سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز حمایت و ... را میتوانید در این قسمت بخوانید.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

در ابتدا مطلبی را میخوانید که در ستون یادداشت روز، روزنامه کیهان با عنوان«باروهای فروپاشیده، موج‌های پرطنین» به قلم سعدالله زارعی به چاپ رسید:

تحولات در منطقه مقاومت به گونه‌ای است که تمرکز آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس، فرانسه و رژیم‌های وابسته به آنان در منطقه را حول آن سبب گردیده است. خود این موضوع به تنهایی بیانگر آن است که وضعیت از نظر آنان فوق‌العاده خطرناک بوده و به اقدام جمعی احتیاج مبرم دارد. بر همین اساس هم آنان طی ماههای اخیر بار دیگر روی شکل‌گیری یک جبهه فراگیر تأکید کرده‌اند. در نقطه مقابل آن به میزانی که روند اوضاع از نظر آنان خطرناک است، وضعیت برای جبهه مقاومت تا حد زیادی مطلوب می‌باشد. بزرگترین نشانه مطلوبیت نسبی اوضاع برای جبهه مقاومت این است که در همه تحولات و فعل و انفعالات دهه اخیر منطقه، جبهه مقاومت تنزل و تنازلی نداشته و هیچ سرپلی از آن گرفته نشده است. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارند:

1- آمریکا، ترکیه، عربستان، فرانسه و انگلیس طی چند ماه اخیر روی خطر «داعش» بعنوان بزرگترین آسیب خود تأکید کرده و از لزوم مقابله با آن سخن گفته‌اند در عین حال در لابلای این مواضع از یک سو بعضی از شخصیت‌های مؤثر غرب، نادرست بودن چنین عنوان‌گذاری را برملا کرده و امثال کیسینجر گفته‌اند «خطر اصلی، انقلاب اسلامی ایران است و نه گروه داعش چرا که انقلاب ایران خطری پایدار و دائمی و دارای پشتوانه قوی است در حالی که داعش خطری محدود و فاقد پشتوانه می‌باشد»، از سوی دیگر مقامات ارشد آمریکایی و ترکیه که از خطر بزرگ داعش سخن گفته‌اند خود اعلام کرده‌اند که در کوتاه مدت امکان از میان برداشتن این خطر نیست با این وصف نه تنها استراتژیست‌هایی نظیر کیسینجر بلکه عوامل اجرایی آمریکا و... نیز هر کدام به زبانی اساسی بودن خطر داعش را رد کرده‌اند.

با توجه به آنچه طی هفته‌های اخیر مشاهده کرده‌ایم باید بگوئیم از آنجا که از منظر آمریکا و... کماکان خطر اصلی و واقعی غرب و وابستگان به آن، انقلاب اسلامی است بنابراین تحرکات آمریکا و عوامل آن در منطقه با هدف‌گیری علیه انقلاب اسلامی دنبال می‌شود با این وصف کاملاً خیال‌پردازانه است اگر بگوئیم آمریکا سرگرم مبارزه با موضوعی شده است که آن موضوع مورد قبول ایران هم هست چه رسد به اینکه بعضی از افراد سیاسی در بعضی از دستگاههای کشور مدعی هستند آمریکا و ایران در منطقه بعد از 35 سال مبارزه با یکدیگر به یک نقطه رسیده‌اند.
2- آمریکایی‌ها و عوامل آن به خوبی می‌دانند که در مواجهه با انقلاب اسلامی از توانایی لازم برخوردار نیستند و از این رو در صحنه واقعی نمی‌توانند چشم‌زخمی به این انقلاب بزنند دلایل آن هم روشن است و بزرگترین دلیل هم این است که انقلاب اسلامی بعد از 35 سال دشمنی متراکم و چند وجهی آمریکا و... علیه آن از میان نرفته و هنوز پتانسیل یک انقلاب فراگیر در حال حرکت را در خود حفظ کرده است. آمریکا و... اساساً ابزار لازم را در اختیار ندارند چرا که انقلاب اسلامی با تکیه بر آرمانهای اسلامی از یک سو و حمایت عمیق از توده‌های مستضعف جهان از سوی دیگر از چنان پشتوانه و مقبولیتی برخوردار شده است که بدون جدا کردن آن از این پشتوانه و مقبولیت نمی‌توان بر آن غلبه کرد. کاملاً واضح است که آمریکا و... نمی‌توانند از موضع اسلام حرف بزنند در حالی که در این سو فقهای بزرگی که صلاحیت آنان در سخن گفتن از موضع اسلام برای هر آشنا و بیگانه‌ای آشکار است، از اسلام و ابعاد آن سخن می‌گویند از سوی دیگر آمریکا و... نمی‌توانند از مستضعفین هم حرف بزنند و خود را مدافع آنان نشان دهند. مستضعفین در همه جای دنیا آمریکا و وابستگان به آن را رژیم‌های استکباری می‌شناسند و به تعبیر حضرت امام آنان را «ام‌الخبائث» به حساب می‌آورند آمریکا چگونه می‌خواهد چنین مردمی را در منطقه از هند تا مصر از اطراف انقلاب اسلامی ایران دور کند؟ با این وصف است که ما می‌گوئیم اساساً آمریکا ابزار شکست دادن انقلاب اسلامی را در اختیار ندارد. بنابراین آمریکا باید ابتدا انقلاب اسلامی را به شکل دیگری درآورد و یک میدان مبارزه دروغین را شکل بدهد کما اینکه در داخل ایران نیز مخالفان نظام جمهوری اسلامی نه از موضع اعتقادات دینی و نه از موضع مطالبات اجتماعی می‌توانند انقلاب و نظام را به چالش بکشند و از این روست که یک تصویر دیگری که هیچ واقعیت خارجی ندارد را می‌سازند و مردم را به مقابله با آن فرا می‌خوانند بعد اسم آن را می‌گذارند مقابله با نظام اسلامی. در فتنه 88، فتنه‌گران که نمی‌توانستند مردم را با صراحت به رویارویی با نظام اسلامی فرا بخوانند چون نظام ثابت کرده بود که همزمان پاسدار جمهوریت و اسلامیت نظام سیاسی کشور است آمدند و موضوعی تحت عنوان دروغین تقلب را بعنوان یک «پدیده عینی» مطرح و تلاش کردند تا با فریب کاری مخالفت عده‌ای با تقلب- که اساساً خود نظام بزرگترین مخالف تقلب بوده و هست- را به مخالفت با نظام جا بزنند و در نهایت هم به مقابله با نظام بکشانند. از این رو وقتی نقاب فتنه‌گران کنار رفت مردم دور فتنه‌گران را در همان روزهای اول خالی کردند. از آن پس فتنه‌گران با تکیه بر فضای مجازی و دروغپردازی تلاش کردند تاروند اعتراضی و حتی براندازی نظام را زنده و در حال فعالیت معرفی نمایند. آمریکا امروز در صحنه منطقه همین کار را دارد انجام می‌دهد و با استفاده از فضای مجازی تلاش می‌کند تا جبهه مقاومت را جبهه‌ای در حال شکست معرفی کند و حال آن که هر ناظر آگاهی می‌داند که آمریکا و عوامل منطقه‌ای آن در همان جایی که ادعا می‌کنند جبهه مقاومت قافیه را باخته و میدان را به دشمنان خود واگذار کرده است، اندک نفوذی ندارند.

3- بار اصلی فعالیت آمریکا علیه انقلاب اسلامی را رسانه‌های مجازی و شبکه‌های ماهواره‌ای بر دوش دارند البته در داخل ایران هم نیروهایی که همه نشو و نما و گردن‌افرازی‌شان در عرصه وبلاگ و ... است همان خط دیکته شده را دنبال می‌کنند گاهی هم موفق می‌شوند در یک یا چند برنامه رسمی صدا و سیما و ... حضور یابند و همان خط را دنبال کنند. در میان دستگاه‌های رسمی تصمیم‌گیر دیگر هم کم و بیش کسانی هستند که همین خط را به نوعی تکرار کرده و در واقع ادعای دروغ دشمن را مستند‌سازی می نمایند. این تنها کاری است که از دست دشمن برمی‌آید و در این میان نیروهای داخلی همگرا با آمریکا می‌توانند تا حدی اذهان را مشوب گردانند.

به عنوان مثال در هفته‌های اخیر یک موج سنگین در سطح منطقه و سپس در داخل ایران به وجود آمد که حکایت از سقوط مواضع جبهه مقاومت در برابر داعش و پیشروی این گروه شبه‌نظامی تروریستی در عراق می‌کرد این موج تا حد زیادی صدا و سیمای جمهوری اسلامی را هم متاثر ساخت و عده‌ای در داخل کشور گمان کردند که داعش به دروازه‌های بغداد نزدیک شده است این در حالی است که داعش طی دو ماه اخیر در کل عراق تنها در یک منطقه کوچک تحت عنوان «هیت» در شمال غرب شهر رمادی سیطره پیدا کردند. فاصله این نقطه تا بغداد دست کم 100 کیلومتر بود و از این 100 کیلومتر با بغداد طی دو ماه اخیر هیچ خبری نبوده است و جالب‌تر اینکه در همین دو ماه نیروهای عراقی و متحدان آن بخش اعظم استان الانبار و تقریبا همه استان صلاح‌الدین را از سیطره داعش خارج کرده‌اند. عملیات سنگین «آمرلی» در شمال رشته‌کوه حمرین و در استان دیاله و عملیات «العظیم» در جنوب این رشته کوه و در استان صلاح‌الدین آن‌قدر عظیم و باورنکردنی بود که تا مدتی رسانه‌های غربی و عربی درباره آن سکوت کردند و چندین روز پس از آن اکثر آنان از جمله نیویورک‌تایمز گفتند: «مقلدان آیت‌الله خامنه‌ای عملیات آمرلی را با موفقیت به نتیجه رسانده‌اند». همین الان وقتی وضعیت مناطق غربی عراق را با دقت بررسی می‌کنیم درمی‌یابیم که در فاصله خرداد- که داعش حرکت برق‌آسای خود در سه استان غربی عراق را انجام داد- تا امروز حداقل دوسوم از مناطق از سیطره داعش خارج شده است. غرب و رسانه‌های آن و عوامل منطقه‌ای غرب و دنباله‌های داخلی آنان در ایران این حقیقت شگرف را گزارش نمی‌کنند چرا که لازمه گزارش آن این است که همه بفهمند جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی ایران از چه قدرت عجیبی برخوردار است. چنین اعترافی بیش از پیش توجهات را متوجه جمهوری اسلامی می‌کند.

اما آنچه در این میان تاسف‌آور است بعضی از رسانه‌های داخلی که فریب فضاسازی تبلیغاتی غرب را خورده‌اند نیست، چرا که در عرصه خبر و خبرنگاری می‌توان با چنین خطاهایی کنار آمد اما وقتی بعضی از دستگاه‌های مسئول که مورد اعتماد مردم می‌باشند و لازمه چنین اعتماد و جایگاهی مقابله با جو دروغین می‌باشد، خود به ورطه‌ای می‌افتند که تکمیل‌کننده پازل دشمن می‌گردند، نگرانی‌هایی را پدید می‌آورند خدا نکند که آمریکایی‌ها در چنین دستگاه‌هایی صاحب نفوذ شده باشند.

4- آمریکا و بقیه غرب و رژیم‌های وابسته به آنان هیچ روزنه و فروغی ندارند. در کل دنیا یک گزارش دو صفحه‌ای هم وجود ندارد که نشان دهد قدرت آمریکا در مسیر رو به رشد قرار دارد. هیچکس نمی‌گوید که قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا آینده‌ای روشن را برای این کشور نشان می‌دهد. کما اینکه یک صفحه گزارش هم در کل دنیا وجود ندارد که بگوید عربستان آینده‌ای دارد و رژیم آن می‌تواند برای یک دهه دیگر باقی بماند. کما این که هیچ گزارشی وجود ندارد که نشان دهد رژیم صهیونیستی حتما تا 10 سال آینده باقی می‌ماند. این در حالی است که دو صفحه گزارش جدی وجود ندارد که نشان دهد نظام جمهوری اسلامی طی 10 سال آینده دچار خطر جدی می‌شود و یا این که گزارشی وجود داشته باشد که نشان دهد آینده تاریکی در انتظار جبهه مقاومت است. ولی امپریالیسم رسانه‌ای بعضی‌ها را به خطا می‌اندازد راه آن این است که در عرصه فکر و رسانه نیز به خودمان متکی باشیم و همان‌گونه که در عرصه سیاسی آمریکا را دشمن می‌دانیم به رسانه‌هایی که در خارج و داخل رنگ و بوی آمریکا دارند اعتماد نکنیم.

آیت‌الله حاج‌شیخ‌حسن عالمی در مطلبی با عنوان«جهاد علیه کفر درس همیشه عاشورا»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز اینگونه نوشت:

فلسفه واقعه عاشورا حقیقتی است که ریشه در سالیان طولانی و پیاپی دارد. آن هنگام که پس از رحلت نبی مکرم اسلام(ص) جریان حاکمیت در اسلام  به سمتی سوق داده شد که اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) از صحنه سیاسی جهان اسلام دور ماندند و مدیریت کشور و جهان اسلام به دست افرادی غیر ‌از خاندان پیامبر اعظم(ص) افتاد، آنان که بر سر قدرت و منصب قرار گرفتند، تمام تلاش خویش را برای جدا کردن مردم از اهل‌بیت(ع) به کار بستند.

جدایی و فاصله میان اهل‌بیت(ع) و مردم، منجر به ایجاد کینه‌هایی در میان مسلمانان شد تا هنگامی که معاویه ابن ابوسفیان به حاکمیت رسید. در حکومت معاویه، هم زمان با خلافت حضرت امیر(ع) و بعد از شهادت آن حضرت در زمان امامت حضرت امام حسن مجتبی(ع) این اقدامات تبلیغی افزایش یافت و در نهایت تبلیغات شدید و فراوانی  که در شام علیه اهل‌بیت(ع) صورت گرفت، ریشه و اساس جریان کربلا را به وجود آورد. معاویه طی 20 سال حکومت خویش تلاش بسیاری در راستای  هدف شوم خود که همانا جدا کردن مردم و جامعه از خاندان پیغمبر(ص)  و انتقام‌گیری از اسلام ناب بود، به کار گرفت تا اهل‌بیت(ع) را در انزوا نگاه دارد، چرا که از این طریق در صدد تحکیم حکومت خویش بر سرزمین‌های اسلامی و سپس تداوم حاکمیت در بنی‌امیه بود لذا در این راه  در صدد برآمد هر آنچه را در مقابل این هدف قرار داشت از سر راه بردارد.

  امام حسین(ع) به پیمان صلح میان معاویه و برادر بزرگوارشان پایبند بودند

پس از شهادت امام حسن مجتبی(ع) در سال 50 هجری، امام حسین(ع) به پیمانی که میان برادر بزرگوارشان و معاویه منعقد شده بود، پایبند ماندند و آن پیمان در زمان امام حسین(ع) نیز به قوت خود باقی ماند تا سال 60 هجری که معاویه مُرد و امام حسین(ع) دیگر خود را متعهد به آن پیمان ندانسته و با یزید بن معاویه بیعت نکردند.

یزید پس از رسیدن به حکومت تلاش بسیاری کرد تا از تمام شخصیت‌های برجسته آن هنگام بیعت بگیرد و توانست چنین اقدامی را نیز انجام دهد اما هرگز موفق به گرفتن بیعت از امام حسین(ع) نشد، زیرا امام سوم شیعیان  به دلیل فساد شدیدی که در حکومت امویان بویژه در سال‌های آخر حکومت معاویه حاکم بود و نیز فساد باطنی‌ای شخص یزید، هیچگاه حاضر به بیعت با آن ملعون نشدند لذا یزید در صدد برآمد تا امام حسین(ع) را به شهادت برساند و چندین بار در موارد مختلف اقدام به عملیاتی کردن این فکر پلید کرد.

  یزید و نقشه‌های متعدد برای از میان برداشتن امام

 یزید به والی خود در مدینه دستور داد امام حسین(ع) را به مجلسی دعوت کند و از ایشان بیعت بگیرد و چنانچه اباعبدالله(ع) بیعت با یزید را نپذیرفتند، ایشان را در همان مجلس به شهادت برساند. جلسه تشکیل شد اما حضرت امام حسین(ع) که از هدف و نیت سوء ‌آنان آگاه بودند، جوانانی را به همراه خود بردند تا در مقابل دارالعماره منتظر اشاره‌ای از سوی امام خویش باشند تا از نیت شوم دشمن پیشگیری کنند. آری! بارها نقشه‌های شوم یزید و مأموران وی در به شهادت رساندن حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بی‌نتیجه ماند و حتی در سفری که امام از مدینه به مکه مشرف شده و عمره را انجام دادند نیز از نقشه شوم این دشمنان که با مخفی نگاه‌ داشتن شمشیر در زیر لباس‌های احرام خویش در صدد یافتن فرصتی بودند تا امام را در حال طواف در مسجدالحرام به شهادت برسانند، مطلع بودند لذا از مکه به سمت عراق حرکت فرمودند.

حضرت در آن هنگام در پاسخ به عبدالله‌بن‌‌زبیر که پرسید «موسم حج فرارسیده؛ حج را بگزارید و سپس حرکت نمایید. چه شده که حج را رها می‌کنید و سفر عراق را در پیش گرفته‌اید»، فرمودند: «برای من بهتر است در عراق و در کنار شط فرات کشته شده و دفن شوم تا در کنار دیوار کعبه بمیرم.» و این همه نشان از آگاهی اباعبدالله(ع) از توطئه‌های یزیدیان علیه ایشان دارد لذا برخلاف شبهات برخی امام‌نشناس، برای فرار از شهادت، به عراق سفر نکردند بلکه فلسفه حرکت ایشان رسوا کردن حکومت یزید و جریان ظلم بود تا با شهادت و حرکت ایشان دستگاه حکومت متزلزل شود و حقاً که این نتیجه نیز حاصل شد.

اباعبدالله‌الحسین راهی عراق شدند و اهل‌‌بیت(ع) را نیز به همراه خود به این سفر بردند، چرا که اگر خاندان پیغمبر(ص) در این سفر حضور نداشته و اسارت‌ها و سخنرانی‌های امام سجاد(ع) در مسجد  شام، حضرت زینب (س) در کوفه و شام و حضرت ام‌کلثوم(س) در بازار کوفه و... صورت نمی‌گرفت، پیام عاشورا در جهان منتشر نمی‌شد و چهره خبیث دستگاه ظلم برای مردم نمایان نمی‌شد.

نقش مؤثر همراهی اهل‌بیت(ع) در کربلا
در انتشار پیام عاشورا  به جهانیان

روشنگری اهل‌بیت(ع) در واقعه عاشورا مکمل جریان شهادت امام حسین(ع) محسوب می‌شود و نقش آن در رساندن پیام عاشورا به مردم آن دوران و نیز تاریخ آینده بشر بسیار موثر بود تا همگان دریابند بر خاندان پیغمبر اسلام(ص) چه گذشت و آل ابی‌سفیان و لشکر بنی‌امیه چه جفاها و ظلم‌هایی بر این خاندان روا داشتند. حضور اهل‌بیت(ع) در واقعه کربلا منطق روشنی برای مظلومیت امام حسین فراهم کرد، زیرا اگر با این جریان به شکل عامیانه نیز برخورد شود و بحث این باشد که اگر حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) یا حضرت علی‌اکبر(ع) به شهادت رسیدند، خود نیز افراد بسیاری را در واقعه کربلا یک تنه از صحنه روزگار محو کردند اما آیا در رابطه با شهادت حضرت علی‌‌اصغر(ع) نیز فردی می‌تواند به شهادت رساندن طفل 6 ماهه را توجیه کند؟ مگر این نوزاد شیرخواره در میدان نبرد چه کاری مرتکب شده بود که به شهادت رسید؟
واقعه عاشورا و تازیانه‌های دردناک بر چهره حاکمیت بنی‌امیه

آری! بردن حضرت علی‌اصغر(ع)، مادر ایشان، خواهرانشان، رقیه 3 ساله و خاندان اهل‌بیت(ع) هر یک به نوعی تأثیری در بیان مظلومیت‌ سیدالشهدا و آشکار کردن فساد حکومت معاویه و فرزندش داشت. تاریخ نیز با نقل گوشه‌هایی از واقعه عظیم کربلا روشن می‌کند آنچه بر فرزندان و خاندان پیامبر(ص) در این سفر گذشت، جز تازیانه‌های بسیار دردناک بر چهره حاکمیت معاویه و یزید نیست، چرا که یکی از خلوت‌نشینان یزید ملعون، نقل می‌کند پس از واقعه کربلا شبی یزید را در خلوت‌ خانه خویش سر بر دیوار می‌بیند که کراراً از خود می‌پرسد: «مگر حسین با من چه کرده بود که من با او چنین کردم و به این مخمصه گرفتار شدم؟» جنایت کربلا یزید را دچار بیماری کرد؛ به طوری  که طبیب غیرمسلمانی که بر بالین وی آوردند که از واقعه کربلا اطلاعی نداشت،  دلیل بیماری را چنین عنوان کرد: «درد لاعلاج یزید، دلیلی ندارد جز اینکه یا پیغمبری را کشته یا پیغمبرزاده‌ای را.» و یزید با همان بیماری و گذراندن سرنوشتی شوم هلاک شد.

عاشورا همواره انگیزه‌ای برای جهاد علیه کفر است

واقعه عاشورا با وجود تلخی و گزندگی آن که با شهادت غریبانه و مظلومانه آل‌الله و اسارت حزن‌انگیز خاندان عصمت همراه بود، برکات فراوانی برای اسلام بر جای گذاشت؛ آنچنان که سخن از امام حسین(ع) و مظلومیت ایشان و اهل‌بیت(ع) از آن پس بر سر زبان‌ها جاری شد و بیش از 5 سال از شهادت ایشان نگذشته بود که حرکت‌های مجاهدانه‌ای علیه خاندان بنی‌امیه  همچون توابین و... در سرزمین‌های اسلامی به وجود آمد و به قیام مختارثقفی منتهی شد که توانست ضربات مهلکی را بر پیکر دشمنان اسلام وارد کرده و انتقام از جانیان کربلا بستاند. واقعه کربلا و عاشورا همواره انسان‌ساز، حرکت‌ساز و انگیزه‌ای برای جهاد علیه ظلم، کفر، فسق و... بوده تا بدان‌جا که در عصر کنونی نیز شاهد هستیم انقلاب اسلامی ایران نیز تحت تأثیر برکات این جریان و عزاداری‌های حضرت سیدالشهدا بود و اوج  نهضت  حضرت امام خمینی(ره) در ماه‌های محرم و صفر بود و آخرین محرم و صفر نیز منتهی به سقوط حکومت ستمشاهی شد و بیشترین ضربه بر پیکر رژیم طاغوت توسط عزاداران اباعبدالله‌الحسین وارد شد.

عزاداری حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) از زمان شهادت آن حضرت تاکنون وجود داشته و پس از این نیز خواهد بود و تأثیر شگرف آن بر امت مسلمان و جامعه اسلام مستدام خواهد ماند؛ ان‌شاءالله.

 ابوالفضل ابوترابی ستون یادداشت روزنامه حمایت را به مطلبی با عنوان« پشت صحنه اسید پاشی‌ها و سمپاشی‌ها»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

بدون تردید مسئله اسیدپاشی که این روزها در رسانه ها و میان افکار عمومی بالا گرفته است،نیازمند واکاوی و تحقیقاتی دقیق است تا هرچه زودتر اغراض و امراض پشت پرده این حادثه جنایت بار مشخص شود. البته تا زمان رسیدن به سرنخ های اصلی برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان اصلی ،امکان دارد مسائلی را با خود به همراه داشته باشد و دستمایه سوء استفاده رسانه های معاند و ضدانقلاب و متاسفانه برخی هم در داخل شود. «اصفهان» این روزها دستخوش اتفاقات شده اما باید به این نکته توجه خاص داشت که دامن زدن به این اتفاقات از سوی رسانه‌هایی که بر اساس دلایل خاص و در چارچوبی جهت داراین اخبار را منعکس می‌کنند، سبب القای ناامنی شده است؛ به گونه‌ای که برخی رسانه‌های دنباله رو خط فکری غرب ، در یک سناریو پشت پرده، دو عنصر «اسیدپاشی» و «امر به معروف و نهی از منکر» را آن هم در آستانه ماه محرم به هم ارتباط دادند.

البته و بدون شک تمام این مسائل تصادفی نیستند و یک خط سیاسی در پشت پرده خطوط تصویری و مکتوب قرار گرفته است. در این ایام که شهری مانند «اصفهان» با علامت سوال بزرگ چرایی «اسیدپاشی» مواجه شده، بازتاب‌های مختلف از گوشه و کنار می‌تواند مسیر ردیابی عامل اسیدپاشی را منحرف کند که البته به صراحت می‏توان گفت هدف از این کار هم چیزی جز لکه‌دار کردن آبروی نظام اسلامی ما نیست وگرنه چه ضرورتی دارد یک رسانه‌ داخلی قصد تحریک عده‌ای را داشته باشد که مقابل دادگستری استان اصفهان تجمع کرده بودند؟‌ اگر این رسانه‌ها دلشان برای افرادی که در حادثه «اسیدپاشی» دچار صدمه شده‏اند می‌سوزد و اگر دغدغه فکری آنها همسو با مسئولان نظام است، چه ضرورتی دارد تا قصد تحریک اذهان عمومی را داشته باشند و بخواهند مسئله را طوری جلوه دهند که گویی یک مسئله دینی و اخلاقی، عامل اصلی تمام اتفاقات بوده است!

بدون شک یکی از دلایل و اهداف پشت پرده این حوادث، ارتباط دادن موضوع «امر به معروف و نهی از منکر» با «اسیدپاشی»، تخریب چهره نظام و تخریب مجلس شورای اسلامی است، زیرا وکلای ملت در بهارستان این روزها در حال تنظیم و بررسی طرحی با نام «حمایت ازآمران به معروف و ناهیان از منکر» هستند. طرحی که به طور مسلم حواشی‌ای از سوی مخالفان خواهد داشت. به عبارت دیگر همزمان با موضوع طرح «امر به معروف و نهی از منکري در مجلس و نوع پرداختن رسانه‌های خارجی به این موضوع این امکان وجود دارد که گروهی می‌خواهند عده‌ای را بدنام کنند یا در افکار عمومی هیجان به وجود آورند و این را القا کنند که اگر می‌خواهید این کار را به صورت اجبار و قانونمند اجرا کنید جامعه واکنش منفی نشان خواهد داد.

هرچند که مسئولان نظام بویژه مسئولان قضایی کشور و در رأس آنها «آیت‎الله آملی‎لاریجانی» با بروز این اتفاق به صراحت تاکید داشتند که به محض شناسایی عاملان جنایت اسیدپاشی، با آنها برخورد قاطع خواهد شد و اشد مجازات در انتظار آنهاست.بی شک دستگاه قضایی همچون همیشه با جدیت و قاطعیت با این فاجعه تلخ برخورد می کند و به طور حتم این پرونده به سرانجام خواهد رسید چراکه صراحت و جرات در برخورد با این مجرمان و جنایتکاران در دستگاه‌های مرتبط وجود دارد و در حال حاضر شاهد پیگیری جدی و مستقیم مسئولان ارشد قضایی؛انتظامی و اجرایی کشور در این پرونده هستیم.

 عاملان این جنایت هم مانند تحرکات رسانه‌ای علیه نظام، فقط با هدف خدشه‌دار کردن چهره و وجهه نظام به این عمل قبیح و غیرانسانی دست زده‏اندو البته همگان می‌دانند که نظام جمهوری اسلامی همواره سعی کرده باایجاد محیطی امن برای زنان، ورود به عرصه اجتماعی را برای آنها فراهم کند لذا انتساب این جنایات به چهره نورانی نظام، ظلم فاحش به نظام بوده و با هدف بهره‌برداری سیاسی انجام می‌شود و باید مسئولان امنیتی و انتظامی هر چه سریع تر با خاطیان آن برخورد جدی و قاطع نمایند.

روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«سه نكته»در ستون سرمقاله خود به قلم محمد کاظم انبارلویی به چاپ رساند:

چندی پیش جمعی از نمایندگان مجلس با انتشار بیانیه‌ای خواهان علنی شدن دادگاه "م-هـ" شدند. از آن زمان تاكنون گفته می‌شود تعداد امضاها به 120 نفر رسیده است. اصل 165 قانون اساسی می‌گوید محاكمات باید علنی باشد مگر اینكه به تشخیص دادگاه، علنی بودن آن منافی عفت عمومی یانظم عمومی باشد، یا در دعاوی خصوصی، طرفین دعوا تقاضا كنند محاكمه علنی نباشد. مبتنی بر این اصل فقط سه مسئله است كه محاكمه را غیرعلنی می‌كند. دادگاه "م-هـ" شامل هیچ یك از این مسائل نیست اما قاضی براساس ماده 188 آیین دادرسی كه به رئیس دادگاه اجازه می‌دهد دادگاه را به تشخیص خود غیرعلنی كند، دادگاه "م-هـ" را غیرعلنی كرد. قانون آیین دادرسی كیفری مصوب سال 90 پس از دو سال در تاریخ 26/12/92 به تصویب شورای نگهبان رسید و به موجب ماده 569 آن پس از 6 ماه از تاریخ‌انتشار در روزنامه رسمی لازم‌الاجرا است. تاریخ‌انتشار این قانون 3/2/93 در روزنامه رسمی است. فلذا از تاریخ 3/8/93 مفاد این قانون حاكمیت دارد.

به موجب ماده 352 قانون آیین دادرسی كیفری جدید دیگر تشخیص رئیس دادگاه در مورد غیرعلنی بودن، ازشنبه گذشته منسوخ شده است. سئوال این است كه آیا ریاست محترم دادگاه "م-هـ" همچنان می‌خواهد ادامه رسیدگی به اتهامات "م-هـ" را به صورت غیرعلنی برگزار كند؟ اكنون كه مطالبه علنی بودن دادگاه از سوی جمع زیادی از نمایندگان مطرح شده و مطالبه مردم هم هست، آیا رئیس دادگاه به این مطالبه پاسخ مثبت می‌دهد؟ به نظر می‌رسد برگزاری غیرعلنی دادگاه با توجه به صراحت ماده 352 قانون آیین دادرسی كیفری دیگر وجهه قانونی ندارد.

2- رئیس‌جمهور محترم طی سخنانی در جمع مردم زنجان فرمودند: "درس اباعبدالله‌الحسین به ما درس برادری، وحدت و گذشت و قبول توبه از یكدیگر بوده است." و نیز فرمودند: "ما تابع همان حسینی(ع) هستیم كه توبه حر را هم قبول كرد."

نمی‌دانم جغرافیای این سخن چیست و مختصات آن كدام است؟ مخاطب این سخن رئیس‌جمهور محترم كیست؟

چه كسی یا كسانی توبه كردند كه امروز مقبول نمی‌افتد؟

چه كسی یا كسانی خواهان برادری و وحدت شدند كه این خواسته مقبول نیفتاده و موجب رنجش رئیس جمهور محترم شده است؟ اگر این سخن رمزآلود رئیس‌جمهور محترم مربوط به سران فتنه و اهل فتنه است، باید آن را به فال نیك گرفت و امیدوار شد كه ایشان اخبار مهمی از پشیمانی این جماعت و اظهار توبه آنان دارد كه دیگران ندارند. اخباری كه از اردوگاه اهل فتنه می‌رسد همگی حكایت از ایستادگی بر "دروغ تقلب" و موضع تبهكاری علیه اقتدار و امنیت ملی دارد اما معلوم می‌شود رئیس‌جمهور اخباری دارد كه دیگران ندارند. باید به دنبال مستند این گفته باشیم.

امیرمومنان(ع) حداقل سه شرط را برای پذیرش توبه ذكر می‌فرمایند:

1- پشیمانی از گذشته
2- عدم برگشت به گناه برای همیشه
3- اعاده حقوق مردم به طوری كه در قیامت، طلبكاری وجود نداشته باشد.

سران فتنه و دیگر عناصر فتنه كجا و كی و چگونه اعلام كرده‌اند از برپایی فتنه و به باد دادن امنیت و اقتدار ملی و همراهی با دشمنان نظام پشیمان شده‌اند؟ آنها كی و چطور تضمین داده‌اند كه دیگر نقض عهد و پیمان نكنند و در انتخابات، رای مردم را كه حق الناس است به رسمیت بشناسند؟

آنها در فتنه 88 مرتكب قتل نفس شده‌اند. چگونه رضایت صاحبان دم را گرفته‌اند، و در مدت هشت ماه آشوب كه به مردم آزاری پرداختند و مزاحمت برای نظام فراهم كردند چگونه حقوق مردم را ادا كرده‌اند؟

حر آن قدر مردانگی داشت كه در اوج خصومت با امام حسین (ع) حاضر به اهانت به حضرت نشد و از همین باب راه نجاتی برای او باز شد. اهل فتنه قبل و بعد از انتخابات تاكنون باب اهانت به مقدسات نظام و مردم را هنوز مفتوح گذاشته‌اند و از تریبون یزید و عمر بن سعد زمان یعنی رادیو آمریكا و رادیو بی‌بی‌سی همچنان بر طبل خصومت و اهانت به مقدسات و مردم می‌كوبند.

حر پس از توبه، خود را بدهكار نهضت حسینی می‌دانست و به همین دلیل جانش را برای امام حسین (ع) فدا كرد. اما سران فتنه و اهل فتنه هنوز خود را طلبكار از نهضت امام خمینی (ره) می‌دانند و به خود حق می‌دهند با موضع طلبكاری در براندازی نظام تلاش كنند و توقع دارند این حق طبق اصل 168 قانون اساسی به رسمیت شناخته شود. به همین دلیل شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه را در عاشورای 88 به مردان خداجوی خود نسبت دادند! در حالی كه همه می‌دانند این شعار مربوط به منافقین و سلطنت‌طلبان و ماركسیست‌ها و.... بود.

اخباری كه از سایت‌های ضدانقلاب و مرتبطین با اهل فتنه رسیده حاكی از آن است حضرات هنوز بر شتر فتنه سوارند، هر چند مردم در قیام تاریخی 9دی این شتر را پی كردند. اما شترسواران همچنان در حال و هوای فتنه هستند و سرآشتی با نظام و توبه و انابه ندارند.

توبه، مردانگی و شرافت می‌خواهد و حر یك مرد از این جنس بود. اما سران فتنه و اهل فتنه به خاطر یك مناقشه ملی، چوب حراج به استقلال و امنیت ملی زدند و نشان دادند از صفت مردانگی و جوانمردی عاری هستند. كسی كه در یك مناقشه ملی به خاطر لجاجت و یكدندگی حاضر شود وطن‌فروشی كند و نرخ آن را هم در رادیو بی‌بی‌سی و رادیو آمریكا با صدور بیانیه‌های پی در پی اعلام كند، فاقد مردانگی است وبعید است موفق به توبه هم شود.

3- رئیس‌جمهور در آستانه محرم در جمع مردم زنجان به موضوع مهم امر به معروف و نهی از منكر اشاره فرمودند و نكات خوبی را مطرح كردند؛
الف- امر به معروف و نهی از منكر وظیفه همگانی است.

ب- امر به معروف و نهی از منكر باید وسیله ارتباط نزدیكتر جامعه به هم شود و موجب تفرقه نشود.
ج- از دیدگاه اسلام یك گروه آمر به معروف نیستند، همه مسئولند.
د- منكری بالاتر از فقر و بیكاری در جامعه نیست.
هـ- نخستین معروف، توسعه است، كشور باید در مسیر توسعه قرار گیرد.
و- اختلاف و تفرقه از منكرات است.

باید از این دیدگاه خوب رئیس‌جمهور در مورد امر به معروف و نهی از منكر استقبال كرد. كمترین فایده آن، این است كه دولت با مجلس همكاری كند تا طرحی كه به همین منظور در مجلس به عنوان حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منكر در جریان تصویب است با رفع نواقص آن به تصویب برسد.

باز كمترین فایده آن، این است كه برخی از مسئولین از حاشیه‌سازی پرهیز كنند و به عنوان یك معروف بزرگ، كشور را در مسیر پیشرفت و توسعه قرار دهند و با منكرفقر و بیكاری، كه از وظایف كلیدی دولت است مبارزه جدی داشته باشند.

مهدی ياراحمدی در مطلبی با عنوان«ضرورت‌های لازم برای ترويج امر به معروف و نهی از منکر»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان اینگونه نوشت:

امام حسین(ع) هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه وصیت نامه‌ای‌ را مکتوب و با مهر خویش ممهور ساختند و به برادرشان محمد حنفیه تحویل دادند. در این وصیت نامه حضرت بعد از حمد و شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبرش هدف خویش از سفر را این گونه بیان می‌فرمایند: «من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته‌ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدم، رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم، علی(ع) است.» به راستی نقش امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فروع دین تا چه‌اندازه است که امام اباعبدا...(ع) آن را سبب ساز اصلاح مفاسد امت می‌داند و در این مسیر از فدا کردن جان، مال، آبرو و هر آن چه خود و خانواده اش دارند دریغ نمی‌فرماید؟ بدیهی است اهمیت امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از واجبات دینی که همچون نماز، روزه و سایر فرایض است بر کسی پوشیده نیست. اما به راستی در جامعه اسلامی چه اتفاقی می‌افتد که این مهم تا آنجا مورد غفلت واقع می‌شود که از آن به عنوان «واجب فراموش شده» یاد می‌کنند؟ در این راستا برخی از مهمترین ضرورت‌های‌ ترویج امر به معروف و نهی از منکر به شرح زیر بیان می‌گردد:

آگاهی عمومی مردم: اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر تا آنجاست که قوام سایر فرایض به اقامه این مهم ممکن بوده و اعتقاد به این مسئله از ضروریات دین است. اما متأسفانه بسیاری مردم از اهمیت این مسأله غافل هستند. تا جایی که کمابیش مشاهده می‌شود افرادی که در عمل به واجبات دینی خود و یا حتی انجام مستحبات جدی هستند در مقام عمل به این واجب دینی در بسیاری از اوقات بی تفاوت هستند!

پرهیز از نگاه سطحی در امر به معروف و نهی از منکر: یکی از اساسی ترین دلایل عدم اجرای مطلوب این واجب دینی در جامعه نگاه سطحی و ظاهری به آن است. متأسفانه عمق معنای این مهم در جامعه به خوبی درک نشده است. به صورتی که اولاً بسیاری از مصادیق معروف و یا منکر هنوز در جامعه تبیین نشده و ثانیاً این امر تنها محدود به چند مورد خاص همچون حجاب گردیده است و سایر عرصه‌های‌ موجود در جامعه، سازمان ها، رسانه ها، شبکه‌های‌ اجتماعی، سلامت اداری و ... نادیده گرفته می‌شود.

حمایت قانونی کافی از آمران و ناهیان: آمر به معروف و یا ناهی از منکر ممکن است در هنگام انجام وظیفه شرعی خود با مشکلاتی مواجه شده که نیاز به حمایت قانونی داشته است. حتی عده‌ای‌ از افراد جان خود را در این راه از دست داده و به شهادت رسیده‌اند، اما متأسفانه قانون حمایت کاملی در این راستا انجام نداده است. هر چند اخیراً مجلس با درک این خلأ در حال بررسی طرحی به منظور حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر است ام باید به این نکته اشاره کرد که در نظر گرفتن ضمانت‌های‌ اجرایی قوانین، از تصویب آن اهمیت بیشتری دارد.

بهره گیری از ساختار و کادر اجرایی مناسب: در اصل هشتم قانون اساسی؛ «امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت که شرایط، حدود و کیفیت آن در قانون مشخص می‌گردد.» بر این اساس دولت موظف است با تخصیص اعتبارات لازم زمینه ترویج و توسعه این فریضه دینی را فراهم سازد. اما متأسفانه مشاهده می‌شود که همواره به این مهم به چشم یک مسأله جانبی نگاه شده است. تا آنجا که بسیاری از متولیان ترویج امر به معروف و نهی از منکر در کشور کسانی هستند که مشاغل اجرایی مهمی داشته که یا برای انجام وظیفه در این راستا زمان کافی در اختیار ندارند و یا اینکه این مسأله برایشان اولویت پیدا نمی‌کند. البته مسلماً این امر به معنای دولتی کردن این وظیفه دینی نیست. بلکه منظور بیان بخشی از وظایف دولت در این راستاست.

