدهند عمل کنید، نمونه دهانی شما به
بانک اروپایی سلولهای بنیادین (مغز استخوان) وابسته به بنیاد «یوروپ دانر»
در لیدن هلند میرود؛ جایی که کدهای ژنتیکی شما در آن به همراه دیگر
مشخصات محرمانه زندگیتان به اشتراک گذاشته میشود و حتی اگر بهاصطلاح
منجیان هلندی شما در بانک ژنتیکی مزبور هم نخواهند، کارفرمایان و
سرمایهگذاران و خلاصه بالادستیهایشان مثل هزار و یک مورد مشابه دیگر
(فیسبوک، گوگل، توئیتر، وایبر و...) محرمانهترین اطلاعاتی را که شما
براساس اعتماد به یک شبکه جهانی به اشتراک گذاشتهاید - که این بار کلید
حیات یا همان کد ژنتیکیتان است - از آدرس تبلیغ شده در کلیپ مزبور
www.bmdw.org به یک آدرس خیلی آشناتر منتقل میکنند:
www.cia.gov/offices-of-cia/science-technology که آدرس مجازی همان بخش
معروف خدمات فنی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکاست، جایی که پیشرفتهترین
تحقیقات برای کشتار یا کنترل جوامع بهوسیله سلاحهای ژنتیکی در دست انجام
است.
این تازه بخش مرئی کوه یخ است چون طبق گزارش لو رفته پنتاگون، فقط تا
سال 2009 بیش از 80 درصد دانشمندان ارشد حوزه پلاسما نه در آمریکا بلکه در
چند وجب از خاک اشغالی فلسطین سکونت و اشتغال داشتهاند. دانش پیشرفته
پلاسما فقط به صهیونیستها در توسعه بمبهای غیرمتعارف هستهایشان کمک
نمیکند بلکه توسعه سلاحهای ژنتیکی فوق هوشمند هم بخشی از برنامه آتی
اسرائیل است. سلاحهایی نظیر بمبهای شیمیایی که تنها روی کدهای ژنتیکی از
پیش تعریف شده که از جوامع هدفشان گرد آوردهاند اثر میگذارد. به همین
خاطر است که جنگهای آینده را جنگهای سایبری و ژنتیکی نام نهادهاند چون
به لطف آخرین فناوریها، دسترسی طرفهای متخاصم به پنهانترین اسرار اردوی
مقابل فراهم میشود. به این ترتیب غفلتزدگانی چون گلشیفته فراهانی و بهرام
رادان بیآنکه خود بدانند، ممکن است برای پروژهای اجیر شده باشند که هدف
غاییاش نه تنها نجات هموطنانشان نیست بلکه برعکس به دام انداختن آنها در
یک حمله ژنتیکی احتمالی در آینده است؛ حملههایی متنوع از شیوع بیماریهای
مسری در میان کدهای ژنتیکی هدف، گرفته تا مسموم ساختن افرادی خاص به صورت
هدفمند و بعد اجیر کردن آنان برای خیانت به کشورشان در ازای دریافت پادزهر.
«بخش خدمات فنی» سازمان سیا کماکان به توسعه سلاحهای بیولوژیک شامل
سلاحهای سرطانزا برای ترور (بیسر و صدای) اهداف سیاسی ادامه میدهد.موساد نیز سابقهای سیاه دارد. پرونده مرگ اسرارآمیز «یاسر عرفات» رهبر
سابق تشکیلات خودگردان فلسطین توسط عوامل اسرائیلی هنوز باز است. گفته
میشود او با پرتاب سوزنهای آغشته به سموم بیولوژیکی از پا درآمد. مشابه
همین اتفاق حدود یک دهه پیش برای خالد مشعل از رهبران حماس افتاد و حتی
عامل ترور در میان جمعیت دستگیر شد اما رهبران عربی از وحشت اینکه چنین
بلایی بر سر خودشان بیاید، با تلآویو معامله کردند و پادزهر را تحویل
گرفتند. در سالهای اخیر چندین رهبر آمریکای لاتین بهخاطر سرطان یا حمله
قلبی از پا درآمدهاند که قابلملاحظهترین این موارد مربوط به هوگو چاوز،
رئیسجمهور ونزوئلا و نستور کرشنر، رئیسجمهور آرژانتین میشود (همسر خانم
کریستینا کرشنر، رئیسجمهور فعلی آرژانتین). خانم کریستینا فرناندس کرشنر
هم مشکوک به سرطان تیروئید است که پس از سخنرانی اخیرش در مجمع عمومی
سازمان ملل علیه آمریکا و شیاطین صهیونیست (سوروس) به اعضای دولتش گفته بود
اگر بلایی سرم آمد به شمال (آمریکای شمالی) نگاه کنید! بقیه رهبران لاتین
هم یکییکی سرطان گرفتهاند؛ فرناندو لوگو رئیسجمهور پاراگوئه تا پیش از
کودتا، خوآن مانوئل سانتوس رئیسجمهور فعلی کلمبیا پس از آنکه با گروه
چپگرای فارک قرارداد صلح بست، لولا داسیلوا رئیسجمهور سابق برزیل و
رئیسجمهور بولیوی اوو مورالس. همه آنها در یک ویژگی مشترک هستند: آنها
مجبور بودند دستکم برای شرکت در مجامع سازمان ملل مدت زمانی را در خاک
ایالات متحده بگذرانند یا به دلایلی در آن جا بستری شوند و همین فرصت را به
دست جنایتکاران ژنتیکی سیا میداد.
