«نمایش اسپانیایی» به نویسندگی یاسمینا رضا و کارگردانی شیوا اردویی که این روزها در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه است،‌ مثل دیگر کارهای این نویسنده فرانسوی به روابط انسان امروزی می‌پردازد.

به گزارش حوزه تئاتر باشگاه خبرنگاران به نقل از سایت ایران تئاتر؛ «نمایش اسپانیایی» اثری است از یاسمینا رضا که توسط زهرا قربان خانلو و غلام حسین دولت آبادی ترجمه شده و شیوا اردویی، آن را در فرهنگسرای نیاوران به صحنه آورده است. یاسمینا رضا، نمایشنامه نویس، رمان نویس و فیلمنامه نویس، یکی از موفق‌ترین نویسندگان یکی دو دههٔ اخیر فرانسه است که به واسطه نمایشنامه «هنر» چهره‌ای جهانی شد و با «خدای کشتار» شهرتش دو چندان گشت. اگر نوع نگاه رضا به جهان پیرامونش را از نخستین نمایشنامه‌اش، یعنی «گفت‌و‌گوهای پس از یک خاک‌سپاری» دنبال کنیم، به نکته‌ای محوری می‌رسیم که اساساً شالوده جهان بینی این درام نویس فرانسوی و همچنین جدی‌ترین دغدغه او را در بر دارد و آن روابط انسان‌هاست.
 
به چالش کشیدن روابط انسانِ امروزی
 
 رضا همواره درگیر نحوه رابطه آدم‌ها در موقعیت‌های مختلف، فاش ساختن حقیقت این روابط فارغ از وانمود کردن‌ها، نقاب زدن‌ها و تعارف‌های متداول و همچنین به چالش کشیدن خشونت و درندگی پنهان شده در پس ماسک متمدن آدم هاست. همین رویکرد شاید یکی از جدی‌ترین دلایل جذابیت درام‌های اوست. مخاطبان آثار وی، همواره به واسطه موقعیت‌های ساده ولی دراماتیکی که شخصیت‌های نمایشنامه در آن واقع می‌شوند، به واقعیت‌هایی درباره خویشتن خویش پی می‌برند که همواره سعی در سرکوب و یا پنهان کردنشان دارند و از همین رهگذر این درام‌ها، برای هر مخاطب، شانس روبروشدن صادقانه با سبُعیت ذاتی خویش را فراهم می‌آورد و این‌گونه امید به تولید آگاهی و تلاش برای ترک خشونت نیز به وجود می‌آید. این خصیصه به گستردگی و درخشندگی، در «خدای کشتار» قابل درک و بازیابی است.
 
خصوصیت دیگری که آثار رضا را قابل اعتنا می‌کند، جسارت مثال زدنی‌اش در تجربه گرایی و درانداختن طرح‌های نوست. هیچ کدام از نمایشنامه‌های یاسمینا رضا، از منظر فرم و ساختار، با نمایشنامه دیگری در کارنامه‌اش شبیه نیست. علی رغم وجود وحدت تماتیک و همچنین نگاه و دغدغه‌های یکسان، رضا هربار سعی می‌کند فرم بدیعی را برای ارائه اثر تازه‌اش برگزیند. البته کارنامه او مثل هر نمایشنامه نویس دیگری شامل آثار مهم و ماندگار، آثار متوسط و همچنین آثار نه چندان درخور توجه است. اگر «هنر» و «خدای کشتار» را به عنوان قله‌های کارنامه هنری او بپذیریم، آثاری چون «گفتگوهای پس از یک خاک‌سپاری»، «زندگی ضرب در ۳» و «نمایش اسپانیایی» در رتبه‌های بعدی قرار می‌گیرند.
 
دغدغه همیشگی رضا، یعنی رابطه اعضای یک خانواده، موضوع اصلی نمایشنامه است. شخصیت‌های این اثر، علی رغم تعلق به یک گروه واحد (خانواده)، احساس تعلقی به گروه‌شان نشان نمی‌دهند. تک تک این آدم‌ها، برخلاف انتظار طبیعی که از آن‌ها می‌رود، نه تنها مایه آرامش و خشنودی یکدیگر نیستند، بلکه شدید‌ترین و کِش دار‌ترین آسیب‌ها را به هم وارد می‌سازند و یکدیگر را ویران می‌کنند. اورلیا به خواهر کوچک‌تر و موفقش، نوریا، حسادت می‌کند. نوریا هم خواهر بزرگش راجدی نمی‌گیرد و در عین حال خودش نیز آن‌طور که دیگران فکر می‌کنند، خوشبخت نیست. هیچ کدام از دختر‌ها رابطه درستی با مادرشان ندارند، احترام متقابلی بین آن‌ها موجود نیست، رابطه زناشویی هیچ کس در نمایشنامه وضعیت خوبی ندارد و آدم‌ها همدیگر را نمی‌فهمند.
 
