به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران به نقل از آنتی وار ؛ این پایگاه خبری در مقاله ای به قلم " ایوان الند " نوشت : یکی از دلایلی که موجب شکست حزب باراک اوباما در انتخابات میان دوره ای آمریکا شد ، ناتوانی های وی در میدان سیاست خارجی بوده است . وی در دوره ریاست جمهروی خود بااستفاده از نیروهای هوایی ارتش آمریکا اگرچه دیکتاتور لیبی را سرنگون کرد اما ریشه تروریسم و خشونت های مسلحانه را در این کشور کاشت ، نیروهای نظامی در افغانستان را گسترش داد به گونه ای که امنیت سربازان آمریکایی در این کشور به حداقل میزان ممکن تا زمان حال رسید ، مداخله نظامی تازه ای رابه خاک عراق انجام داد و در نهایت بمباران هوایی در خاک سوریه را به لیست سیاه عملکرد بین المللی خود اضافه نمود .
وی حملات گسترده هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی در سومالی ، پاکستان و یمن را چندین برابر کرد . وی همچنین از هر نیرو و توان نظامی برای کاهش قدرت و نفوذ چین در منطقه شرق آسیا استفاده نمود و در این میدان نیز نتوانست به موفقیت موردنظر خود در محافظت از امنیت متحدان واشنگتن در این منطقه دست پیدا کند . اوباما همچنین فعالیت و تحرکات نیروهای ناتو در شرق اروپا را افزایش داد تا به اصطلاح پاسخی به اقدامات روسیه در اوکراین داده باشد اما دراین زمینه نیز از قدرت و تاثیرگذاری ولادیمیر پوتین شکست خورد .
در ادامه این مقاله آمده است : این رکوردزنی اوباما در استفاده از نیروی نظامی برای مردم آمریکا که مدتها بود به وعده روسای جمهور پیشین خود مبنی بر کاهش نظامی گری های واشنگتن دل خوش کرده بودند ، اصلا خوشایند نبود . اوباما ثابت کرد که یک فعال نظامی تمام عیار است و همانند بسیاری از همتایان پیشین خود در کاخ سفید عطش پایان ناپذیری برای استفاده از نیروی ارتش ، تسلیحات و هواپیماهای جنگی آنان در سراسر دنیا دارد .
اگر به تاریخچه اقدامات بوش پدر و پسر نیز نگاه کنیم همین سوابق را مشاهده خواهیم کرد . اوباما اگرچه در مبارزات انتخاباتی خود مدعی بود که عملکردی متفاوت با جورج بوش خواهد داشت ونظامی گری ها و مداخلات مستقیم در سایر کشورها بخصوص در منطقه غرب آسیا را متوقف خواهد کرد ، اما از نخستین ماه های آغاز ریاست جمهوری اش در کاخ سفید شیپور جنگ بوش را بدست گرفت و تاکنون _ که تنها دو سال از دو دوره چهارساله از ریاست جمهوری اش باقی مانده _ همچنان آن را به صدا در می آورد .
نویسنده همچنین خاطرنشان کرد: اگر به تارخ دورتری از اقدامات نظامی آمریکا نیز برگردیم خواهیم دید که این سیاست در راس هرم سیاست گذاری های کاخ سفید قرار داشته و بسیاری از روسای جمهوری در این کشور ترجیح می دادند که خواسته ها و منافع شخصی و حتی ملی خود را با استفاده از نیروی جبر و ارتش بدست آورند .
باوجود مداخلات مسلح و نظامی گری های گسترده آمریکا در امور سایر کشورهای دنیا و ناکامی ها و خسارات همه جانبه چنین رویکردی ، احزاب این کشور همچنان معتقدند همین سیاست می تواند در نهایت نتیجه بخش بوده و اهداف بلندمدت آمریکا را محقق سازد . در راستای تحقق این اهداف ، هرقدر انسان کشته شود ، تمدن ها از بین برود ، منابع و ذخایر ملی و مذهبی کشورها نابود شود و هزاران خسارات و تبعات ناگوار باقی بماند از منظر دولتمردان آمریکایی اهمیت ندارد .
آنچه از نگاه آنها حائز ارزش و اهمیت می باشد این است که امپراطوری آمریکا در کل جهان برقرار شده و برای کنترل و تسلط بر سایر کشورها تداوم داشته باشد . در این مسیر تنها بازیگران کاخ سفید تغییر پیدا می کند اما _ علیرغم شعارها و ادعاهای تبلیغاتی و انتخاباتی افراد _ سیاست و رویکرد کلی تمامی آنها یکی بوده و همان جنگ افروزی و نظامی گری برای کنترل و اشغال بیشتر سایر ملل است .
انتهای پیام /