نکته مهمی که درباره کلیپ تبلیغاتی
مزبور مغفول مانده، این است که تنها درصد بسیار کمی از مخاطبان آن ممکن است
جزو هموطنان مبتلا یا در معرض سرطان باشند که نیاز به دریافت نوع خاصی از
سلولهای بنیادین از بانک اروپایی «یوروپ دانر» داشته باشند اما بر اثر
تبلیغات عوامفریبانه، بسیاری از افراد سالم هم تشویق میشوند برای روز
مبادا بهاصطلاح نمونه دهانی خود را پسانداز کنند بیآنکه بدانند فقط یک
دهنده هستند مگر در موارد بسیار خاص که متاسفانه تحریمهای غربی علیه ایران
هم بخت دریافت نمونه لازم در روز مبادا را برای سرطانیهای متقاضی در
فهرست انتظار بسیار کاهش میدهد. در عوض بخش خدمات فنی سازمان سیا و همتای
اسرائیلیاش، در صورت ارسال تعداد زیادی از نمونههای ایرانی، این فرصت را
به دست میآورند که به طیف متنوعی از کدهای ژنتیکی مردم ما دست پیدا کنند.
این کدهای ژنتیکی بهخاطر پیوند خونی خانوادهها و اقوام ایرانی، دشمن را
به دامنه وسیعتری از کدهای ژنتیکی خاص مردم این مرز و بوم میرساند. بدین
ترتیب با دست خودمان اطلاعاتی حیاتی به بزرگترین جنایتکاران جهان دادهایم
تا با در اختیار داشتن رموز خدادادی خلقتمان هر بلایی که خواستند بر
سرمان آورند.
روزنامه خزاسان مطلبی را با عنوان«به جای اشتون، موگرينی را جدی بگيريم»در ستون یادداشت روز خود به قلم سید محمد اسلامی به چاپ رساند:با تمدید مذاکرات هسته ای، تحریم های اروپایی نیز علیه ایران تمدید شد.کشورهای اروپایی بار دیگر با انتشار اعلامیه های گسترده اعلام کردند که محدودیت ها در حوزه بیمه ای، بیمه نفت خام، واردات محصولات پتروشیمی ایران، بیمه کردن نقل و انتقال پتروشیمی ایران، نقل و انتقال طلا و فلزهای گران بها، مشارکت در نقل و انتقال نفت خام ایران، تامین منابع مالی برای پروژه های ایران و ... تا 30 ژوئن 2015 ادامه خواهد یافت.همزمان با این تصمیم، اتحادیه اروپا اعلام کرد که خانم کاترین اشتون به نمایندگی از خانم فدریکا موگرینی، نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی مذاکرات پرونده هسته ای ایران را ادامه خواهد داد.
بارونسِ تحریم ها از اولین روزی که خانم بارونس کاترین اشتون با پرونده ایران روبرو شد، کمی بیشتر از 5 سال می گذرد. خانم کاترین اشتون در آذرماه 1388 هنگامی که به عنوان دومین نماینده عالی سیاست خارجی و امور امنیتی این سمت را از خاویر سولانا تحویل گرفت، برای تشریح سیاست هایش یادداشتی را در روزنامه تایمز چاپ لندن منتشر کرد.او در این یادداشت تاکید کرد که اتحادیه اروپا خود را به فشار بر ایران برای کنترل برنامه های هسته ای اش ملزم می داند. خانم اشتون در 5 سال ماموریت خود سیاست اعمال تحریم های ظالمانه علیه مردم ایران را ادامه داد. تا جایی که شدت، حجم و اهمیت تحریم های اتحادیه اروپا علیه ایران در تاریخ این اتحادیه بی سابقه بوده است. اتحادیه اروپا از ابتدای تاسیس تاکنون علیه هیچ کشور یا گروهی، تحریم های این چنینی اعمال نکرده است.
براساس گزارش های شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا(ECFR)، تنها موفقیت خانم اشتون در طول ماموریت خود ایجاد اشتراک نظر در کشورهای عضو اتحادیه برای فشار بر ایران است3 سال پیش در سال 2012 و در میانه ماموریت خانم اشتون، اتحادیه اروپا بر بخش انرژی ایران متمرکز شد و به طور خاص، واردات نفت از ایران را ممنوع ساخت. صادرات گاز طبیعی، فرآورده های پتروشیمی و تجهیزات و فناوری های کلیدی بخش نفت، گاز و پتروشیمی نیز تحریم شدند. اتحادیه اروپا تبادلات مالی میان موسسات مالی اروپایی و بانک های ایرانی را نیز محدود کرد. شدت تحریم های اتحادیه اروپا در دوره ماموریت خانم اشتون به حدی است که برخی معتقدند این تحریم ها حتی سختگیرانه تر از تحریم های دولت آمریکا است و از حد تحریم های اعمال شده در شورای امنیت سازمان ملل نیز فراتر رفته است. به عبارت دیگر ادامه ماموریت خانم کاترین اشتون با ادامه تحریم ها علیه مردم ایران کاملا متناسب است.
