ترقی در گفتگوی تفصیلی با باشگاه خبرنگاران:
ترقی در گفتگوی تفصیلی با باشگاه خبرنگاران:
به گزارش خبرنگار
حوزه احزاب باشگاه خبرنگاران، فعالیت گروههای سیاسی مختلف برای حضوری هر چه قدرتمندتر در عرصه رقابتهای انتخاباتی مجلس دهم، معادله چند مجهولی وحدت اصولگرایان، تحرکات زیر پوستی احمدینژاد و همچنین نامه اخیر نماینده همیشه معترض بهارستان به دبیر شورای نگهبان، ما را بر آن داشت تا به سراغ "حمیدرضا ترقی"، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی برویم تا از هر آنچه در سپهر سیاست کشور اتفاق افتاده، جویاتر شویم.
گفتگوی تفصیلی
"باشگاه خبرنگاران" با
"حمیدرضا ترقی"، به شرح زیر است.
وحدت با محوریت جامعتینترقی درباره رویکرد حزب مؤتلفه اسلامی درباره وحدت اصولگرایان گفت: حزب مؤتلفه یکی از منادیان وحدت بوده و هست. اعتقاد ما از ابتدای انقلاب، این بوده که نیروهای اصولگرا، باید همیشه برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب و تداوم راه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، با هم وحدت داشته باشند. لذا هر زمان که اصولگرایان در عرصه رقابتهای انتخاباتی شکست خوردهاند؛ ناشی از عدم وحدت بوده که همین میتواند تأثیر منفی بر روی جریان اصولگرایی بگذارد.
آن چیزی که میتواند وحدت را در میان نیروهای اصولگرا تضمین کند، محوریت جامعتین است. چون جامعتین در میان نیروهای انقلابی از سبقه سیاسی و دینی قابل قبولی برخوردار بوده و تصمیمات سیاسی اصولگرایان که مبتنی بر دین میباشد را ضمانت میکند و در کل کمک میکند که این تصمیمات به دیدگاههای حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نزدیک باشد.
بر همین اساس؛ تأکید موتلفه بر این است که وحدت با محوریت جامعتین باشد؛ البته طبیعی است که برای گسترش وحدت میبایست مکملهایی را به این دو محور یعنی "جامعه روحانیت مبارز" و "جامعه مدرسین حوزه علمیه قم" اضافه کنیم. این مکملها هم میتوانند احزاب باشند و هم افراد. این موضوع بستگی به این دارد که اصولگرایان برای رسیدن به وحدت، چه نیرویی را برای تکمیل این محوریت بپذیرند. البته این را هم باید گفت که افزایش این مکملها، نافی جایگاه اصلی جامعتین به عنوان محوریت وحدت نیست.
پایبندی به منشور اصولگرایی
وی پایبندی به منشور اصولگرایی را شرط لازم برای وحدت جریان اصولگرایی دانست و اظهار داشت: مسأله دیگری که میتواند ضامن وحدت در بین اصولگرایان باشد، پایبندی به اصول و منشور اصولگرایی بوده که مورد تأکید "مقام معظم رهبری" است. این منشور باید معیار و ملاک این اتحاد باشد. علاوه بر این منافع گروه و جریانی نباید بر منافع کل ائتلاف ترجیح داده شود.
قطعا یکی از عوامل موفقیت اصولگرایان، وحدت درونی جامعتین است. یعنی اگر جامعتین اتفاق نظری روی یک موضوع نداشته باشد، همین میتواند تأثیر منفی بر روی جریان اصولگرایی بگذارد.
ترقی گفت: ضرورت وحدت در درون جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین و همچنین وحدت فیمابین این دو نهاد، میتواند بسیار مهم و سرنوشتساز باشد.
