"تروجن" روستایی از توابع شهرستان بهشهر، زادگاه 52 همکلاسی شهید دوران دفاع مقدس بوده که اکنون به " شهیدآباد" ملقب شده است، روستایی که باید با وضو در آن گام نهاد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،هشت سال دفاع مقدس پر از روايات و خاطرات از رزمندگاني است كه گاها در بي تفاوتي و يا سهل انگاري از بين رفته اند و بسياري از خاطرات شهداي ما توسط پدران و مادران شان دفن شده و كوچكترين خاطره اي از شهدا در اختيار نيست در صورتي كه بيان رنج  و گنج جنگ و بازخواني دوباره خاطرات، می توانیم زندگي تازه يافته و از اين قفس دنيايي خارج شويم و تولدي دوباره يابيم.
 
هشت سال دفاع مقدس ما تنها در مناطق جنگي جنوب و غرب خلاصه نشده و جاي جاي اين شهر و ديارمان با حضور رزمندگان، شهدا و خانواده هايشان پر از خاطرات است و صفحاتي همچون گنج از جنگ در گوشه گوشه اين سرزمين ما به جا مانده است كه با كمي دقت بايد در جهت بيان خاطرات شهدا  و بازخواني دوباره جنگ كه همچون گنجي در گوشه گوشه اين ديار به جاي مانده است تلاش كنيم تا اين دفاع مقدس و جنگ ناجوانمردانه علیه کشور اسلامی ما و ابعاد و گستردگي آن وايستادگي و تلاش و رشادتهاي رزمندگان و شهداي ما در تاريخچه ذهنمان به فراموشي سپرده نشود.
 
سالها است كه از جنگ تحميلي عراق عليه ايران گذشته است و اكنون بسياري از خانواده هاي شهدا و پدران و مادران شهيدان به فرزندان خود ملحق شده اند و خاطرات شهداي شان كه چراغ راه ما بوده است همراهشان دفن شده و ما بي تفاوت از درسها و عبرتهاي اين خاطرات و درس آموزي از آن گذران عمر مي كنيم؛ اما اكنون فرصتي بدست آمده تا پاي خاطرات تعدادي از خانواده هاي شهيد روستاي شهيد آباد بهشهر بنشينيم روستايي كه 52 شهيد تقديم انقلاب كرده و بعد از انقلاب از تروجن به شهيد اباد تغيير نام داده است.
 
روستایی که شهیدآباد نام گرفت
 
روستاي شهيدآباد (تروجن) يكي از روستاهاي توابع بهشهر است كه از ابتداي انقلاب تاكنون 52 شهيد گرانقدر از نوجوان 14 ساله تا 57 ساله تقديم انقلاب كرده است.
 
 
روستای تروجن از توابع شهرستان بهشهر استان مازندران است اهالی این روستا از سادات و بسیار علاقمند به ارزشهای مذهبی و سنتهای ایرانی و اسلامی هستند. شهيد آباد از جمله مناطقي است كه از همان ابتداي انقلاب و با آغاز تظاهرات عليه رژيم شاهنشاهي مردم با اطاعت از امام راحل و بيانيه هاي آتشين شان به خيابانها ريخته و تظاهرات كردند و اولين شهداي اين روستا كه سه شهيد گرانقدر " شهيد مير شريف مشكواتي، شهيد حمزه نجفي و شهيد سيد مصطفي موسوي"در 16 دي ماه 1357 حدود يكماه مانده به پيروي انقلاب اسلامي ايران به شهادت رسيدند.
 
اين روستا با تقديم  شهداي گرانقدر درقبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی از جمله روستاهاي مازندران است كه 52 همكلاسي شهيد در مكتب دين و اسلام و قرآن تربيت و تقديم انقلاب كرده است و اهالی این روستا با حضور مستمر و فعال خود در انقلاب و جبهه های حق علیه باطل و با نثار 52 شهید ، 8 آزاده و 187 جانباز دین خود را به انقلاب و ادا کردند و در طول جنگ از جمعيت يكهزار نفري شهيد اباد 600 رزمنده در جبهه بودند و نام روستا به شهید آباد را بعنوان روستاي همكلاسي هاي شهيد در استان مزين كردند.
 