اشتون روی دیگر سکه موگرینی نیست اتحادیه اروپا اعلام کرده است که خانم فدریکا موگرینی به این دلیل ماموریت خانم اشتون را تمدید کرده، که پرونده هسته ای ایران نیازمند وقت گذاری کامل است. با این حال به نظر می رسد که این تصمیم ابعاد دیگری هم داشته باشد.برای توضیح باید یادآوری کنیم که کشورهای عضو اتحادیه اروپا و احزاب مختلف عضو پارلمان اروپایی، در ماه های گذشته رقابت فشرده ای را برای انتخاب جانشین کاترین اشتون پشت سر گذاشتند.نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی، هرکس و از هر کشوری که باشد، مامور ایجاد هماهنگی در سیاست خارجی کل اتحادیه است. با این حال ملیت این نماینده عالی، تاثیر مستقیم در نوع هماهنگ کردن او دارد.
همچنان که در ماه های گذشته متیو رنزی، نخست وزیر ایتالیا و ماریو دراگی، رئیس ایتالیایی بانک مرکزی اروپا برای پیروزی خانم موگرینی بسیار تلاش کردند.
موگرینی را به پرونده ایران دعوت کنیم
در 10 سال عمر مذاکرات هسته ای ایران تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) نقش اساسی داشته اند. این کشورها البته هریک به نوعی از به نتیجه نرسیدن پرونده هسته ای ایران سود می برند.فرانسه با پرونده ایران در حال تجارت و بهره بردن از پترودلار های عربی است. انگلیس همچنان به خصومت با ایران ادامه می دهد. آلمان نیز اگرچه از لغو تحریم ها بهره می برد، اما قدر مهم ترین پرونده دیپلماتیک جهانی که این کشور را در کنار اعضای دائم شورای امنیت قرار داده است را به خوبی می داند. در این میان کشورهای دیگر اروپایی از جمله ایتالیا، اسپانیا، یونان و ... نیازمندتر از همه به رفع تحریم ها، همچنان از این پرونده دور نگه داشته می شوند.اطلاعات رسیده از منابع دیپلماتیک اروپایی حاکی از این است که تمدید حضور "بارونس تحریم ها" (کاترین اشتون) در مذاکرات هسته ای، با فشار و اعمال نفوذ انگلیس و فرانسه بوده است. ممکن است خانم موگرینی به دلایل متعدد نتوانسته باشد که در برابر این اعمال نفوذ مقاومت کند.
اما ما مجبور نیستیم با نقشه تروئیکای اروپایی جلو برویم. براساس پروتکل های متعارف دیپلماتیک، شأن خانم اشتون از این پس هم تراز با شأن دیپلماتیک دکتر ظریف، وزیر خارجه کشورمان نیست. سطح کنونی خانم اشتون حداکثر در سطح معاونان وزیر خارجه کشورمان است. با توجه به این که رفتار کشورهای ۱+۵، آینده روشنی را پیش روی مذاکرات هسته ای قرار نداده است، حضور خانم موگرینی در مذاکرات هسته ای می تواند انگیزه های اتحادیه اروپا برای دستیابی به توافق را افزایش دهد.حتی در صورت عدم توافق نیز می تواند مانع ایجاد اجماع علیه ایران با سوء استفاده از بی اطلاعی کشورهای دیگر از جزئیات مذاکرات هسته ای ایران باشد.
علاالدین بروجردی در مطلبی که با عنوان«باخت شیخ نشین ها در قمار نفتی»در ستون یادداشت روزنامه حمایت به چاپ رساند اینگونه نوشت:
کاهش ناگهانی قیمت طلای سیاه در بازارهای جهانی طی هفته های اخیر
تحلیلهای بسیاری را از جانب کارشناسان مختلف داخلی و بین المللی برانگیخت؛
تحلیلهایی که شاید بتوان وجه مشترک تمام آنها را بازی و توطئه پشت پرده
سیاسی دانست. پشت پرده ای که تلاش می کند با حرکتی نرم و آهسته اهرم فشاری
برای ایران به همراه داشته باشد. «در
اقتصاد متکی به منابع زیر زمینی نخبگان جذب نمیشوند. وقتی ثروت خود را از
زیر زمین خامفروشی کنیم، این اقتصاد مثل "بچه پولدار ملی” است که قدر پول
را نمیداند، سیاست آنها این است که یک روز قیمت نفت تنزّل پیدا کند؛
ناگهان شما مىبینید ۲۰ دلار قیمت نفت تنزّل پیدا کرد؛ تا دیروز مثلاً ۱۰۵
دلار میفروختند، حالا باید ۸۵ دلار بفروشند؛ اینها سیاستهاى جهانى است.
کشورى که اقتصاد خودش را بسپرد دست سیاستگذاران و طرّاحان و برنامهریزانِ
خارج از محدوده مصالح او، حال آینده آن کشور معلوم است.» این
عبارات، بخشی از سخنان رهبر انقلاب در واکنش به کاهش عامدانه قیمت نفت
توسط سیاست گذاران جهانی بود که ۳۰ مهرماه سال جاری، در جمع شرکت کنندگان
در هشتمین همایش ملی نخبگان جوان مطرح نمودند. خاورمیانه به عنوان بزرگترین
تولید کننده نفت جهان در حالی با کاهش ناگهانی این طلای زیرزمینی مواجه
شده که اقدامات گروه های تروریستی در منطقه، دخالت های کشورهای غربی و
آمریکا، اختلافات ناتو و روسیه بر سر اوکراین دست به دست هم داده و شرایط
منطقه را ناپایدار کرده است اما در شرایطی این چنین شکننده، کاهش ناگهانی
قیمت نفت حکایت از پشت پرده ای سیاه دارد. از سوی دیگر، گلوبال ریسرچ از
توطئه آمریکا و عربستان در اواخر تابستان امسال پرده برداشت و نوشت جان کری
از عربستان خواسته است تا نفت را زیر قیمت بازار بفروشد. بدون شک عربستان
ترجیح می دهد با توسل به ابزار نفتی، از قدرت و نفوذ ایران بخصوص در مبارزه
با داعش در منطقه بکاهد و امتیازات خود را در مذاکرات هسته ای به این روش
مطالبه کند.
