به گزارش
خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران، تابش ستارگان علوی وفاطمی سرزمین بلا را نورانی کرده است. ستارگانی که بر همنشینی با خورشید تابان عرش خدا میبالند.
در دشت نینوا امروز آرامش عجیبی بر پا شده، ستارهای همچون خورشید نبوت بر ستارگان دیگر علوی و فاطمی در تابش پرتوهای نورانیاش سبقت میگیرد.
امروز خورشید عرش خدا با نگاهی بر ستاره علوی و فاطمیاش به یاد تابش خورشید نبوت الهی میافتد.
قرار است این ستاره جانشین خورشید نبوت، امامت و عرش خدا شود.
آری این ستاره درخشان علوی و فاطمی همان جوان رعنای حسین(ع) حضرت علی اکبر(ع) است.
امروز حضرت اباعبدالله بانگاهی عاشقانه بر قامت با عظمت و رعنای فرزند گرامیاش مینگرد.
حضرت سید الشهدا(ع) برای وصال عرش خدا و پروردگار عالمیان همه چیزش حتی فرزند گرامیاش را بخشیده است.
امروز گرامیداشت حضرت علی اکبر(ص) شبیه ترین مردم به پیامبر(ص) و موذن عاشورا است.
سلام و درود بر حضرت علی اکبر(ع)....
*آن چه باید درباره هشتم محرم بدانیم
روز هشتم محرم هنگامی که تحمل عطش خصوصا برای کودکان دیگر امکان پذیر نبود، مردی از یاران امام حسین(ع) به نام یزد بن حصین همدانی که در زهد و عبادت معروف بود به نزد امام آمد و گفت: به من اجازه بدهید تا نزد عمر بن سعد رفته و با او در مورد آب مذاکره کنم شاید از این تصمیم برگردد.
حضرت اباعبدالله(ع) فرمودند: اختیار با توست. او به خیمه عمر بن سعد وارد شد، بدون آن که سلام کند.
عمر بن سعد گفت: ای مردم همدانی چه عاملی تو را از سلام کردن به من بازداشت؟ مگر من مسلمان نیستم و رسول او را نمیشناسم؟
آن مرد همدانی گفت:اگر خود را مسلمان میپنداری، پس چرا بر عترت پیامبر(ص) شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفتهای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن مینوشند، از آن مضایقه میکنی و اجازه نمیدهی تا آنان نیز از این آب بنوشند، حتی اگر جان بر سر عطش بگذارند؟ و گمان میکنی که خدا و رسول او را میشناسی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت:ای همدانی من میدانم که آزار رساندن به این خاندان حرام است.
اما عبیدالله مرا به این کار واداشته است و من در لحظات حساس قرار نگرفتهام و نمیدانم باید چه کنم؟
آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاق آن میسوزم؟ یا این که دستانم به خون حسین(ع) آلوده شود.
در حالی که میدانم کیفر این کار آتش است ولی حکومت ری به منزله نور چشم من است.
ای مرد همدانی در خودم این گذشت و فداکاری را که بتوانم از حکومت ری چشم بپوشم نمیبینم.
یزد بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام(ع) رسانید و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است که شما را برای رسیدن به حکومت ری به قتل رساند.
حضرت سید الشهدا(ع) مردی از یاران خود به نام عمرو بن قرطه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد و از او خواست که هنگم شب در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند، عمر بن سعد نیز پذیرفت.
امام علی(ع) با 20نفراز یارانش و عمر بن سعد با 20نفر از سپاهیانش در محل موعود حاضر شدند.
حضرت اباعبد الله(ع) به همراه خود دستور داد تا برگردند و فقط حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت علی اکبر(ع) را نزد خودنگاه داشت، عمر بن سعد نیز به جز فرزندش خصص و غلامش به بقیه همراهان دستور بازگشت داد.
ابتدا امام حسین(ع) فرمود: ای پسر سعد آیا با من مقاتله میکنی و از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست؛ هراسی نداری؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر میدانی. آیا تو این گروه را رها نمیکنی تا با ما باشی؟ و این موجب نزدیکی تو به خداست.