احساس مسئولیت همگانی و پرهیز از قرار دادن این وظیفه در انحصار افراد خاص: برخی از اقدامات ناصواب سبب شده است که به غلط این ذهنیت برای گروهی از افراد جامعه حاصل شود که امر به معروف و نهی از منکر تنها در انحصار افرادی خاص می‌باشد. این مسأله باعث شده ضمن غیر مسئول جلوه دادن ضمنی عموم مردم، این ذهنیت ایجاد گردد که گروه خاصی متولی انجام این وظیفه‌اند و سایر افراد جامعه در تشخیص منکر و معروف از صلاحیت لازم برخوردار نیستند!

توجه به ویژگی‌های‌ آمران به معروف و ناهیان از منکر: براساس حدیث علوی فردی که به انجام این واجب دینی می‌پردازد باید سه ویژگی داشته باشد: اول از آن آگاهی داشته باشد، دوم خود بدان عامل باشد و سوم اینکه در حین انجام وفق و مدارا(عدالت) را از نظر دور نداشته باشد. متأسفانه چون برخی از افراد که به این مهم مبادرت کرده اند برخی از اصول ذکر شده را رعایت ننموده‌اند، ضمن این که دیگران را نسبت به این امر بدبین و بی اعتماد نموده اند، اثر گذاری این مهم را نیز در جامعه کاهش داده‌اند.

سخن پایانی این که اول تا هفتم ماه محرم را هفته احیاى امر به معروف و نهى از منکر نامیده‌اند. این فرصت با توجه به فضای معنوی که رهاورد مجالس عزاداری می‌باشد زمان مناسبی جهت بازبینی و آسیب شناسی این واجب دینی در کشور فراهم می‌آورد. حمایت همه جانبه از آمرین به معروف در کشور از طریق وضع و اجرای قوانین حمایتی، ترویج و تبلیغ این مهم در رسانه‌ها(خصوصاً رسانه ملی) به عنوان«اصل نظارت عمومی» و تعامل دستگاه‌های‌ ذیربط در خصوص نهادینه کردن فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر می‌تواند در راستای ترویج این فرهنگ ارزشی در جامعه موثر واقع شود.

« در اين توافق، برد با ايران است»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

بیش از یك هفته است كه از داخل و خارج، خبرهای مثبتی درباره پیشرفت مذاكرات هسته‌ای میان ایران و كشورهای عضو گروه 1+5 می‌رسد. از اظهارات شخص رئیس‌جمهور روحانی گرفته تا وزیر امور خارجه و اعضاء گروه ایرانی طرف مذاكرات هسته‌ای در داخل و از مسئولان روسی، چینی، آلمانی و فرانسوی گرفته تا آمریكائی‌هائی كه طرف مذاكره هستند در خارج، همگی بر نزدیك شدن به توافق جامع هسته‌ای و امضاء‌ توافق‌‌نامه تا چهارم آذر ماه تأكید دارند.

معاون وزیر خارجه آمریكا و مسئول ارشد گروه آمریكائی مذاكره كننده در مسائل هسته‌ای گفته است: "قدرت‌های جهانی آماده دست‌یابی به توافق هسته‌ای با ایران هستند." وندی شرمن، كه در یك جمع تحقیقاتی در آمریكا سخن می‌گفت، خطاب به آنها گفت: "می توانم به شما بگویم كه تمام بخش‌های متن توافق، توسط تمام افرادی كه در پشت میز مذاكرات حضور دارند، مورد پذیرش قرار گرفته است."

در همان زمان كه این مسئول ارشد هیأت مذاكره كننده آمریكائی این سخنان را به زبان می‌آورد، سه اتفاق دیگر نیز افتاد. اول آنكه دولتمردان روسی و چینی هم نسبت به سرانجام مذاكرات هسته‌ای با ایران ابراز خوشبینی كردند، دوم آنكه رئیس‌جمهور روحانی نیز اعلام كرد: "می‌توانیم در این مدت یكماه باقیمانده، به توافق هسته‌ای برسیم" و سوم آنكه سران رژیم صهیونیستی با عصبانیت زیاد درباره مسائل هسته‌ای ایران سخن گفتند و بار دیگر ایران را متهم به تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی كردند.

سران رژیم صهیونیستی از نتانیاهو نخست‌وزیر گرفته تا وزیر جنگ و سفیر این رژیم در سازمان ملل، ‌همگی با خشم فراوان، گروه 1+5 را از ادامه مذاكره با ایران و امضا كردن توافق‌نامه هسته‌ای منع كردند و ایران را یك كشور خطرناك دانستند. آنان، این سخنان را در چند روز متوالی تكرار كردند و برای وادار كردن اعضاء كنگره آمریكا به جلوگیری از موافقت دولت این كشور با به ثمر رسیدن مذاكرات اقدامات زیادی كردند. خوشبختانه این شیطنت‌های سران رژیم صهیونیستی و عوامل آنها در لابی جهانی صهیونیستی به جائی نرسید و اكنون زمینه برای امضاء توافق نامه در موعد تعیین شده فراهم است.

این درست است كه تا قبل از امضاء متن توافق‌نامه توسط كلیه اعضاء گروه مذاكره كننده 1+5 امكان هر تغییری در تصمیم وجود دارد، ولی آنچه اكنون قابل توجه و مورد استناد است اینست كه اختلاف‌نظرها به نزدیك صفر رسیده و به همین دلیل است كه برخلاف آنچه رسانه ملی وانمود می‌كند تمام طرف‌های مذاكره بیش از هر زمان دیگری به امضاء توافق‌نامه تا موعد چهارم آذر ماه آینده خوشبین هستند. براساس توافقات، نظر جمهوری اسلامی ایران در مورد تحریم‌ها، سانتریفیوژها، غنی‌سازی و تأسیسات هسته‌ای تأمین شده و همانطور كه حتی بعضی از سران جناح اصولگرا نیز گفته‌اند در توافق حاصل شده، برد با ایران است. با اینحال، قطعاً مخالفان این توافق در ایران و آمریكا و همینطور سران رژیم صهیونیستی در فرصت باقیمانده بی‌كار نخواهند نشست و برای شكستن این توافق، هر كاری كه از دستشان برآید انجام خواهند داد. تكلیف رژیم صهیونیستی و مخالفان آمریكائی توافق هسته‌ای روشن است، ولی مخالفان داخلی توافق هسته‌ای كشورمان باید به این واقعیت توجه كنند كه موقعیت كنونی برای حل و فصل این موضوع را نباید از دست داد، زیرا اولاً این توافق در چارچوب منافع ملی و رعایت خطوط قرمز ترسیم شده صورت می‌گیرد و همانطور كه مسئولان مذاكره كننده و شخص رئیس‌جمهور روحانی بارها تأكید كرده‌اند ذره‌ای از حقوق ملت ایران عقب‌نشینی نخواهد شد، و ثانیاً رسیدن به توافقی كه حقوق ملت را در برداشته باشد و براساس آن موضوع هسته‌ای به حل و فصل نهائی برسد اكنون خواسته عموم ملت ایران است. به همین دلیل، همه باید برای موفقیت گروه مذاكره كننده ایرانی تلاش كنند و از اقدامات و تبلیغاتی كه مشكلات و موانعی در این راه پدید آورد خودداری نمایند.

تردیدهای بعضی افراد در مورد حسن نیت طرف آمریكائی هم در عین حال كه ذاتاً تردیدی ممدوح و قابل تحسین است، قابل پاسخگوئی نیز هست. این افراد، كه چه بسا با دلسوزی و نگرانی برای منافع ملی این تردید را ابراز می‌دارند، باید به این واقعیت توجه كنند كه دولتمردان آمریكائی در شرایط كنونی چاره‌ای غیر از رهانیدن خود از ماجرای هسته‌ای ایران، كه خود آن را خلق كرده‌اند، ندارند. آنها بیش از سه دهه با جمهوری اسلامی ایران زورآزمائی كرده‌اند و در تمام آوردگاه‌ها با شكست مواجه شده‌اند و اكنون با جمع‌بندی همین شكست هاست كه خود را ناچار به پایان دادن به این كارزار می‌بینند. اینكه در همین حال، بعضی از عناصر مسئول در گروه مذاكره كننده آمریكائی سخنان ناصوابی می‌گویند نیز قابل درك است. این سخنان آنها برای خودشان و حزبشان مصرف داخلی دارد و تا زمانی كه به محتوای توافقات لطمه‌ای وارد نكند نباید مایه نگرانی ما باشد. نمایندگان كشور ما قطعاً هیچ توافقی را كه خارج از چارچوب منافع ملی و حقوق ملت باشد امضا نخواهند كرد. بنابر این، راه را برای رسیدن به چنین توافقی باز بگذاریم و البته با وحدت و همدلی و هوشیاری و هوشمندی آماده مدیریت هرچه بهتر كشور در صورت عدم سرگرفتن توافق یا هر اتفاق دیگری نیز باشیم.

مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله خود و با عنوان«تغییر متولی فروش ارز نفتی»به چاپ رساند به شرح زیر است، این مطلب به قلم رضا بوستانی - پویا جبل‌عاملی نوشته شده است:

نحوه محاسبه درآمدهای ارزی دولت در بودجه‌های سنواتی و الزام بانک مرکزی به تبدیل درآمدهای ارزی به درآمدهای ریالی، استقلال بانک مرکزی در اجرای سیاست‌های پولی را با محدودیتی شدید مواجه ساخته است. محدودیتی که سیاست بودجه‌ای (تامین مالی دولت) را بر اجرای سیاست پولی هدفمند مقدم می‌دارد. در این مقاله سعی شده است، خطوط کلی پیشنهادی ترسیم شود که اگرچه در نگاه اول رادیکال به نظر می‌رسد، اما قابلیت اجرا دارد و به نظر نگارندگان می‌تواند اثر مثبت قابل‌توجهی بر سیاست‌گذاری پولی در اقتصاد ایران داشته باشد. در بودجه‌های سنواتی پیش‌بینی درآمدهای ریالی دولت از محل فروش نفت، حاصل ضرب درآمد دلاری دولت در نرخ ارز است.

اگر پیش‌بینی درآمدهای دلاری دولت یا نرخ ارز به هر دلیلی متفاوت از تعادل در بازار ارز باشد، تامین مالی هزینه‌های دولت را با مشکل مواجه می‌کند. این در حالی است که نرخ ارز به عوامل متعددی بستگی دارد که امکان پیش‌بینی آن را برای یک‌سال آینده مشکل می‌سازد و این مساله برای بانک مرکزی که مسوولیت تبدیل درآمدهای ارزی را برعهده دارد، چالشی به همراه دارد.

در اینجا باید به یک سوال اساسی جواب داد که چرا اساسا بانک مرکزی باید نقش تسویه‌کننده ریالی دلار دولتی را بر عهده داشته باشد؟ نقشی مخرب که عملا سیاست پولی را از بین می‌برد و طی آن بانک مرکزی پیرو خواسته‌های سیاستی دولت می‌شود. در ایران برخی به اشتباه بر این باورند که بانک مرکزی برای اعمال سیاست‌های مدنظرش نیازمند ارز یا پول خارجی است. از همین رو این نسخه را تجویز می‌کنند که بانک مرکزی باید دارنده دلار نفتی دولت شده و با این دلار به سیاست‌گذاری ارزی بپردازد. چنین نسخه‌ای موجب می‌شود، هر دلاری که دولت به‌دست می‌آورد در همان ابتدا به بانک مرکزی داده شود و معادل ریالی (با نرخ ارز رسمی) از آن گرفته شود. همین اتفاق یکی از منابع اصلی افزایش رشد نقدینگی در ایران می‌شود. اگر این نقش مخرب از دوش بانک مرکزی برداشته شود، تازه سیاست پولی جان می‌گیرد.

ساختار پیشنهادی این است که به جای بانک مرکزی، وزارت امور اقتصادی و دارایی عهده‌دار تبدیل دلار به ریال باشد. به ‌این شکل، وزارت اقتصاد باید درآمدهای نفتی دولت را در بازار ارز به ریال تبدیل کند و ریسک ناشی از عدم تحقق پیش‌بینی نرخ ارز را بپذیرد. بانک مرکزی تنها با داشتن قدرت خلق ریال قادر است سیاست‌هایش را در کل اقتصاد اجرا کند. در تمام دنیا نیز همین گونه است و بانک‌های مرکزی با پول ملی خود سیاست‌های پولی را اجرا می‌کنند و نیازی ندارند تا به ارز خارجی متعلق به دولت دسترسی داشته باشند. حتی اگر بانک مرکزی به ارز نیاز داشته باشد می‌تواند به پشتوانه انحصار در عرضه پول، ارز موردنیازش را از بازار خریداری کند.

اصولا بانک مرکزی برای رسیدن به اهداف (تورمی) خود نیاز به سیاست ارزی ندارد. بازار ارز هم بازاری است مانند سایر بازارها و وقتی بانک مرکزی بتواند به اهداف تورمی‌اش برسد، نیازمند آن نیست که نگران بازار ارز باشد. اگر شوک بازار ارز، می‌تواند آثار تورمی به همراه داشته باشد، تنها از آن رواست که پیش از شوک ارزی، مقامات پولی رویکردهای انبساطی در اقتصاد داشته‌اند. بدون تزریق نقدینگی، هیچ شوک ارزی نمی‌تواند آثار تورمی داشته باشد. از همین رو ما بر این باوریم گره زدن سیاست ارزی برای کمک به سیاست پولی، اصولا کژراهه است؛ اما نکته دیگر آن است که حتی اگر بانک مرکزی بخواهد سیاست ارزی داشته باشد، باز هم نیازی به ارز دولتی ندارد و تنها با قدرت انحصاری چاپ پول می‌تواند این سیاست را اعمال کند.

مهدی روزبهانی در مطلبی که با عنوان« فرصت طلايی مذاکرات بعد از يازده سال!»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند اینگونه نوشت:

یازده سال گذشت و حالا کمتر از یک ماه به پایان فرصت طلایی حل مناقشه هسته ای باقی مانده است.ضرورت درک این فرصت که سایه افراطیون داخلی و خارجی بر آن سنگینی می‌کند در عوامل مختلفی نهفته است که بعد از یازده سال در کنار هم جمع شده اند تا برای همیشه حق هسته ای ایران را با مشروعیت جهانی حفظ کند. مسئله هسته ای ایران بعد از یک دهه کشمکش و هزینه در برهه ای از زمان قرار گرفته که حتی مخالفان سرسخت این حق که روزی پرونده هسته ای ایران را به شورای امنیت سازمان ملل بردند؛ با تحرکی فزاینده به دنبال دست یابی به توافق نهایی در موعد مقرر یعنی پایان مهلت توافق موقت ژنو هستند.

هرچند این شش کشور هنوز تلاش می‌کنند تا در صورت امکان به اندازه یک سانتریفیوژ هم که شده از حق مردم ایران بکاهند ولی وجود عوامل مختلف و طولانی شدن این مناقشه که هزینه هایی را برای این کشورها نیز به بارآورده است موجب شده که همگان از ضرورت درک چند هفته باقی مانده سخن بگویند و با ابراز خوش بینی از توافق نهایی خبر بدهند. چنان که بعد از یازده سال کشمکش سیاسی، وزیر امور خارجه آمریکا در تحرکات دیپلماتیک اخیر خود (از چانه زنی با همتای روس خود گرفته تا کنفرانس های خبری) از درک این ضرورت سخن گفته است.هرچند آنها سعی دارند تا مسئولیت به توافق نرسیدن را به دوش ایران بگذارند ولی دستگاه سیاست خارجه آمریکا و همچنین اوباما رئیس جمهوراین کشور در هفته های اخیر به طرق مختلف از "فرصت طلایی" مذاکره سخن گفته و خواستار توجه به این موضوع شده اند.

البته این ابراز خوش بینی جان کری ناشی از شرایط فراهم شده برای آمریکاست که اوباما را در پیچی سیاسی قرار داده است تا با متوسل شدن به حل پرونده سنگین هسته ای ایران بخشی از مشکلات سیاسی خود را حل کند و به این ترتیب امتیازی برای استحکام بخشیدن به جایگاه دموکرات ها در انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا فراهم کند.

از طرفی خاومیانه به مرکز نگرانی های جهانی تبدیل شده است و حالا هر سیاستمداری برای جلب نظر افکار عمومی جهان هم که شده ترجیح می‌دهد بر خلاف دهه های قبل، به دنبال حل مناقشات و استقرار آرامش در این منطقه باشد. بنابراین پس از یازده سال شرایطی فراهم شده است که ابرقدرت ها ترجیح می‌دهند با ایران به عنوان قدرت اول منطقه، پای میز مذاکره بنشینند و سند توافق را امضا کنند.
اما روی دیگر سکه دیپلمات هایی هستند که تیم مذاکره کننده هسته ای ایران را تشکیل می‌دهند و با تلاشی خاص حق هسته ای کشورمان را در چارچوبی دیپلماتیک حفظ کردند.

تیم مذاکره کننده ای که بعد از یازده سال تجربه و آزمون و خطا تشکیل شد و توانست با تلاش های خود واکنش کهنه کاران عرصه روابط بین‌الملل را برانگیزد. آنجا که جان کری خطاب به همتای ایرانی خودش گفت: "ظریف مذاکره کننده ای سرسخت است.” پس از یازده سال تعداد 200 سانتریفیوژ به عدد قابل توجهی رسیده است که نیازهای کشورمان را تأمین می‌کند. جدای از این بعد از یک دهه تحریم علیه کشورمان توافق موقتی امضا شد که نه تنها بخشی از منابع مالی ایران را آزاد کرد بلکه زمینه چانه زنی برای برداشتن سایر تحریم ها و فعالیت های تجاری را گشود. اما در این میان همچنان نگرش های منفی افراطیون نگران کننده است. افراطیونی که به ایران هم محدود نمی‌شود بلکه در آنسوی آبها نیز با کارشکنی تلاش می‌کنند تا مانع دست یابی مردم ایران به حقوق واقعیشان شوند.

با این حال توصیه های افراطیون داخلی به تیم مذاکره کننده کشورمان بیش از هر چیز دیگری تأمل برانگیز است. گویی که این دسته از افراد فراموش کرده اند که تیم مذاکره کننده هسته ای با نظارت و مشورت مستقیم مسئولین عالی نظام پای میز مذاکره می‌نشینند. همچنان که مجید تخت روانچی عضو تیم مذاکره کننده کشورمان پیش از این گفته بود که برای مذاکره دستورالعمل می‌گیریم؛ جاهایی که لازم باشد دستورالعمل کتبی می‌گیریم و جاهایی که لازم نباشد دستورالعمل شفاهی. از این رو افرادی که فکر می‌کنند مذاکره کنندگان خارج از چارچوب درحرکت هستند لازم است به دستور العمل ها فکر کنند و فضا را آرام نگاه دارند. همچنین بارها مسئولین نظام حمایت خود را از دیپلمات های هسته ای اعلام کرده اند؛ بنابراین ضروری می‌نمایاند که تیم هسته ای کشورمان تحت تأثیر جو روانی افراطیون قرار نگیرد و همچنان که مردم ایران چشم امید به آنها دارند به کار خود ادامه داده و فرصت طلایی پیش آمده را مغتنم بشمارند و در چارچوب منافع ملی کار را تمام کنند.

توصیه ای که به نظر می‌رسد عقلای کشورهای دیگر درگوش مذاکره کنندگان 1+5 زمزمه می کنند تا پس از یازده سال توافقی تاریخی برای ایران به ارمغان بیاورند.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«دعا هنگام ورود به سال قمری»نوشته شده توسط سيدرضا اکرمی اختصاص یافت:

1- در ایران سه تقویم مشهور وجود دارد: شمسی و قمری و میلادی، که هر کدام زمان خاص همراه با آداب خاص دارند، که سال قمری با «محرم» آغاز می‌شود و بزرگداشت عاشورا، ورود سال جدید را برجسته می‌نماید.

در مفاتیح الجنان مرحوم «محدث قمی» دعای ویژه برای ورود سال جدید آمده که باید به متن و محتوای آن اهتمام ورزیم: حضرت رضا «ولی نعمت ما در ایران» از حضرت رسول نقل می‌کند که حضرت با ورود ماه محرم دو رکعت نماز می‌خواند و پس از آن دست‌ها را بلند می‌کرد و این دعا را سه بار می‌خواند«اللهم انت اله القدیم و هذه سنه جدیده فاسئلک فیها العصمه من‌الشیطان و القوه علی هذه النفس الاماره بالسوء والاشتغال بما یقربنی الیک‌« بار الها تو آفریدگار سابقه‌دار و قدیم‌می‌باشی و اینک سال جدید فرا رسید، از تو می‌خواهم: مصونیت از شیطان را، توانمندی بر نفس اماره بر بدی‌ها را و اشتغال به آنچه مرا به تو نزدیک می‌سازد و آن گاه خداوند را با صفات نیکو معرفی می‌نماید و سپس از آفریدگار می‌خواهد تا وی و دیگران را از دارندگان گمان نیک قرار دهد «اللهم اجعلنا خیرا ممایظنون و اغفرلنا ما لا یعلمون» و برای اظهارات آنان مورد مواخذه و سرزنش و ملامت و تنبیه قرار ندهد و در نهایت اعلام می‌دارد «ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب» پروردگارا، دل‌‌ها و اندیشه‌های ما را پس از هدایت و یافتن مسیر هدایت، به انحراف و اعوجاج و کج‌اندیشی، سوق نده و مبر و رحمت خود را در هر حال شامل ما گردان که تو بخشنده‌ای

 2-‌ با عنایت به کار رسول خدا در آغاز سال محرم«نماز و دعا» و توجه به خواسته‌های وی از پروردگار قدیم، اهتمام به مطالب طرح شده، ضرورت دارد و بدانیم که «محرم» یک فرصت است و هر فرصتی یک غنیمت است و باید از فرصت و غنیمت بهره گرفت و غفلت از آن، ندامت و تاسف ویژه دارد که «اشدالغصص، فوت‌الفرص» شدیدترین اندوه‌ها از دست دادن فرصت می‌باشد. رسول خدا، خداوند را «الا له‌القدیم» معبود قدیم و سابقه‌دار، یاد می‌کند که با هیچ معبودی قابل قیاس نیست، خداوند اصل است و الباقی فرع، خداوند توانای مطلق است و دیگران توانمند ضعیف، خداوند مستقل است و دیگران وابسته، خداوند بر همه چیز و همه جا و همه زمان حاکم است و عالم است و قادر و الباقی، صفرند و ضعیف‌اند و عاریه‌ای.

3- حضرت رسول اعظم از خداوند در آغاز سال جدید«برای طول سال جدید» سه موضوع کلیدی و اصلی و ساختاری را از خداوند دائمی و همیشگی «مصونیت از شیطان و مهار کردن نفس اماره و تمایلات تخریب‌گر انسانی و تقرب به وی» را می‌خواهد. معلوم می‌شود این سه موضوع جنبه اثباتی و سلبی دارند. جنبه بیرونی و درونی دارند، حالت هشدار و هوشیاری دارند. ابلیس و شیطان، دشمن بیرونی است و خداوند او را «ان‌الشیطان للانسان عدو مبین» دشمن آشکار معرفی می‌نماید و می‌خواهد که بندگان خدا، وی را دشمن «فاتخذوه عدوا» بدانند و از او فاصله بگیرند.

موضوع «نفس اماره» که به هربدی «صوتی، سیمائی، پنداری، گفتاری، کاریکاتوری، جنسی و لذتی، زور و زر و تزویر و غیره» فرمان می‌دهد «الا ما رحم ربی» مگر اینکه بتوانیم در «نور رحمت مصونیت بخش خداوندی قرار گیریم»، موضوعی محکم و مستحکم و جدی و قطعی می‌باشد، که برخی تمایلات انسان، همه موجودی و هستی انسان را بر باد می‌دهد و انسان را «شرالبریه» بدترین مخلوق و پدیده می‌سازد و «اولئک کالانعام، بل هم اضل» می‌شود و چهره بدترین حیوان «گرگ، پلنگ، عقرب، مار سمی» را در کارنامه وی ثبت نموده است «تولید کننده بمب اتم و مصرف کننده در هیروشیا و ناکازاکی، سلاح شیمیایی در حلبچه و سردشت، کشتار داعش در سوریه و عراق، داروهای آزمایشی آمریکا در آفریقا» باید «نفس اماره» را مهار کرد و از تمایلات موجود، به صورت هدایت شده و کنترل شده، بهره‌ گرفت.
سومین دعا «الاشتغال بما یقربنی الیک» با خداوند و دستورات وی، به خداوند نزدیک شد و لباس «خلیفه الهی»بر اندام خود پوشاند.


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار