جایگاه زن در دنیای مدرن به گونهای تعریف شده است که وی را یک موجود سطحی و منحصر در ظواهر تلقی میکند. حمایت از هرآنچه به حقوق زنان نسبت داده میشود و در کنار آن تحمیل خواستههای سرمایهداران در قالب مطالبات ایشان بزرگترین و مهمترین شیوه سرمایهداری برای پیشبرد گفتمان خود است. روشهای موجود در شش ماهیت کلی خلاصه میشوند.
زنان راحتتر شهره میشوند
یکی از اصول پر رنگ تفکر سرمایهداری تلاش برای بالا بردن فرهنگ شهرگی است در این فرهنگ آنچه ارزش پیدا میکند حقیقت عریان است و نه حقیقت وجودی انسان که در لایههای متعددی از هزار توی اندیشه پنهان شده است. در شهرگی اصالت به ظاهر است و اگر مفهومی هر چقدر هم که بالا باشد باز هم اگر برون داد آن با پیچیدگی همراه باشد و اصل راحتطلبی بشر هزاره سوم را نقض کند مشهور نخواهد شد.
زنان هم دارای بعد انسانیت و اندیشه هستند اما دنیای مدرن بشدت اصرار دارد تا بعد اندیشهای زن فراموش شود و تمرکز بر بعد ظاهر وی را در دستور قرار میدهد.در این جهت هدف از حضور زن در دانشگاه، محل کار و دیگر عرصههای همنشینی با مردان تقویت بعد اندیشهای وی نیست بلکه قرار است تا بیشتر دیده شود و مطابق با فطرش خود را بیشتر شایسته دیده شدن نماید. اما غافل از اینکه دیده شدن ظاهر او به قیمت فراموشی کامل بعد اندیشهای وی منجر خواهد شد.
پوشش رسانهای گسترده برنامههایی چون "دختر شایسته" در تلاش است تا زن ایدهآل را زن شهره معرفی کند و از این طریق اصالت را از زیبایی اندیشه به زیبایی ظاهری تقلیل دهد. این موضوع سبب میشود تا تفسیر جدیدی از ماموریت زن در چارچوب خلقت ایجاد شود تا جایی که پایبند بودن وی به خانواده و وفاداری به همسر و اصول اخلاقی را عاملی برای تحجر و عقب افتادگی معرفی میکند و بی قیدی جنسی و تمرکز بر مصرف را نشانه بارز مدرن بودن زن برمیشمارد.
از آنجایی که تمدن مدرن از بعد اندیشهای چیزی برای ارائه به بشریت ندارد لذا تلاش میکند تا به اصالت دادن به ظاهر و فرهنگ مدگرایی از غفلت عمومی حداکثر استفاده ممکن را ببرد. روحیه تنوع طلب زن و تحریک آن با مفهوم مد چرخهای اقتصاد کلان را به حرکت در میآورد و جریان سرمایه را به سمت طبقه حاکم میکشد.
شاید وصله زدن یک شلوار پاره، تعمیر رادیو و لوازم برقی منزل، رفو کردن فرش و چند دهه استفاده از یک ابزار قدیمی یک مفهوم ناآشنا برای دنیای مدرن باشد چرا که روحیه مدطلبی به تمام عرصههای زندگی انسان مدرن رخنه کرده است و زن بعنوان محور خانواده دریچه ورود غرب به دنیای مد زده است.
جذب ترحم و تخریب گفتمان رغیب
یکی از بزرگترین روشهای تخریب گفتمانهای رقیب استفاده از ماهیت عاطفی زن برای تخریب ایدئولوژیک است. هر جا که قرار است با قانونی مقابله شود و یا اصول زیر سوال برود و یا افکار عمومی بر علیه گروه، سازمان و یا کشوری تحریک شود سریعا زنان در راس اخبار رسانهها قرار بگیرند و یا بالعکس تلاش میکنند با زیرسوال بردن شیوه خرد و ماهیت افکار و پوشش حریف گفتمان وی را تخریب نمایند. سرمایهداری رمز جاودانگی و بقای خود را در گسترش جهانبینی و شیوه نگرش خود به هستی میداند و هر آنچه که با نگرش غربی منطبق نباشد را در معرض تخریب قرار میدهد.
