به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،حضرت آیت الله خامنه ای صبح دوشنبه در خجسته عید سعید غدیر در دیدار
با هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم، «نصب امیرمؤمنان به امامت» و «توجه و
پرداختن اسلام به سیاست و حکومت» را دو مفهوم اساسی واقعه غدیر خم خواندند
و با تأکید بر ضرورت حیاتی اتحاد و همبستگی مسلمانان افزودند: هرکسی و هر
اقدامی که موجب تحریک احساسات طرف مقابل و اختلاف شیعه و سنی شود، به
«امریکا، انگلیس خبیث و صهیونیزم» یعنی بوجود آورندگان جریان جاهل، متحجر و
وابسته تکفیری کمک می کند.ایشان تاکید کردند ، غدیر منطق روشن اسلام در نفی سکولاریسم است .
رییس جمهور نیز شب گذشته با مردم در گفت و گوی زنده تلویزیونی صحبت کرد و از حل شدن مسئله هسته ای گفت و تاکید کرد :
امروز ۱+۵ موضوع هستهای ایران را به رسمیت میشناسد
امروز ۱+۵ موضوع هستهای ایران را به رسمیت میشناسد
امروز 5+1 مساله هسته ای ایران را به رسمیت می شناسد تورم و رفتار سیاسیون هم بخش دیگری از سخنان رییس جمهور را به خود اختصاص داد . اما از آنجایی که این گفت و گو در ساعات پایانی شب انجام شد که بیشتر روزنامه ها کار صفحه بندی را به پایان رساندند ، تنها معدودی از آنها ( بیشتر روزنامه های هوادار دولت )به صحبتهای رییس جمهور پرداختند .
روزنامه
جام جم نیز به کاهش ادامه دار قیمت نفت پرداخت و
«معمای کاهش قیمت نفت » را به عنوان بزرگترین فونت صفحه اول تیتر کرد. این روزنامه نقش عربستان و عوامل سیاسی و اقتصادی را در پایین آمدن قیمت طلای سیاه موثر دانسته است .
اما با توجه به نزدیک شدن به دور جدید مذاکرات هسته ای بخش قابل توجهی از روزنامه های امروز سرمقاله خود را پرونده هسته ای کشورمان اختصاص دادند .«نقطه تعيين کننده مذاکرات هسته ای»
رسالت در این باره نوشت : ... مذاکرات پیش رو در وین به صورت همزمان "نقطه تعیین کننده" و " نقطه آشکار ساز" در رسیدن به توافق نهایی هسته ای میان ایران و اعضای 1+5 محسوب می شود. به عبارت بهتر، با توجه به زمان اندک باقی مانده تا پایان ضرب الاجل دوم تعیین شده پس از اقدام مشترک( امضای توافقنامه ژنو) ، عدم پیشرفت ملموس در مذاکرات اخیر به معنای عدم امضای توافق نهایی تا سوم آذر ماه ( زمان پایانی ضرب الاجل دوم ) محسوب می شود. از این رو مذاکرات اخیر از اهمیت قابل توجهی در معادله چندمجهولی مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 محسوب می شود. غرب تا کنون دو فرصت مهم را جهت اتخاذ "تصمیم واقعی" در راستای رسیدن به توافق نهایی از دست داده است. یکی از این فرصتها در جریان مذاکرات وین 6 و دیگری در جریان مذاکرات نیویورک از دست رفت.
... جمهوری اسلامی ایران مواضع خود در خصوص نقاط اختلافی را به صورت واضح و مشخص برای طرف مقابل تشریح کرده و به قول آقای دکتر روحانی رئیس جمهور کشورمان همه تعدیلهای لازم را پای میز مذاکره صورت داده است. بر این اساس در موضوع نیازهای اساسی و بحث ظرفیت غنی سازی، مسئله نیروگاه اراک و فردو، تحقیقات هسته ای ، نحوه برداشته شدن تحریمها و روال عادی سازی پرونده هسته ای ایران و .....شاهد اتخاذ مواضعی شفاف و گویا از سوی تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان بوده ایم.در جریان مذاکرات هسته ای وین و نیویورک ، کاخ سفید و سه کشور اروپایی هنوز به درک صحیح و شفافی از میزان نیازهای اساسی ایران در حوزه غنی سازی دست نیافته اند.این در حالیاست که اساسا منبع و مرجع تشخیص نیازهای اساسی جمهوری اسلامی ایران در حوزه غنی سازی بر عهده خود کشورمان است. بر این مبنا،واشنگتن و تروییکای اروپایی اساسا قدرت محاسبه و تشخیص نیازهای عملی و اساسی ایران در این حوزه را ندارند....
این قاعده در خصوص رفع تحریمها و پروسه زمانی مترتب بر آن نیز صادق است. تحریمهای یکجانبه و چند جانبه ظالمانه اعمال شده علیه جمهوری اسلامی ایران باید به محض انعقاد توافق نهایی میان طرفین برداشته شود. در صورت امضای توافقنامه نهایی، دیگر اساسا رفع گام به گام و تدریجی تحریمها معنا و مفهومی نخواهد داشت. توافقنامه موقت ژنو نشان داد که طرح گام به گام نمی تواند موفق باشد چرا که ایران این آمادگی را دارد که تمام تعهدات خود را به صورت دفعی و یکجا انجام دهد.ایران از طرف مقابل انتظار دارد به تبع اقدام ایران تحریمهای یکجانبه و چندجانبه را به طور کامل ملغی کند.در این خصوص بهانه جویی طرف مقابل در خصوص امکان ناپذیر بودن از بین بردن تحریمهای شورای امنیت بهانه ای بیش نیست!
-شاید تنها تمییز دهنده مذاکرات هسته ای اخیر در نیویورک با دیگر ادوار مذاکرات، طرح و ارائه طرح های ابتکاری و جایگزین برای رسیدن طرفین به توافق نهایی باشد. بدیهی است که در این طرح های ابتکاری لازم است خطوط قرمز هسته ای کشورمان به طور کامل حفظ شود.
در این خصوص طرح پیشنهاداتی مضحکانه در قالب راهکارهای ابتکاری به هیچ عنوان قابل قبول نخواهد بود. یکی از این طرح ها مربوط به طرح واشنگتن مبنی بر حذف اتصالات میانی سانتریفیوژهای کشورمان بوده است. بدیهی است که جمهوری اسلامی ایران زیر بار تبدیل شدن برنامه هسته ای خود به یک برنامه تزئینی و صوری نخواهد رفت ...
منطق کلی ایران در مذاکرات هسته ای "رسیدن به توافق به هر قیمت ممکن" نیست! در این میان "رسیدن به توافق خوب" ، به معنای رسیدن به توافقی جامع که حقوق حقه هسته ای ایران در آن به طور کامل رعایت شود موضوعیت دارد. اگرچه مقامات آمریکایی در این میان دست به نوعی سرقت راهبردی زده و در ظاهر کلام خود " عدم توافق" را از " توافق بد" بهتر دانسته اند، اما در حقیقت این مسئله مبنای راهبردی کشورمان در مذاکرات محسوب می شود.... نکته پایانی اینکه تبدیل شدن مذاکرات هسته ای میان ایران و اعضای 1+5 به مذاکرات دوجانبه میان ایران و ایالات متحده آمریکا نشان دهنده انفعال دیگر اعضای 1+5 در مقابل کاخ سفید است. این انفعال به صورت ذاتی بازدارنده است.ضمن آنکه دستگاه دیپلماسی کشورمان نیز نباید اجازه دهد مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 به مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا تبدیل شود. بدیهی است که در صورت عدم به نتیجه رسیدن مذاکرات، نظام بین الملل و افکار عمومی جهان مسئولیت این اقدام را متوجه آمریکا نخواهد دانست. در این میان تروئیکای اروپایی و چین و روسیه نیز مسئول خواهند بود. " بازی در زمین آمریکا" و " انفعال در مقابل آمریکا" هر دو باید در مدت زمان باقیمانده به خط قرمز دیگر اعضای 1+5 تبدیل و در مقابل،" پروژه مهار آمریکا" جایگزین آنها شود. در غیر این صورت احتمال رسیدن طرفین به توافق نهایی هسته ای کاهش یافته و دور باطلی که در خصوص اختلافات و به عبارت بهتر، بهانه های باقی مانده در خصوص پرونده هسته ای کشورمان به وجود آمده است ادامه خواهد یافت.
«دورنمای مذاکرات وين»یادداشت روز
خراسان نیز هسته ای بود ، این روزنامه می نویسد : ...تنها 40 روز تا پایان مهلت توافق ژنو مانده و واقعیت این است که اگر قرار است در 3 آذر پای توافق نهایی امضا شود، که بعید به نظر میرسد و بیان دلایلش در این مجال نمیگنجد، در مذاکراتی مانند آن چه امروز و فردا در وین رخ میدهد، باید توافقات جدی درباره نقاط باقی مانده اختلافی انجام شود. اما آیا انجام میشود؟ به این سوال با اطلاعاتی که دوطرف داده اند نمیتوان به صراحت پاسخ گفت. چه این که دو طرف درباره توافقهای نیویورک چیزی نمیگویند هرچند پس از مذاکرات در این شهر، وزیرخارجه روسیه صراحتا گفته بود که دوطرف تا 95 درصد به توافق رسیده اند اما شرایط به گونهای است که به نظر میرسد امروز در نشستهای تخصصی و فردا در نشست سیاسی ظریف و کری قرار است دو طرف برای 40 روز باقی مانده یکدیگر را ارزیابی کنند نه این که به نتیجه قطعی برسند. ارزیابی از تصمیم هایی که باید بگیرند تا اگر قرار است توافقی انجام شود، از حالا تا 40 روز دیگر مقدماتش فراهم شود. در این میان رخدادهایی هست که نمیتوان آنها را کنار گذاشت و تنها به موضوعات اختلافی (ادامه غنی سازی و لغو تحریم ها) فکر کرد. آمریکاییها به یکی از این تحولات بیشتر وابسته اند.
آنها حدود20 روز دیگر یک انتخابات مهم در کنگره دارند. اوباما از دیدگاه فعالان سیاسی این کشور و حتی برخی دموکرات ها، یک شکست خورده در حوزه سیاست خارجی این کشور تلقی میشود و تنها حوزهای که میتواند ورق را برای او و هم حزبیهای دموکراتش برگرداند، همین مذاکرات هستهای است. چه این که ائتلاف ضد داعشی که تشکیل داده تا کنون نتیجهای نداشته و عملا افکار عمومی شاهد هستند که داعش پیشروی میکند. از این منظر اگر قرار باشد تحولی پای صندوقهای رای به کار آنها بیاید نتایج همین مذاکرات است که در فاصله 3 هفته تا انتخابات کنگره انجام میشود اما این همه ماجرا نیست.
درست است که از همین حالا تحلیلهای معتبر آمریکایی شکست حزب حاکم و روی کار آمدن جمهوری خواهان، به خصوص در سنا، را پیش بینی میکنند ولی واقعیت این است که تعداد این کرسیهای مورد اختلاف به اندازه 6-7 کرسی است که گرچه مهم و حیاتی است ولی ممکن است پای صندوقها اتفاقات دیگری رخ بدهد که به نفع دموکراتها و اوباما باشد و از این دیدگاه برای آمریکاییها منطقی نیست که با خبرهایی که از مذاکرات میرسد و تحلیلهای پشت سرآن، روندی که برای تبلیغات انتخاباتی دارند را برهم بزنند و عملا به پیش بینی هایی که از شکست شان میشود جامه عمل بپوشانند. چه این که بر فرض محال هر توافقی انجام شود تفسیرهای مخالفان به اوباما اجازه نخواهد داد تا از آن به سود خودش استفاده کند. از این منظر در این مذاکرات 2 روزه نمیتوان انتظار یک نتیجه مهم داشت. البته نتیجه مهمی که آمریکاییها گرفته اند و اوباما و کری در ماههای اخیر مدام آن را تکرار میکنند این ادعا است که «برای اولین بار» برنامه هستهای ایران را به عقب رانده اند و شاید فعلا برای آنها صلاح این باشد که همین شعار را برای تبلیغات تکرار کنند تا این که سکوت فعلی که درباره مذاکرات ایجاد شده است را برهم زنند و لاجرم تحلیلهای مخالفان و موافقان آغاز شود. نکته دومی که مذاکرات امروز و فردا را تحت تاثیر قرار داده است، آژانس و مذاکرات این نهاد با ایران است. آنها در تازه ترین گزارش خود از پیشرفت اندک گلایه کرده اند و حتی یک ماه پیش گفته اند در طرحی که مدنظر دارند ممکن است یکسال طول بکشد تا وظایفی که بر عهده آن هاست را به طور کامل درباره ایران انجام دهند. آژانس هنوز درباره چالش برانگیزترین سوالاتش که همان مطالعات ادعایی است، بازهم ادعاهای تکراری قبلی خود را تکرار میکند و با سابقهای که آژانس دارد دورنمای بستن این پرونده در این نهاد تاریک است. خلاصه این که به نظر میرسد امروز و فردا نشستهای وین از یک بابت مهم خواهد بود و آن هم این که این دورنما را به دوطرف خواهد داد که آیا میتوانند برای 40 روز آینده به یک توافق قطعی فکر کنند یا نه؟
« امیدها به وین7 »
روزنامه آرمان هم از مذاکرات غافل نشده و در این باره نوشته است : تلاشهای
دیپلماتیک درحال شدت گرفتن است تا مذاکرات هستهای متوقفشده دوباره به جریان
افتاده و به اهداف تعیینشده نائل آید. از یکسو مذاکرات ایران و آژانس در چند روز
گذشته حاوی توافقاتی بود که امید میرود بهزودی نتایج آن بهطور مثبت اعلام شود.
از سوی دیگر ایران و آمریکا در پی مشورتهای قبلی در سطح وزیر امورخارجه ظرف دو
روز آینده با یکدیگر به آخرین رایزنیها میپردازند تا هرگونه امکان دستیابی به
توافق و رفع اختلافات و فاصلهها را آزمایش کنند. از سوی دیگر خانم اشتون با دکتر
ظریف به گفتوگوی مفصلی خواهد نشست تا جمعبندی نظرت گروه 1+5 را با همتای ایرانی
خود به شراکت بگذارد و دکتر ظریف هم خانم اشتون را در جریان آخرین مواضع مقامات ایرانی
قرار دهد. همه این تلاشها صورت میگیرد تا طرفهای قضیه، اطمینان حاصل کنند که
قبل از مهلت سوم آذر همه شانسها را مورد امتحان قرار دادهاند و هیچ فرصتی حتی
کوچک را نادیده نگرفتهاند. آمریکاییها بعد از سوم آذر دارای تنگناهایی هستند که
مهمترین آن انتخابات میاندورهای مجلس نمایندگان است که در آن ناخودآگاه فضای سیاسی
آمریکا نسبت به ایران تندتر میشود. جمهوریخواهان در قالب تندروهای مجلس نمایندگان
قصد دارند از سیاستهای دولت اوباما انتفاد کرده و برای جلب صاحبان آرا به توافقات
هستهای آمریکا با ایران حمله نمایند. دولت آمریکا و دموکراتها نیز یا باید به
کسب نتایج به توافقات هستهای با ایران استناد کنند یا خود همداستان با تندروها
شده و از اینکه توافقات با ایران منطبق با منافع ملی آمریکا نبوده لذا آن را عملی
نساختهاند، تاکید کنند تا بدین ترتیب در میدان مبارزه انتخاباتی در مقابل جمهوریخواهان
از نظر سیاسی کم نیاورند. این تضاد طبیعتا ایران را دلخور ساخته و دو کشور بهطور
طبیعی حداقل برای کوتاهمدت از یکدیگر دور میشوند. دولت آمریکا میداند فرصت
موجود، فرصتی طلایی است که نباید آن را از دست بدهد و اگر به نوعی توافق با ایران
در پرونده هستهای دست یابد، دستاوردی برای پیروزی در انتخابات میاندورهای مجلس
و فرصتی برای منزوی کردن تندروها در صحنه سیاست آمریکا خواهد بود. ولی کمبود زمان
دولت آمریکا را برای دستیابی به این هدف در تنگنای جدی قرار داده است. در همین فضای
پرتنش انتخابات آمریکا، تمدید مذاکرات از سوی دولت اوباما یک عامل منفی محسوب میشود
که اگر مطلوب سیاست این کشور هم باشد، دولت آمریکا ممکن است از آن اجتناب نماید.
اروپاییها هم که همواره در پرونده هستهای ایران نقش دست دوم را بازی مینمایند،
چشم به سیاستهای آمریکا دارند زیرا از نظر امنیت بینالملل به اندازه آمریکا خود
را صاحب اختیار در این پرونده احساس نمینمایند و در عوض به احترام به حقوق بشر
اهمیت بیشتری میدهند. نقش روسیه و چین در پرونده هستهای ایران اما نقش بهخصوصی
است که نمیتواند فعلا چندان فعال باشد لذا سرنوشت پرونده هستهای ایران به تصمیمات
دو کشور آمریکا و ایران وابسته است که لازم مینماید ایران به این نقش خطیر توجه
کافی کرده و از فرصت موجود بهرهبرداری کامل نماید. ایران به موازات پرونده هستهای
از توانایی تاثیرگذاری در پرونده داعش نیز برخوردار است که اکنون به یک بنبست در
خاورمیانه برای آمریکا و ناتو در پرتو سیاستهای متناقض ترکیه تبدیل شده است. ایران
باید بتواند از منظر امنیت ملی و منافع منطقهای خود با موضوع تروریسم داعش فعالتر
برخورد کند و نتایج آن را بهطور غیرمستقیم در پرونده هستهای به کار گیرد. چنانچه
در مذاکرات جاری وین 7، توافقات دو طرف بهخوبی انجام شود، طبیعتا سرآغاز فعالشدن
پرونده هستهای و بهدنبال آن پیشرفت سیاستهای منطقهای ایران و سایر بازیگران در
خاورمیانه خواهد بود. اگر نتوان در این دوره به توافقات لازم دست پیدا کرد، در آن
صورت باید امکان تمدید مذاکرات بعد از سوم آذر را آزمایش نمود و اگرچه با شانس
کمتر، سعی کردنسبت به تمدید آن اقدام شود. اگر چنین شانسی وجود نداشته باشد، قطعا
شرایط برای ایران هم ناسازگار خواهد شد. بنابراین به نتیجه رسیدن مذاکرات در این
دور برای ایران و آمریکا و گروه 1+5 یک الزام است که باید تلاش نمود آن را بهدست
آورد، انشاءا... .در عین حال حرکت جریانهای تکفیری و داعش نیز مورد توجه رسانه هاست .« اين تهديد را به فرصت تبديل كنيد »روزنامه
جمهوری اسلامی در این باره نوشت : نصیحت امام خمینی كه همواره به مسئولین سفارش میكردند از تفرقه بپرهیزند و با توسل به اتحاد و همدلی كارها را به پیش ببرند، یك توصیه معمولی نبود. این نصیحت كه در طول 10 سال رهبری امام، همواره بر زبان ایشان جاری بود، یك برنامه راهبردی بود كه امروز بعد از گذشت 26 سال از رحلت ایشان، اهمیت آن بیش از هر زمان دیگری نمایان شده است.
بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در تشریح چگونگی وضعیت رویاروئی مستكبران با ملتهای تحت ستم، بارها این نكته را مورد تأكید قرار دادند كه این، جنگ میان حق و باطل است كه هرگز پایان نخواهد پذیرفت.
امروز، در صحنه جهان اسلام به ویژه خاورمیانه، بالا گرفتن جنگ میان حق و باطل را عیناً مشاهده میكنیم. این صحنه كاملاً نشان میدهد جبهه كفر با تمام توان و تمام قد در برابر جبهه اسلام قرار گرفته و برای سوزاندن ریشه اسلام از هیچ ترفندی فروگذار نیست. در این صف آرائی، آنچه حساستر و اثرگذارتر است، استفاده ابزاری دشمن از مرتجعترین و جاهلترین قشر مسلمانان به عنوان نمایندگان اسلام واقعی و رویارو قرار دادن آن با اسلام ناب و انقلابی است. اگر جبهه كفر با همان چهره واقعی خود و درحالی كه نقابی بر چهره ندارد به صحنه بیاید و در مقابل اسلام و مسلمانان صفآرائی كند، تكلیف مسلمانان روشن است. كسی در ضرورت ایستادگی در مقابل كفر ذرهای تردید نخواهد كرد و در صحنه شفاف كارزار نیز همه میدانند چه میكنند و با چه هدفی میجنگند. اما امروز صحنه رویاروئی چنان مهآلود و تیره و تار است كه بسیاری افراد در تشخیص حق و باطل دچار اشتباه میشوند و به جای اینكه به روی دشمن شمشیر بكشند، آن را بر فرق دوست فرود میآورند.
هیلاری كلینتون، وزیر خارجه سابق آمریكا در كتابی كه اخیراً با نام "گزینههای دشوار" منتشر كرده، اعترافات جالبی در زمینه غافلگیر شدن آمریكا در برابر بیداری اسلامی و انقلابهای مردمی در جهان عرب دارد و سپس با صراحت اعلام میكند كه برای رهائی از مشكلات و دشواریهای پدید آمده از ناحیه بیداری اسلامی به ایجاد گروه تروریستی داعش متوسل شدیم. وی مینویسد: "با بعضی دوستان توافق كردیم كه به محض اعلام تأسیس داعش، این گروه به رسمیت شناخته شود. توافق شده بود دولت اسلامی عراق و سوریه (داعش) در تاریخ 5/7/2013 (12/4/1392) اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسیس بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آنها را به رسمیت بشناسیم. مصر قلب جهان عرب و اسلام است و ما تلاش داشتیم از طریق اخوان المسلمین و داعش این كشور را تحت كنترل در آورده و تقسیم كنیم و پس از آن به كشورهای حوزه خلیج فارس برویم."
یكماه و نیم قبل نیز یك فعال سیاسی سلفی مصری گفته بود: به همراه "ابوبكر بغدادی" كه اكنون خود را خلیفه مسلمین میداند و سركردگی داعش را برعهده دارد مدتی در زندان گوانتانامو در اختیار آمریكا بوده و ابوبكر بغدادی به صورت كاملاً غیرعادی و مشكوكی از زندان آزاد شده و با كمكهای مالی و تجهیزاتی آمریكا در عراق فعال شد و مدتی به صورت یك عامل نفوذی در میان گروههای تكفیری برای آمریكا جاسوسی میكرد و سرانجام سر از گروه داعش در آورد و اكنون خود را خلیفه مسلمین میداند!
اینها اسناد روشنی هستند كه نشان میدهند آمریكا و سایر قدرتهای غربی با استفاده ابزاری از متحجرترین و جاهلترین افراد مسلمان، اقدام به شعلهور ساختن جنگ میان كشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان كردهاند تا از رهگذر این آتشافروزی به اهداف استعماری خود برسند. غربیها با این ترفند، دولتهای اسلامی را ضعیف میكنند، مسلمانان را به دست خودشان به قتل میرسانند، بیت المال مسلمین را برای خرید سلاح از غرب و ریختن خون مسلمانان هزینه میكنند، زمینه را برای تغییر جغرافیای كشورهای اسلامی فراهم مینمایند، راه را برای چپاول و غارت ثروتهای كشورهای اسلامی توسط استعمارگران هموار میكنند، منطقه را برای رژیم صهیونیستی امن میسازند، فرصت مبارزه را از ملتهای انقلابی میگیرند و در نهایت مانع رشد و بالندگی اسلام ناب میشوند.
اینهمه سود برای كشورهای غربی و اینهمه زیان برای ملتهای مسلمان كه به عبارت روشنتر، تقویت جبهه كفر و تضعیف جبهه اسلام است، فقط با غفلت دولتها و ملتهای مسلمان و مشغول بودن مسلمانان به منازعات داخلی بر سر قدرت و جنبه دنیائی ممكن و میسر میشود. سادهتر و صریحتر اینكه ما مسلمانان با اختلافات داخلی خود به رونق جبهه باطل كمك میكنیم و زمینه را برای تضعیف جبهه حق فراهم میسازیم. این، درست نقطه مقابل توصیه امام خمینی است، توصیهای كه همواره مورد تأكید بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی بود و امروز دوراندیشی آن یگانه دوران برای همه به اثبات رسیده است.
اكنون جناحهای سیاسی داخل كشور، بر سر یك دوراهی سرنوشت ساز قرار دارند كه باید با درایت و هوشیاری یكی از آنها را انتخاب كنند. یك راه، همین است كه میروند و به اندك بهانهای به جان طرف مقابل میافتند و عرصه را به همدیگر تنگ میكنند و مردم را نیز از خودشان و كارائی و درایت و تدبیر خودشان مأیوس میكنند. راه دیگر، تلاش برای پیدا كردن راههای تفاهم و همدلی و كاهش فاصله است، راهی كه با عقل و منطق و تدبیر سازگار و منطبق است و علاوه بر آنكه مصالح كشور و ملت را در بردارد، منافع خود جناحها را نیز تأمین خواهد كرد.
