در چرخه گردش سیاسی آمریکا این رویه همواره بوده که مردمی که حزب مورد نظر آنها در راس قدرت قرار ندارد مورد انتقاد و نکوهش قرار می گیرد، همانگونه که اکنون اوباما از سوی حامیان جمهوری خواه در میان شهروندان آمریکا نقد می شود . دموکرات ها نیز در زمان ریاست جمهوری جوروج بوش چنین نظری را راجع به وی داشتند .
در سیستم دو قطبی و دوحزبی آمریکا این اعتقاد وجود دارد که تنها دو غول مشارکتی در یک میدان قرار داشته و رقیب دیگری برای آنها حاضر نخواهد شد . آنها تظاهر می کنند که به شدت در حال رقابت با یکدیگر هستند اما در واقع دست هر دوی آنها در یک کاسه بوده و بطور پنهانی در ارتباط با یکدیگر هستند .
اما حقیقت مهمتر اینکه مردم آمریکا نمی خواهند بپذیرند که حزب گرایی در آمریکا تنها یک بازی سیاسی از سوی سیاستمداران آنهاست . اما برای اثبات این سخن شواهد فراوانی وجود دارد . شواهدی که نشان می دهد اوبامای لیبرال و بوش محافظه کار ، هر دو از یک سیاست یکسان در دوران ریاست جمهوری خود استفاده کرده اند . در اینجا به تعدادی از این استراتژی های همسان در دوره های این دو رییس جمهور از دو حزب متفاوت اشاره می شود :
** آغاز و تشدید جنگ های غیرضروری
** نقض آزادی های مدنی به بهانه مبارزه با تروریسم
** افزایش نفوذ و قدرت دولت فدرال در داخل کشور
یکی از اقدامات موازی و یکسان اوباما و بوش در داخل کشور پوشش مراقبت های بهداشتی ،و افزایش نفوذ دولت فدرال در بخش های آموزشی به شمار می آید . طبیعتا مردم در کل دنیا و مخصوصا در ایالات متحده در حال حاضر زندگی می کنند و در دایره بحران های داخلی و اخبار ضدونقیض فراوان این اعتقاد را دارند که اکنون در بدترین دوران تاریخ ایالات متحده قرار گرفته اند . اکنون و در این دوره بیشترین فجایع اقتصادی و تعداد زیادی از جنگ های غیرضروری انجام شده است .
در یکی دیگر از نظرسنجی های معتبر بین المللی نام جورج بوش و باراک اوباما در صدر اسامی روسای جمهوری مستبد و جنگ افروزی مانند جیمز پولک ، ویلیام مک کینلی ، هری ترومن و وودرو ویلسون قرار گرفته است . جیمز مدیسون ، تئوریسین ، سیاستمدار و چهارمین رییس جمهور آمریکا معتقد است : جنگ علت اصلی ایجاد یک دولت بزرگ در ایالات متحده و در کل دنیا به شمار می آید . جنگ ، امنیت ملی ما را تامین می کند و مداخلات مستقیم و غیرمستقیم بیشتر در اجتماع و اقتصاد سایر کشورها نیازهای ملی ما را تامین می کند .
وجه اشتراک میان منفورترین روسای جمهور در تاریخ ایالات متحده تاکید و تلاش آنها برای آغاز و پیگیری جنگ هایی غیرضروری در سایر کشورهای دنیاست : جیمز ناکس پولک ، جنگی یک جانبه را علیه کشور ضعیف و متزلزل مکزیک آغاز کرد و طی آن بیش از یک سوم خاک این کشور را به اشغال درآورد . در نتیجه این جنگ تنش های منطقه ای به شدت افزایش یافت و این کشور تا سالها درگیر جنگ داخلی و شورش های درونی بود .
ویلیام مک کینلی ،25 مین رییس جمهور آمریکا در دوره ریاست جمهوری خود جنگ اسپانیایی _ آمریکایی را با رهبری واشنگتن علیه بریتانیا آغاز کرد تا از این طریق بتواند نقش امپراطوری خود را با بدست آوردن مستعمرات جدید احیا نماید . از همین زمان جرقه مسیر طولانی حرکت آمریکا به سوی تبدیل شدن به یک ابرقدرت مداخله گر و سلطه جو در کل دنیا زده شد .
هری ترومن ، 33 مین رییس جمهور آمریکا یک جنگ محلی در یونان را به جنگ سرد بین المللی علیه اتحاد جماهیر شوروی بدل کرد که این جنگ در مسیر حرکت خود موجبات بروز جنگ های گرم دیگری را فراهم نمود .
در نهایت می توان به توماس وودرو ویلسون 28مین رییس جمهوری آمریکا اشاره کرد که بدون در نظر گرفتن پیمان آمریکا با اروپا مبنی بر عدم تجاوز به کشورهای اروپایی واشنگتن را وارد جنگ جهانی اول کرد که مقدمات انقلاب بلشویکی در آلمان و قدرت گیری " آدولف هیتلر " را فراهم نمود . هیتلر علاوه بر ایجاد جنگ جهانی دوم ، جنگی سرد را نیز در کل دنیا شروع کرد .
انتخابات میان دوره ای در ایالات متحده برگزار گردید و حزب جمهوری خواه در مقابل عوام آمریکا بعنوان برنده اکثریت کرسی ها در سنا و کنگره معرفی گردید . این حزب بعنوان حزب مخالف رییس جمهوری و استراتژی های آن بخصوص در زمینه مذاکرات هسته ای با ایران ، گفتگوهای صلح میان اسرائیل و فلسطین و روش های مواجهه با بحران های خاورمیانه مطرح می باشند .
ظاهرا اوباما در میدان این سیاست بازی های دولتمردان آمریکایی تنها نیست : بیل کلینتون جرالد فورد نیز دردوره های ریاست جمهوری خود طعم شکست حزبی را در انتخابات میان دوره ای کشور چشیده اند . به اعتقاد کارشناسان آمریکایی ،ایالات متحده نیازمند رهبری است که با توجه به سیاست های تاریخی کاخ سفید اهل عمل باشد . به اعتقاد این کارشناسان اوبامای نوظهور نه در دوره اول ریاست جمهوری و نه در دوره دوم هیچیک از ویژگی های مطلوب برای ریاست در کاخ سفید را نداشته است .
نکته حائز اهمیت و روشن این است که شکست های مفتضحانه آمریکا در خاورمیانه کاملا به یادماندنی خواهد بود . سیاست "تخریب گرانه به هر روش ممکن " در خاورمیانه که بی شک تغییراتی همیشگی در این منطقه ایجاد نموده است از حافظه تاریخی دنیا پاک نخواهد شد . زمانی که به تجاوز بوش به خاک عراق و پیگیری این تجاوز غیرقانونی توسط اوباما نگاهی کنیم یک نکته به وضوح دیده می شود : "این دو رییس جمهور بیش از آنکه ما تصور میکردیم شبیه به یکدیگر و شبیه به روسای جمهور پیشین در کاخ سفید هستند .
** احزاب سیاسی مختلف ؛ تشنگی یکسان برای ویرانی
آشوب ها ، خاکسترها و ناآرامی های خاورمیانه به خوبی روایتگر داستان نسل کشی های تمام و کمال ، نابودی تمدن های ملی مذهبی و تخریب آثار باستانی و قتل های غیرضروری و باورنکردنی فراوانی است . چرا روسای جمهوری آمریکا در طول تاریخ هرگز پاسخگوی جنایات گسترده ای که مرتکب شده اند ، نبوده اند ؟
بدنبال حمله صدام به خاک کویت در سال 1990 ، جورج بوش پدر به خاورمیانه لشگرکشی کرد تا به اصطلاح خودش این منطقه را نجات داده و آزاد کند . بیل کلینتون نیز سیاست وی را ادامه داد و فشارهای همه جانبه خود را علیه عراق طی هشت سال ریاست جمهوری خود قویا حفظ نمود . اعمال تحریم های اقتصادی و اجرای قانون منطقه پرواز ممنوع از جمله این فشارها محسوب می شود . اقتصاد عراق به قهقهراه فرو رفت و مردم این کشور نیز تحت دیکتاتوری صدام مورد ظلم و تبعیض قرار داشتند .
اکنون نوبت به جورج بوش پسر رسید تا وفاداری خود را به بنیانگذاران سیاست مداخله و تجاوز در خاورمیانه مستقر در واشنگتن اثبات نماید . پس از نمایش ساختگی 11 سپتامبر بوش پسر ابتدا به افغانستان حمله کرد و سپس تجاوزی تمام عیار و گسترده به خاک عراق را نیز به منوی جنگ افروزی های آمریکا افزود .
در آن زمان بوش اعلام کرده بود که هدف از حمله به خاک عراق جلوگیری از دست یابی تروریست های بین المللی به سلاح های شیمیایی ، بیولوژیکی و هسته ای صدام است . در تابستان 2002 ، کالین پاور به نقل از رییس جمهور بوش و خطاب به ارتش آمریکا اعلام کرد : شما مایه افتخار و مباهات 25 میلیون عراقی هستید . شما صاحب تمامی مشکلات ، امیدها و آرزوهای آنها خواهید بود . شما با آنها یگانه خواهید شد .
پس از گذشت سالها از تجاوز و اشغالگری آمریکا در عراق ، اوباما تصمیم گرفت که تسلیم گروه های تروریست شده و این کشور جنگ زده و تضعیف شده را به گروه نوینی از شورشیان و تروریست های بین المللی تحویل دهد . اوباما عراق را دو دستی تقدیم تروریست های تکفیری _ بعثی داد تا بقایای پایانی تمدن این کشور را نابود کرده و به غارت ببرند .
آنچه بیش از هر گزینه دیگری تروریسم را در سراسر منطقه _ از عراق ، سوریه ، افغانستان و لیبی گرفته تا صحرای سینا و لبنان _ گسترش داده و می دهد همکاری و تقویت گروه های تروریستی تکفیری و اعضای وابسته به آن است . در عراق 90 درصد از منطقه امن مسیحیان در بغداد از بین رفته و شهری که بیش از 200 سال منطقه ای امن برای زندگی این اقلیت مذهبی به شمار می رفت ، یکی از ناامن ترین شهرهای عراق برای زندگی مسیحیان شده است .
بسیاری ازمسیحیان که موفق شدند از وحشی گری های داعشی ها جان سالم بدر ببرند و زنده بمانند بعنوان مهاجر به منطقه های کردنشین در عراق پناهنده شده اند . تروریست های داعشی در حالی بیشترین خشونت ها را علیه مسیحیان انجام می دهند که بخش اعظمی از تسلیحات آنها ساخت ایالات متحده می باشد .در واقع نخبگان سیاسی در واشنگتن و بخصوص شخص اوباما این مسئله را نادیده گرفت که با حمایت از داعش و به اصطلاح " تروریست های میانه رو " کمانی را پرتاب کرده که در مرحله ای به سوی خود آنها باز می گردد .
منابع :
http://www.wallstreetdaily.com/2014/11/04/middle-east-christians/
http://www.jpost.com/Opinion/The-education-of-Barack-Obama-381061
http://www.eurasiareview.com/05112014-barack-obama-worst-president-american-history-oped/
انتهای پیام /