به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران،موانعى بر سر راه انقلاب جهانى منجى عالم ایجاد مىكنند و مخالفتهایى با ایشان صورت مىگیرد كه سبب بروز فتنههایى خواهد شد اما هیچ كدام نمىتوانند تاثیر مهمى بر سر راه نهضت آسمانى او داشته باشند. جنگ حضرت با برخى از مخالفین به مراتب سختتر از جنگ پیامبران و از جمله رسول خدا(صلى الله علیه و آله) با دشمنان است. جنگ او شبیه جنگ خوارج نهروان است كه عدهاى منحرف، اما مدعى اسلام با امیرالمؤمنین(علیه السلام) جنگیدند. جنگ براى هدایت كفار آسانتر از مبارزه با منحرفین است. رسول خدا(صلى الله علیه و آله) درباره ماهیت جنگ امام مهدى(علیه السلام) فرمود:
او بر تاویل قرآن مىجنگد همانگونه كه من بر تنزیل آن مىجنگیدم. (1)
مخالفان مصلح جهان كسانى هستند كه خود را در علوم و معارف اسلامى صاحب نظر و اندیشه مىدانند و بر اساس برداشت خود از اسلام، با ایشان به مخالفت برمىخیزند و حتى آن حضرت را مخالف اسلام و قرآن و سیره رسول خدا(صلى الله علیه و آله) معرفى مىكنند و با همین نگرشهاى خود، فتوا به جنگ با او مىدهند و كشتن وصى رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را یك عمل عبادى و اسلامى تلقى مىكنند. این افراد كه چه بسا فقهایى هم در میان آنها باشد خوارج زمان امام مهدى (علیه السلام) به حساب مىآیند كه جنگ با آنها مشكلتر از جنگ با دشمنان قسم خورده اسلام است.
فضیل گوید: امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: وقتى قائم ما قیام كند با انسانهاى جاهلى روبرو مىشود؛ شدیدتر از آنچه پیامبر(صلى الله علیه و آله) با آن روبرو شد. عرض كردم چگونه؟ فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه و آله) به سوى مردم آمد در حالى كه سنگ و صخره و چوب تراشیده را مىپرستیدند اما قائم ما وقتى نزد مردم مىآید آنها كتاب خدا را بر او تاویل و تفسیر كرده و به وسیله آن علیه او استدلال مىكنند. اما به خدا قسم عدل خود را وارد خانههاى آنان مىكند همانگونه كه گرما و سرما وارد آنها مىشود(2).
ریشه جنگ فرقههاى اسلامى با امام زمان(علیه السلام) از اختلاف قرائتهاى آنان با قرائت حضرت ولى عصر(علیه السلام) سرچشمه مىگیرد. گروههایى كه نمىتوانند و یا نمىخواهند بپذیرند كه اسلام حقیقى تنها بر قرائت آل محمد(علیهم السلام) استوار است. گویا امام زمان(علیه السلام) بیش از غربىها، با مسلمانان و صاحب نظران و تاویل كنندگان قرآن و طرفدارى آنها درگیرى دارد كه عدهاى را هم به دنبال خود مىكشاند. مثلا سیاست آن حضرت بر نابودى دشمنان است و بدون هیچ ملاحظهاى آنها را از میان برمىدارد. اما این سیاست مهدوى كه یك ماموریت الهى است با تفكر آنها كه قرآن را بر اساس مبانى فكرى غرب تاویل و تفسیر مىكنند سازگار نیست.