عمر بن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم، میترم که خانهام را خراب کنند.
امام(ع) فرمودند: من بهتر از آن به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم.
عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان خانوادهام از خشم ابن زیاد بیمناکم، میترسم که آنها را از دم شمشیر گذراند.
حضرت سیدالشهدا(ع) هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نشستگان نمیگردد، از جای برخاست در حالی که فرمود: تو را چه میشود؟ خداوند جان تو را به زودی در بستر بگیرد و تو را روز قیامت نیامرزد، به خدا سوگند من میدانم از گندم عراق جز به مقدار اندکی نخوری
عمر بن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.
*درسوگ موذن عاشورا... حضرت علی اکبر(ع) بزرگترین پسر امام حسین(ع) از نظر صورت،سیرت، سخن گفتن، به حدی شبیه پیامبر اکرم(ص) بود که هر کس شوق دیدار پیامبر(ص) را داشت به ایشان مینگریست.
روز عاشورا سال 61هجری قمری حضرت علی اکبر(ع) از خیمه بیرون آمد و از امام حسین(ع) اجازه نبرد خواست.
حضرت اباعبدالله(ع) به ایشان اجازه نبرد دادند سپس مایوسانه به او نگریست، سرش را پایین انداخت و گریست و فرمود: خدایا! گواه باش جوانی به نبرد آنها میرود که از نظر صورت، سیرت و سخن گفتن شبیهترین مردم به پیامبرتوست ما هرگاه مشتاق پیامبر(ص) میشویم، به او مینگریستیم.
سپس امام (ع) بلند فریاد زد: ای پسر سعد! خداوند رحمت را قطع کند، همان گونه که رحم مرا قطع کردی.
حضرت علی اکبر(ع) به میدان رفت و جنگ نمایانی کرد. آن گاه ده تن از آنان را کشت.
امام حسین(ع) خطاب به حضرت علی اکبر(ع) فرمود: شکیبایی کن پسر عزیزم.
حضرت علی اکبر(ع) نزد پدرش بازگشت و گفت: ای پدر تشنهام.
امام(ع) فرمود: جدت با کاسهای پر به تو مینوشاند.
او بازگشت، جنگید و 44نفر از دشمنان را کشت.
حضرت علی اکبر(ع) فرمود:این پدر سلام بر تو! این جدم است که به تو سلام میرساند و میفرماید: زودتر به سوی ما بیا.
سپاه دشمن گرد حضرت علی اکبر(ع) را گرفتند و با شمشیرهایشان، ایشان را تکه تکه کردند.
امام حسین(ع) فرمودند: خدا، بکشد کسانی را که تو را کشتند، ای پسر عزیزم.
چه گستاخ بودند در برابر خدای رحمان و بر هتک حرمت پیامبر(ص)، دنیا پس از تو ویران باد.
بانوان اهل بیت (ع) گرد حضرت علی اکبر (ع)آمدند و سپس خود را بر روی پیکر ایشان رها کردند و ناله و فریاد زدند.
امام حسین(ع) آنها را از پیکر مبارک حضرت علی اکبر(ع) جدا نمودند و سپس فرمودند به خیمهها بازگردید.
سپس امام (ع) به جوانان فرمودند: برادرتان را ببرید، آنها پیکر مبارک حضرت علی اکبر(ع) را در خیمهای که جلوی آن میجنگیدند بردند.
حضرت علی اکبر(ع) در واقعه عاشورا و کربلا مسئولیت اذان گفتن برای اقامه جماعت به امامت امام حسین(ع) مسئولیت رویارویی با سپاه حرم درهنگام بستن راه به به امام حسین(ع)، آب رسانی به خیمهها در شب عاشورا، داوطلب شدن برای شهادت بیش از جوانان بنی هاشم را بر عهده داشتند.
گفتنی است؛ حضرت علی اکبر(ص) روز عاشورا سال 61 هجری قمری در کربلا به شهادت رسیدند و محل دفن ایشان کربلاست.
حضرت علی اکبر(ع) موذن واقعه عاشورا و روز هشتم محرم روز بزرگداشت ایشان است.
گزارش از زهره کلهر
انتهای پیام/