در ابتدا مطلبی را با عنوان«از ژنو آرزو تا وین واقعیت»نوشته شده توسط محمد ایمانی چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان میخوانید:بامداد
سوم آذر 1392 در همان ساعاتی که رئیس جمهور در حال نگارش نامه به محضر
رهبر معظم انقلاب بود، وزیرخارجه آمریکا به جمع خبرنگاران رفت. ساعتی از
اعلام توافق ژنو سپری نشده بود. دکتر روحانی به رسمیت شناخته شدن حقوق
هستهای ایران را مرقوم میکرد و اینکه «فروپاشی سازمان تحریمها آغاز شده
است» اما در ژنو جانکری معطل نکرد که در جمع خبرنگاران بگوید «ایران دیگر
تأسیسات هستهای و سانتریفیوژهای جدید نخواهد ساخت. هیچ جای توافقنامه به
حق غنیسازی ایران اشاره نشده و پس از توافق دو طرف معلوم میشود که
غنیسازی ادامه داشته باشد یا نه. ایران پذیرفت همه غنیسازی بالای 5 درصد
را متوقف و ذخایر آن را در 6 ماه آینده به صفر برساند. آقای ظریف به شدت
تلاش کرد و ما بابت این از او متشکریم... ساختار و مهندسی اصلی تحریمها
همچنان ادامه خواهد داشت که شامل نفت و خدمات مالی است». مقتدای حکیم
انقلاب با وجود آن که افق را به روشنی میدیدند، از تیم مذاکره کننده به
عنوان فرزندان نظام در جبهه دیپلماسی پشتیبانی کردند و به اقتضای مرقومه
رئیس جمهور، از هیئت مذاکره کننده تشکر کردند و راه را نشان دادند.
«ایستادگی در برابر زیادهخواهیها همواره باید شاخص خط مستقیم حرکت
مسئولان این بخش باشد».
سوم آذر 93 فرا رسید. وین یک هفته شلوغ بود. این
آخری آن قدر شلوغی و ازدحام در گرفت که حتی خانم اشتون- اسباب محرمیت و
حلیت مذاکرات!- از ملاقات دکتر ظریف با جانکری جاماند. احساس دوگانهای در
این میان وجود دارد. حس نخست نگاهی تأثرآمیز است به سختی کار آقای ظریف و
دستدادن او با دست نماینده رژیمی که آلوده به خون دهها میلیون انسان
بیگناه در چهار گوشه منطقه است. تعطیلی بسیاری از کارها و 10-12 دور
مذاکره ظرف یک سال با طرفی که هیچ جور حرف حساب و منطق و تفاهم و احترام
حالیاش نمیشود، انصافاً کار پر زحمتی است. حس دوم، آن است که آیا طرف
آمریکایی با همین کارنامه خباثت یک سال اخیر، سزاواری و شایستگیاش را داشت
که طرف ملاقات وزیر خارجه ما قرار بگیرد و در عین حال همان ادبیات خصمانه
را تکرار کند؟ این پرسش، پاسخ خود را به مرور زمان و به شکل روشنتر خواهد
گرفت.
اما اکنون موضوع مهم این است که پس از یک سال اعتمادسازی یک طرفه به
کجا رسیدهایم؟ آیا دیروز در وین اتفاقی متفاوت از ژنو رقم خورد؟ تکلیف
توافق جامع و نهایی به نحوی که هم حقوق هستهای ما محترم شمرده شود، هم
نگرانی ادعایی آمریکا و غرب برطرف شود و هم تحریمها پایان پذیرد به کجا
انجامید؟ بالاخره ما هدفی از این مذاکرات داشتیم. آن هدف چه شد؟ آیا
میتوان درباره اتفاق پشت درهای بسته این روزها و هفتهها گمانهزنی کرد و
به پیشبینی آینده پرداخت؟ آخرش چه؟ اگر هدف، آن گونه که برخی اصحاب حزب و
مطبوعات- به واسطه روی زیاد و شرم کم- ادعا میکنند خود مذاکره بود و
مذاکره اصالت و موضوعیت داشت نه طریقیت، که بحث دیگری است و در این صورت
مرحوم عرفات با همه تحقیرهایی که شد به جماعت حزبی و مطبوعاتی مورد اشاره
در رکوردداری، شأن پیشکسوتی دارد. اما اگر بپذیریم که مذاکره- صرف نظر از
رفتارهای نابهجا یا به جا در متن آن- تاکتیک و ابزار و راه است، آنگاه
پرسش از هدف و نتایج موضوعیت پیدا میکند. و در این صورت در کنار ارزیابی
نتایج، پای پرسش دیگری به میان میآید و آن اینکه مذاکره و حتی توافق دور
از دسترس چه قدر تاب دارد که بتوان همه مسئولیتهای دولتمردان را بر آن بار
کرد؟ آیا آن نگاه جبرگرا و دترمینیستی یک سال پیش که القا میکرد کلید
معجزهآسا برای قفل همه مشکلات در مذاکره - به ویژه مذاکره با آمریکا- است
اکنون هم در میان افکار عمومی پیگیر، خریدار دارد یا باید در سبد تکالیف و
برنامههای دولت محترم، چیزهای به مراتب مهمتر دیگری را گذاشت و برایش
تدبیر کرد؟
دیروز وزرای 5+1 در وین حاضر شدند تا... این «تا» که هدف را
بازگو میکند، محل تأملات جدی است. با وجود انعطافهای متعدد هیئت ایرانی
در زمینه محدودسازی حجم غنیسازی زیر 5 درصد، کاهش تعداد سانتریفیوژها،
(احتمالاً) کاهش حجم ذخایر اورانیوم 3/5 درصد و... آمریکا- و دو متحدش-
حاضر نیستند تکلیف لغو تحریمها را که برای دولت آقای روحانی اولویت داشته
معلوم کنند. 7، 10، 15 و 25 سال، عددهای مختلفی بوده که به عنوان بازه
زمانی مورد نظر غرب برای دوره اعتمادسازی ایران و سپس تشخیص اینکه تحریمها
را میتوان لغو کرد یا نه، در رسانهها مطرح شده است! معنای واقعی این
اتفاق، بنبست در مذاکرات است. اما چون طرفین نمیخواهند به دلایل مختلف
این مسئله را - که زیر سر آمریکا و انگلیس و فرانسه است- اعلام کنند،
بنابراین توافق میشود که مذاکرات تا ماه مارس (اسفند و فروردین) ادامه
پیدا کند و توافق ژنو نیز تا تیر 94 تمدید شود. تعهدات جدید ما هنوز معلوم
نیست. آیا نام چنین کاری تمدید مذاکرات است؟ در پاسخ برخی دیپلماتهای حاضر
در مذاکره میگویند چون بخشی از توافقات درباره کلیات صورت گرفته و برخی
جزئیات در پرانتز مانده، در واقع مسئله فراتر از تمدید مذاکره نوعی «تفاهم
سیاسی نانوشته» (شفاهی) است.
برخی کلمات در مذاکرات، مبهم و تعریف ناشده
و بعضاً غلطانداز و تحریفآمیز ادا میشوند. از جمله اینکه گفته شده در
کلیات توافق حاصل شده و در جزئیات اختلافاتی وجود دارد. درباره اهمیت
فناوری هستهای و نسبت آن با اقتصاد کشور و اینکه ساختار این فناوری (به
عنوان سمبل عزت و استقلال ملی و نه حتی صرف فناوری) قابل معامله هست یا نه،
بحثهایی در میان برخی محافل بوده است اما اینکه در مذاکرات باید تحریمها
لغو شود، حداقل توقع از مذاکرات است. بنابراین جای شگفتی است که موضوع لغو
تحریمها در مذاکرات بلاتکلیف بماند و آمریکا و اقمارش اصرار داشته باشند
این موضوع را مسکوت بگذارند یا به آینده موهوم حوالت دهند و در عین حال
گفته شود در کلیات توافق حاصل شده و جزئیات مانده است!! یا مثلاً عدم تعیین
تکلیف ضمانت اجرای تعهدات آمریکا و غرب در حالی که به 90 درصد تعهدات
توافق موقت ژنو درباره عدم افزایش تحریمها و لغو تحریمهای هواپیمایی و
خودرو و... پایبند نماندند، جزو مبانی و کلیات است یا مسائل جزئی که میشود
در پرانتز باقی گذاشت یا از صورت مسئله پاک کرد؟! آیا صورت مسئله گم شده؟!
هیئت ایرانی پای میز مذاکره نرفت که مثلاً غنیسازی 20 درصد را تعطیل کند
یا از غنیسازی صنعتی زیر 5 درصد بکاهد!
بالاخره چه؟ فقط 4 سال از عمر
دکتر روحانی در مذاکرات هستهای سپری شده است. رژیمهایی که حداقل 60 سال -
و برخی از آنها 200 سال- سابقه دشمنی با ملت ایران را دارند در همین دهه
با رفتار خود گواهی دادند اولاً با پیشرفت و استقلال و اقتدار ایران سر
ستیزهجویی دارند و ثانیاً تصور میکنند با انواع تحریمها باید به ایران
ضربه بزنند. از نگاه آنها ایران جدید و قدرتمند، در تحولات غرب آسیا
(خاورمیانه) حتی بالاتر از آمریکا و متحدانش حرف اول را میزند و میتواند
الگوسازی کند. و باز در چشمانداز آنها، کشوری که برای 70-80 سال به مسیر
وابستگی و اتکا به اقتصاد نفتی- وارداتی عادت کرده، میتواند در حوزه
اقتصاد آسیبپذیر باشد. با این پیشفرضها چرا آمریکا و متحدان خاصش - غیر
از کشورهای اروپایی مشتاق معامله با ایران- باید حاضر شوند اهرم فشار
اقتصادی خود را کنار بگذارند؟ حتی اگر آمریکا دیروز در وین امضا میکرد که
همه تحریمها را لغو میکند، قابل اعتماد نبود همچنان که «ریست» کردن
(تجدید) روابط به دعوت هیلاری کلینتون میان آمریکا و روسیه در سال 2009
مانع از شبیخون کاخ سفید به کرملین در حوادث اوکراین نشد و همچنان که
تنشزدایی آمریکا با شوروی و چین مانع از شبیخون سال 1991 به روسها یا به
چینیها (میدان تیانآنمن) نشد. تا مستکبران خبیث عالم در ملتی ضعفی را
سراغ داشته باشند، از آزاررسانی دریغ نمیکنند و اگر هم ادای طبیبان را در
بیاورند، استخوان لای زخم همان ملتها میگذارند همچنان که در قبال اقتصاد
شرق آسیا و فروپاشی بعدی اقتصادی کردند. آمریکا اگر معجزهگر بود، اقتصاد
شرق آسیا را کور نمیساخت.
با این وصف ایدهآل آمریکا و غرب از مذاکرات
1- بازسازی حیثیت و اعتبار ابرقدرتی به هزیمت کشیده در طول 15 سال گذشته 2-
کوچکسازی و تقطیع و لاغرسازی تدریجی برنامه هستهای ایران 3- اثرگذاری
روانی بر محیط سیاسی داخلی ایران و اخذ نتایج مطلوب در مقاطعی نظیر
انتخابات و... است. دقیقاً به همین دلیل سرنیگل شینوالد سفیر انگلیس در
آمریکا 7 بهمن 86 (در آستانه انتخابات مجلس هشتم) در انستیتو خاور نزدیک
واشنگتن گفت «چند واقعه سیاسی مهم طی 18 ماه آینده در ایران رخ خواهد داد
از جمله انتخابات مجلس و ریاست جمهوری [سال 88[ بنابراین ما باید همچنان
به تلاش خود جهت سختتر کردن انتخاب برای ایران ادامه دهیم. گام بعدی
قطعنامه است که سیگنالی به تهران میفرستد مبنی بر اینکه گرفتاری هنوز تمام
نشده است. ما در داخل ایران شاهد انتقاد برخی محافل از تحریمها هستیم. ما
به خاطر داشتن سفارت در ایران، ابزاری متفاوتتر از آمریکا در اختیار
داریم».
حد فاصل سال 86 تا 90 که دشمن برای ایجاد تنش سیاسی در داخل و
سپس فشار اقتصادی مکمل آن نقشه میکشید، بسیاری از همتها در داخل صرف
ایجاد تنش و درگیری یا مهار آن شد. سال 86 رهبر معظم انقلاب هشدار دادند
دشمن مسئله فشار اقتصادی را پیگیری میکند. ایشان سال 75 نیز از دولت وقت
خواسته بودند خروج از وابستگی به درآمد نفتی را در اولویت قرار دهند.
مقتدای انقلاب فروردین 91 مجدداً هشدار 17-18 سال پیش را تکرار کردند. «من
به آقایانی که سرکار بودند گفتم باید کاری کرد که بتوانیم هر وقت اراده
کردیم، در چاههای نفت را ببندیم اما آن آقایان که به زعم خودشان تکنوکرات
هم بودند گفتند مگر میشود چنین کرد». حرف همان است که در ادبیات امام
خمینی(ره) آمد و در کلام امام خامنهای بسط داده شد؛ باید خود و شعار ما
میتوانیم را باور کرد، به ظرفیتهای داخلی اعتماد داشت و ساخت درونی قدرت
ملی را هر چه استوارتر کرد.
اولین و آخرین استراتژی همان است که حضرت
روحالله 26 بهمن 1359 با منطق اقتصاد مقاومتی در دیدار کفیل و مدیران
وزارت نفت فرمودند: «من اعتقادم است که اگر ما در محاصره اقتصادی یک ده
پانزده سال واقع بشویم، شخصیت خودمان را پیدا میکنیم یعنی همه مغزهایی که
راکد بودند در آن وقت و نمیتوانستند فعالیت بکنند، به فعالیت میافتند.
این طبیعی است که اگر یک نفر آدم یک جایی نشسته و همه چیز او را میآورند
تقدیمش میکنند، این فکرش به کار نمیافتد، حتی کاسب هم نمیتواند بشود.
اگر یک آدمی بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر هم همین طور،
شب هم همینطور، هر احتیاجی هم داشت برآورده کردند، این نمیتواند دیگر هیچ
کاری بکند، یک مرد فلجی میشود... آن روزی که این ملت فهمید که اگر ما
جدیت نکنیم برای کشاورزیمان، جدیت نکنیم برای صنعت نفتمان، جدیت نکنیم
برای کارخانههای خودمان، از بین خواهیم رفت و کسی نیست که به ما بدهد،
وقتی این احساس پیدا شد در یک ملتی که من خودم باید هر چیز میخواهم تهیه
کنم، دیگران به من نمیدهند، این احساس اگر پیدا شد، مغزها به راه میافتد و
متخصص پیدا میشود در هر رشتهای... این ابتکارات از برکات محاصره اقتصادی
بود... این محاصره اقتصادی را که خیلیها از آن میترسند، من یک هدیهای
میدانم برای کشور خودمان، برای اینکه معنایش این است که مایحتاج ما را به
ما نمیدهند، وقتی که مایحتاج را به ما ندادند، خودمان میرویم دنبالش...
مغزهای اروپایی با مغزهای ایرانی فرقی ندارند جز این معنا که آنها آن طوری
تربیت شدند و خودشان را آن جوری درست کردند و ماها را این طوری تربیت
کردند. ما را یک موجود مهملی بار آوردند. خب، تا کی ما باید این را تحمل
بکنیم که ما یک موجودات مهملی هستیم و باید از اربابها پیش ما برسد...
عمده این است که ما باور کنیم خودمان را».
یادداشت مهدی محمدی با عنوان«پس صحنه وین» در ستون سرمقاله روزنامه وطن امروز به چاپ رسیده است که میتوانید این مطلب را در ادامه مشاهده کنید:مذاکرات هستهای ایران و 1+5 تقریبا بدون نتیجه پایان یافت. دو طرف نه
توانستند به یک تفاهم سیاسی کلی برسند و نه نهایی کردن جزئیات توافق نهایی
امکانپذیر شد. تنها چیزی که اجمالا میدانیم رخ داده این است که دو طرف
برای زمانی حدود 7 ماه مذاکرات را در قالب یک توافق موقت جدید تمدید
کردهاند. مهمترین بخش مساله، یعنی بدهبستانی که منجر به یک توافق موقت
جدید شده، مبهم است.در حالی که میدانیم مذاکرات در روزها و ساعتهای آخر - بویژه در روزهای
یکشنبه و دوشنبه - به نقطهای بسیار حساس رسیده بود، عدم توافق نشاندهنده
آن است که ایدههای روی میز به اندازه کافی «تمامکننده» نبوده است. برخی
خبرها حکایت از آن دارد که اتفاقات مهمی در روز آخر رخ داده و همین اتفافات
بوده که راه را برای تمدید مذاکرات باز کرده است.
در دو روز آخر، تمرکز طرفین بر این بود که به جای رسیدن به توافق نهایی،
روی یک چارچوب که شامل یک سلسله اصول کلی باشد تفاهم کنند. ظهر روز دوشنبه
معلوم شد که توافق روی چنین چارچوبی هم ممکن نخواهد بود، چرا که درباره
کلیات موضوعاتی مانند غنیسازی، تحریمها، بازرسیها، فردو و اراک جمعبندی
مشترکی وجود نداشته است. راهحلی که دو طرف در نهایت به آن رسیدهاند، این
است که چارچوب را باز هم کلیتر کنند و بر سر یک چارچوب زمانبندی که
میگوید باید تا اسفندماه توافق اصلی و تا تیرماه آینده ضمائم آن را نهایی
کنند، تفاهم کنند. این تاکتیک مذاکراتی 2 هدف اصلی داشته است:
1- پوشاندن این موضوع که مذاکرات به دلیل زیادهخواهی آمریکا در واقع شکست خورده است.
2- بازگشتناپذیر کردن روند آینده برای دوطرف بهگونهای که مجبور باشند
تا ماه مارس درباره کلیات مساله تفاهم کنند و تا ژوئیه به یک متن مشروح
قابل اجرا برسند.
اما ناظرانی که روند را تعقیب کردهاند، در این باره تردید کمی دارند که
با موضع فعلی آمریکا، نه در 7 ماه آینده و نه حتی در زمانی بسیار بیشتر از
آن، امکان تفاهم و رسیدن به توافقی که دو طرف در بلندمدت به آن پایبند
باشند، بسیار دشوار خواهد بود.
اولا، آمریکا به وضوح با این پیشفرض مذاکره میکند که ایران چارهای جز
کوتاه آمدن ندارد. احتمالا در وین هم آمریکاییها منتظر بودهاند ایران در
دقیقه 90 و با مشاهده دورنمای شکست مذاکرات کوتاه بیاید و درخواستهای آنها
را بپذیرد. بسیار مهم است که روشن شود منشأ این توهم آمریکاییها چیست چرا
که اگر این توهم زدوده نشود، باز هم 3 یا 7 ماه دیگر دوباره دقیقه نودی
فرا خواهد رسید و آن وقت باز هم آمریکا منتظر خواهد بود که ایران کوتاه
بیاید و در نتیجه بازهم مذاکرات نتیجهای نخواهد داشت. یک بار برای همیشه
باید روشن شود که خطوط قرمز واقعی وجود دارد که ایران از آنها عدول نخواهد
کرد. باید دید چه مکانیسمی وجود دارد که بتواند این مساله را به نحو کاملا
جدی برای آمریکا روشن کند.
ثانیا، آمریکا براساس یک روند منطقی مذاکره نمیکند. یک طرف مذاکرهکننده
قابل احترام، طرفی است که رفتاری منظم دارد اما وقتی یک طرف کاملا زیگزاگی
عمل میکند و ابایی ندارد از اینکه امروز حرفی بزند و فردا خلاف آن را
بگوید، نمیتوان آن را یک طرف مذاکرهکننده قابل اعتماد و منطقی دانست.
رفتار آمریکا از مذاکرات مسقط به این سو دقیقا به این شکل بوده است. این
نشاندهنده آن است که فرآیندهایی پس پرده مذاکرات - هم درون آمریکا و هم
میان اعضای 1+5- در حال رخ دادن است که بسیار پیچیدهتر از آنی است که
بتوان از بیرون مشاهده کرد یا حتی حدس زد. همین فرآیندهاست که موجب میشود
آمریکا نتواند در مذاکرات متعادل رفتار کند. این نکته را هم باید در نظر
داشت که ایران با یک آمریکا مذاکره نمیکند. چند آمریکا در مقابل ایران
وجود دارند که ظاهرا هیچکدام از آنها بر خلاف آنچه ادعا میکنند یک اراده
سیاسی واقعی برای تفاهم با ایران ندارند.
ثالثا، آنچه آمریکا از ایران میخواهد بسیار گزاف است و آنچه ارائه میدهد
دقیقا مساوی هیچ. آمریکاییها نیت خود را روشن کردهاند. آنها میخواهند
ایران سرمایه استراتژیک خود در حوزه فناوری غنیسازی و آب سنگین را در بازه
زمانی بسیار طولانیمدت واگذار کند و در مقابل به اینکه آشکارا آمریکا
میخواهد فشار تحریم را بر ایران حفظ کند، اعتراضی نکند. در واقع آمریکا به
ایران میگوید نباید منتظر یک معامله برد - برد باشد بلکه باید دقیقا
آنگونه و به آن اندازه که آمریکا میخواهد کوتاه بیاید. خوشمزه این است که
آمریکا در حالی از ایران میخواهد تسلیم شود که خود آشکارا دچار بحران
داخلی است - بحرانی که باعث استعفای فردی مانند چاک هیگل شده- و در منطقه
هم کارش به جایی رسیده که از آسمان برای داعش کمک نظامی پایین بریزد.
درک اینکه اکنون در کجای مذاکرات ایستادهایم، مستلزم توجه به این مبانی است.اکنون زمان آن است که همه آنها که دستی بر این آتش دارند با ملت ایران
صریح و صادق باشند. باید به تفصیل به ملت گفت که آمریکا قصد تحمیل چه تحقیر
تاریخی را به ایران دارد. اگر با مردم درست سخن گفته شود، رفتار درست ملی
به سرعت شکل خواهد گرفت. دولت در این زمینه بیش و پیش از همه مسؤولیت دارد.
ابراهیم کارخانه ای ستون یادداشت روزنامه حمایت را به مطلبی با عنوان«تاکتیک مذاکرات را تغییر دهید»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:
روز گذشته مذاکرات هسته ای در وین پایان یافت اما همان گونه که قابل پیش بینی بود، توافق ژنو تا 10 تیر ماه سال 94 تمدید شد و طرفهای مذاکره برای دستیابی به توافق قرار است گفت وگوها را به زودی آغاز نمایند. این
در حالی است که رئیس جمهور آمریکا دو روز پیش در گفت وگو با شبکه «ای
بیسی» بدون اشاره به تعهدات آمریکا در توافق ژنو، از پایبندی ایران به این
توافقنامه و تعلیق بخش گسترده ای از فعالیتهای
هستهای ایران ابراز خرسندی کرده و در تناقضی آشکار با آنچه که در مفاد
توافقنامه موقت آمده است، به تصریح می گوید: «ساختار تحریم ها تغییر نمی
کند!»لازم است در اینجا مختصراً مفاد توافق ژنو در آذر 92 را مرور کنیم:
الف: تعهدات ایران
1 - توقف غنی سازی 20 درصد و خنثی کردن خطر ذخایر اورانیوم 20 درصد غنی
شده پیشین، ضمن داشتن اجازه غنی سازی 5 درصدی 2- ادامه کار تأسیسات هسته
ای در ایران بدون آن که ایران توسعه جدیدی در آنها ایجاد کند 3 - پذیرش
بازرسی های بیشتر آژانس بین المللی انرژی اتمی بر تأسیسات هسته ای ایران و
...
ب: تعهدات 1+5
1 - عدم اعمال تحریم جدید 2- تعلیق برخی تحریمها در زمینه طلا و فلزات
گرانبها، خودروسازی ایران، صادرات پتروشیمی ایران 3- صدور مجوز بازرسی ها و
تعمیرات خطوط هوایی ایرانی به منظور ارتقای سطح ایمنی پروازها 4- محدود
نکردن سطح فروش نفت ایران از وضعیت کنونی 5- چهار میلیارد و 200 میلیون
دلار از پول های مسدود شده ایران در خارج کشور به ایران مسترد می شود و 15
میلیارد دلار از درآمدهایش در طول این مدت به حسابهای مسدود شده اش در
خارج از کشور ریخته خواهد شد 6- چهار صد میلیون دلار به صورت کمکهای
تحصیلی دولتی از صندوقهای ایرانی محدودی مستقیما به موسسات آموزشی شناخته
شده در کشورهای ثالث انتقال می یابد تا هزینههای تحصیلی دانشجویان ایرانی
تسویه شود 7- تعاملات انسان دوستانه با ایران تسهیل می شود. تعاملات
انسان دوستانه، تعاملات مربوط به غذا، کالاهای کشاورزی، دارو، درمان و
ابزارآلات پزشکی است.
اما آیا 1+5 به تعهدات خود پایبند بود؟ بیش از 100 مورد تحریم جدید طی 10
ماه گذشته، پاداش پایبندی ما به تعهداتمان در ژنو بود! به فهرست تحریم های
اعمال شده می توان اشاره کرد:
- ۸ آذر ۹۲، تحریم اتحادیه اروپا علیه ۱۷ شرکت ایرانی
- ۲۱ آذر ۹۲، تحریم ۴ شرکت خارجی و ۵ نهاد ایرانی از سوی آمریکا
- ۴ بهمن ۹۲، وضع جریمه ۱۵۲ میلیون دلاری به بانک کلیراستریم آلمان از سوی آمریکا
- ۸ بهمن ۹۲، جریمه بانک روسی «بانک ماسکوا» از سوی آمریکا
- ۱۷ بهمن ۹۲، تحریم ۱۸ شرکت و ۱۴ فرد ایرانی از سوی آمریکا
- ۱۷ بهمن ۹۲، تحریم یک شهروند تبعه ترکیه از سوی آمریکا
-۱۷ بهمن ۹۲، تحریم چند تن از اعضای سپاه پاسداران از سوی آمریکا
- ۹ اردیبهشت ۹۳، تحریم ۸ شرکت چینی و ۲ شرکت در دبی از سوی آمریکا
- ۱۹ تیر۹۳، درخواست جریمه ۵۰۰ میلیون دلاری از کومرتس بانک، دومین بانک بزرگ آلمان از سوی آمریکا
- ۲۲ تیر ۹۳، جریمه ۸ میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلاری بانک فرانسوی بیانپی پاریباس از سوی آمریکا
- ۷ شهریور ۱۳۹۳، تحریم بیش از ۲۵ فرد و شرکت ایرانی و غیرایرانی از سوی آمریکا
-۱۶ مهر ۹۳، اصرار اتحادیه اروپا بر تداوم تحریم شرکت ملی نفتکش ایران
- ۲۹ مهر ۹۳، ممنوعیت سرمایهگذاری در نفت و انرژی در ایران از سوی کنگره ایالتی پنسیلوانیای آمریکا
- ۱۵ آبان ۹۳، منع پرداخت هزینه استفاده از خدمات پروازی و عبور از مسیر
هوایی ایران توسط شرکتهای هوایی غیر آمریکایی از طریق موسسات مالی
آمریکایی
- ۱۷ آبان ۹۳، تحریم سه موسسه بانکی، آموزشی و یک سرمایه دار ایرانی از سوی اتحادیه اروپا
- ۲۳ آبان ۹۳، تحریم مجدد دانشگاه شریف و شرکت سورینت از سوی انگلستان
بنابراین قرار بود در مقابل اعتمادسازی فزاینده و اجرای تعهدات در توافق
ژنو، از امتیازاتی برخوردار شویم. غربی ها حتی پیش فروش تحریم هایی که
هنوز موجود نبودند و ممکن بود در آینده وضع شوند - آن هم تنها بخشی که
مسئله هسته ای ایران را هدف قرار میداد - را هم جزو امتیازات حساب
کردند. بنابر این تحریم های وزارت دارایی
آمریکا و اروپا مغایر دو بخش از توافنامه ژنو، مغایر اصل حسن نیت و اصل
وفای به عهد و در نتیجه نقض حقوق بین الملل، مغایر با روح توافق ژنو مبنی
بر کاهش و لغو تحریم ها و همچنین نقض صریح ماده 18 عهدنامه 1969 وین است . آنچه
واقعیت دارد این حقیقت است که آمریکا و غرب به دنبال نتیجه گیری از
گفتگوهای هسته ای نیستند، زیرا منافع آنان در گرو ادامه مذاکرات است و
مذاکراتی که منتج به لغو تحریم ها گردد، به هیچ عنوان مدّ نظر آنان نیست. طرف
غربی همواره در تلاش است تا اهرم هسته ای را برای اتهام زنی دائم به
ایران، همیشه در اختیار ایران داشته باشد و به بهانه موضوع هسته ای، اهداف
خود و فشار بر کشورمانرا پیگیری و عملیاتی کند. زیرا آنان هدفی بالاتر از
مذاکرات را در پس برنامه های خود دیده اند.
بر
این اساس، این موارد برای ایجاد مانع در مقابل زیاده خواهی ها در مذاکرات
آتی پیشنهاد می شود: منع پذیرش هرگونه امتیاز و تعهد جدید از سوی تیم
مذاکره کننده هستهای ایران، واریز مستقیم کلیه وجوه مورد مطالبه ایران از
طریق بانکی به بانک مرکزی در ایران، عدم دخالت گروه 1+5 در نحوه هزینه وجوه
آزاد شده، تعهد گروه 1+5 به اجرای مفادی از توافقنامه ژنو که تاکنون
عملیاتی نشده است، الزام گروه 1+5 به جبران خسارت آن بخشی از توافقات که در
دور یکسال گذشته به آن عمل نشده است، اختیار فسخ توافق نامه به
عنوان«تضمین» در صورتی که گروه 1+5 به هر مورد از تعهدات خود عمل نکند و یا
هرگونه تحریم جدیدی علیه ایران اعمال شود. نکته
پایانی اینکه، ادامه وضعیت موجود صد در صد به نفع آمریکاست زیرا تحریم ها
همچنان پابرجا خواهد ماند و از طرفی پیشرفت هسته ای ایران، در حالت فریز
شده به حیات نباتی خود ادامه می دهد. آنان در طول بیش از 10 سال مذاکره با
جمهوری اسلامی ایران، هرگز نتوانستند چنین امتیازاتی را از ایران بگیرند و
تصمیمات روزهای اخیر در وین، وضعیت مناسبی برای گروه 1+5 به وجود آورده
است. با توجه به اینکه خواسته های
ما به حداقل های خود و یا به عبارت گویا تر به خطوط قرمز نزدیک شده است،
بنابر این تنها راه مقاومت و ایستادگی قهرمانانه در مقابل زیاده طلبی های
آمریکا است و برای تحقق این راهبرد باید تاکتیک های جدیدی جایگزین تاکتیک
های فعلی بشود.
روزنامه خراسان مطلبی را با عنوان«اگر دنبال توافق هستيم، دنبال توافق نباشيم»در ستون سرمقاله خود به قلم محمد سعید احدیان به چاپ رساند:توافق صورت گرفته بر سر تمدید که به نحوی در تعلیق ماندن
محسوب می شود را می توان فرصتی برای دو طرف ایران و آمریکا دانست که البته فرصت
برای آمریکا در صورتی ایجاد می شود که ما از فرصت مان استفاده نکنیم. فرصتی که برای
آمریکا در صورت عدم اقدام مناسب ما ممکن است ایجاد شود این است که بتواند فضای منفی
جهانی علیه خودش به عنوان عامل بن بست در مذاکرات وین را اصلاح کند و خود را از
بازنده بودن به برنده بازی «مقصرسازی»
تبدیل کند.
اما برای اینکه بدانیم فرصت بدست آمده برای ایران چیست و
چگونه قابل استفاده است بهتر است خوشبینی را کنار بگذاریم و کمی واقع بین باشیم.
واقعیت این است که در وین آمریکایی ها خلاف آنچه آقای کری
گفت هیچ بحث فنی را برای رسیدن به راه حلی مرضی الطرفین مطرح نکردند و در قبال پیشنهادهای
خلاقانه و متعدد ایران فقط اعلام موضع می کردند و براساس تحلیل نادرست خود که فکر
می کردند ایران تحت تاثیر تحریم ها انعطاف های زیادی از خود نشان داده است، منتظر
تغییر موضع ایران در دقیقه 90 بودند و وقتی ایستادگی مقتدرانه و عزتمندانه آقای ظریف
و تیم هسته ای را به نمایندگی از مردم ایران دیدند مجبور شدند برای جلوگیری از
شکست رسمی مذاکراتی که مقصرش آن ها تلقی می شدند، پیشنهاد تمدید مذاکرات را بدهند
مفهوم این واقعیت که نباید آن را نادیده گرفت این است که راه های فنی برای رفع
دغدغه های آمریکا برای جلوگیری از فعالیت نظامی هسته ای ایران نه تنها وجود داشت
بلکه پیش از این بر سر جزئیات آن تفاهم نیز شده بود، اما آمریکایی ها نشان دادند
که اراده سیاسی برای آن را ندارند. نبود این اراده سیاسی به عنوان مهمترین واقعیت نیز
نتیجه چند واقعیت دیگر است.
از تضادهای منافع استراتژیک بین ایران و آمریکا بر سر
نظم نوین جهانی و خط قرمز بودن اسرائیل برای دولتمردان آمریکا که بگذریم اما نمی
توانیم این واقعیت روشن را نبینیم که دولت فعلی آمریکا در ساختار حاکمیتی این کشور
در موضع و شرایطی نیست که تصمیم مهم پذیرش ایران دارای فناوری صلح آمیز
هستهای را به تنهایی بگیرد چرا که نه تنها جمهوریخواهان در کنگره آمریکا رای
اکثریت را دارند بلکه بسیاری از دموکرات ها نیز حاضر نیستند روی اسب باخته اوباما
شرط بندی کنند و حتی فراتر از آن هنگامی که در بحبوحه مذاکرات وین اوباما ناگهان
از ابلاغیه خود برای قانونی کردن زندگی مهاجران در آمریکا رونمایی کرد باید این
واقعیت را نیز ببینیم که اوباما نیز دیگر بنا ندارد مساله هسته ای ایران را محور
چالش خود با جمهوری خواهان قرار دهد چرا که محل نزاع اصلی اش را جایی تعریف کرده
است که میلیون ها رای برای دموکرات ها در ایالت های حساس به ارمغان خواهد آورد، بی
آنکه لابی آیپک را عصبانی کند و هم حزبی های ناراضی اش را بیشتر برنجاند.
همه این واقعیت ها و برخی واقعیت های دیگر ما را به
راهبردی مهم می رساند و آن این است که: «اگر دنبال توافق
هستیم، دنبال توافق نباشیم»این راهبرد که پیش از این نیز با ادبیاتی دیگر بارها بر
اساس الگوی «بازی بزدل» به عنوان یکی از الگوهای «تئوری بازی ها» ارائه شده بود، هدف خود را به نتیجه رساندن مذاکرات و رسیدن
به توافق خوب تعریف می کند. براین اساس در شرایطی که طرف مقابل به دنبال توافق
«حاصل جمع صفر» (منظور توافق برد باخت) است، برای اینکه او را راضی به توافق حاصل
جمع غیر صفر کنیم ناچاریم اولا هزینه های عدم توافق متوازن را برای او زیاد و برای
خود کم کنیم و ثانیا تصویری از خود ارائه دهیم که براساس آن طرف مقابل اطمینان
حاصل کند ما حاضر به پرداخت هر هزینه ای هستیم اما حاضر به عقب نشینی از مواضع
اصولی مان نیستیم. در این صورت طرف مقابل (نه فقط دولت اوباما بلکه حتی حاکمیت آمریکا)
مجبور خواهد شد به توافقی متوازن راضی شود.
اتفاق دوم یعنی ارائه تصویری محکم و حاضر به ایستادگی در
مذاکرات وین صورت گرفت و اشتباه برداشت آمریکایی ها که در نتیجه نرمش های منطقی،
برخی خوشبینی ها و برخی اشتباهات صورت گرفته بود تا حد زیادی جبران شد و فقط باید
آن را در این مدت حفظ و تقویت کرد اما اتفاق اول یعنی کم کردن هزینه برای ما و
بالا بردن هزینه برای طرف مقابل در صورت عدم توافق همان اقدامی است که باید از
فرصت به دست آمده برای رسیدنش حداکثر بهره را برد و مهمترینش در پیش گرفتن راه هایی
برای کم تاثیرکردن تحریم ها و نشان دادن این مساله به طرف مقابل است که ما بناداریم
اقتصادمان را با وجود تحریم ها مدیریت کنیم فقط در این صورت است که آمریکا هنگامی
که از کارکرد چماق تحریم ها ناامید شود مجبور به پذیرش توافقی خوب می شود. برای این
مهم یعنی کم اثر کردن تحریم ها و ارائه تصویر کشوری آماده ایستادگی راهبردهای عملیاتی
در دسترسی وجود دارد که در مجالی دیگر ارائه می شود اما تجربه این یکسال و عدم
تلاش دولت در این زمینه ها نشان داده است که پیش فرض اجرایی شدن این راهبردها این
است که تیم هسته ای، تیم اقتصادی و در راس آن ها آقای رئیس جمهور واقع بینانه به
موضوع نگاه کرده و از توافق «صرفا بامذاکره پشت میزها» قطع امید کنند و همه همت
خود را برای تقویت قدرت چانه زنی در «خارج از میز مذاکرات» صرف کنند و حداقل تا
مدتی «اگر دنبال توافق هستند، دنبال توافق نباشند»
سید مسعود علوی در مطلبی که با عنوان«موج روشنگری در جهان اسلام»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند اینگونه نوشت:عالم اسلامی از 80 کشور جهان به همراه علمای بزرگ
شیعه و سنی در ایران اسلامی با برگزاری یک کنگره عظیم که در تاریخ اسلام بی سابقه
است موج جدیدی از روشنگری را در جهان اسلام پدید آورده اند، فردا آخرین روز برگزاری
این كنگره عظیم است. «کنگره جهانی بررسی خطر جریان
های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» با
حضور اندیشمندان و علمای جهان اسلام در قم برگزار شد. این کنگره صبح یکشنبه در
مؤسسه امام کاظم (ع) آغاز شد و مراجع و مفتیان کشورهای مختلف اعم از شیعه، اهل
سنت و سایر فرق با هدف مقابله با تکفیر در این همایش شرکت کردند. آیت الله العظمی
ناصر مکارم شیرازی ریاست این کنگره را بر عهده داشت. آیت الله العظمی جعفر سبحانی
نیز عهده دار دبیری علمی این کنگره بود.امروز قم
مرکز بیداری و روشنگری جهان اسلام است و همان گونه که ذکر شد دو تن از مراجع بزرگ شیعه که آثار قلمی آنها در فقه، اصول،
کلام، فلسفه، تفسیر و تاریخ اسلام در ابعاد جهانی مطرح است بانی برپایی این کنگره
عظیم بوده اند.
مسلمانان
در یکصد سال اخیر با رهبری علمای بزرگ، نهضت های رهایی بخش در جهان اسلام را علیه استبداد و استکبار جهانی همراهی کردند.
نتیجه این مبارزات، پنجه در پنجه کفر جهانی انداختن و رها شدن بلاد اسلامی از نفوذ
دشمنان اسلام بوده است. ایران اسلامی همواره کانون الهام بخش نهضت های اسلامی بوده
است. از 35 سال پیش تا کنون ملت ایران موفق شده است یک نظام الهی را با تکیه بر
قرآن کریم با زعامت یکی از مراجع عظام تقلید و با همراهی دیگر عالمان و فرهیختگان،
چه سنی و چه شیعه، در ایران اسلامی مستقر کند.ایران همیشه
الهام بخش مبارزات رهایی بخش اسلامی بوده و به جریان های اسلامی اصیل در جهان
اسلام کمک رسانده است. با ظهور انقلاب اسلامی، رژیم صهیونیستی در مرزهای خود محصور
شد و جلوی تعرضات و تصرفات ارضی آنها گرفته شد. امروز صهیونیست ها زیر ضربات حزب
الله شیعی و حماس سنی، دست و پا می زنند و طعم تلخ شکست را در نبردهای 33 روزه، 22
روزه و 55 روزه، خوب چشیدهاند.
مسلمانان
در جهان اسلام با موج بیداری، حکام مستبد و خودفروخته را یکی پس از دیگری از تخت
به زیر کشانده اند. در عراق، لبنان، بحرین، افغانستان، لیبی، تونس، یمن، مصر و...