رسانه های منصف کشورهای اروپایی و غربی نیز هدف از روند کاهش قیمت نفت را
توطئه عربستان برای ضربه زدن به کشورهای ایران، روسیه و عراق ارزیابی کرده
اند. روشن است که فضای پیش رو و عملکرد عربستان در منطقه کاملاً در راستای
مطامع و خواسته های آمریکا قرار دارد. در حالی که کشورهای اروپایی و آمریکا
همچنان دچار رکود نسبی اقتصادی هستند، طبیعی است که از کاهش قیمت نفت در
راستای رشد و رونق اقتصادی خود استفاده کنند. منفعت دیگر این کاهش قیمت، به
زانو در آوردن اقتصاد کشوری مانند روسیه است که سعی دارد در دوران پس از
جنگ سرد، خود را احیا نموده و در برابر کشورهای عضو پیمان ناتو قد علم کند. امروز
کاهش قیمت نفت به بیشترین کاهش قیمت روبل منجر شده است. به گونه ای که
بعضی از مقامات مسکو اعلام کردند که باور دارند هدف از پایین آوردن قیمت
نفت به زانو درآوردن پوتین و بیرون راندن او از عرصه قدرت سیاسی است.
عربستان، ایران و روسیه را مسببان بقای بشار اسد در سوریه می داند و
بنابراین نوک پیکان این سلاح اقتصادی خود را به سمت این دو کشور نشانه رفته
است که با منویات آمریکا نیز در یک راستا است. وجه دیگر بازی نفتی عربستان
آن است که می خواهد با به کار گرفتن ابزار نفت، جایگاه خود در نظام بین
المللی را تثبیت کند. نارضایتی عربستان از اینکه در دولت اوباما بحث خروج
از خاورمیانه و حرکت به شرق دور در اولویت قرار گرفته، سبب شده است که این
کشور از ابزار نفت برای فراهم آوردن زمینه تجدید نظر در این استراتژی
استفاده کند.با نگاهی به داخل کشور،
هر چند بسیار پیشتر باید نسبت به بازسازی مجدد اقتصاد کشورمان منهای نفت
اقدام می کردیم، اما هر چه این فشارها بیشتر باشد، عزم و اجبار مسئولین
برای تهیه بودجه ای مبتنی بر اقتصاد مقاومتی نیز بیشتر خواهد شد.
رهنمودهای مقام معظم رهبری در زمان شدّت و رخوت اقتصادی، ناظر به شرایط
فعلی و تحریم کشورمان است. آمریکا یک بار عراق را اشغال کرد اما با شکست از
آن خارج شد. بار دیگر با کمک عربستان، سوریه را مورد هدف قرار داد و در
سقوط بشاراسد ناکام ماند، در مرحله بعد، با حمایت آل سعود و کشورهای مرتجع
حاشیه خلیج فارس، داعش و مشتقات آن را تولید کرد ولی ناگهان منافع خود را
مورد تهدید یافت و این جنگ نفتی نیز نمونه ای دیگر از حماقت های آمریکا و
همپیمانانش است. حماقتی که بیشتر از منفعت
خیالی برای آنان، برای کشور ما سودمند است و منافذ مرگبار اقتصاد وابسته به
نفت را به فضل خداوند برای همیشه مسدود خواهد کرد.
حامدحاجي حيدري در مطلبی که با عنوان«به احزاب بپيونديد»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساندند که در ادامه میخوانید:تحزب، در يک نظام اخلاقي وظيفه گرا که اغلب ما به آن عادت داريم، قدري غير قابل هضم است. اغلب، افراد ميپرسند که اگر من عضو يک حزب شوم، و حزب تصميمي گرفت که اخلاقاً از نظر من موجه نبود، آيا همچنان بايد به اقتضاي کار تشکيلاتي، از آن کار حمايت کنم؟
يا بر عکس، اگر اقدامي را بسيار لازم و وظيفه تشخيص دادم، ولي حزب، در مورد انجام آن اقدام، به توافق نرسيد، همچنان بايد در تشکيلات بمانم و از تصميم حزب پشتيباني کنم؟
خب؛ اين پرسش مهمي است، و کليد حل آن در دو موضوع است؛ يکي حيطه عمل حزب، و ديگري، اهميت کار جمعي براي پيشبرد اهداف اخلاقي و سياسي.
توضيح اين که افراد با عضويت در حزب و پذيرش مرامنامه آن، براي حيطه عمل حزب، چارچوبهايي را ميپذيرند که افراد در خارج از آن چارچوب ها، آزاد هستند و تصميم خود را ميگيرند. به عبارت ديگر، تنها در يک چارچوب معين، رفتار تشکيلاتي مستلزم همراهي با تصميمات حزبي است. وانگهي، در برخي موضوعات هم، احزاب متعارف، با مسکوت گذاردن تصميمات، عملاً دست اعضا را براي تصميم سازي شخصي باز ميگذارند.
نهايتاً اين که افراد ميتوانند وارد کار تشکيلاتي شوند، در خارج از چارچوبهاي مرامنامهاي حزب به فعاليتهاي خود با تصميم شخصي ادامه دهند، در شکل گيري تصميمات تشکل حضور فعال داشته باشند، و اگر با همه اين تدابير، باز حزب به تصميمي رسيد که فرد به نحو مبرمي نتوانست اخلاقاً خود را در همراهي با آن مجاب کند، آن وقت، و در مواقعي که بسيار احتمال وقوع آن اندک است، تصميم به خروج از تشکيلات ميگيرد. در نتيجه، ميتوان به اغلب افراد، عجالتاً توصيه کرد که با مطالعه مرامنامه احزاب مختلف، به يکي از آن ها که اصولاً برايشان قابل قبول تر است، بپيوندند، و با اين تدبير، ضريب تأثير خود را بر رويدادهاي سياسي کشور بيفزايند.
ولي، نکته مهم تر، نکته دوم است، که افراد با درک اهميت کار جمعي در پيشبرد اهداف اخلاقي و سياسي، بايد اين روحيه را در خود بپرورند که تک روي را جز در موارد بسيار بسيار بسيار خاص مذموم شمارند، و تعديل خويش براي پيوستن به حرکات جمعي را نحوي فضيلت به حساب آورند. همان طور که قرآن کريم ميفرمايد، "اصبروا و صابروا و رابطوا...". در واقع، گاه در مورد يک تصميم با حزب اختلاف داريم و نمره اين اختلاف، في المثل پنج درجه است. اما، نکته مهم آن است که از يک ديد وسيع تر، مشي و رويه حزب به ترتيبي است که در اغلب موارد، همراهي با آن و کمک به تحقق اهداف جمعي آن ارزش چندين برابري دارد. فرآيند يک حزب کارآمد، هر يک از اعضا را قادر ميسازد تا حتي، نسبت به با استعدادترين افرادي که به تنهايي فعاليت ميکنند، عملکرد بهتر و مثبت تري داشته باشند. البته، اين به آن معنا نيست که بايد با همه رفتارهاي يک حزب کنار آمد، ولي بايد براي اصل کار تشکيلاتي هم فضل و فضيلتي در نظر گرفت و آن را هم در محاسبات خود گنجاند.
در همين راستا و در نتيجه، نکته سومي نتيجه گرفته ميشود، و آن
اينکه چيزي که در متن و فرآيند احزاب ميگذرد، در بهبود مشارکت سياسي و حزبي مردم تأثيرگذار است. اگر احزاب روندهاي صحيحي طي کنند، مردم، در سبک و سنگين کردن تک روي و کار حزبي، تصميم به تعديل خود ميگيرند. در واقع، تعديل خود در جريان عضويت در احزاب، بايد ارزش خود را به مردم نشان دهد. ارزش عضويت در يک حزب خوب اين است که دسترسي به نتايج به دست همه فعالان سياسي عضو تشکل تحقق ميپذيرد. يک تشکل صحيح و سالم، با تعيين هدفهاي معني دار و واقعي، و نحوه دستيابي به موفقيت، هم افزايي ها را ميسر ميسازد. يک حزب با عملکرد مناسب، مدام سهم خود را در تحولات کل کشور برآورد ميکند، و ميتواند روندهاي رو به بهبود را ترسيم نمايد، و به اقدامات هماهنگ اعضا جهت بدهد.
پس، راهبران سياسي بايد قدرت فعاليت به سازمان سياسي خود ببخشند. براي اين منظور، چند توصيه براي راهبران احزاب سياسي داريم:
1. تعيين يک هدف شفاف براي تشکل سياسي؛
2. اولويت بخشي به اين اهداف در قياس با ساير ملاحظات حزبي، از جمله ملاحظات سازماني؛
3. ايجاد يک الگوي ارتباطي قوي درون سازماني و در رابطه با جامعه؛
4. ايفاي نقش تشکل در همه مسائلي که به اهداف و آرمانهاي تشکل مربوط ميشود؛
5. تمرکز بر برقراري ارتباطات و گفتگوها با نيروهاي موثر بر فضاي سياسي و اجتماعي کشور؛
6. تسهيل برپايي جلسات و کنگرههاي موثر در درون تشکل و ايجاد امکان ابراز نظر براي اعضا؛
7. به کارگيري تنوع ها و تعارضهاي دروني و بيروني حزب به نفع اهداف حزب، از طريق بالا بردن مهارتهاي گفتگو و ارتباط؛
8.آماده ساختن سازمان سياسي براي حرکت و اقدام نهايي براي دستيابي به نتايج.
فعال نبودن و بي تصميمي احزاب در بسياري از مسائل مهم کشور ما به فقدان عملکرد مناسب در فرآيندهاي پيش گفته بر ميگردد و همين هم باعث ميشود که مردم اقبال مناسبي به کار حزبي نداشته باشند.
اگر مردم راجع به مسائلي گفتگو کنند، و احزاب در مورد آن ساکت باشند، معلوم ميشود که کار از جايي ايراد دارد. بسياري از تشکل ها از درک مناسب نقش خود ناتوان هستند؛ دليل اين امر، تمرکز بر اهداف فرعي و عدم توان در کنترل اين تمرکز است؛ بنا بر اين، امکانات و توجهات صرف موضوعات بي ربط و نامناسب ميشود. در عوض، فعالان سياسي بايد در ارتباط با اهداف مشترک و مشخص عمل کرده، و به ارتباطات مستمر با همه نيروهاي موجود بپردازند (توأم با برداشتهاي آزاد از آندرياس وتر).
ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را میخوانید که به مطلبی با عنوان«اولویتهای رشد اقتصادی»نوشته شده توسط حمید زمانزاده اختصاص یافت:
بر اساس آخرین گزارش بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، نرخ رشد اقتصادی (نقطهبهنقطه) که در فصل بهار ۱۳۹۳ رقم 4/4 درصد را ثبت کرده بود، در تابستان 1393 به 7/3 درصد رسیده است. به این ترتیب نرخ رشد اقتصادی ایران (میانگین) که پس از ثبت 8 فصل ارقام منفی، به رقم مثبت 1/0 درصد در فصل بهار رسیده بود، به روند صعودی خود در فصل تابستان ادامه داده و به مثبت 3/1 درصد رسیده است. بر این اساس دولت روحانی موفق شده است پس از تحمل 2 سال رکود شدید اقتصادی در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲، با رشد اقتصادی مناسبی، خروج از رکود اقتصادی را در فصل بهار سال ۱۳۹۳ کلید بزند و در فصل تابستان این رشد اقتصادی را تداوم بخشد.
در شرایط فعلی سیاستگذاران اقتصاد ایران، با پیگیری دو هدف در حوزه رشد اقتصادی کشور مواجه هستند: حفظ رشد اقتصادی جاری و دستیابی به رشد اقتصادی بالا (ورود به شرایط رونق اقتصادی). سوال مهم برای سیاستگذاران اقتصادی در شرایط فعلی این است که در کوتاهمدت، سیاستهای اقتصادی دستیابی به کدام هدف در حوزه رشد اقتصادی کشور را باید در اولویت قرار دهند؟ جهت پاسخ به این سوال، ابتدا باید شناختی صحیح از عوامل بروز رکود شدید اقتصادی اخیر داشته باشیم. تحریمهای اقتصادی شامل تحریم نفتی، تحریم مالی و تحریم شرکتهای ایرانی، در مجموع از مهمترین عوامل بروز رکود شدید اقتصادی در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ بوده است. این تحریمها از چند مسیر به رکود اقتصاد ایران منتهی شده که از جمله میتوان به کاهش شدید درآمدهای نفتی، جهش نرخ ارز و بیثباتی آن، حاکمیت نظام چندنرخی ارز، سختتر شدن مبادلات مالی و کالایی با کشورهای خارجی و افزایش ریسک و نااطمینانی و کاهش امنیت اقتصادی اشاره کرد. در کنار تحریمهای اقتصادی و پیامدهای ناشی از آن، بیانضباطی سیاستهای پولی و مالی در دولت قبل نیز از عوامل موثر در بروز رکود اقتصادی بوده است.
بر این اساس با توجه به نقش تعیینکننده تحریمها در رشد اقتصادی کشور از یکسو و تمدید مذاکرات هستهای تا تابستان ۱۳۹۴ از سوی دیگر، بهنظر میرسد دستیابی به هدف رشد اقتصادی بالا (رونق اقتصادی) در کوتاهمدت با استفاده از سیاستهای اقتصادی در سایه تداوم تحریمها عملا دور از دسترس است و پیگیری آن میتواند اثرات معکوسی بر جا گذارد؛ بنابراین در کوتاهمدت و مادامی که توافق جامع در مذاکرات هستهای حاصل نشده است، پیگیری سیاستهای اقتصادی در راستای حفظ رشد اقتصادی جاری، مقدم بر دستیابی به رشد اقتصادی بالا است.
در شرایط فعلی اقتصاد ایران، سیاستهای کلان طرف تقاضا مانند سیاستهای پولی و مالی انبساطی از کارآیی چندانی برای تحریک بیشتر رشد اقتصادی برخوردار نیست. هر چند سیاستهای پولی و مالی بهطور معمول از مسیر تحریک طرف تقاضا میتواند در كوتاهمدت محرک رشد اقتصادی باشد؛ اما در شرایطی که اقتصاد کشور تحت محدودیتهای گسترده طرف عرضه به دلیل پیامدهای ناشی از تحریمها قرار دارد، اعمال سیاستهای پولی و مالی انبساطی نه تنها نمیتواند کمک چندانی به خروج از رکود اقتصادی کند، بلکه از مسیر تشدید تورم و اختلالات قیمتی میتواند به مانعی در برابر آهنگ رشد اقتصادی بدل شود، ولی نکته مهم در این راستا این است که برای حفظ رشد اقتصادی جاری باید از سیاست انقباض پولی و مالی خودداری کرد؛ چراکه انقباض پولی و مالی اگرچه میتواند به کاهش نرخ تورم کمک کند، اما در مقابل میتواند اثرات کوتاهمدت مخربی بر رشد اقتصادی بر جای گذارد؛ بنابراین بهترین گزينه سیاست پولی و مالی، اعمال سیاستهای محافظهکارانه (نه انبساطي و نه انقباضي) در راستای دستيابي به ثبات پولی و مالی در کوتاهمدت است.