امت اسلامی و از جمله ملت ایران به عنوان بخشی از این امت، اكنون در یكی از حساسترین مقاطع تاریخی خود قرار دارد. جبهه كفر با كمك و همراهی مهرههای منطقهای خود كه در بسیاری از كشورهای اسلامی زمام حكومت را دردست دارند و با استفاده ابزاری از جاهلترین و قشریترین عناصر مسلمان درحال تقویت خود و تهدید كردن اسلام است. تسلط تروریستهای تكفیری بر بخشهائی از عراق و سوریه و لیبی و نفوذ آنها در بسیاری كشورهای دیگر، راه را برای سلطه هرچه بیشتر استعمارگران بر كشورهای اسلامی هموار میكند و لطمههای شدیدی به چهره اسلام وارد خواهد ساخت. ما مسلمانان، حتی اگر برای اسلام هم دل نسوزانیم و فقط به فكر دنیای خودمان باشیم نیز نباید در برابر این خطر بزرگ بیتفاوت بمانیم و نباید اجازه بدهیم اختلافات داخلی در كشورها زمینه را برای عملیتر شدن این تهدید فراهم سازد.
جمهوری اسلامی ایران میتواند با تحكیم وحدت و انسجام داخلی، الگوی خوبی برای سایر كشورها و ملتها باشد. عقلای قوم در ایران باید این مهم را جدی بگیرند و با تلاش و پیگیری، راه را برای تحقق وحدت امت اسلامی كه از آرزوهای همیشگی مصلحان جهان اسلام است هموار سازند و تهدید كنونی را به فرصت تبدیل كنند، این وحدت میتواند شیشه عمر تكفیریها را بشكند، نقشههای شیطانی اربابان آنها را نقش بر آب كند و ملتهای مسلمان را در مسیر بیداری چنان استوار نماید كه بتوانند استقلال و سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین نمایند.
البته وحدت اصولگرایان هم همچنان از موضوعات مورد علاقه روزنامه اصلاح طلب است !«محور اتّحاد؛ عامل اختلاف»روزنامه اصلاح طلب
مردمسالاری به همایش وحدت اصولگرایان پرداخت و نوشت : روز شنبه همایش «همگرایی اصولگرایان» برگزار شد. سخنران ویژه همایش نیز آیتالله مصباحیزدی بود. پیش از او آقای تقوی(مأمور پیگیری وحدت اصولگرایان) تأکید کرد که گزارشهای مربوط به این فعالیتها را به جامعه روحانیت، جامعه مدرّسین و آقای مصباح ارائه خواهد کرد. این سخن مشخّص کرد که با وجود عضویت آقای مصباح در جامعه مدرّسین به دبیری آیتالله یزدی؛ نظراتش در جمعبندی نظرات این نهاد دینیسیاسی جایی ندارد و پیش از این هم آیتالله یزدی نقل کرده بود که خودمحوری آقای مصباح در یازدهمین انتخابات ریاستجمهوری، جامعه مدرّسین را تا مرز انشعاب پیش برد. بنابراین آقای مصباح؛ خود به تنهایی به یک ضلع جدید در مجموعههای مرجع اصولگرا تبدیل میشوند و مشخّص نمیشود که افزودن به این اضلاع چگونه با تاکتیک وحدت و جامعیت همخوانی دارد؟ شخصیتهای نسبتا برجسته اصولگرا که در این نشست حاضر بودند عبارت بودند از آیتالله موحدیکرمانی(دبیر جامعه روحانیت)؛ محمّدنبی حبیبی(دبیر هیئتهای مؤتلفه)؛ حجتالاسلام آقاتهرانی(دبیر جبهه پایداری)؛ حسین فدایی(دبیر جمعیت ایثارگران)؛ علیرضا زاکانی(دبیر جمعیت رهپویان)؛ حجتالاسلام رجبی(عضو برجسته جامعه مدرّسین) و همچنین تنی چند از وزیران و معاونان دولتهای نهم و دهم در کنار دو تن از نامزدهای ناکام اصولگرایان در ریاستجمهوری یازدهم یعنی آقایان حدّادعادل و جلیلی. به جز آقای موحدیکرمانی که در غیاب آیتالله مهدویکنی، دبیری جامعه روحانیت را عهدهدار شدهاند؛ محور اتّحاد جریانهای حاضر را یک چیز تشکیل میدهد: حمایت از احمدینژاد. درواقع باید گفت فصل مشترک این جمع حمایت از ریاستجمهوری احمدینژاد در نهمین یا دهمین دوره ریاستجمهوری و همچنین حمایت از عملکرد کلّی دولتهای نهم و دهم است. هرچند که پس از وقایع مربوط به عزل و سپس نصب دوباره آقای مصلحی(وزیر وقت اطّلاعات) برخی از این احزاب با تبیین گروهی تحت عنوان «جریان انحرافی» تلاش کردند راه پیشین خود را از دکتر احمدینژاد جدا کنند و ساز دیگری بنوازند. جالب اینکه غایب بزرگ این همایش نیز کسی نبود جز دکتر احمدینژاد که خود روزی محور اتّحاد همگی این جریانها بوده و این غیبت نشانگر وجود اختلافات سابق این جریانها با آقای احمدینژاد است. با این حال این همایش، غایبان دیگری نیز داشت که شاید مهمترین آنان؛ محمدباقر قالیباف؛ دیگر نامزد ناکام اصولگرایان و شاید مهمترین نامزد آنان در ریاستجمهوری یازدهم بود که شخصاً و بدون تعلّق خاطر حزبی؛ جریان اصولگرایان عملگرا را نمایندگی میکند. نکته دیگر اینکه به جز اعضای هیاتهای مؤتلفه و جامعه روحانیت که مدّتی است تصمیم گرفتهاند به هر قیمتی توافق و ائتلافی میان جریانهای اصولگرا رقم بزنند؛ دیگر جریانها و شخصیتهای برجسته محافظهکار همچون آقای باهنر(دبیر جبهه پیروان خطّ امام و رهبری)، علی لاریجانی و علی اکبر ولایتی در این همایش حضور نداشتند. این مسئله ناشی از همان محور اتّحاد یعنی دولتهای احمدینژاد است. زیرا این افراد از ابتدای تشکیل دولت اصولگرا در سال 1384 انتقادات اصلی و مهمّی به سیاستهای کلّی آن در عرصههای اقتصادی و دیپلماتیک و حتّی سیاست داخلی داشته و در مواردی به تقابل صریح با احمدینژاد و حامیانش رسیدند. با این حال اصلاحطلبان و اعتدالگرایان باید به استقبال این وحدت بروند. زیرا وحدت جریانهای حامی دولتهای نهم و دهم این فرصت را به منتقدان این دولتها میدهد که هم بتوانند ائتلاف بهتر و منطقیتری در مقابل آن ایجاد کنند و هم اینکه با یادآوری و بازخوانی اشتباهات و بحرانهای این دولتها در عرصههای مختلف به خصوص اقتصاد و سیاست خارجی، مانع از فراموشی این مسائل از سوی مردم شوند و اصولگرایانِ همگرا را وادار به پاسخگویی در قبال حمایتشان از دولت سابق کنند تا نتوانند از گذشت زمان برای بازگشت دوباره به قدرت استفاده کنند. گویا فعلاً این جریان به این نتیجه رسیده که «هر وحدتی بهتر از عدم وحدت است!» امّا زمان ثابت خواهد کرد که چه چیزی از این وحدت عاید آنان خواهد شد.
«پيام غيرمستقيم و
جدی نزديكان لاريجاني به اصولگرايان تندرو»
روزنامه اصلاحطلب
اعتماد هم به موضوع وحدت اصولگرایان پرداخته و از جمله در باره «پيام
غيرمستقيم و جدی نزديكان لاريجاني به اصولگرايان تندرو» سعی در القای این مطلب دارد که بخشی از اطرافیان لاریجانی به دنبال اتحاد با اصلاح طلبان معتدل هستند در این روزنامه می خوانیم : كاظم جلالي نخستين
پيام هاي غيرمستقيم را براي پروژه جديد وحدت اصولگرايان ارسال كرد: «اگر يك
مكانيزم وحدت درست نشود، صد ليست در مي آيد و يك شكست ديگري مي شود.» اين پيام يكي
از نزديك ترين چهره هاي سياسي به علي لاريجاني و رييس فراكسيون اكثريت مجلس است.
پيام غيرمستقيم
جلالي با آنچه محمدرضا باهنر، يك هفته پيش از آن درباره اتحاد اصولگرايان به
«اعتماد» گفته بود كاملامتفاوت است. دو چهره يي كه اگر علي لاريجاني را كنار
بگذاريم، اصلي ترين بازيگران طيف اكثريت مجلس هستند. بازيگراني كه يكي از آنها
هنوز از طيف اقليت و جريان نزديك به جبهه پايداري گلايه هاي جدي دارد و ديگري
تاكيد مي كند كه در پي وحدت با آنها است.
در حالي كه تاكيد
محمدرضا باهنر بر عدم وحدت با اصلاح طلبان معتدل و رفتن به سمت اصولگرايان طيف
اقليت است، كاظم جلالي در جلسه شوراي عمومي اتحاديه هاي انجمن هاي اسلامي
دانشجويان مستقل كه با فاصله زماني اندكي پس از مجلس اتحاد اصولگرايان برگزار شد،
گفته است كه «آن چيزي كه من مي فهمم اين است كه در داخل اصولگرايي يك سري تنگ نظري
ها وجود دارد كه بايد تكليف شان مشخص شود. آنها فقط خودشان را اصولگرا مي دانند و
هركسي نقدي كرد ديگر اصولگرا نيست و از دايره اصولگرايي دور مي شود.»
پيش كشيدن دوباره
اين بحث زنده كردن مسائلي است كه سه سال پيش باعث شد خروجي پروژه وحدت اصولگرايان
چيزي جز 13 ليست متفاوت انتخاباتي براي مجلس دهم نباشد. مسائلي كه دامنه آن به
انتخابات رياست جمهوري هم كشيده شد.
حالاسخنان اخير
كاظم جلالي وقتي در كنار ديگر تحولات و اظهارنظرهاي موجود در اردوگاه اصولگرايي
قرار مي گيرد، معنايي بيشتر از يك اظهارنظر معمولي مي دهد. خصوصا آنكه كاظم جلالي
شايد نزديك ترين چهره پارلماني به رييس مجلس باشد و جايگاه او به عنوان رييس مركز
پژوهش هاي مجلس و همين طور رييس فراكسيون رهروان كه هواداران علي لاريجاني هستند
هم تاحدودي نشات گرفته از همين نزديكي است.
از زاويه يي ديگر
او به مانند محمدرضا باهنر از جمله نيروهاي موثر در رايزني ها و لابي گري هاي
داخلي بهارستان است. دو لابي كه به نظر مي رسد ديگر چندان هم با يكديگر همسو
نيستند. به جز بحث اتحاد با جريان هايي نظير جبهه پايداري و فراكسيون اقليت مجلس،
كاظم جلالي حداقل در سخنانش نشان داده كه در دو موضوع ديگر هم نظري متفاوت از نظر
افرادي چون محمدرضا باهنر داشته است: استيضاح وزير علوم و همكاري با اصلاح طلبان.
محمدرضا باهنر صراحتا گفته كه به استيضاح وزير علوم راي مثبت داده و اگر مي خواسته
مي توانست جلوي بركناري فرجي دانا را بگيرد. او همچنين همكاري با اصلاح طلبان
معتدل را در قالب يك ائتلاف انتخاباتي رد كرده است. اما در مقابل كاظم جلالي در
سخنان اخير خود گفته كه از راي استيضاح وزير علوم دفاع نمي كند و در قسمت ديگري از
سخنان خود يكي از كارويژه هاي فراكسيون رهروان را حتي جذب چهره هاي اصلاح طلب
دانسته و گفته كه «حالااشكال دارد شما حتي اگر كساني رنگ و لعاب اصلاح طلبي هم
دارند، اما اصلاح طلبي شان اصلاح طلبي مبتني بر ارزش هاي ديني است، مثلاآقاي
پزشكيان فردي فوق العاده ارزشي است. زندگي اش را من مطمئنم از خيلي از اصولگرايان
اصولگرايانه تر است. چطوري ما بگوييم نه تو نيستي؟ حالااين يكي از آن نگاه هاي
جاهلي نيست؟ ما براي همين انقلاب نكرديم كه اين طوري همديگر را نگاه كنيم؟».
«آيا اصولگرايان وحدت مي كنند؟»
البته این تنها یادداشت اعتماد درباره وحدت اصولگرایان نبود و این روزنامه در جایی دیگر نوشت :
1- نخستين مانع مطلق
بودن ذهنيت برخي آقايان نسبت به خوب و بد، صالح و فاسد و اصلح و غيراصلح است. اين
مطلق بودن شايد در عرصه نظري يا حتي رفتارهاي فردي مشكلي ايجاد نكند ولي در عرصه
سياست چگونه مي توان با چنين ذهنيتي ديگران را به وحدت فراخواند؟ مگر آنكه ديگران
به تبعيت فراخوانده شوند. روشن است كه چه كساني طرفدار اين ذهنيت هستند و هر گونه
وحدت با اين گروه لزوما به معناي تبعيت از آنان است و نه رسيدن به وحدت زيرا در
مفهوم وحدت، حدي از سازش و تعامل و كوتاه آمدن وجود دارد، چيزي كه در ذهنيت اين
جناح افراطي از اصولگرايان است جايگاهي ندارد.
2- هر گونه وحدتي ميان
اصولگرايان موجب دو قطبي شدن فضا ميان اصلاح طلبان و اصولگرايان خواهد شد و از
آنجا كه بخش جوان آنان يعني طرفداران دولت قبل از اين وحدت اخراج شده اند، امكان
چنداني براي جذب افكار و آراي عمومي به خود را ندارند. در نتيجه دو قطبي شدن موجب
ريزش آراي آنان مي شود. به همين دليل بسياري از نامزدهاي اصولگرا ترجيح خواهند داد
كه از چنين وحدتي تبري جويند و به صورت مستقل وارد انتخابات شوند كه طبعا اين شكاف
موجب كاهش آراي هر دوي آنان شده و به نفع نامزدهاي اصلاح طلب خواهد بود.
3- مهم ترين مشكل
اصولگرايان براي وحدت در انتخابات مجلس، چگونگي موضع گيري آنان در برابر دولت
احمدي نژاد است. بخش مهمي از اصولگرايان علت شكست خود را انتساب به اين دولت و
سكوت در برابر رفتارهاي آنان مي دانند ولي جناح افراطي اصولگرايان هنوز هم خواب
دولت احمدي نژاد را مي بيند و حاضر نيست عليه آنان نقدي جدي به عمل آورد. حداكثر
انتقاد اين گروه به شخص احمدي نژاد و مشايي است در حالي كه خط مشي سياسي او را
كماكان قبول دارند. در شرايطي كه اصولگرايان منصف مي دانند كه ميان خط مشي احمدي
نژاد و شخصيت او نمي توان تفاوتي جدي قايل شد و اعتراض اصلي آنان به شيوه و سياست
هاي او است. اين نكته يي است كه اصلاح طلبان حتما بر آن تاكيد خواهند كرد و خواهان
موضع گيري اصولگرايان درباره دولت و عملكرد احمدي نژاد خواهند شد و مي تواند منشا
اختلاف جديد ميان اصولگرايان شود.
4- مقصر دانستن
اصولگرايان افراطي در شكست هاي جاري از سوي بخش متعادل اصولگرايان، اجازه نمي دهد
كه تا پيش از تسويه حساب درباره اين اتهام، با يكديگر تفاهم و وحدت كنند. در مجموع
بايد گفت كه متاسفانه پروژه وحدت اصولگرايان پيش از تولد و حتي پيش از بسته شدن
نطفه و دميده شدن روح در آن سقط خواهد شد .