اصلح رأی نیاور یا صالح رأی آور
عضو حزب مؤتلفه اسلامی درباره سازوکارهای انتخابات در کشور، بیان کرد: سازوکار انتخابات مجلس با ریاستجمهوری تفاوت قابل ملاحظهای دارد. اولا انتخابات مجلس خیلی متأثر از گرایشات احزاب و گروهها نیست. در انتخاب نمایندگان، مسائل و خاستگاههای منطقهای و محلی و گرایشات بخشی، خیلی پر رنگتر از گرایشات حزبی است.
در انتخابات ریاستجمهوری 92 یک تفاوت دیدگاه بین اصولگرایان وجود داشت. آیتالله مصباح معتقد بودند، کسی را باید انتخاب کنیم که مثلا درصد امتیازش نسبت به منشور اصولگرایی از همه بالاتر باشد؛ ولو اینکه رأی نیاورد. اما اصولگرایان دیگر معتقد بودند که صالح رأی آور بهتر از اصلح رأی نیاور است، ولی درباره نمایندگان نمیشود گفت که آن 100 درصد نظری که ما به لحاظ معیار و ملاک داریم، حتما مورد قبول مردم هر محل و منطقهای هم هست.
جبهه پایداری و آیتالله مصباح همیشه روی حداکثر ملاکها تکیه دارند و این در رقابتهای انتخاباتی کار را طبیعتا سخت میکند و البته این برای جامعه ما که تنوع سلیقه دارد مفید است.
وقتی مردم به آقای "جلیلی" 4 میلیون رأی میدهند، 4 میلیون به کسی رأی دادهاند که به نظر آنها دیدگاه و مختصات خیلی بیشتری را به لحاظ اصولی نسبت به مثلا آقای "ولایتی" و یا دیگر افرادی که رأی کمتری آوردند، داشته است.
مردی با ظرفیت مستقل تأثیرگذار
ترقی درباره ارائه گزارش جلسات وحدت اصولگرایان به آیتالله مصباح هم گفت: حجتالاسلام "سیدرضا تقوی" گفت که ما گزارش جلسات وحدت اصولگرایان را فقط به آیتالله مصباح ارائه میدهیم. مفهوم این جمله این نیست که آیتالله مصباح، به عنوان تنها عضو جامعه مدرسین لحاظ شده است؛ بلکه وی به عنوان فردی در نظر گرفته شده که در معادلات سیاسی کشور دارای یک ظرفیت مستقل تأثیرگذار است.
آیتالله "موحدیکرمانی" اعلام کرد که ما آیتالله مصباح را به عنوان یک وزنه سیاسی و جریان فکری مورد توجه قرار دادهایم و این نشان میدهد که به هر حال حجتالاسلام تقوی در بین شخصیتهایی که در جامعتین حضور دارند، به آیتالله مصباح یک نظر ویژهای داشته و معتقد است که همراه کردن وی با کل جامعتین میتواند در وحدت اصولگرایی تأثیر بهسزایی داشته باشد. در ضمن منظور حجتالاسلام تقوی، شخص آیتالله مصباح و نه تشکیلاتی که وابسته به وی است، بود.
اختلاف همیشگی دیدگاه در میان اصولگرایان
وی برای اینکه مثالی برای اختلاف اصولگرایان در تحلیل شرایط کشور بزند، به سراغ انتخابات ریاستجمهوری 84 رفت و گفت:در انتخابات ریاستجمهوری 84 همه فکر میکردند که برای انتقال شرایط کشور از 2 خرداد به یک جریان کاملا اسلامی، حتما باید از یک دوران گذار عبور کنیم. نمیشود که به یکباره 180 درجه مسیر کشور را تغییر داد. بنابراین بر روی افرادی تکیه شد که بتوانند این دوران گذار را با یک شیبی طی بکنند. کسی اصلا روی احمدینژاد حساب باز نمیکرد که بتواند با شعارهای ارزشی و اول انقلابی، رأی بیاورد ولی جامعه به این سمت تمایل پیدا کرد و احمدینژاد توانست ظرف یک مدت کوتاه، 180 درجه در معادلات تغییر ایجاد کند.
در همین انتخابات ریاستجمهوری قبل، خدمت آیتالله مصباح همین توضیحات را دادیم که به نظر ما شرایط طوری است که اگر اصولگرایان به وحدت نرسند، موفق نخواهند شد. آیتالله مصباح گفت که اگر موفقیت اصولگرایان دائر بر این باشد که حتما وحدت کنند من حرف شما را قبول دارم ولی هنوز به چنین تحلیلی نرسیدهام. به همین دلیل آیتالله مصباح از فرد دیگری حمایت کرد.
سابقه آشنایی
ترقی درباره سابقه آشناییاش با رئیس دولتهای نهم و دهم، گفت: سابقه ارتباط من با آقای احمدی نژاد به شورای هماهنگی نیروهای انقلاب برای انتخابات دوره دوم شوراهای شهر برمیگردد که این همکاری گامی برای موفقیت در انتخابات شورای دوم و به تبع آن زمینه همکاری در انتخاباتهای بعدی را فراهم آورد.
دروغ رسانهای بزرگ
وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا اصولگرایان، احمدینژاد را در جمع وحدت خود راه میدهند، بیان داشت: اساسا حضور احمدینژاد در میان اصولگرایان، هیچ وقت منشأ وحدت نبوده است؛ لذا من فکر نمیکنم که اصولگرایان جایی برای وحدت با وی قائل شوند. وزرای احمدینژاد نیروهایی هستند که با نیت خوب و با هدف اصولگرایی در دولتهای نهم و دهم فعالیت میکردند و مواضعشان با احمدینژاد به خصوص در دولت دهم در تضاد جدی بود و نوعا آنها مبرای از مشکلاتی هستند که احمدینژاد داشته است. دقیقا برخلاف این وزرا که گرایشات اصولگرایی روشنی دارند؛ احمدینژاد همواره خود را جدای از اصولگرایان میداند. برگزاری جلسات وزرای دولتهای نهم و دهم با احمدینژاد، یک دروغ رسانهای بزرگ است.
اعتماد مجدد
ترقی درباره اعتماد مجدد شورای نگهبان به احمدینژاد برای بازگشت به قدرت، گفت: شورای نگهبان یک سری بررسیهایی را در مورد همه افراد دارد و اگر فردی در چارچوب ضوابط تعیین شده در قانون بگنجد، مورد تآیید قرار خواهد داد و فکر هم نمیکنم که این شورا به احمدینژاد نگاه ویژه داشته باشد.
از خیز اول تا خیز دوم
معاون امور بینالملل حزب مؤتلفه اسلامی، درباره چرایی حمایت دوباره اصلاحطلبان از سران فتنه در روزهای اخیر، گفت: الان اصلاحطلبان چهره موجهی که بتوانند در چارچوب قوانین موجود کشور، وارد رقابتهای انتخاباتی شوند را ندارند. اکثر چهرههای اصلاحطلب یا متهم به مشارکت در فتنه هستند و یا سابقه زندانی شدن و محکومیت را دارند که طبیعتا اینها نمیتوانند به عنوان چهره یا سرلیست برای انتخابات آتی مجلس مطرح شوند. بنابراین اصلاحطلبان بعد از انتخابات ریاستجمهوری 92، یک خیز بلندی را برای پاک کردن صورت مسأله فتنه برداشتهاند.
باز کردن پای عوامل فتنه به عرصه سیاسی کشور و تنزل دادن تخلف سران فتنه از ظلم بزرگی که در حق نظام و مردم کردند و همچنین همکاری با بیگانگان در اغتشاشات آن مقطع به یک اعتراض ساده به نتیجه انتخابات، از جمله برداشتن این گامهاست.
این خیز بلند اصلاحطلبان با موضعگیریهای صریح و روشن "مقام معظم رهبری" در سخنرانیهای گوناگون، نتیجهای نداده است و دولت آقای روحانی هم همراهی خاصی با این قبیل اصلاحطلبان نکرده و دستگاه قضایی هم محکم در برابر این موضوع ایستاده است.
اصلاحطلبان میخواهند با فضاسازی و فراهم کردن زمینه بازگشت افراد دخیل در فتنه 88، بدون حتی اظهار پشیمانی از اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدهاند، خیز دوم را هم بردارند. اصلاحطلبان در نظر دارند تا با رفع حصر از سران فتنه، برای تجدید حیات خود و هم تقویت روحیه طرفدارانشان استفاده کنند.
خیز دوم اصلاحطلبان هم با شکست مواجه خواهد شد؛ چون هیچ تغییری در وضعیت آنها به وجود نیامده و موضع نظام هم در قبال این مسأله کاملا روشن است.
این را هم باید گفت که تنها به دلیل رأفت نظام این برخوردها با سران فتنه شده است و گرنه باید برخورد خیلی سختتر و محکمتر انجام میشد.
اندر حکایات پاشنه آشیل!
ترقی در پاسخ به سؤالی مبنی بر دلیل فشار اصلاحطلبان به وزارت کشور، تصریح کرد: اصلاحطلبان تصور میکنند که یکی از راههای موفقیت در انتخابات آینده مجلس این است که بتوانند هیئتهای اجرایی انتخابات را به دست بگیرند و چون مسئول انتخابات، معاون سیاسی وزارت کشور است و نقش این وزارتخانه در تشکیل هیئتهای اجرایی بسیار مؤثر میباشد؛ لذا تلاش دارند تا وزارت کشور را از حالت موضع معتدل خارج کرده و به فردی بسپارند که کاملا متأثر از جریان اصلاحطلب باشد؛ به همین دلیل از ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم این فشار را به آقای روحانی وارد آوردهاند.
اما آقای روحانی هم کاملا متوجه این مسأله است که اگر وزارت کشور از حالت اعتدال خارج و گرایش آن به یک جناح پر رنگتر شود، سلامت انتخابات زیر سؤال میرود و لذا حاضر نیست، به دلیل اینکه یک جناحی چنین توقعی را دارد، دولتش را زیر سؤال ببرد.
در عین حال شما مشاهده میکنید، علیرغم اینکه وزیر کشور جزو اصولگراها به حساب میآید اما 80 تا 90 درصد استانداران و فرمانداران که عوض شدهاند، از طیف اصلاحطلب هستند و شیب تغییرات انجام شده به این دلیل کند بوده که واکنشها در سطح استانها خیلی تند نباشد.
از حرف تا واقعیت
ترقی در پاسخ به سؤالی مبنی بر چرایی قرابت اصلاحطلبان با برخی چهرههای اصولگرا، بیان داشت: اگر کسی اصلاحطلبان را درست بشناسد و هویت شخصیتی و رفتاری آنها را در طول 3 دهه گذشته مورد ارزیابی قرار دهد، به این جمعبندی خواهد رسید که اصلاحطلبان از شخصیتها برای رسیدن به اهدافشان استفاده ابزاری میکنند و با سربازگیری از جبهه مقابلشان، سعی در ایجاد اختلاف و انشقاق در درون جریان حریف را دارند.
همچنین اصلاحطلبان با ایجاد شبهه نزدیکی به شخصیتهایی که در درون جریان اصولگرایی تعریف میشوند، قصد دارند تا در بین عوام اصولگرایان که در ریز مسائل سیاسی نیستند و یا به مواضع شخصیتها توجه آن چنانی ندارند، موجه جلوه داده شوند؛ لذا اصلاحطلبان وقتی احساس بکنند که فردی مثل آقای ناطق که در شرایط کنونی و بنا به مصالح کلی که به نظرش میرسد، باید یک موضع بیطرف و یا معتدل را بگیرد، شبهه نزدیکی به چنین افرادی را ایجاد میکنند.
واقعیت اصلاحطلبان همان مواضعی است که نسبت به آقای هاشمی در مجلس ششم و آقایان لاریجانی و ناطق نوری در انتخابات ریاستجمهوری سال 76 گرفتند. به نظر من اگر کسی فریب این نوع موضعگیریها را بخورد، ناشی از آن است که یا شناخت خوبی از اصلاحطلبان نداشته و یا اینکه از نظر سیاسی جوانبنگر نبوده است.
بعضی از موضعگیریها کمک میکند که سوءاستفادههایی از سوی جریان اصلاحطلب انجام شود؛ البته خود این آقایان نوعا سعی میکنند که موضع صریح خود را نسبت به اینکه در داخل اصلاحطلبان نیستند و به اصولگرایان وابستگی دارند را بعضا مطرح بکنند.
مطهری بزرگترین دشمن اصلاحطلبان
وی حول نامه "علی مطهری" به آیتالله "جنتی"، گفت: آقای مطهری به دنبال محاکمه آقایان موسوی و کروبی و اعدام آنهاست و از این طریق میخواهد که هزینه این اقدام را به گردن نظام بیندازد. با توجه به عملکرد سران فتنه، قطعا دستگاه قضا آنها را تبرئه نخواهد کرد؛ پس اگر از اینها بخواهد رفع حصر صورت بگیرد، باید محاکمه شوند؛ محاکمه اینها هم بر اساس هر کدام از احکامی که مورد قبول دستگاه قضایی کشور است، چیزی جز اعدام نخواهد بود. آقای مطهری دارد کمک میکند که اینها اعدام شوند؛ ولی آیا اینکه وی محاسبه این سود و زیان را کرده است، اطلاعی ندارم ولی به نظرم مطهری بزرگترین دشمنی را دارد در حق اصلاحطلبان و سران فتنه میکند.
نقش محوری آقای رئیس
ترقی درباره نقش محوری "علی لاریجانی" در مجلس، گفت: آقای لاریجانی باید مجلس را متعادل نگه دارد و اجازه افراط و تفریط را به مجلس ندهد؛ لذا مقاومتش در برابر بعضی از نمایندگان که تندتر برخورد میکنند، ممکن است که در این مقطع به نفع جریان اصلاحطلب تمام شود؛ ولی این دلیل نمیشود که بگوییم آقای لاریجانی به سمت اصلاحطلبان غش کرده است. وی همان مقداری که در برابر پایداریها اغماض کرده، در مورد اصلاحطلبان مجلس هم این اغماض را به خرج داده است.
در "فراکسیون رهروان" که زیرمجموعه آقای لاریجانی است؛ شما مشاهده میکنید که آقای تاجگردون از اصلاحطلبان و آقای باهنر از اصولگرایان حضور دارند. خود این مسئله اغماض آقای لاریجانی در برابر دو جناح سیاسی را نشان میدهد. آقای لاریجانی میخواهد با این کار، اکثزیت مجلس را داشته باشد؛ به همین دلیل باید طوری موضعگیری کند که یک اکثریتی وی را به عنوان محور بپذیرد.
تقابل دو جریان
عضو حزب مؤتلفه اسلامی در پاسخ به سؤالی مبنی بر چرایی تقابل دولت و مجلس، تأکید کرد: هویت مجلس از هویت دولت مجزاست؛ یعنی مردم مجلس را برای هدایت و نظارت بر دولت و رئیسجمهور را برای اداره کشور انتخاب میکنند. اشتباهی که معمولا در فعالیتهای سیاسی رخ میدهد این است که دولتها تلاش میکنند، مجلس را دولتی کرده تا بتوانند راحتتر کار کنند؛ مجلسها هم طبیعتا وظیفهای به عهده دارند که اگر نخواهند انجام دهند، تبدیل به "وکیلالدوله" میشوند.
لذا همیشه رقابتی بین مجلس و دولت وجود داشته است. تداوم این راه برای کشور خیلی خطرناک است که نمایندگان متأثر از قدرت و ثروت، به این مقام برسند و دولتها هم به وکیلالدولهسازی آلوده شوند، باید در اصلاح قانون اساسی این مشکل در آینده حل شود.