از زمان روی کار آمدن دولت روحانی، حفظ ثبات پولی و مالی در دستور کار دولت قرار گرفته است و همین امر یکی از عوامل زمینهساز برای خروج از رکود اقتصادی بوده است. طبیعتا تداوم ثبات پولی و مالی یکی از عوامل مهم ثبات رشد اقتصادی جاری نیز خواهد بود. همچنین اعمال سياست تسهیل اعتباري بهصورت محدود در راستای تامين سرمايه در گردش بنگاههاي اقتصادي نیز میتواند به تداوم رشد اقتصادی جاری کمک کند.
در حوزه سیاست ارزی نیز، حفظ ثبات ارزی پس از روی کار آمدن دولت جدید از مسیر کاهش نااطمینانیها و جلوگیری از افزایش بیش از پیش هزینههای تولید، یکی از عوامل مهم خروج از رکود اقتصادی بوده است. در همین راستا، تداوم سیاست ارزی محافظهکارانه در راستای محدود كردن نوسانات نرخ ارز و حفظ ثبات ارزی در کوتاهمدت و استفاده منطقي از ذخایر ارزی، یکی از عوامل مهم حفظ رشد اقتصادی جاری است.
در این میان سیاست خارجی از نقشی تعیینکننده در تعیین رشد اقتصادی برخوردار است. در سایه دستاوردهای سیاست خارجی دولت در راستای تنشزدایی، بهبود روابط خارجی کشور با کشورهای منطقه و جهان و تلاش برای حل مساله هستهای از مسیر دیپلماتیک و دستیابی به توافق ژنو و اجرای برنامه اقدام مشترک، تجارت خارجی کشور در مسیر بهبود قرار گرفته و امنیت و ثبات بیشتر اقتصادی فراهم شده که این امر، خود یکی از مهمترین عوامل خروج از رکود اقتصادی را فراهم کرده است.
در مجموع حاکمیت دولت جدید و به تبع آن سیاستهای جدید از نیمه دوم سال 1392، بهبود فرآیند سیاستگذاری اقتصادی، تلاش برای بهبود فضای کسبوکار و مهمتر از همه موفقیت سیاست خارجی در دستیابی به توافق اولیه در مذاکرات هستهای و اجرای برنامه اقدام مشترک، زمینه کاهش ریسکهای اقتصاد ایران را بهصورت قابلتوجهی در مدتی کوتاه فراهم کرده است. مجموعه این عوامل موجب شده اقتصاد ایران در سایه فراهم شدن ثبات اقتصادی و سیاسی، از مسیر تحرک تولید، افزایش مصرف خصوصی، بهبود تجارت خارجی، افزایش تولید و صادرات نفت و افزایش سرمایهگذاری داخلی، قدم به فاز خروج از رکود اقتصادی بگذارد و رشد اقتصادی 4/4 درصدی در بهار و 7/3 درصدی در تابستان سال جاری را محقق کند.
در مجموع در شرایط فعلی دستیابی به رشد اقتصادی بالا و قدم گذاردن اقتصاد کشور در فاز رونق اقتصادی نیازمند نیروی بزرگی است که حصول توافق نهایی در مذاکرات هستهای و رفع تحریمها میتواند زمینه اصلی آن را فراهم کند؛ اما تا آن زمان، هدف حفظ رشد اقتصادی جاری برای اعمال سیاستهای اقتصادی (شامل سیاستهای پولی، مالی و ارزی)، مقدم بر دستیابی به رشد اقتصادی بالا و ایجاد رونق اقتصادی است.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«بيم و اميد در ادامه مذاکرات هستهای»نوشته شده توسط جواد گياهشناس اختصاص یافت:«مريهارف» سخنگوي وزارت خارجه آمريکا در کنفرانس خبري روزانه خود در ارتباط با مسئله هستهاي ايران و مذاکرات هستهاي با گروه 1+5 (آمريکا، انگليس، فرانسه، روسيه، چين بعلاوه آلمان) گفت: «اگر به جايگاه کنوني که در آن قرار داريم، نگاهي بياندازيم ميبينيم، وقتي سال را شروع کرديم، برنامه هستهاي ايران فريز نشده بود، برنامه اقدام مشترک هنوز اجرايي نشده بود. ما بر سر ميز مذاکرات نشستيم تا ببينيم که آيا ميتوانيم به توافق جامع دست پيدا کنيم و هماکنون بيشاز هر زماني به توافق جامع هستهاي نزديک شديم و اين در حالي است که براي اولين بار در يک دهه، برنامه هستهاي ايران متوقف شده است. اين چيزي است که من فکر ميکنم يک دستاورد بسيار چشمگير بوده است».
از سوي ديگر محمدجواد ظريف وزير امور خارجه کشورمان طي نامههاي جداگانهاي به همتايان خود در کشورهاي مختلف جهان مواضع اصولي جمهوري اسلاميايران در خصوص مذاکرات هستهاي را تشريح کرد. محمد جواد ظريف در اين نامه به همتايان خود با تأکيد بر اينکه رفع تمام تحريمها جزء اساسي هر توافقي است، نوشت: اطمينان دارم توافق جامع کاملا در دسترس است و آنچه مورد نياز است، آينده نگري، اراده سياسي و قبول واقعيتها و نيز جسارت برگزيدن يک انتخاب صحيح ميباشد. اگر نگاهي به ادبيات دولتمردان ايالات متحده آمريکا بيندازيم در مييابيم که تغيير بنيادين در زاويه نگرش آنان در رابطه با ايران ايجاد گرديده است. از کوبيدن بر طبل جنگ در دولت جورج بوش تا تمام گزينههاي احتمالي بر عليه ايران بر روي ميز است که بارها از سوي رئيسجمهور اوباما مطرح ميگرديد شاهد يک تغيير نگرش موثر اين کشور در رابطه با ايران هستيم. چيزي که براي اولين بار ايالات متحده اگر بخواهد هم نتواند از جايگاه تندروهاي طرفدار جنگ با ايران سخن بگويد . بنابراين بايد ديد آيا لحظه جنگ با ايران به پايان خود رسيده و زمان معامله بزرگ با ايران فرا رسيده است يا خير؟ تغيير در الزامات منطقهاي خاورميانه، همزمان با تغيير دولت در ايران، آشوب تروريسم داعش که به حد کافي گرماي تشنج در منطقه خاورميانه در بسترهاي منازعه عقيدتي با ابعاد بينالمللي را ايجاد نموده است زمان تصميم تاريخي براي ايالات متحده آمريکا در رابطه با ايران را فراهم ساخته است .
امروز اوباما با يک راهبرد مواجه است و آن اينکه آيا قصد دارد تا با همراهي يک دولت ميانه رو در ايران معادله امنيتي خويش را در خاورميانه پيش برده و يا اين که فرصت را از روحاني خواهد گرفت و علاوه بر آتش تندرويهاي منطقه اي از ظرفيت تنش زدايي با ايران نيز چشمپوشي خواهد کرد. در واقع تدوين استراتژي بزرگ ايالات متحده در رابطه با خاورميانه در گرو تصميم اين کشور در رابطه با پرونده هستهاي ايران است . انتخاب هر يک از اين دو راه سرنوشت متفاوتي را براي ايالات متحده آمريکا در پي خواهد داشت. راه اول ميتواند براي نخستين بار ايران و آمريکا را در آوردگاه کاهش مخاصمات قرار داده و براي نخستين بار بعد از پيروزي انقلاب براي ملت ايران پنجرهاي گشايد که چهره يک آمريکاي دموکراتيک را تصوير نمايند. چه اينکه ايرانيان بويژه پس از پيروزي انقلاب اسلاميفهرستي از افزايش مخاصمات دو کشور در اثناي جنگ ايران و عراق، حمله به هواپيماي مسافربري و تحريمهاي متنوع را شاهد بودند و همين موضوع بر هيزم آمريکا ستيزي در ذهنيت ايرانيان افزوده است. از سوي ديگر هر چند گذار تاريخي هم نميتواند بخشي از غبارهاي سياسي را بزدايد اما ماندن در گذشته به نفع هيچ کس نيست. هرچند تکرار مدل کوبا در مورد ايران فعلا غير واقعيست .
چهره دوم با توجه به تغييرات انجام شده در داخل و خارج از ايران ميتواند براي ايالات متحده آمريکا ظرفيت جديدي از قدرت چانه زني و نقش مذاکره را باز توليد نمايد . براي نخستين بار آمريکاييها از درون ايران يک صدا ميشنوند که دولت و ملت و مجلس و مهمتر از همه رهبري از مذاکرات پشتيباني نموده و آنرا تصديق مينمايند. پس خط آغاز ماراتن ديپلماتيک نشانگر اراده طرفيني هر دو کشور است. از جانب ديگر ايرانيها و دولت حسن روحاني في الواقع در پي گشايش پرونده هستهاي و بدست آوردن گامهاي عملي است تا بتواند از انرژي هستهاي صلح آميز استفاده نمايد و از هر اقداميبراي شفاف سازي اقدامات خود فروگذار نکرده است.
پس به نظر ميرسد زمان معامله بزرگ با ايران فرا رسيده است. اما بايد ديد هر دو طرف تا چه حد ميتوانند تصميمات جسورانه بگيرند و تاريخساز شوند. قطعا هر گونه تصميم که در آن ايران و آمريکا را در رابطه متفاوت تاريخي قرار دهد ميتواند به صلح پايدار در بهار ناپايدار انقلابات منطقهاي و تشنجات مذهبي و سياسي منتهي و منافع هر دو طرف را تامين نمايد. در مقابل هر گونه نگرشهاي مبتني بر گذشته، تنشهاي ناشي از آن به ادامه مخاصمه و تشديد افراطگري و از دست رفتن فرصتها و بسته شدن اميدهاي انساني در خاورميانه منتهي خواهد شد .
با اين همه ابتکار ديپلماتيک جمهوري اسلاميايران در بازگشايي صفحات ديپلماتيک با بازيگران موثر منطقهاي و بينالمللي بويژه بازيگران اروپايي بيشازپيش ميتواند صحنه ديپلماتيک ايران را به منظور خروج از برخي تنگناهاي منطقهاي و بينالمللي تغيير دهد. آنچه بديهي است آنکه مذاکره و تنشزدايي ايران و دولتهاي بينالمللي روشن ترين راه در دسترس فعلي در آشوبهاي اخير منطقه اي و جهاني را فراهم آورده است و هر گونه تصور غير از اين ميتواند به ابهام و پيچيدگي موضوع و نتايج نامعلوم و نامطلوب منتهي گردد.