تصویری از نمایش «اسپانیایی» به کارگردانی شیوا اردویی
 
 
صحنه‌ای از «نمایش اسپانیایی» که این روزها در سالن اصلی فرهنگسرای نیاوران روی صحنه است
 
 
گزینش‌های خارج از منطق
 
کار هنری یک کارگردان تئا‌تر را می‌توان به دو مرحله تقسیم کرد. نخستین بخش مشتمل بر انتخاب متن، تجزیه و تحلیل آن و انتخاب بازیگران است. بخش دوم کار عملی با بازیگران، یعنی فرآیند تمرین است که موفقیت آن به شکلی اُرگانیک، به موفقیت مرحله نخست وابسته است؛ در نتیجه، نقصان در اجرای مرحله نخست، که مجموعه‌ای است از انتخاب‌ها، می‌تواند روند حرکت یک نمایش را در مراحل بعدی به بن بست بکشاند. شیوا اردویی در مقام کارگردان «نمایش اسپانیایی» دچار مجموعه‌ای از انتخاب‌های اشتباه شده است، از انتخاب این نمایشنامه برای اجرا در فرهنسگرای نیاوران گرفته تا انتخاب بازیگرانش.
 
”خصوصیت بارز آثار یاسمینا رضا، جسارت مثال زدنی‌‌اش در تجربه گرایی و درانداختن طرح‌های نوست. هیچ کدام از نمایشنامه‌های این نویسنده،از منظر فرم و ساختار، با اثر دیگری در کارنامه‌‌اش شبیه نیست."

مخاطبان جدی تئا‌تر که تجربه تماشای نمایشی در فرهنگسرای نیاوران را از سر گذرانده‌اند، خوب می‌دانند که مخاطبی که به فرهنگسرای نیاوران می‌رود کاملاً متفاوت از مخاطبانی است که مثلاً به مجموعه تئا‌تر شهر می‌روند، مخاطب نمایش‌های فرهنگسرای نیاوران، به بهانه خندیدن و یا دیدن چهره‌های سینمایی و تلویزیونی از فاصله‌ای نزدیک، برای حضور در سالن نمایش ترغیب می‌شود. بدیهی است گروه‌هایی که برای اجرا در این سالن اقدام می‌کنند، هم ملزم به رعایت قوانین این بازی هستند. یعنی باید حتماً از چهره‌های تلویزیونی و سینمایی در کارشان استفاده کنند و به هر دری بزنند تا مخاطب را بخندانند. اگر بپذیریم که بخش بزرگ و مهمی از وظایف یک کارگردان تئا‌تر، انتخاب‌هایی است که باید بکند، می‌توان گفت نخستین خشت‌های کجِ «نمایش اسپانیایی» به واسطه غلط بودن همین انتخاب بنا نهاده شده است. نخستین انتخاب مهم و سرنوشت ساز کارگردان، انتخاب متن نمایشی است. این انتخاب علاوه بر اینکه طبیعتاً باید بر اساس دغدغه‌های کارگردان صورت بگیرد، نیاز به در نظر گرفتن شرایط و امکانات بالقوه و بالفعل سالن نمایش نیز دارد. همچنین توانمندی‌های گروه نمایشی و خواسته‌های گروه مخاطبان هدف نیز باید در این زمینه در نظر گرفته شود. بر همین اساس، انتخاب نمایشنامه «نمایش اسپانیایی» اولین انتخاب اشتباه کارگردان است. نمایشی که -صرف نظر از لحظاتی کوتاه- اساساً نه به هدف خنداندن نوشته شده و نه قابلیت این کار را دارد، ولی شیوه کارگردانی، انتخاب بازیگران، بازی آن‌ها و تغییراتی که در نمایشنامه ایجاد شده همگی در تلاش برای گرفتن خنده از تماشاگر هستند. اگر کارگردان، یک کمدی یا فارس را برای اجرا در چنین سالنی انتخاب می‌کرد، روشن است که به هماهنگی بیشتری در فرم و محتوا می‌رسید و در جلب رضایت مخاطبانِ هدفش نیز موفق‌تر می‌بود.
 