نفوذ دولت برای رساندن نمایندگانش به مجلس، از دولت آقای "هاشمی" و حزب "کارگزاران" شروع شد که توانستند باهمین روش در جریان انتخابات مجلس پنجم، 90 نماینده را وارد مجلس کنند.
مسئله دیگر وجود یک جریان کاملا مخالف دولت در درون مجلس بوده که بیشتر، آنها درصدد سؤال از دولت هستند. در واقع این جریان فعال یا پیشفعالی که در مجلس وجود دارد، دقیقا در مقابل جریانی است که در کنار و حاشیه دولت حضور داشته و سعی در فشار آوردن به آقای روحانی را دارد تا بتواند دولت را از حالت اعتدال خارج کرده و به سمت اصلاحطلبی بکشاند.
در یک نگاه کلی مدیریتی، وجود این جریان مخالف دولت در مجلس، برای اینکه بتواند با سؤال و استیضاح وزرا، فشار جریان حاشیهای دولت را خنثی کند، لازم است.
مانیفستی از روی تحلیلهای نادرست
ترقی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا دولت یازدهم، انرژی و هزینه زیادی را برای حل مسأله هستهای گذاشته است، ابراز داشت: این موضوع برمیگردد به مانیفست دولت که مبتنی بر تفکرات آقای "سریعالقلم" است. آقای سریعالقلم به عنوان فردی که سالها در "مرکز مطالعات استراتژیک" با آقای روحانی کار کرده، تفکرش بر این مبنا استوار است که پیشرفت کشور بدون تعامل با جهان امکانپذیر نیست. کتابها و مقالاتی که وی نوشته است، عمدتا حول این تئوری است که ما تا مشکلمان را با دنیا حل نکنیم، نمیتوانیم پیشرفت کنیم.
بر همین اساس مانیفست دولت آقای روحانی بر این مبناست که ما برای پیشرفت و توسعه کشور، اول باید مشکلمان را با دنیا و در رأس آن کشورهای 1+5 رفع کنیم؛ لذا تا در مذاکرات با این کشورها به توافق نرسیم، هیچکدام ازمشکلات اقتصادی کشور، قابل حل شدن نیست.
بر اساس این مانیفست غیرواقعی که مبتنی بر تحلیل نادرست از شرایط کشور است، دولت عزم و انرژی خود را بر روی حل مسئله هستهای گذاشته است. در طی این مدت شاید بیش از 8 ماه، دولت به هیچ چیز دیگری جز حل مسئله هستهای فکر نکرده ولی با طرح اقتصاد مقاومتی از سوی "رهبر معظم انقلاب"، به مرور دولت به جای تکیه صرف بر مذاکره هستهای به عنوان تنها راه حل مشکلات کشور، گزینه دیگری را هم مدنظر داشته است. یک گزینهای شدن در حل مشکلات کشور مثل وابستگی به نفت میباشد که اقتصاد کشور را آسیبپذیر کرده است.
بیشتر اقتصاددانان دولت بر اساس تئوری آقای سریعالقلم فکر میکنند اما کم کم به این نتیجه رسیدهاند که ما در قبال تعلیقی که یک سال است پذیرفتهایم، به جز آزاد شدن 4 تا 5 میلیارد دلار از داراییهای بلوکه شدهمان، آن هم با هزار مشکل، چه چیزی نصیبمان شده است؟
در حقیقت چیزی نصیب ما نشده است؛ تازه یک چیزی هم اضافه از ما گرفتهاند و خب اگر قرار باشد به اتکای آنها مشکلمان را حل کنیم، اصلا امکانپذیر نیست. تکیه بر ظرفیتهای داخلی و قطع وابستگی بودجه به نفت، تنها راه حل نجات کشور است.
*گفتگو: حسام رضایی
انتهای پیام/