اما گاهی نوع واکنش ها متفاوت و غیر منتظره می باشد و فراتر از همدردی با خانواده عزادار بصورت فوق عزاداری بروز می کند هر چند عزاداری جمعی بی سابقه نبوده و نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورها نیز بصورت خود جوش ظاهر و در تاریخ کشور ها ثبت شده است و افرادی از اقشار جامعه به سبب تاثیری که در جامعه گذاشته اند با چنین واکنش هایی بدرقه شده اند هنرمندان ورزشکاران سیاسیون و مذهبیون با چنین عزاداری ها در حافظه تاریخ مانده اند.
ابراز احساسات برای مرحوم پاشایی نیز یکی از این ماندگاری های تاریخی است که اقشار مختلف مردم در آن مشارکت داشتند. چرایی این واکنش عظیم جامعه خارج از این مبحث است. آنچه می خواهم به آن بپردازم عکس العمل افرادی است که در این ماجرا عزاداری نکردند و از کنار آن گذشتند این امر کاملا طبیعی بوده و در هر درگذشتی کسانی عزاداری می کنند که عزیزشان را از دست داده اند و هیچ عزاداری توقع ندارد کسانی که شناختی از در گذشته یا بازماندگان ندارند با آنان همدردی کنند.
در ماجرای مرحوم پاشایی عده ای از هواداران انتظار دارند همه ملت ماتم زده باشند و در شبکه های اجتماعی به افرادی که عقیده خود را ابراز می کنند حمله می کنند و توقع دارند کل جامعه همانند آن ها ابراز احساسات کنند و اگر کسی در رسانه ها نظرصادقانه اش را بیان کند مورد هجمه گروهی قرار می گیرد این دیکتاتوری رسانه ای بدعت جدیدی است که استفاده کنندگان شبکه های اجتماعی دچار آن شده و به نوعی بر خورد می کنند که حق انتخاب نوع برخورد با وقایع اجتماعی را از افرادی که نظر مخالف دارند سلب می کند.
این پدیده ناشی از استفاده غلط از شبکه های اجتماعی است که به مرور جامعه را سوار بر امواجی می کند که افراد در انتخاب آن نقشی ندارد. با جمع بندی مطلب متذکر می شود ابراز احساسات و گستردگی عزاداری برای مرحوم پاشایی ناشی از تاثیر عمیقی بوده که هنر آن مرحوم ونوع بیماریش بر جامعه گذاشته و در خاطره تاریخ خواهد ماند لکن اثرات و تبعات ناپسند آن باید از فرهنگ جامعه حذف شده و عقلانیت جایگزین بر خورد احساسی با وقایع اجتماعی گردد تا افراد آزادانه در رویدادهای اجتماعی مشارکت داشته باشند.