تغییرات ناهمگون
 
همین اشتباهات درباره انتخاب بازیگران نیز اتفاق افتاده است. یکی از ابتدایی‌‌ترین و اساسی‌ترین مؤلفه‌های انتخاب بازیگر، هم‌خوانی و مطابقت ویژگی‌های تنانی و جسمانی بازیگر با شخصیت نمایشنامه است؛ مثلاً اگر برای شخصیت یِنک در نمایش گوریل پشمالوی یوجین اونیل، یک بازیگر ریزنقشِ خوش چهره انتخاب شود، فارغ از توانایی بازیگر برای فرورفتن در قالب شخصیت نمایشی، نمی‌توان شانسی برای اجرای موفق نقش توسط بازیگر متصور بود. انتخاب بهاره رهنما برای شخصیت نوریا، دارای وضعیتی مشابه است. به این معنا که بازیگر، ابتدایی‌ترین هم‌خوانی‌های مورد نیاز با شخصیت نمایشی را برای ایفای نقش او دارا نیست. گروه نمایشی سعی کرده این اِشکال را با ایجاد تغییراتی در نمایشنامه یاسمینا رضا برطرف کند. این تغییرات ظاهراً در جهت ایجاد هماهنگی بین بازیگر و شخصیت نمایشی بوده اما خالی از هرگونه ظرافت است. به نظر می‌آید که بخشی از خاطرات یا تجربیات شخصی رهنما، به نمایشنامه‌ای از رضا سنجاق شده است. بخشی که ترکیب «وصله ناجور» می‌تواند برایش مناسب باشد. درواقع دغدغه‌های نوریا که عموماً ناشی از بحران میانسالی است به طور کامل در این اجرا تغییر کرده و به سطح نازلی از خصوصیات فیزیکی بازیگر رسیده که نه تنها در پیشبرد دراماتیک نمایشنامه اثری ندارد، بلکه در تناقض با شخصیت‌پردازی فکر شده رضا و پیش برندگی خصوصیات این شخصیت در رسیدن به اتمسفر مورد نظر نمایشنامه قرار گرفته است.
 
نکته قابل توجه در این رابطه این است که با مقایسه متن نمایشنامه با اجرای آن می‌توان دریافت که تغییرات نه چندان زیادی که در نمایشنامه اتفاق افتاده، همگی مربوط به شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌های نوریا است که رهنما آن را ایفا می‌کند. از آن‌جایی که این تغییرات رنگ و بوی مشابهی با آثار دیگرِ خودِ رهنما دارد، می‌توان حدس زد که پیشنهاد دهنده و عامل ایجاد این تغییرات خود اوست.
 
همه اتفاقات نمایش در آوانسن رخ می‌دهد و کارگردان کوچک‌ترین تلاشی برای استفاده از عمق صحنه و ایجاد تنوع در میزانسن‌ها نکرده است. به نظر می‌رسد این امر هم ناشی از آن است که مخاطب خاص چنین نمایشنامه‌هایی علاقه‌مند به دیدن چهره‌های تلویزیونی از فاصله‌ای نزدیک هستند و گروه نمایشی نیز در خدمت سلیقه ایشان! انگار این عدم تمایل به رفتن در عمق صحنه استعاره‌ای است از عدم توانایی گروه نمایش در رسیدن به عمق نمایشنامه. گروه بازیگران «نمایش اسپانیایی» همگی با ارائه بازی‌های بد و غیرقابل باور، کیفیت اجرای نمایش را به شدت تنزل داده و شانس ایجاد ارتباط با مخاطب -احتمالاً جدی- این کار را از میان برده‌اند. روی‌هم‌رفته «نمایش اسپانیاییِ» اردویی، برای مخاطبانی که آثار رضا را پیگیری می‌کنند، اجرایی است نا امید کننده که به استانداردهای حداقلی یک اجرای حرفه‌ای هم نزدیک نشده است.


انتهای پیام/ اس
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار