به تعبیر شهید مطهری اگر چه فخر رازی شخصاً آرا و نظریات مثبت فیلسوفانه قابل توجهی نداشت اما نظریات منفی و تشکیکات او در اصول مسلم فلاسفه تأثیر فراوانی در پیشرفت مسائل فلسفی داشته است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،فخرالدین محمد بن عمرو بن حسین بن حسن طبرستانی رازی معروف به امام فخر رازی و ابن الخطیب، در بیست و پنجم رمضان سال 544 هجری در ری متولد شد و در روز اول شوال سال 606 هجری در هرات فوت کرد. او در ری، در خانواده‌ای اهل علم که اصالتاً از طبرستان بودند، به دنیا آمد.

فخر رازی همانند زکریای رازی به سراسر ایران سفر کرد. ابتدا نزد پدر تلمذ کرد و پس از مرگ وی نزد مجدالدین گیلانی بهره جست. سپس به همراه استادش به مراغه و خراسان رفت و با آثار بوعلی سینا آشنا شد. سپس به ماورالنهر سفر کرد و نزد غیاث‌الدین و برادرش شهاب‌الدین که از سلاطین غور بودند،‌ تقرب حاصل کرد.

وی که در تمام مدت عمر تألیف، تصنیف و موعظه می‌کرد و می‌گفت: من متأسفم که هنگام صرف غذا از اشتغال به کسب علم و معرفت باز می‌مانم. او تا پایان عمر در هرات بود و با لقب «شیخ الاسلام» خدمت کرد.

*شخصیت

او فقیه،‌ متکلم، مفسر، فیلسوف، پزشک و خطیب ذی فنون بود. ذهنی فوق‌العاده جوّال داشت و تألیفاتی گرانبها در فلسفه دارد که مهم‌ترین آنها شرح اشارات و تنبیهات و شرح عیون الحکمه ابن سینا و کتاب المباحث المشرقیة است. به تعبیر ابن خلدون، غزالی و رازی برای رد فلاسفه از روش خود فلاسفه بهره جسته‌اند. لذا او با بهترین اسلوب و با حسن سلیقه و تنظیم و تبویب، توانست در مقابل فلاسفه بایستد.

به تعبیر شهید مطهری اگر چه فخر رازی شخصاً آرا و نظریات مثبت فیلسوفانه قابل توجهی نداشت اما نظریات منفی و تشکیکات او در اصول مسلم فلاسفه تأثیر فراوانی در پیشرفت مسائل فلسفی داشته است.

شهرزوری که خود روش حکمای اشراقی را پسندیده بود، علیه رازی می‌گوید: با این که فخرالدین در علم و فلسفه در حکمت تصنیف و تألیف داشته و در مدت حیات خود مشغول تدریس آن بود، در عداد فلاسفه به شمار نمی‌آید و اشکالات او هم ناشی از کج فهمی و عدم فهم کلمات آنهاست.

 *معرفت

فخررازی علم را امری اشراقی توصیف کرده که از منبع فیض سرچشمه می‌گیرد. البته مقصود او نظریه نوافلاطونی نیست بلکه حصول معرفت به استعداد یا قابلیت نفس در کسب علم منظور است. او نظیر افلاطونی تذکری بودن معرفت را نمی‌پذیرد، زیرا نفس در نظر وی محدث و مخلوق در زمان است و لذا نمی‌تواند مقدم بر بدن باشد.

اینکه گفته شده است که فخررازی منکر وجود ذهنی است به طور مطلق صحیح نیست چون او در المباحث المشرقیة که مهم‌ترین کتاب اوست، صریحاً به وجود صورت ذهنیه اعتراف می‌کند.

 *خدا در زبان فخر رازی

 در زبان فارسی لفظ خدای را به کار می‌برند. این کلمه در اصل «خود آی» است که «خود» دال بر ذات و «آی» به معنای آمدن است. خدای یعنی آنکه به نفس خویش در وجود آمد. پس کلمه خدای همان واجب‌الوجود در لسان فلاسفه است.

 در نهایت رازی عمری را در پیکار با جنبه عقلانی فلسفه یونان به سر برد. تشکیک فخررازی و حمله شدید بر فلسفه مشاء،‌زمینه ترویج اشراقیان و صوفیان را هموار کرد. امام فخر رازی در نزدیک کردن علم کلام به علوم و حتی تصوف که آثار کلامی خود را به آن چاشنی می‌زد نقش برجسته‌ای ایفا کرد.

