ولایتمداری سلمان
سلمان
بعد از رحلت جانسوز رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم به عنوان یکی از
یاران حضرت علی علیهالسلام و اول کسی بود که برعلیه اهل سقیفه قیام و
ماجرای سقیفه را رد نمود، بارها در خطبههایی که میخواند غصب خلافت و
مظلومیت حضرت علی (ع) را بیان مینمود و میگفت:
«ای
مردم! هرگاه فتنهها و آشوبها را همچون پاره ظلمانی شب دیدید که برجستگان
در آن به هلاکت میرسند، بر شما باد به آل محمد (ص) چراکه آنها راهنمایان
بهسوی بهشتند، و بر شما باد علی (ع). ای مردم! ولایت را در میان خود
همانند سر قرار دهید.»
یعنی اگر ولایت اهلبیت (علیهمالسلام) را نداشته باشید، مسلمان حقیقی نیستید و دین شما سودی ندارد. [2]
وقتی
با فشار بسیار زیاد اطرافیان مواجه شد و حضرت علی علیهالسلام به سلمان
امر فرمودند که ماجرای بیعت را قبول کند و سلمان امر ایشان را باوجودی که
خیلی سخت و گران تمامشده بود، قبول کرد. وی مناصب سیاسی زیادی را پذیرفته
بود؛ در زمان حکومت خلیفه دوم با مشورت حضرت علی علیهالسلام بهعنوان حاکم
مدائن انتخاب و راهی آن دیار شد.
سلمان
دارای فضائل و مناقب زیادی است. بهطوریکه در آیاتی از قرآن کریم به
سلمان و قوم وی اشارهشده و نیز در روایات بسیاری از مقام و منزلت سلمان
یادشده است.
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم در مورد
وی میفرمایند: «هر که میخواهد به مردی بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان
درخشان کرده، به سلمان بنگرد.» [3]
و در حدیثی دیگر فرمودهاند: «اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دسترسی پیدا میکرد.» [4]
در آیه 38 سوره محمد آمده است: هَاأَنتُمْ
هَؤُلَاء تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنکُم مَّن
یَبْخَلُ وَمَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ
الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا
غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ;
آری
شما همان جمعیتی هستید که دعوت برای انفاق درراه خدا میشوید و بعضی از
شما بخل میورزند، و هر کس بخل کند نسبت به خود بخل کرده است، و خداوند
بینیاز است و شما همه نیازمندید و هرگاه سرپیچی کنید خداوند گروه دیگری را
بجای شما میآورد که مانند شما نخواهند بود.
هنگامی
که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آیه شریفه (وَإِن تَتَوَلَّوْا) را
تلاوت کردند، حاضران عرض کردند: ای رسول خدا! کسانی که اگر ما اعراض کردیم
خدا آنان را جانشین ما میکند و آنان مانند ما نخواهند بود، کیانند؟ رسول
خدا دست بر ران سلمان فارسی زد و فرمود: این و طایفهاش هستند. (سپس اضافه
نمود:) اگر دین خدا آویزه ستاره ثریا باشد، حتماً مردانی از فارس به آن
خواهند رسید. [5]
در آیه 54 سوره مائده آمده است: یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ
یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی
الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ
اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ
مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
ای کسانی که ایمان آوردهاید هر
کس از شما از آئین خود بازگردد (به خدا زیانی نمیرساند) خداوند در آینده
جمعیتی را میآورد، که آنها را دوست دارد و آنها (نیز) او را دوست دارند،
در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران نیرومندند، آنها درراه خدا
جهاد میکنند و از سرزنش کنندگان هراسی ندارند. این فضل خدا است که بهر
کس بخواهد (و شایسته ببیند) میدهد و (فضل) خدا وسیع و خداوند داناست.