جهانیان شاهد فروپاشی نظام های وابسته به غرب بودند. غرب به ویژه آمریکا برای جلوگیری
از موج بیداری اسلامی، دست به کاری خطرناک و ضد بشری زد و جریان تکفیری را برای
انحراف از مسیر انقلاب های اسلامی به وجود آورد. امروز جهان اسلام گرفتار پدیده
تکفیر و تروریسم است. پشت این پدیده، آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی، تمام قد ایستاده
اند.مأموریت
تکفیر، شکستن کمر مقاومت در منطقه و برگرداندن لوله های تفنگ از رژیم صهیونیستی به سوی زن، مرد، کودک و جوان مسلمان در بلاد اسلامی است.
آنها کار خود را از سوریه آغاز کردند و به عراق و دیگر کشورهای اسلامی بسط دادند.
مأموریت جریان تکفیری آن است که یک چهره کریه و مشوه از اسلام به نمایش بگذارند که
هیچ کس جرأت نکند بگوید مسلمان است.
آنها چهره
زیبای رسول الله (ص) و قرآن کریم را زشت ترسیم کرده اند تا کسی به سمت و سوی آموزه
های آخرین پیامبر الهی نرود. آنها از همان تیره و تباری هستند که در مسجد کوفه،
کار خود را با ترور شروع کردند و در کربلا با قتل عام اهل بیت پیامبر اسلام (ص) و
بریدن سرهای مقدس آنان، اولین موجودیت پلید تاریخی خود را اعلام کردند.پدیده تکفیر،
نه تنها در جهان اسلام، دین و آموزه های قرآنی را هدف قرار داده است، بلکه می
خواهد جلوی پیشرفت دین در خارج از جهان اسلام را نیز بگیرد. آمریکایی ها با حمله
به عراق و افغانستان، تخم «تکفیر» و «تروریسم» را کاشتند و امروز محصولات آن را می
خواهند در جهان اسلام برداشت کنند. جنایات تکفیری ها در بلاد اسلامی نه تنها شیعه
بلکه دیگر مذاهب اسلامی را هدف قرار داده است.
تعداد علما و بزرگان اهل سنت که
توسط این جریان تروریستی سر بریده شده یا توسط بمب و گلوله تکه تکه شده اند، اگر بیشتر
از شیعه نباشد، کمتر نیست. پدیده تکفیر که امروز در قالب تئوری داعش، عملیاتی می
شود، یک خدعه و نیرنگ برای مصادره دستاوردهای الهی مبارزات یکصد ساله مسلمانان در
مقابله با استعمار است. اگر علمای اسلام دیر بجنبند از مسجد و محراب و مزار صحابه
پیامبر، حتی مرقد پاک و منور رسول گرامی اسلام (ص) در مدینه چیزی باقی نخواهد
ماند. آنها به کعبه هم رحم نخواهند کرد. سابقه به آتش کشیدن کعبه با منجنیق در
دوره حکومت یزید ملعون، از خاطر تاریخ، زدودنی نیست.امروز جوانان عراق و سوریه
سلاح به دست گرفته اند تا از شرف اسلام و حریم قرآن دفاع کنند. جهان اسلام در حال آمادگی و ایستادگی
در برابر این پدیده شوم است. مسلمانان در این جهاد مقدس اجازه نخواهند داد دستاوردهای
مبارزه با کفر جهانی توسط تکفیری ها مصادره شود. در این میان وظیفه علما در حفظ کیان
اسلام و مرزهای فکری و علمی، خطیرتر از وظیفه جوانانی است که اکنون سلاح گرفته و
با قصابی و بی رحمی تکفیری ها در جهان اسلام مبارزه می کنند.
امروز قم،
پرچم بیداری و روشنگری علیه پدیده تکفیر را برافراشته و مراجع عظام تقلید و اساتید
حوزه های علمیه در سراسر کشور، با رشادت، گام در این راه مقدس نهاده اند و فردا باید
در دیگر بلاد اسلامی نظیر همین کنگره ها برای تداوم بیداری و روشنگری برپا شود. بر
اساس اطلاعات واصله، قرار است الازهر به طور جدی قدم در این طریق مقدس بگذارد و
دومین چراغ روشنگری را برافروزد و سپس در هند، پاکستان، اندونزی، عراق، افغانستان،
یمن و... این روشنگری با سرعت و شتاب بیشتری استمرار یابد.بدون شک
کنگره جهانی بررسی خطر جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام، در قم
به اجماع علمای جهان اسلام در زمینه ایستادگی در برابر پدیده شوم تکفیر، منجر
خواهد شد و این یک نقطه عطف در پاسداشت اسلام و قرآن و عبور از پیچ بزرگ تاریخ
معاصر است. ان شاء الله.
«مقاومت پيروز»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رسانده است:
موافقت طرفهای مذاكرات هستهای ایران و 1+5 با تمدید آن تا دهم تیرماه
سال آینده، هر چند نتیجه دلخواه طرف ایرانی نبود، ولی از این نظر كه چهره زیادهخواهانه
و بیاراده دولتمردان آمریكائی را نشان داد قابل توجه است. نكات مهمی كه در این زمینه
باید مورد توجه قرار گیرند اینها هستند.
1 - مسئول
اصلی به نتیجه نرسیدن مذاكرات یكساله در سوم آذر ماه جاری، دولت آمریكاست. كشورهای
اروپائی البته در این مسئولیت شریك هستند ولی از آنجا كه كارشكنی اصلی از آمریكا
بود، باید آمریكا را مقصر و مسبب اصلی دانست. جمهوری اسلامی ایران، به
اعتراف كلیه اعضاء گروه 1+5 و آژانس انرژی اتمی، در طول یكسال بعد از توافق ژنو،
به تمام تعهدات خود كه در توافق نامه ژنو مندرج بود عمل كرده و صداقت خود را به
اثبات رسانده است. به مقتضای این عملكرد و براساس موافقت نامه ژنو، گروه 1+5 نیز
باید به خواستههای جمهوری اسلامی ایران پاسخ مثبت بدهد. این خواستهها، حقوق
قانونی ملت ایران هستند كه طبق مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید تمام
اعضاء از آنها برخوردارباشند. موضوع تحریمها نیز از آغاز ظالمانه و خلاف قانون
بود و لذا اكنون كه ایران پایبندی خود به مقررات آژانس و تعهدات موجود در توافقنامه
ژنو را به اثبات رسانده باید بطور كامل لغو شود. مخالفت آمریكا با دستیابی ایران
به حقوق هستهای خود و لغو كامل تحریمها، علاوه بر اینكه خلاف موافقتنامه ژنو میباشد،
مخالف مقررات آژانس بینالمللی هستهای نیز هست.
2 - جمهوری
اسلامی ایران همانگونه كه در سالهای اخیر و در شرایط تحریمهای چهارگانه شورای
امنیت، دولت آمریكا، كنگره آمریكا و اتحادیه اروپا به راه خود ادامه داده و با
اقتدار كامل در منطقه و جهان درخشیده، از این پس نیز به همین راه ادامه خواهد داد
و تأخیر در توافق نهائی مذاكرات با 1+5 تأثیری در اراده سیاسی دولت ایران نخواهد
داشت. این درست است كه نمیتوان تحریمها را در شرایط اقتصادی ایران بیتأثیر
دانست، ولی ملت ایران در طول سه دهه گذشته كه با انواع و اقسام تحریمها مواجه
بوده توانسته خود را با هر شرایطی تطبیق دهد و همین روش را از این پس نیز ادامه
خواهد داد. دولت یازدهم، با عملكرد خود در یكسال و چهار ماه گذشته نشان داده كه علیرغم
استمرار تحریمها میتواند كشور را به سوی بهبود وضعیت اقتصادی سوق دهد و همین روش
را باز هم ادامه خواهد داد و قطعاً در این راه از همراهی آحاد ملت برخوردار خواهد
بود.
3 - لازم
است رئیسجمهور و سایر دولتمردان آمریكا بدانند كارشكنیهای آنها علیه توافق در
مذاكرات هستهای و به تأخیر انداختن آن، نه تنها نمیتواند در اراده دولت و ملت ایران
كوچكترین خللی پدید آورد بلكه موجب انسجام هرچه بیشتر مردم ایران برای مقابله با
توطئههای آمریكا و سایر دشمنان خواهد شد. این، واقعیتی است كه مردم ایران در طول
36 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آن را نشان دادهاند و از این پس نیز نشان
خواهند داد. ملت ایران یك ملت انقلابی است كه میداند در برابر توطئهها چگونه باید
مقاوم باشد و ترفندها را چگونه باید خنثی كند و در برابر كارشكنیها چگونه باید راه
صحیح ادامه مسیر را پیدا كند. بنابر این، در این توطئه نیز آمریكا ضرر خواهد كرد و
وحدت دولت و ملت ایران مستحكمتر خواهد شد.
4 - راه
روشن و مشخص ملت ایران برای ادامه مسیر و خنثی كردن توطئههای آمریكا و مقابله با
تحریمها، عمل به نسخه "اقتصاد مقاومتی" است. این، نسخهایست كه رهبر
انقلاب، نه فقط برای دوران تحریم بلكه برای پایدار ساختن اقتصاد كشور در نظر گرفته
و عمل به آن را توصیه كردهاند، دولت یازدهم نیز برای اجرائی كردن آن تلاش میكند
و مردم نیز با همراهیهای خود به تحقق آن كمك مینمایند. با عمل به این نسخه، نه
تنها تحریمها را دور میزنیم بلكه ایران را برای همیشه در برابر مشكلات اقتصادی و
سایر مشكلات بیمه خواهیم كرد.
5- به
نتیجه نرسیدن مذاكرات هستهای در موعد سوم آذر، به مخالفان داخلی دولت یازدهم كه طی
یكسال گذشته به ویژه در روزها و هفتههای اخیر اعضاء گروه مذاكره كننده ایرانی را
زیر بمباران شدید تبلیغاتی قرار دادند، نشان داد كه برخلاف تهمتهای ناروای آنها
گروه مذاكره كننده ایرانی به حقوق ملت ایران پایبند است، از خطوط قرمز عبور نمیكند
و اهل سازش بر سر منافع ملی نیست. اگر گروه مذاكره كننده ایرانی اهل سازش و عبور
از خطوط قرمز بود، قطعاً دیروز و یا شاید زودتر از سوم آذر با 1+5 به توافق میرسید
و مشكلی با آمریكا نداشت. این، مقاومت متعهدانه گروه مذاكره كننده ایرانی در برابر
زیادهخواهیهای آمریكا بود كه به آمریكا اجازه نداد به مطامع خود برسد و درصدد
تمدید مهلت مذاكره برآید. آیا كسانی كه در داخل كشور با زبان و قلم بیمهار خود تا
توانستند به مذاكره كنندگان ایرانی تهمت زدند و آنها را به باد ناسزا گرفتند،
شجاعت عذرخواهی از مذاكره كنندگان ایرانی را دارند؟
5 - مذاكرات
ایران و 1+5 برای طرفهای مذاكره به منزله آزمونی بود كه جمهوری اسلامی ایران در
سطح جهانی و نزد ملتها از این آزمون سرفراز، پیروز و آبرومند بیرون آمد و در نقطه
مقابل، آمریكا به عنوان یك دولت غیرقابل اعتماد، عهدشكن و زیادهخواه معرفی شد. از
این منظر باید گفت در مذاكرات ایران و 1+5 آنكه پیروز شد ایران است و شكست و بدنامی
به سراغ آمریكا آمد. برای آمریكا البته این بدنامی چیز تازهای نیست. این واقعه، همان تعبیر
امام خمینی را بار دیگر تأیید كرد كه آمریكا را "شیطان بزرگ" دانستند.
دولت آمریكا، علیرغم ژست ابرقدرتی دولتمردانش، در این مذاكرات نشان داد كه تحت تأثیر
صهیونیستها و دلارهای نفتی بعضی قارونهای منطقه خاورمیانه عربی قرار دارد و حاضر
است به قیمت پشت پا زدن به تعهداتی كه خود امضا كرده، حقارت و بدنامی را بپذیرد. این،
ننگ در پرونده شخص اوباما و همكاران وی و دولت آمریكا به ثبت خواهد رسید و در تاریخ
ماندگار خواهد شد
6-ایستادگی
اعضاء گروه مذاكره كننده ایرانی در برابر زیادهخواهیهای آمریكا و سایر قدرتهای
غربی و تحمل مثال زدنی آنها در برابر فشارهای مخالفان داخلی و خارجی كه بطور مستمر
از بوقهای تبلیغاتی خود به بمباران تبلیغاتی آنها پرداختند، واقعاً ستودنی است.
به اعضاء گروه مذاكره كننده ایرانی، از صمیم قلب خسته نباشید میگوئیم، برای آنها
در ادامه این راه توفیق الهی آرزو میكنیم و اعتقاد راسخ داریم كه تلاشها و
مقاومت جانانه آنها در طول یكسال گذشته، به ویژه آنكه ملامتهای داخلی را نیز تحمل
كردند، نوعی "جهاد" محسوب میشود و از خدای قادر منان میخواهیم پاداش
اخروی مجاهدان را به آنها عنایت فرماید.
مطلبی که علی فرحبخش در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«ترجمه اقتصادی تمدید مذاکرات»به چاپ رساند به شرح زیر است:مذاكرات سياسي بالاخص آن زمان كه سابقه ژئوپليتيك دارند و از بياعتمادي
سالهاي متوالي ناشي ميشوند، به زمان طولاني براي حل و فصل نياز دارند.
سابقه ديپلماسي «پينگ پنگ» در زمان هنري كیسينجر براي عاديسازي روابط بين
آمريكا و چين و همچنين مذاكرات درخصوص موشكهاي بالستيك در زمان جنگ سرد
بين آمريكا و شوروي به روشني شاهد اين مدعا است كه مذاكرات ديپلماتيك
درخصوص مسائل استراتژيك، در خوشبينانهترين حالت، اگر به شكست منجر نشوند،
به زمان زيادي براي حصول توافق و به زمان باز هم بيشتري براي به بار رسيدن
نتايج حاصل از آن نيازمند هستند. نتايج حاصل از مذاكرات اخير ايران و
كشورهاي 1+5 و توافق براي تمديد مذاكرات در ماههاي پيش رو بار ديگر نشان
داد با وجود نتايج مثبت اين مذاكرات، براي تاثيرات قوي و سريع آن در اقتصاد
كشور بايد صبر بيشتري پيشه كرد.
اگرچه در ماههاي اخير سياستگذاران و
فعالان اقتصادي سناريوهاي محتمل براي اين مذاكرات را ترسيم و نتايج آن را
در محيط كسب و كار كشور از نزديك دنبال ميكردند، سوال مهم آن است كه با
تحقق سناريوي تمديد مذاكرات، با كدام پيشفرض باید نسبت به برنامهريزي
كلان از سوي دولت و برنامهريزي خرد از سوي بنگاههاي اقتصادي اقدام کرد.به نظر میرسد هرچند حصول توافق در مذاكرات هستهاي در بهبود شرايط
اقتصادي كشور تاثيرگذار و تعيينكننده خواهد بود، اما به هر حال سمت و سوي
اقتصاد كشور را سياستهاي داخلي تعيين خواهد كرد. در واقع عوامل برونزاي
حاصل از تحولات ديپلماتيك بيش از آنكه بتوانند سمت و سوي فعاليتهاي
اقتصادي كشور را جهت دهند، قادرند در سرعت اين تحولات تاثيرگذار باشند.
اساسا درخصوص آثار مثبت لغو تحريمها نبايد بيش از حد اغراق کرد و تصور كرد
كه در صورت لغو تحريمها يكشبه همه مشكلات اقتصادي كشور كه بسياري از
آنها به ساختارهاي معيوب داخلي مرتبط هستند، برطرف خواهد شد. در واقع
تحريمها بسياري از مشكلات داخلي را نمايان كرد، ضمن آنكه در دولت قبل
بسياري از سوءمديريتها در پشتپرده تحريمها پنهان شد، بدون آنكه تفكيك
خاصي بين آثار سياستهاي كلان غلط اقتصادي و آثار تحريمها انجام گيرد.
اگر تصور سياستگذاران كشور آن است كه در صورت لغو تحريم ناگهان سونامي
جديدي از درآمدهاي ارزي شكل ميگيرد كه قادر است داروي شفابخش مشكلات متعدد
اقتصادي كشور باشد، اشتباه كاملا استراتژيكي رخ داده است. اولا همانگونه
كه در ابتداي مطلب ذكر آن رفت، منازعات استراتژيك معمولا پاسخهاي آسان و
سريعي براي حل وفصل ندارند و ثانيا حتي با فرض تحقق اين امر محال كه به
آساني امكان دسترسي به همه درآمدهاي ارزي كشور فراهم شود، سوابق تاريخي
نشان ميدهد كه وفور درآمدهاي نفتي نه فقط به حل مشكلات اقتصادي كشور منجر
نشده؛ بلكه خود بحران بزرگتري را خلق کرده است. آغاز شوك نفتي از سال 52
كه افزايش تاريخي درآمدهاي نفتي را در رژيم سابق بهدنبال داشت، به سرنگوني
رژيم در سال 57 منجر شد. درآمدهاي نفتي دولت سابق نيز كه به 120 ميليارد
دلار در سال رسيد، باز هم سرانجام خوشي نيافت و دولت جديد در شرايطي اقتصاد
كشور را تحويل گرفت كه رشد اقتصادي كشور منفي شده بود و اقتصاد ايران با
ركود كمسابقه و تورم افسارگسيختهاي دست و پنجه نرم ميكرد.
تعيين سمتوسوي اقتصاد داخلي بيش از آنكه در اختيار عوامل برونزاي
غيرقابل كنترل خارجي باشد، در اختيار سياستگذاران داخلي است.رشد فزاينده
نقدينگي، نرخ سود بانكي پایينتر از حد تعادلي، بخش دولتي وسيع و ناكارآ،
فضاي نامناسب كسبوكار، سرعت كم در اجراي سياستهاي خصوصي و ... همه ازجمله
پارامترهاي مهم و تاثيرگذاري هستند كه كليد كنترل آن نه در اختيار مذاكرات
هستهاي؛ بلكه در اختيار سياستگذاران داخلي است. از همه مهمتر روند
سياستگذاري اقتصادي در ايران نشان ميدهد كه موتور اقتصاد در سربالایيهاي
سخت با كارآیي بيشتري حركت كرده و توجه بيشتري به اجراي اصلاحات اقتصادي
نشان ميدهد. آن هنگام كه اقتصاد ايران در سرازيري افزايش درآمدهاي نفتي
ميافتد، با شور و شعف زایدالوصفي توجه خود را به چگونگي تخصيص اين منابع
اضافي سوق ميدهد و به يكباره اصلاح ساختار اقتصاد كشور را به فراموشي
ميسپارد.
بهطور كلي هرچند مسير رسيدن به يك توافق چندجانبه بسيار سخت و دشوار به
نظر میرسد، اما به نظر میرسد امكان بازگشت به شرايط پيش از آغاز مذاكرات
وجود ندارد. حتي درصورت شكلگيري يك توافق حداقلي در ماههاي آتي، امكان
اعمال تحريمهاي جديد بسيار بعيد بهنظر ميرسد و از سوي ديگر طبق توافق
انجامشده، پيشبيني ميشود در هفت ماه آينده نزديك پنج ميليارد دلار از
ذخایر ارزي به كشور بازگردد. براي سياستگذاران كشور اين نكته اهميت
فوقالعادهاي دارد كه سرنوشت اقتصاد كشور را به نتايج مذاكرات گره نزنند و
تلاش کنند با ارائه يك برنامه اصلاحات اقتصادي منسجم، زمينه رشد اقتصادي
كشور را فراهم کنند. مطابق يك ضربالمثل قديمی ما ايرانيان، «عدو شود سبب
خير اگر خدا خواهد.»
سید علی محقق در مطلبی که با عنوان«آن هفت سال و اين هفت ماه»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند اینچنین نوشت:
مذاکراتی که تا همین هفته گذشته 95 درصد پیشرفت کرده بود و قرار بود
حداکثر تا سوم آذرماه به توافق جامع هسته ای ختم شود، تا دهم تیرماه سال آینده تمدید
شد. یعنی طرفین طی شش ماه چانه زنی های متعدد، فشرده و سنگین و رفع یکی یکی موانع
تازه به این نتیجه رسیدهاند که برای حل و فصل آن چند درصد اختلافات باقیمانده به 7
ماه وقت اضافه نیاز دارند و باید هم برف زمستان امسال وین و ژنو را تجربه کنند و
هم احتمالا گرمای طاقت فرسای تابستان سال آینده مسقط را. محمد جواد ظریف و تیمش در همه شش ماه گذشته و ماههای قبل از آن تا
توافق ژنو، روزگار سپری شده سختی را تجربه کرده اند. دیپلمات های ایرانی در این
مدت همزمان در چند جبهه مشغول جنگ و مقاومت با ابزار دیپلماسی بوده اند. در این مذاکرات
گاهی هرکدام از دولت های ششگانه گروه 1+5 بر اساس منافع پایتخت های خود ساز خاص
خود را زده و ادعاها و بهانه جویی های خاص خود را داشته اند و گاه در مقام تیم هایی
سه یا چند نفره و کنسرسیوم گونه به دنبال لحاظ خواسته ها و منافع خود و متحدانشان
در قالب مذاکرات بوده اند.
طرف شدن با هرکدام از این غول های عرصه سیاست و اقتصاد
و برآمدن از پس دیپلمات های ارشد این کشورها (وزرای خارجه و معاونین وزرا) به خودی
خود کار بزرگی است که تا همین جای کار این تیم به خوبی از پس آن برآمده است.در آغازین روزهای مذاکرات تیم ظریف با1+5 به نظر میرسید که بزرگترین
مانع گفتگوها جنس روابط ایران و آمریکا و 35 سال تیرگی و قطع رابطه دو پایتخت خواهد
بود. تاهمین تابستان سال گذشته تابوی مذاکره مستقیم تهران و واشنگتن اصلا شکستنی
به نظر نمیرسید و کمتر کسی فکر میکرد که با توجه به عمق و ابعاد اختلافات سیاسی،
اقتصادی و فرهنگی دو کشور بتوان به راحتی از این مانع عبور کرد و با نماینده این
کشور تقریبا متخاصم، رو در رو و دوجانبه یا حتی چندجانبه در سطح ارشد در باره
موضوع هسته ای مذاکره کرد. متعاقب این تحلیل هم نتیجه گیری میشد که وقتی نمیتوان
با اصلی ترین مدعی پرونده هسته ای رو در رو و بی واسطه مذاکره کرد پس تلاش ها برای
گفتگو و حل مشکلات از طریق دیپلماسی هم بی فایده است.
اما اکنون و در پایان این دور از مذاکرات آن تابو شکسته شده است و
بارها وزرای خارجه دو کشور رو در رو و بی واسطه یا با واسطه مذاکره کرده اند و
قطعا شکستن این تابو کاری سخت و دشوار بود که محقق شد.پرونده اختلافات هسته ای ایران و کشورهای غربی عمری 12 ساله دارد. هشت
سال پایانی از این 12 سال در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بود و همه
اختلافات باقیمانده و حل شده قطعا زیر سر همین هشت سال پایانی است. در طول سالهای
84 و 85 و اوایل دولت نهم مسئولیت پرونده هسته ای در اختیار علی لاریجانی بود و
روند گفتگوها کمی تا قسمتی مشابه با سالهای پیش از آن و دوران مسئولیت حسن روحانی
در این پرونده پیش میرفت. اما در مابقی این دوران تفکری تلفیقی متشکل از طیف تندرویی
که اکنون جبهه پایداری نام گرفته و شخص احمدی نژاد اختیارداران اجرایی این پرونده
شدند و کار در مسیری دیگر افتاد یا به عبارت بهتر از ریل خارج شد.
در این دوران
هفت ساله همچون همیشه طرف های تندروی غربی و عربی و عبری مترصد بهانه بوده اند و
محمود احمدی نژاد و سعید جلیلی و دیگران هرکدام بارها به سبک و شیوه خود در سرما و
گرما، زمستان و تابستان، شال و کلاه میکردند و راهی نیویورک و ژنو و مسکو و استانبول
میشدند و هر بار احتمالا ناخواسته حجم تازهای از بهانه ها، استنادها و گل به خودی
ها را دو دستی تقدیم طرف مقابل میکردند. آنها شاد و خندان چشم در چشم دوربین های
خبرنگاران به تهران باز میگشتند اما طرف مقابل هربار از گفته ها و بیانیه ها و
شعارهای آنها به عنوان مواد اولیه برای پخت قطعنامه ها و تحریم های تازه استفاده میکرد.
تندروی ها و تنش زایی ها در عرصه سیاست خارجی، سخنان نسنجیده و غیردیپلماتیک شخص رییس
دولت و مذاکره های بیانیه محور و بی هدف هسته ای دست به دست هم داد تا سال به سال
دیوار بی اعتمادیها میان تهران و پایتختهای غربی و عربی بلندتر، حجم پرونده و
اختلافات قطور تر و تعداد قطعنامه ها و میزان تحریم ها به صورت تصاعدی زیاد و زیادتر
از قبل شود. قطعنامه دان ها پاره نشد و این میراث تلخ به تیم دیپلمات های حسن روحانی
رسید تا علیرغم مخالفت ها و مانع تراشی های دلواپس ها و پایداری ها تلاش کنند دیوار
بلند و ضخیم بی اعتمادی و تحریم و قطعنامه و اختلاف را کوتاه کنند و از سر راه
بردارند. در طول مذاکرات هرچه طرفین پیش رفته اند بیشتر متوجه سختی این کار و بلندی
و ضخامت این دیوار شده ایم.
گفته میشود بخش اصلی و شاکله اختلافات باقیمانده چند و چون رفع تحریم
ها به عنوان ما به ازای اعتمادی سازیهای ایران بوده است؛ همان تحریم هایی که چه روسای
دولت ها و چه پارلمانیست های اروپایی و آمریکایی در دوران هفت ساله از 1386 تا
1392 یکی پس از دیگری با بهانه جویی به ایران تحمیل کردند. گفته میشود دلیل اصلی
تعویق توافق جامع و تمدید مذاکرات هم زیاده خواهی های طرف مقابل از یک سو و مقاومت
دکتر محمدجواد ظریف و دیگر اعضای تیم مذاکره کننده بر سر این موضوع به عنوان یکی
از خط قرمزهای ایران در عین رعایت همه قواعد مذاکره دیپلماتیک بوده است. درپشت پرده اما فقط آن شش کشور نبوده اند که مذاکرات را اداره و پیش
برده اند و این یعنی چند جبهه و خاکریز سخت و نامریی دیگر در مقابل تیم مذاکره
کننده ایران. نگاهی به برخی حواشی مذاکرات وین 8 از روایت مشاوره تلفنی دیپلماتهای
غربی با اسراییلی ها در هتل کوبورگ تا حضور جان کری در هواپیمای سعودالفیصل در فرودگاه
وین جنس غربی - عبری- عربی زیاده خواهی ها را نشان داده واز عوامل و موانع پشت
پرده توافق جامع رونمایی کرده است. ردپای این حجم از مانع تراشی و کینه ورزی اعراب
و مظلوم نماییهای خون آشام های صهیونیستی را باز میتوان به جنس سیاست تهاجمی و
تنش آفرین دو دولت گذشته در عرصه دیپلماسی ارجاع داد که در صحن سازمان ملل بهانه
به دست تل آویو میدادند و در مقابل یک گام ساده هم برای تنش زدایی در سطح همسایگان
عرب و غیر عرب مسلمان نیز بر نمیداشتند.
ظریف یکی دو روز پیشتر تلویحا گفته بود که ما در پایان روز سوم آذر
جشن میگیریم؛ حالا اگر برای توافق جشن نگیریم برای مقاومت دربرابر زیاده خواهی ها
جشن خواهیم گرفت. تا همین جای کار هم باید به او و دیگر اعضای تیم مذاکره کننده
خسته نباشید گفت، هرچند برای حصول نتیجه نهایی باید هفت ماه دیگرهم صبر کرد. هفت
ماهی که هر یک ماه از آن نتیجه دیوار تحریم ها و بی اعتمادی هایی است که در آن
دوران هفت ساله کذایی شکل گرفت و از میان برداشتن آنها انگار قرار است همچنان زمان
ببرد. هرچند تا هفت ماه دیگر هم در ایران و هم در
اروپا و آمریکا اتفاقات جدید بسیاری در راه است و هیچ چیز معلوم نیست، اما قطعا
وقتی پای منافع ملی و مطالبات منطقی ایران در میان باشد هم روحانی و ظریف و هم
مردم ایران هفت ماه که سهل است هفتاد ماه و حتی بیشتر هم میتوانند مذاکرات را
دنبال کنند و سختی ها را به جان بخرند....
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«نگاهی جامع به مذاکراتی جامع»نوشته شد توسط دکتر رضا جلالی اختصاص یافت:
1- تمام راهبردهای اتخاذ شده در چارچوب سیاست
خارجی یک کشور فصل مشترک تمام امور برآورد شده توسط دستگاه سیاست خارجی و قبل از
آن نهادهای سیاست سازی در آن کشور است و میتوان گفت که هیچ گاه نمیشود تمامی
سرفصلهای مهم و تاثیرگذار در تعیین یک راهبرد و آنچه در آینده دور و نزدیک در کمین
آن سیاست اتخاذی در چارچوب منافع کوتاه مدت و بلند مدت یک بازیگر نشسته است را تعیین
کرد. مهمترین درس یک سیاست خارجی موفق این است که سیاستگذاران و بازیگران صحنه،
اصل اساسی کنش خود را مبتنی بر حرکت مداوم براساس مقتضیات زمانی گردانند.این امر (یعنی
مذاکره براساس مقتضیات زمان) مذاکره و موارد مورد اختلاف یا مورد توافق دو جانبه یا
سه جانبه و حتی توافق در بین کشورها و سازمانهای بیشتر را مطرح میسازد و در
چارچوب خود مدیریت میکند.
2- ماراتن مذاکرات هستهای ایران
با کشورهای 1+5 در وین به نقطه انتهایی خود رسید.هرچند که در همین دور از مذاکرات
نیز شاهد نهایی شدن سند توافق جامع هستهای نبودیم اما به هرحال باید اذعان کرد که
تنشها و موارد اختلافی به کمترین حد خود طی 8سال گذشته رسیده است.به نظر میرسد اختلافات باقی مانده بیشتر
از این امر نشات میگیرد که مذاکره کنندگان اصلی نمیتوانند به راحتی آنچه که در
طول مذاکرات به زبان میآورند را بر روی کاغذ نیز به راحتی تحریر نمایند که این
امر بیشتر بخاطر نگرانی دست اندرکاران این توافق از واکنشهایی است که در داخل
کشورهای آنان در انتظارشان است.
این که محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه
کشورمان متن توافق نامه را پر از پرانتز و موارد تشریحی دانست و عباس عراقچی عضو تیم
مذاکره کننده ایران، در این دور از مذاکرات وین عنوان کرد که سعی طرفین تماما این
است که از ابهامات متن تا به آنجا که میشود بکاهند و پرانتزهای بیشتری را از متن
اصلی حذف کنند، نشانه ایست از نگرانیها پیرامون تفسیرهایی که امکان دارد (گاهی به
راحتی میتوان برخی از این تفسرها را هرمونیکی نامید) از متن توافق نامه نهایی
شود.باید دانست که در هر صورت با احتساب تمامی موارد حساسیت زا باز هم ما شاهد
انتقادات از توافقنامه خواهیم بود امری که بیشتر بر آمده از برآورده نشدن خواستهای
سیاسی گروههای تندرو است تا نتیجه ناراحتی ساختاری طرفهای اصلی مذاکره کننده در
مذاکرات.
3- با احتساب اصل زمان و لحاظ نمودن
شرایطی که اکنون در طی آن، مذاکرات درحال انجام شدن است بازیگران صحنه مذاکرات میتوانند
به راحتی بسیاری از موارد مورد مباحثه را به کناری گذاشته و پرونده مسائل جدید را
بگشایند. از نخستین زمانی که پرونده توان هستهای ایران در زمان سکانداری نئوکانها
بر کاخ سفید بازشد تا به امروز هر شخص آگاه نسبت به مسائل جاری در امور بینالملل
میتواند به راحتی به کنه این مساله پی ببرد که مشکل اصلی ایالات متحده آمریکا نه
صرفا توان هستهای است که میتواند تبدیل به توانی نظامی شود، بلکه مساله اساسی
توان و قدرت ایران نیرومندی است که در نبود نیروهای جهانی تنها اوست که میتواند
با مهار نیروهای گریز از مرکزی که در حال ظهور و بروز هرچه بیشتر هستند ثبات را در
منطقه حساس خاورمیانه حفظ کند. ایران امروز تنها کشوری است که دارای بافت اجتماعی
مدرن و منسجم، اقتصاد ملی خودبنیاد (و هر چند نه چندان قدرتمند)، نیروهای مسلح
آموزش دیده، آماده و خودکفا(لااقل در تولید مهمات و امکانات حداکثری)، بروکراسی
دولتی واحد و ثبات سیاسی است. همچنین به غیر از این امور ایران دارای معادن،
منابع،عمق راهبردی و عمق استراتژیک نیز هست. اینها فاکتورهایی هستند که در حال
حاضر کمتر ساختار سیاسی در خاورمیانه را میتوان نام برد که به آنها دسترسی داشته
باشد.
ایالات متحده آمریکا در سالهای 2001الی2003
با لشکرکشیهای نظامی خود در راستای ایجاد خاورمیانه بزرگ و بر اساس تعریف نوین از
آنچه که باید سازمان دهنده ساختار اجتماعی،اقتصادی،سیاسی و امنیتی این منطقه باشد
خواست تا خلاء نبود شکلهای مورد نظر خود در خاورمیانه را با توان نظامی و سیاسی
خویش برطرف کند که نتیجه مستقیم آن ایجاد یک خلاء قدرت در عراق و گشودن در جعبه
پاندورای وحشت جهادیون در منطقه بود چراکه حکومت عراق با کمک به نیروهای حامی تغییر
نیز میتوانست به شکلی دیگر به نوع جدیدی از حاکمیت دست پیدا کند که هزینه و آشوب
سیاسی آن میتوانست بسیار کمتر از آنچه که امروز ما شاهد آن هستیم باشد. سیاست
مهار ایران که از آن تاریخ به بعد در دستور کار سیاستگذاران ایالات متحده قرار
گرفت تا به امروز به امری بر ضد خود تبدیل شده است.خاورمیانه با تمام نقاط جهان فرق
دارد چراکه اینجا قلب تپنده اقتصاد جهان و نقطه ایست که در صورت آشوب خود جهانی به
تکاپو خواهد افتاد و پایتختی نیست که خواب آرام از چشمان آن گرفته نشود. 4- برخی
از منتقدین یکی از ایرادهای تیم مذاکره کننده اسبق را گره زدن بحث هستهای کشورمان
به مسائل سیاسی مورد نظر تهران در باب تحولات سیاسی خاورمیانه میدانستند که باعث
میشد مذاکرات هرچه بیشتر از بنیاد مورد نظر خود دور و به بیراهه هدایت شود.
در
جواب این منتقدین میتوان گفت که نفس افزودن این سرفصلها به مذاکره کار راهبردی و
خوبی است اما نحوه این مذاکره و سیاستهای اتخاذی شرطی است که به نظر میرسد توسط
تیم سابق لحاظ نشد و آن مذاکرات را به جای آنکه محل چانه زنی برای گرفتن امتیازات
کند به محلی برای اعلام مواضع ایدئولوژیک و فلسفی تبدیل کرد. طرفهای غربی طی سالهای
گذشته با اتخاذ سیاستهای مختلف اقدام به بینالمللی نمودن مشکل هستهای ایران
کردند و تحریمهای جهانی که با ایجاد اهرمهای فشار توسط واشنگتن بر ضد منافع ملی
ایران اعمال شد تنها گوشهای از این نحو بینالمللی شدن مساله هستهای ایران است.
ایران نیز میتواند امروز باتوجه به اتفاقات رخ داده در خاورمیانه از پیروزیهای
ارتش سوریه در برابر مخالفان تا ظهور خلافت داعش در شمال عراق و تهدید منطقه و
اکثر دولتهای ورشکسته در این منطقه مانند اردن،عربستان و...تا رمضان خونین غزه و
بحران سیاسی در شرق اروپا، پروندههای جدیدی را در دستور کار خود در این دور از
مذاکرات قرار دهد. اگر غرب در فرای توان هستهای ایران توان سیاسی ما را نشانه
گرفته است ما نیز میتوانیم باتوجه به توان و قدرت راهبردی خود و محاسبه امکانات
امروز بالاخره به آنچه مورد نظر و تامین کننده منافع ملی ماست دست یابیم.
باید گفت
که ایران میتواند با فشار بر شرایط دردناکی که امروز غرب به خصوص کشورهای اروپایی
را تحت تاثیر خود قرار داده از گازانبر وحشتی که یک ضلع آن توان روسیه و ضلع دیگر
آن جهادیون است استفاده کند و غرب را به سوی خواستهای واقع بینانه تهران سوق دهد.
مسلما در صورت همراهی پایتختهای غربی در زمان خصمانه بودن رابطه با مسکو و سنجش چینی
منافع توسط پکن، آمریکا مجبور به پذیرش شرایط نوین این بازی خواهد شد. آنچنان که
جان آیکنبری در رساله خود (نهادها، خویشتن داری راهبردی،و جان سختی نظم آمریکایی
پس از جنگ) به درستی مطرح کرده ایالات متحده آمریکا بر خلاف دیگر قدرتهای جهانی
ماقبل خود و بخاطر شرایط سیاسی داخلی خویش اقدام به ایجاد نهادهای جهانی کرد تا از
طریق ساز و کارهای همکاری و هماهنگی بین قدرتهای متوسط و بزرگ به حفظ هژمونی خود
در بلند مدت نائل گردد. این امر مستلزم آن است که قدرت هژمون مقداری از قدرت برتر
خود را به ساختارهای ایجاد شده تزریق کند و در برخی از مسایل به داوری این نهادها
تمکین گذارده و از مواضع مورد نظر خود عقب نشینی کند. آنچنان که ساز و کار 1+5 برای
همین مسئله و ایجاد یک اتحاد از کشورهای بزرگ برای جلوگیری از خطر ساختگی ایران
ساخته شد که تمامی اعضای آن به غیر از ایالات متحده (که دشمنی دیرینه و اختلافات
فکری و سیاسی عدیده دارد) با ایران دارای اختلافات راهبردی و منافع استراتژیک
هماهنگ نیز هستند.
ایران با اتخاذ یک سیاست اصولی میتواند این نهاد را به سوی
اتخاذ یک تصمیم نهایی به سود خود سوق دهد آن هم باتوجه به اختلافات جهانی منافع
اعضای 1+5 و سازهای ناکوک آنان برای یکدیگر که هم اکنون نیز با توجه به شرایط
موجود بر مسئله هستهای ایران نیز تاثیرگذار بوده و بروز اختلافات تازه بین روسیه
و طرفهای غربی نشانی از این ماجراست. 5- به نظر میرسد با داشتن نگاهی واقع بینانه
باید به این امر اشاره کرد که در صورتی ایران میتواند به یک توافق پایدار (مهمتر
از جامع و مانع بودن) دست یابد که بتواند موازنه بین قوای سیاسی را که در امر
پرونده هستهای ما دخیل هستند ایجاد کند و از شرایط سیاسی ایجاد شده در زمان حاضر
بهره کافی را ببرد. مساله داعش بخصوص امری است که نباید باز شدن پرونده آن به بعد
از توافق هستهای با غرب موکول گردد چراکه امروز اگر نفس پرونده هستهای مهار نفوذ
قدرت فزاینده ایران در منطقه خاورمیانه است غرب با وجود مشکلات خود و ضعف تصمیم گیران
امروز ایالات متحده باید بداند این تنها ایران است که از پس آنان برمیآید. پس
فلسفه وجودی مهار ایران از طریق فشار بر توان هستهای آن به متناقض خود تبدیل
شده،راه حل درست پذیرش ایران به عنوان نیرویی مهار کننده است و نه نیرویی که باید
مهار شود.بهتر است غرب تادیر نشده به این امر پی ببرد.