زنان در اغلب انقلابهای لیبرالی جهان نقش ویژه جذب ترحم را به خوبی ایفا کرده اند چنانکه با کشته سازی و نشان دادن زنان در لباس تلاش میشود تا این مفهوم را القا کند که شیوه نگرشی که با موجود لطیفی چون زن اینگونه برخورد میکند قطعا دارای افکار انسانی نیست.
در یک نمونه بارز در چند سال گذشته و به منظور تخریب چهره جمهوری اسلامی بارها و بارها از چهره زنان سواستفاده شده است. استفاده از داستان مشکوک کشته شدن ندا آقاسلطان در جریان فتنه 88 تا ماجرای اعدام شهلا جاهد و ریحانه جباری و نسرین ستوده. در همه موارد فوق تحقیقات فراوانی از جانب نهادهای مسئول تشکیل شد و مطابق با قوانین با مجرمان برخورد شد اما غرب تلاش میکرد تا با سازماندهی ملی و بینالمللی نظام را برای ادول از خطوط قرمز خود تحت فشار قرار دهد. اگر نظام مطابق با قانون عمل نمیکرد زمینه عطف به ما سبق جرائم بعدی را فراهم مینمود و با اجرای قانون شیون نهادهای بینالمللی برای زیرسوال بردن مشروعیت نظام در دستور کار قرار میگرفت.
چهره گریان زنان در دادگاه بدون شرح اصل ماجرا شیوه مناسب و ترحم برانگیزی برای مقابله با ماهیت دینی و قوانین اصولی نظامهای سیاسی مستقلی چون جمهوری اسلامی است.
سرکشی ناشی از قرار گرفتن در محیط متناقض
غرب تلاش میکند تا به زنان القا کند که شما بیش از مردان نیازمند آزادی هستید اما آنچه که آزادی زن را محقق میکند را روز به روز از وی دور میکند. نیاز اصلی دوست داشتن و دوست داشته شدن در میان بانوان پررنگ تر از آقایان است و دنیای مدرن با متوقع کردن دو طرف و ایجاد موانع کذایی در امر ساده ازدواج این نیاز فطری انسان را به نفع اباحهگری و فرهنگ مبتذل کانالیزه میکند. زنان در واقع فکر میکنند که با بالا بردن سطح خواستههای خود سهم بیشتری از خوشبختی را بدست میآورند اما در واقع آنچه بدست میآید سهم بیشتری از حسرت خوشبخت شدن است.
از سوی دیگر زیبایی ظاهری زن که خصوصیت فطری وی برای تقویت چارچوب خانواده است در جایی بروز و ظهور مییابد که چیزی به جز بحران عاطفی را برای وی و سایر افراد به ارمغان نمیآورد. به زنان اینگونه القا میشود که زیبایی وی چارچوب هنجارهای حاکمیتی را بهخطر میاندازد و به همین سبب است که ادیان الهی مانند اسلام با جلوه گری او مخالف است اما این تفکر باعث میشود تا زیبایی زن عاملی برای سو استفاده عاطفی مدام از وی و نگاه ابزاری به موجودیت جنس مونث شود.
زنان هم مانند مردان نیازمند رفاه متناسب با خصوصیات ذاتی خود هستند لذا تلاش میکند تا این رفاه را در محیط تنگنای شهری و غیر متناسب با سنت بدست بیاورند اما چون چارچوب معماری نوین ارزشی برای رفاه همراه با توجه به عفت زن قائل نیست لذا تناقض حاصل موجب کلافگی زن و در نهایت سرکشی او در قبال چارچوب فکری و سنتی خود میشود. همه زنان بالفطره عفیف هستند اما هیچ تناسب میان سبک زندگی مدرن و عفاف خود نمی بینند و چون تغییر در این شیوه زیست غیرممکن میبینند تلاش میکنند تا خود را با مدرنیسم هماهنگ کنند و این هماهنگی محصولی چون اضطراب و سرخوردگی ندارد اما چارهای هم وجود ندارد.
تناقض ساختاری بزرگترین چالش زنان دنیای مدرن است چرا که نمیتوانند میان ماموریت فطری خود و آنچه در بیرون برای یک زن ایده آل از جانب تفکر سرمایهداری تعریف شده است نسبتی برقرار کند و لاجرم مجبور است تا دوگانگی حاصل از بیفکری و بیبرنامگی جریان رقیب سرمایهداری را به نفع سرمایهداری واگذار کند.
منبع: فردا نیوز