شخصی
درباره منظور این آیه از پيامبر (صلی الله علیه وآله) پرسید، پيامبر (صلی
الله علیه وآله) دست بر شانه یا گردن سلمان زد و فرمود: «هذا وَ ذَوُوهُ»;
منظور آیه، این شخص و قوم او هستند. آنگاه فرمود: «لو کانَ الدّینُ
بالثُریّا لتناوَلَه رجالٌ مِن أبناءِ فارس.» [6]
منظور از «اهل
مشرق»، «اصحاب الرایات السود»، «اهل خراسان» و «الرجل الخراسانی»، «فرس»،
«اعاجم»، «موالی»، «بنوالحمراء»، «قوم سلمان»، «اهلقلم» و «اهل طالقان» که
در برخی از احادیث به چشم میخورند، ایرانیانند. اینان زمینه ساز حکومت
حضرت مهدي (علیهالسلام) هستند. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:
مردمانی از مشرق زمین قیام میکنند و زمین را برای حکومت جهانی مهدی آماده
میسازند. [7]
روزی سلمان فارسی در مسجد پيامبر (صلی الله علیه
وآله) نشسته بود، عده ای از بزرگان اصحاب نیز حاضر بودند، سخن از اصل و
نسبت به میان آمد. هر کس درباره اصل و نسب خود، چیزی میگفت و آن را بالا
میبرد. نوبت به سلمان فارسی رسید. به او گفتند: تو از اصل و نسب خودت بگو.
این مرد فرزانه و تعلیم یافته و تربیت شده مکتب اسلام، بهجای آنکه از اصل
و نسب و افتخارات نژادی سخن بگوید، گفت: «أَنا
سَلمانُ بنُ عبداللّهِ کُنتُ ضالّاً فَهَدانی اللّهُ ـ عزَّو جَلَّ ـ
بِمُحَمَّد، و کُنتُ عائلا فأغنانی اللّهُ بِمُحمَّد و کُنتُ مَملُوکاً
فَأعتَقِنی اللّهُ بِمُحَمَّد»; نام من سلمان است و فرزند یکی از بندگان
خدا هستم. گمراه بودم، خداوند بهوسیله محمد، مرا راهنمایی کرد. و فقیر
بودم، خداوند بهوسیله محمد، مرا بی نیاز کرد. برده بودم، خداوند بهوسیله
محمد، مرا آزاد کرد.
در این
هنگام، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وارد شد و سلمان آنچه را گذشته بود،
به عرض آن حضرت رساند. رسول خدا رو به آن جماعت، که همه از قریش بودند، کرد
و فرمود: ای گروه قریش! نسب افتخارآمیز هر کس، دین اوست; مردانگی هر کس،
خوی و شخصیت اوست; و اصل و ریشه هر کس، عقل و ادراک او.
سپس پيامبر (صلی الله علیه وآله) آیه 13 سوره حجرات را خواندند:
یَا
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی
وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ
عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
ای مردم! ما
شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و تیرهها و قبیلهها قراردادیم، تا یکدیگر
را بشناسید، ولی گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست، خداوند دانا
و خبیر است.
و به سلمان فرمودند: هیچ یک از اینان بر تو
برتری ندارند، مگر به ملاک پرهیزگاری. اگر تقوای تو از آنان بیشتر است، از
آنان برتری. [8]
وفات حضرت سلمان
سلمان، پس از عمری طولانی و بابرکت، در اواخر خلافت عثمان در سال 35 ه. ق وفات یافت. [9]
اصبغ
بن نباته میگوید: همین که سلمان از دنیا رفت و هنوز ما جنازه ی او را از
قبرستان برنداشته بودیم، ناگهان مردی را سوار بر استر دیدیم که خیلی غمگین
بود. از استر پیاده شد و بر ما سلام کرد و ما جواب سلام او را دادیم، گفت:
«در مورد غسل و نماز و کفن و دفن جنازه ی سلمان، جدیت و شتاب کنید.» ما او
را کمک کردیم، او برای حنوط و کفنودفن، کافور آورده بود. به دستور او آب
آوردیم، او جنازه ی سلمان را غسل داد و کفن کرد و نماز بر جنازه خواندیم و
جنازه را دفن نمودیم.
آن مرد، امیرمؤمنان علی علیهالسلام بود که خودش
لحد قبر سلمان را چید و قبر را پوشانید. حضرت علی (علیهالسلام) در آخر کار
با دست خود بر روی قبر سلمان شعر زیر را نوشتند:
وفدت علی الکریم به غیر زاد *** من الحسنات والقلب السلیمی
وحمل زاد اقبح کل شیی *** اذا کان الوفود علی الکریمی
بدون هیچ زاد و توشه ای از حسنات و قلب سلیم بر شخص کریمی وارد شدم
و در پیشگاه کریم بردن زاد و توشه زشتترین کار است [10]
حضرت سلمان در شهر مدائن از این دنیای فانی هجرت نمود. مرقد شریف او در ایوان مدائن (پنج فرسخی بغداد و در نزدیکی تاق کسری) قرار دارد که محل زیارت بسیای از مسلمانان است.
منابع:
[1] مجمع البیان، ج 2، ص427