و در حدیث دیگرى فرمود:
سیزده شهر و طایفه هستند كه قائم ما با آنها مىجنگد و آنها هم با او مىجنگند: اهل مكه، مدینه، شام، بنى امیه، اهل بصره، اهل دمیسان «از توابع هرات»، كردها، اعراب، ضبّه، غنى، باهله، ازد و اهل رى. (3)
و در حدیث دیگرى فرمود: قائم ما سخنى به شما مىگوید كه آن را نمىپذیرید و با او وارد جنگ مىشوید و او هم مىجنگد و شما را به قتل مىرساند. (4)
هم چنین فرمود:
وقتى قائم قیام مىكند از ولایت او خارج مىشود كسى كه گمان دارد اهل ولایت اوست. (5)
پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود:
وقتى به معراج رفتم ... به بالا نگریستم و نور على و فاطمه، حسن و حسین، على بن الحسین: محمد بن على، جعفربن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد و حسن بن على را دیدم و حجة بن الحسن القائم مانند ستاره درخشنده در وسط آنها بود. گفتم: اى پروردگار من! اینها چه كسانى هستند؟ فرمود: اینها پیشوایان مردماند و این كه ایستاده است حلال مرا حلال و حرام مرا حرام اعلام مىكند و به وسیله اوست كه از دشمنانم انتقام مىگیرم و او را حتى بخش دوستان من است و اوست كه قلبهاى پیروان تو را از ستمكاران، منكران و كافران شفا مىدهد و ولات و عزّا را از قبر خود خارج كرده و به آتش مىكشد. در آن هنگام فتنه مردم به این دو نفر، از فتنه گوساله سامرى شدیدتر است. (6)
رفتار مهدوى با دشمنان
نوع رفتار امام مهدى(علیه السلام) با مخالفین، در روایات بسیارى مورد توجه قرار گرفته است و البته نوع رفتار او كه با اقتدار، عزت و قاطعیت همراه است نقش مؤثرى در پیروزى سریع ایشان دارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در عین برخورد جدى و هلاكتبارى كه با بسیارى از دشمنان داشت عفو و اغماض را همواره مورد توجه قرار مىداد. زیرا به پس از خود مىاندیشید كه حكومت در دست دشمنان قرار مىگیرد و تلافى خواهند كرد.اما امام زمان(علیه السلام) كه حاكمیت دشمن، شیعیان او را تهدید نمىكند چنین مصلحتاندیشى را ندارد و با قاطعیت تمام عمل مىكند و به این قاطعیت مامور است. سیره مصلح جهان بر اجراى "... و قاتلوهم حتى لا تكون فتنة و یكون الدین كله لله" (7) است و راهى براى تحقق هدف او جز قاطعیت وجود ندارد كه ما به نمونههایى از آن اشاره مىكنیم .
امام جواد (علیه السلام) فرمود: وقتى ده هزار مرد جنگى در مكه براى او گرد آمدند، به اذن خدا خروج مىكند و همواره دشمنان خدا را مىكشد تا این كه خداوند راضى شود. عرض كردم: چگونه مىفهمد كه خداوند راضى شده است؟ فرمود: ترحم بر آنها را در قلب او قرار مىدهد. (8)
رسول خدا(صلى الله علیه و آله) فرمود: سیفه كحریق النّار (9)؛ شمشیر او مانند شعله آتش است .
امام باقر(علیه السلام) فرمود: (امام) شانى جز قتل دشمنان ندارد. (10)
البته نه تنها شانى جز به هلاكت رساندن دشمن ندارد كه راهى هم غیر از این ندارد زیرا تسلیم كردن دنیا و تحقق حاكمیت الهى بر سراسر جهان به صرف موعظه و گفتگو عملى نخواهد بود به ویژه این كه هواى نفس بر همه سردمداران دنیا سایه انداخته است و برخوردى را كه به انبیا و ائمه پیشین داشتند نسبت به امام مهدى(علیه السلام) هم خواهند داشت و در نتیجه وعده الهى كه پیروزى و حاكمیت اسلام و مستضعفین است عملى نخواهد شد. از این رو با قاطعیت تمام با دشمن رفتار خواهد كرد.
امام باقر علیه السلام فرمود: قائم به شدت با اعراب برخورد خواهد كرد و شانى جز شمشیر ندارد، طلب توبه نمىكند و در راه خدا از سرزنش ملامتگران باكى ندارد. (11)
و امام صادق علیه السلام نیز درباره نوع رفتار ایشان فرمود:
وقتى قائم ما خروج مىكند بین او و عرب و قریش چیزى جز شمشیر نخواهد بود. (12)
البته مراد حضرت اعرابى هستند كه از سر عناد با امام زمان(علیه السلام) روبرو مىشوند وگرنه تعدادى از اصحاب او نیز از اعراب هستند.
پیش از این به فلسفه قاطعیت امام مهدى(علیه السلام) اشاره كردیم و اكنون به برخى از روایات كه در این زمینه وارد شده است مىپردازیم.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمود:
من مىتوانستم فراریان از جنگ را بكشم و مجروحان جنگى را به قتل برسانم اما به خاطر عاقبت و آینده اصحابم چنین نكردم كه اگر آنها هم زخمى شدند كشته نشوند اما قائم مىتواند فراریان و مجروحان را بكشد. (12)
رفید گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: فدایت شوم اى فرزند رسول خدا! قائم به روش على بن ابى طالب در برابر اهل شام عمل مىكند؟ فرمود: نه اى رفید، او در برابر اهل شام به روشى كه در نوشته سفید است عمل كرد اما قائم به روشى كه در نوشته سرخ است عمل مىكند. عرض كردم: نوشته سرخ چیست؟ حضرت اشاره به قتل آنها كرد. (14)
زراره گوید به امام باقر(علیه السلام) عرض كردم: قائم به سیره محمد(صلى الله علیه و آله) عمل مىكند؟ فرمود: دور است، دور است، او به سیره محمد(صلى الله علیه و آله) عمل نمىكند. رسول خدا(صلى الله علیه و آله) با نرمى عمل مىكرد و با مردم مدرا مىنمود اما سیره قائم، كشتن دشمنان است زیرا در نوشتهاى كه به همراه دارد امر شده است كه دشمن را بكشد و از كسى طلب توبه نكند. واى بر كسى كه با او مخالفت كند. (15)
این موضوع قابل توجه است كه شرایط امام زمان(عج) با شرایط زمان رسول خدا متفاوت است. پیامبر اكرم برای هدایت آمده بودند، پس پیامبر باید مدارا میكردند. اما در زمان امام زمان(علیه السلام)، به اندازه كافی خدا، برای هدایت،امام فرستاده است و امام عصر آخرین ذخیره الهی است و دیگر نیازی به مدارا نیست و هر كس مقابل امام كه حق مطلق است بیاستد حضرت در مقابلش سكوت نمیكنند.
شیوه امام مهدی(علیه السلام) كوبنده، قاطع و تمام كننده است به طورى كه برخى به شك مىافتند كه اگر او از فرزندان فاطمه است چرا اینگونه عمل مىكند. اما نمىدانند كه شرایط آخر الزمان با شرایط صدر اسلام كاملا متفاوت است. كفّار حرمتى ندارند چه این كه قرآن مىفرماید: «همانا بدترین جنبندگان نزد خدا، كسانى هستند كه كافر شدند.» (16) بنابراین رعایت آنها در صدر اسلام به خاطر مصالح مسلمین بوده است كه مورد آزار بیشترى قرار نگیرند.
امام باقر علیه السلام فرمود:
وقتى مهدى به ثعلبیه مىرسد مردى از سادات كه قوىتر از او وجود ندارد و شجاعترین مرد پس از صاحب الامر است به او مىگوید: چه مىكنى! به خدا قسم شما مثل گله گوسفند مردم را مىترسانى، آیا نوشتهاى از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) دارى؟ یا به دلیل دیگرى این چنین مىكنى؟ در این هنگام كسى كه مسئول گرفتن بیعت براى صاحب الامر است به او مىگوید: به خدا قسم ساكت مىشوى یا گردنت را مىزنم . قائم به او مىفرماید: ساكت باش و خطاب به آن مرد مىگوید: به خدا قسم عهدى از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) دارم. صندوقچه مرا بیاورید. آنگاه عهد خود را بیرون مىآورد و آن را براى آنها مىخواند. در این هنگام آن مرد عرض مىكند: خداوند مرا فداى تو گرداند، سر خود را پیش آور تا ببوسم و او سر خود را پیش مىآورد و آن مرد بین دو چشم او را مىبوسد و مىگوید: خداوند مرا فداى تو گرداند بیعت ما را تجدید كن و او بیعت خود را با آنها تجدید مىكند. (17)
1- بحارالانوار، ج 36، ص 327
2- بحارالانوار، ج 52، ص 362
3- بحارالانوار، ج 52، ص 363
4- بحارالانوار، ج 52، ص 375
5- بحارالانوار، ج 52، ص 364
6- بحارالانوار، ج 52، ص 379
7- سوره انفال ، آیه 139
8- بحارالانوار، ج 51، ص 157
9- بحارالانوار، ج 51، ص 77
10- بحارالانوار، ج 52، ص 349
11- بحارالانوار، ج 52، ص 354
12- بحارالانوار، ج 52، ص 355
13- بحارالانوار، ج 52، ص 353
14- بحارالانوار، ج 52، ص 313
15- بحارالانوار، ج 52، ص 353
16- سوره انفال ، آیه 55
17- بحارالانوار، ج 52، ص 343