شهيد 57 ساله اي كه در سال 57 به شهادت رسيد
 
شهيد مير شريف مشكواتي شهيد 57 ساله اي كه در سال 57 به شهادت رسيد از روستاييان كشاورز و دامداري بود كه علاوه بر فعال بودن در امور كشاورزي و دامداري از جمله نيروهاي انقلابي و مذهبي منطقه بوده و از اولين شهداي روستاي شهيدآباد بهشهر است كه يكماه قبل از پيروي انقلاب اسلامي ايران به دست رژيم شاهنشاهي به شهادت رسيد كه خاطرات اين شهيد بزرگوار را از زبان دخترشان دنبال مي كنيم.
 
سيده رقيه مشكواتي فرزند اين شهيد بزرگوار در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: پدرم از جمله نيروهاي انقلابي قبل از انقلاب بود كه علي رغم خفقان شديد در آن زمان و كنترل رژيم و ژاندارم ها تعلميمات ديني و شب نشيني هاي مختلف شان در راستاي بيان احكام ديني و توزيع اعلاميه و بيانيه امام راحل ترك نمي شد و در جهت بيداري مردم و ايجاد بيزاري از رژيم منحوس پهلوي با همكاري و همراهي اهالي روستاي شهيد آباد تلاش فراوان كردند.
 
 
در همين برگزاري كلاسها و استفاده از سخنرانان مذهبي و انقلابي شهيد غلامرضا اسدي عرب از انقلابيون فعال دهستان گز بندرگز  در استان گلستان امروز بوده است كه رابطه اي صميمي با ايشان و افراد محل داشتند و فعاليتهاي مذهبي فراواني انجام مي دادند كه اعلام كردند اسدي عرب شهيد شد.
 
(شهيد غلامرضا  اسدي عرب شهید دوران انقلاب در دهستان گز شهرستان بندگز در استان گلستان فعلي است، كه یک ماه قبل از پیروزی انقلاب در سیزدهم دی  ۵۷توسط مزدوران وطن فروش که بعدها به عنوان سران سازمان منافقین در منطقه بندرگز شناخته شدند و از کشور گریختند، به شهادت رسید)
 
خانم مشكواتي علت شهيد شدن شهدا در اين روز را اينطور بيان كردند: مثل اينكه جمعيت فراواني از سراسر استان و اطراف براي مراسم اسدي عرب به گز رفته بودند و رژيم احساس خطر كرده بود و ژاندارم ها به محل مراسم امدند و اعلام كردند كه متفرق شويد و همزمان با اعلام ، مردم را نشانه رفته و به گلوله بستند و سه نفر از روستاي شهيدآباد به شهادت رسيدند.
 
 
فرزند شهيد مشكواتي با تاكيد بر حجاب و عفاف در جامعه خاطر نشان كرد: شهدا خون دادند تا ولایت و عفاف و حجاب در جامعه بماند كه متاسفانه اكنون وضعيت حجاب اسفناك است و بي بندوباري و اعتياد و ناهنجاري جوانان را بدبخت كرده است و مسئولان بايد در اين رابطه با ايجاد اشتغال براي جوانان آنان را از سردرگمي رها كنند تا شاهد اين بي بندوباري در جامعه نباشيم و آزار نبينيم.
 
وي كه خود همسر شهيد قربان اردشيري است گفت: ما شهيدآبادي ها در هر خانواده شهداي فراواني تقديم انقلاب كرده ايم و من در خانواده خود 10 شهيد از پدر و همسر و پسر عمو و پسر عمه و غيره دارم.
 
 
31 سال چشم انتظاري مادري براي فرزند 
 
با ورود به منزلي قديمي با قدمتي بيش از يكصد ساله كه اهالي خانه گفته بودند داخل اتاقي شدم كه بوي ايمان مي داد، ايماني كه از عكس هاي شهداي روي طاقچه اتاقشان موج مي زد و تقديم چندين شهيد انقلاب آذين بخش اتاقشان شده بود. مادر پيري با روي گشاده به استقبال آمد و با همان گرمي از ما استقبال كرد.
 
سيد علي اكبر قاسمي تروجني از جمله شهداي جاويدالاثري است كه 31 سال مادر چشم براهش مانده است و كوچكترين صدايي در دل شب او را به يادعلي اكبرش مي اندازد كه سروقامت همچون علي اكبر دشت كربلا عازم جبهه شد و ديگر هرگز اثري از او نيامد.
 
سيده مريم مشكواتي تروجني مادر86 ساله اين شهيد كه اين روزها دلتنگ پسرش است و اين را مي توان از قطرات اشكي كه گاه و بي گاه از كنار  چشمانش روانه مي شود اندك صحبتي كه با ما دارد را قطع مي كند درک کرد، مي گويد تنها يك نشاني از علي اكبرم هم بيايد برايم كافي است او رفت و رفت و برايم خاطراتش را به جا گذاشت و حتي به خوابم هم نمي آيد تا بارديگر قد و بالاي فرزندم را ببينم و دلم آرام شود.
 
وي با انتقاد از بنياد شهيد و عدم سركشي از خانواده شهدا گفت: متاسفانه در طول اين مدت 31 سال از بنياد شهيد بهشهر به اندازه انگشتان يك دست هم  ازما سركشي و دلجویی نکرده اند در حاليكه بايد همه خانواده هاي شهدا به يك چشم ديده شوند ما چيزي از بنياد شهيد نمي خواهيم همين كه ديده شويم برايمان كافي است كه آن را هم از ما دريغ مي كنند.
 
 
سيد زين العابدين  قاسمي تروجني برادر شهيد علي اكبر قاسمي و هم رزم اين شهيد نيز با اشاره به خاطراتي از اين شهيد گفت: اولين اعزامشان به كردستان با هم بوديم  و در ازادسازي جاده بانه – سردشت با هم بوديم و بعد از ان در دوره هاي بعدي جدا شده بوديم ايشان برادر بزرگتر از من بودند که 24 ماه كامل سربازی خود را در مهران- اسلام اباد بود و من در منطقه ديگري بودم و با اينكه مرخصي گرفتند و مي توانستند به خانه بروند آمدند مرا ديدند و رفتند و بعد از آن هم مفقودالاثر شدند و ديگر نديدمشان.
 
وي در رابطه با خصوصيات اخلاقي گفت: حركت انقلابي شهيد از قبل از انقلاب زبانزد بود و انسان با گذشت، مهربان و مردمي بود و هرگز در طول زندگي نديدم كه آزارش به كسي برسد و كسي را اذيت كند و همواره مي گفت: شهيد و شهادت خوب است اما شهيدي ارزشمند است كه مثل فاطمه زهرا(س) بي نام و نشان باشد و دوست داشت كه مفقودالاثر شود و به آنچه لايق آن بود رسيد.
 
 
نوجوان 14 ساله از مدرسه تا ارتفاعات شياكوه گيلانغرب
 
شهيد عبدالله نظري نوجواني كه تازه 14 بهار از زندگي اش را پشت سر گذاشته و به دليل فقر خانوادگي علاوه بر درس خواندن در كوره اجرپزي هم كار مي كرد و روزانه مسير 5 كيلومتري از شهيدآباد تا مدرسه در بهشهر را به دليل فقر مالي با پاي پياده طي مي كرد از جمله شهدایی است که بالبیک به فرمان امام راحل برای مبارزه بادشمن بعثی با رها کردن درس و مدرسه به جبهه رفت و آسمانی شد.
 
فاطمه نظري خواهر اين شهيد مي گويد: يكسالي بود كه برادر بزرگم فوت كرده بود و ما عزادار برادرم بوديم كه روزی عبدالله به خانه امد و گفت مي خواهد به جبهه برود زیرا وظيفه اي است كه بايد انجام دهم و رفت و برنگشت.
 
مرضيه نظري ديگر خواهر اين شهيد مي گويد: ما زندگي فقيرانه اي داشتيم پدرم ييلاقي و چوپان بود و بسيار با مشقت زندگي مي گذرانديم  اما اين پسر هوايي جبهه شده بود علي رغم مشكلات فراواني كه داشتيم مي گفت: من فدايي رهبر هستم و بايد بروم و رفت و در تاريخ 24آذر ماه 60 به شهادت رسيد و جسدش 7 ماه در گيلانغرب بود و بعد از آن اوردند و در 14 تير ماه 61 تشييع كرديم در حالي كه بدنش سر نداشت و در شهيد آباد دفنش كرديم.
 
 
 
اردشیری گفت: ادامه راه شهدا در راستاي بيان رشادتها و زندگي شهدا است تا جوانان ما با شناخت شهدا در جهت ادامه راه شهدا حركت كرده و مسئولين نيز بايد با ايجاد اشتغال و كار براي جوانان از ناهنجاريهاي جامعه جلوگيري كنند.
 
حاج آسيه بياتي تروجني مادر شهيد قربان اردشيري نيز با اشاره به مردمي و با اخلاق بودن اين شهيد گفت: ما خانواده پر جمعيتي بوديم و پدرش كشاورز بود و قربان براي اينكه كمك كار خانه باشد روزها را درس مي خواند و شب را در كوره پزي در نكا كار مي كرد تا كمك خرج خانه باشد.
 
وی گفت:بسیاری از شهدای ما در شرایط سخت زندگی کردند و برای دفاع از دین و اسلام رفتند و اکنون نباید ما شاهد چنین بی حجابی و بی بندوباری در جامعه باشیم که خجالت زده شویم و این مسائل باید توسط مسئولین پیگیری شود و تنها خواسته ما حفظ حجاب و عفاف در جامعه و ایجاد اشتغال برای جوانان است.
 
احترام به خانواده هاي شهدا از تاكيدات مهم شهيد بود
 
شهيد حمزه بياتي نيز از ديگر شهداي جوان شهيد آباد است كه در سن 17 سالگي  به جبهه رفت و راه خود را در اين مسير قرار داد تا به لقاء الله رسيد، حاج يعقوب بياتي پدر اين شهيد مي گويد: در خانواده اي روستايي و كشاورز زندگي مي كرديم و زمان كشاورزي احتياج به وجود حمزه بود، حمزه كمك كار من در زندگي و كشاورزي بود برادر بزرگش در جبهه بود و برادر ديگرش هم خيلي كوچك بود به او گفتم پسرم الان زمان جبهه رفتن نيست موقع كار و برداشت محصول است و لی او گفت: جهاد در شرايط فعلي واجب تر از كار بر روي زمين است و با رفتنش تنها شدم ، 3مرتبه به جبهه رفته بود و در مرتبه چهارم به شهادت رسيد.
 
 
وي ادامه داد: ما در بالا محله شهيد اباد زندگي مي كنيم و شهيد قدرت نصيري اولين شهيدي بود كه در محله ما به شهادت رسيده بود.
 
حاج بلقيس بياتي مادر شهيد حمزه بياتي نيز گفت: هميشه براي بدرقه پسرم به جبهه تا دم درب ماشين مي رفتم اما دفعه اخر كه بدون خداحافظي رفت متاسفانه نتوانستم پسرم را بدرقه كنم و به دلم ماند كه پسرم را براي اخرين مرتبه نديدم، رفت و به خدايش پيوست.
 
وي با تاكيد بر رعايت حجاب و عفاف در جامعه گفت: متاسفانه اكنون شرايط جامعه طوري است كه شرم آور است و حجاب در بسياري از موارد رعايت نمي شود.
 
این تنها گوشه ای از خاطرات خانواده های شهداست که بسیار کوتاه و به اختصار آمد تا از شهید بگوییم و خاطراتش و بدانیم از شهید و خاطرات شهید سخن گفتن تداعی لحظات شیرینی زندگی ایثارگری آناني است که عمری را در راه آرمان های انسانی سپری کردند و اكنون با رفتن و آسماني شدنشان، و مرور دوباره خاطراتشان در پي بازيابي و بازشناسي ابعاد زندگي و برجستگي آنان هستيم تا با درس اموزي از مكتب شهدا ادامه دهنده راستين راهشان باشيم و بگوييم شهدا در اين هياهوي زندگي شايد نفسمان آلوده، روحمان  سنگين و جسم خاکی مان زمین گیر شده است برايمان دعا كنيد.
 
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد...
برچسب ها: روایت ، روستا ، شهید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ابوالفضل
۱۴:۳۴ ۱۵ مهر ۱۳۹۳
باید به این ارزش ها افتخار کرد