برچسب ها: فخر رازی ، فیلسوف ، غذا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
گادوبین
۱۱:۵۶ ۱۰ شهريور ۱۴۰۱
یک پیشنهاد در حل یک مسئله قدیمی در فلسفه و الاهیات و کلام و تفسیر و حکمت و عرفان دینی : پدیده ها و مفاهیم نزول و صعود چیستند و به چه معنا می باشند ؟ آیا به معنای پایین آمدن و بالا رفتن از پلکان یا نرده بان فیزیکی می باشند و یا به معنای بارش باران و تگرگ و برف از ابرها بسوی سطح زمین و بالا رفتن بخار آب از سطح آب ها بسوی آسمان و یا پایین آمدن از روی بام و به وسیله پلکان یا نردبان به کف حیاط خانه و بالا رفتن از کف حیاط به روی بام می باشند. و یا پایین آمدن از آسمان به روی سطح کره زمین و بالا رفتن از زمین به آسمان ؟ پاسخ من به این سوالات منفی یا خیر و یا نه می باشد. از دیدگاه من این مفاهیم بطور کلی به معنای حرکت محتوای کل کیهان از یک منزل به منزلی دیگر و یا از یک وادی به وادی دیگر و یا انتقال از یک پله و ایستگاه به یک پله و یا یک ایستگاه دیگر و آنهم نه کوچ کردن و انتقال از یک مکان کلی به یک مکان کلی دیگر بلکه حرکت زمانی و در طول و پشت سر هم بطور متناوب و پی در پی در فواصل زمانی کاملا معین و از پیش تعیین شده. و یا به معنای تحولات و تبدیلات محتوای کل کیهان یا جهان از یک حالت و نظم و سامان کلی به یک حالت و نظم یا سامان کلی دیگر . این چنین سیر منازل یا وادی ها یا پله ها و یا ایستگاه ها و چنین تبدیلات و تحولات کلی بدون وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی و فراوان بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان مطلقا محال و غیر ممکن می باشند. انسان با کلیه ابعاد وجودی خویش در بطن تار و پود طبیعت و کیهان ، نظام احسن آفرینش مبداء و زندگی طولانی مدت بهشتی درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی را پشت سر گذاشته و سفر مقطعیِ نزولی و صعودی را در بطن و بهمراه محتوای کیهان آغاز نموده است با هدف بازگشت مجدد به همان حالت و نظم احسان در پایان راه و سفر یعنی در حالت معاد و پس از وقوع آخرین مه بانگ و به زبان دینی پس از وقوع قیامت کبرا. لذا قاب قوسین نزول و صعود به زبان تمثیل و تصویری به شکل دو نیم دایره نیست بلکه به شکل مخروط کروی یا مکعب مربع و یا منشور شش ضلعی و هشت سطحی شبیه حجره ها یا خان های روی شان مومی در کندوی زنبور عسل. راس مخروط همیشه در مرکز و قاعده آن محیط کره یا محیط دو شکل هندسی دیگر. نوسانات متوالی وحدت - کثرت - وحدت ، از طریق وقوع مه بانگ های متوالی صورت می پذیرند و نه از طریق یا راهی دیگر. از اینکه پیشینیان از اعصار دور دست باستان تا قرن اخیر هیچگونه آشنایی و علم و آگاهی به نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و وقوع مه بانگ های متوالی و راه و سفر دایره وار از مبداء به سوی بازگشت به همان نظم و حالت آغازین و ازلی و ابدی نداشته اند، هیچگونه انتقاد و ملامت و سرزنش آنان روا و جایز نمی باشد. انسان جزئی مهم از این طبیعت و تار و پود کیهانی است و نباید اورا به مثابه تافته ای جدا بافته از کل پنداشت. ما انسان ها بسوی رجعت و یا بازگشت به درگاه و یا پیشگاه خداوند متعال در حرکت و سفر نیستیم بلکه در پیشگاه بیکران خداوند متعال بسوی بازگشت به نظام احسن آفرینش مبداء و برخورداری مجدد از زندگی طولانی مدت درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی می باشیم. احساسات و افکار و خیالات اوهامی جدایی و طرد و رانده شدگی از باغ بهشت و درگاه خداوند متعال ریشه خود را در افسانه تخیلی - توهمی آدم و حوا مندرج در تورا ( تورات) و ایوان گلی های چهارگانه ( اناجیل اربعه ) و قرآن مجید دارند. با احترام کامل خدمت کلیه پیروان موئمن و شریف و نیک پندار و نیک گفتار و نیک کردار این سه دین توحیدی.
Germany
شایزانه
۱۱:۱۳ ۲۸ مرداد ۱۴۰۱
من معتقدم که مسائل فلسفی نباید پیشرفت کنند بلکه باید حل گردند. به عنوان مثال ایده های ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه افلاطون چیز دیگری نیستند غیر از موجودات غیر زنده و زنده و مفید و تک تک افراد انسانی که برای اولین بار توسط خداوند متعال و از ابعاد فراوان و بیکران وی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده شده و هرکدام از حیات و زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند و عالم ایده ها یا عالم اعلا و یا ماوراء طبیعت افلاطونی چیز دیگری نیست غیر از نظام احسن آفرینش مبدئی. پائین کشیدن ایده های افلاطونی و عالم ماورایی وی توسط ارسطو و قرار دادن آن بر عالم طبیعت در باطن محسوسات حقیقت دارد، اما چرخه گردون و دوار خود ارسطو به شکل ماقبل طبیعت - طبیعت - مابعد طبیعت یا به صورت ایده ها - محسوسات- ایده ها در محتوای یک جهان قدیمی و بیکران هرگز نمی تواند یک نیم دور نزولی بچرخد جه رسد به در یافت فرصت برای آغاز نیم دور صعودی و بازگشت به حالت و نظم اولیه و ازلی و ابدی. لذا چرخه دوار ارسطویی فقط در چهارچوب جهان بینی هستی شناسانه دموکریت فیلسوف برجسته یونان باستان می تواند حقیقت داشته باشد. بینش و نتیجه فعالیت افکار تحلیلی دموکریت غیر از نظریه اتمی در یک جمله به شرح زیر می باشد :
این دنیا از لحاظ اندازه محدود و متناهی می باشد، اما از لحاظ عددی نامتناهی و بیشمار.