به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران، سازمان سیا برای نخستینبار در جنگ سرد با اسلامگراهای افراطی در یک صف قرار گرفت. در آن دوره، جهان برای آمریکا قالبی ساده و قابل هضم داشت: در یکطرف شوروی و ناسیونالیسم جهان سومی بود که آمریکا آنرا عروسک دست شوروی میخواند و در سوی دیگر ماجرا کشورهای غربی و اسلام سیاسیشده و تا دندانمسلح. آمریکا از این اسلام جهت مقابله با اتحادیه شوروی بهره میبرد. به عنوان نمونه در دهه 70 میلادی، سازمان جاسوسی آمریکا از اخوانالمسلمین مصر به عنوان سدی مقابل گسترش نفوذ روزافزون شوروی و ایدئولوژی مارکسیستی در بین تودههای مسلمان استفاده کرد.
امروزه نیز، آمریکا از مترسک حکومت بهاصطلاح اسلامی(داعش) در جهت پوششی برای اهداف ثانویه و پنهانی بهره میبرد. عامدانه توان و قدرت داعش را باد کردند تا حمایت افکار عمومی را جلب کنند. پنتاگون از این راه، بمبارانهای غیرمشروع خود را در سوریه موجه جلوه میدهد. با پیش رفتن نقشه و به مرحله عمل درآمدن آن، بیشتر شاهد افشای لایههای پنهانی آن هستیم؛ هر چه جلوتر میرویم میبینیم این قشونکشی ایالاتمتحده دارد جدیتر میشود و شکل یک جنگ تمامعیار به خود میگیرد. آتش این جنگ میتواند دامن سراسر خاورمیانه را بگیرد. تجهیزات و ادوات نظامی که آمریکا در این نبرد «به ظاهر علیه داعش» به کار میگیرد بسیار فراتر از آن چیزی است که برای نبرد با یک گروهک تروریستی باید مورد استفاده قرار گیرد.
در ابتدای امر، آمریکا با فرافکنی امکان حضور سربازان پیاده آمریکایی در خاک سوریه را منتفی میدانست. اما رفتهرفته با سناریوسازی متوجه شدیم که بخشهایی از نیروهای ویژه و واکنش سریع از این حکم مستثی شدهاند. بیشک این پوتین پیادهنظام است که شناسایی و انتخاب اهداف را به صورت عینی ممکن میکند. این روزها واشنگتن حرف از به درازا کشیدن نبرد ضد داعش میزند و میگوید ممکن است سالها به طول انجامد. اینجاست که «دوپهلو»گویی و سیاست یک بام و دو هوایی خود را به سطح واقعیت میرساند. درواقع کاری که آمریکا میکند این است که یک ارتش دائمی به سوریه اعزام داشته است. حتی عراق هم بیبهره از این طرح نیست و باز تفنگداران آمریکایی راهی این کشور بحرانزده میشوند. عظمت این طرح به گونهای است که کشورهایی دیگر را نیز ممکن است در خود ببلعد.
*** گفتمان امنیتی میان ایالاتمتحده و سوریه
پیش از اینکه آمریکا اقدام به بمباران سوریه کند، گزارشهای تأیید نشده حاکی از این بود که واشنگتن از کانال روسها و عراقیها با سوریه وارد گفتگو شده است. هدف این بوده تا هماهنگیهای نظامی لازم صورت گیرد و پنتاگون بتواند با خیال آسوده به خاک سوریه متعرض شود. اما کاسهای زیر نیم کاسه بود. ایادی تفرقهافکن و مامواران ایجاد هرجومرج به دنبال به راه انداختن جنگی علیه جمهوری عرب سوریه بودند.
این ادعاها که داریم از طریق روسیه و عراق با سوریه هماهنگی میکنیم همگی در خدمت نقشههای شوم آمریکاییها و دادن اطلاعات غلط بود.
پس از اینکه ایران مشت آمریکا را باز کرد؛ آمریکا چارهای جز این ندید که مدعی شود پیوستن ایران به ائتلاف علیه داعش به صلاح نیست. ایندرحالیبودکه در چندین مقطع مقامات آمریکایی خواستار شرکت ایران در این اتحاد بودند.
*** تهاجم و پروژههای جدید براندازی
دولت فدرال نوری المالکی به مذاق ایالاتمتحده خوش نیامد، دلیل این بود که نخستوزیر، به محاصره سوریه نپیوست، همپیمان ایران شد، نفتش را به چین فروخت و جنگافزار از روسیه وارد کرد؛ همین اقدامات، آمریکا را ترمزبریده کرد. از این بدتر، تصمیم عراق به شرکت در خط لوله ایران-عراق-سوریه بود. بااینکار، نقشههای آمریکا و متحدانش برای بهدست گرفتن عنان جریان انرژی در خاورمیانه و عدم یکپارچگی اوراسیا نقش بر آب میشد. گناه کبیره دیگری که مالکی در نظر دولت آمریکا مرتکب شده بود بیرون راندن منافقین بود. گروهک تروریستی منافقین(MEK) نیز به کرات از توطئه خود برای براندازی در ایران و سوریه سخن رانده بودند.
در زمان تهاجم نظامی آمریکا به عراق، درحالیکه MEK در فهرست گروهکهای تروریستی پنتاگون بود ولی ایالاتمتحده و رفیق گرمابهوگلستانش یعنی انگلستان مناسبات را با منافقین گسترش دادند. چه طنز تلخی است وقتی میبینیم آمریکا یکی از بهانههایش برای یورش به عراق حمایت صدام از این گروهک تروریستی بود و از این طریق به عراق برچسب «حامی تروریست» زدند. از آن زمان به بعد، منافقین سگ دستآموز واشنگتن بوده است.
*** سیاست براندازی در دمشق از طریق ماموریت «رخنه»
واضح است که برابر منشور سازمان ملل بمبارانهای اخیری که آمریکا جرقه آنرا زده غیرقانونی است. دقیقاً به همین خاطر است که پنتاگون مدعی است این سری حملات ازآنجهت صورت عملی یافت که ما حملات «قریبالوقوعی» را به خاک آمریکا پیشبینی میکردیم. این ادعا به واسطه اعوجاج در استدلال و تحت اصل 51 منشور سازمان ملل به کارشان رنگ و لعاب قانونی داد. به موجب این اصل به یک کشور عضو اجازه داده میشود که قانوناً درصورتیکه حمله قریبالوقوعی به خاکش در حال شکلگیری باشد، دست به حمله پیشدستانه بزند.
اوباما و سایر مقامات بلندپایه دولتی نهایت کوشش خود را به کار بسته تا در قالب طرحی چند مرحلهای اذهان را منحرف کرده و واقعیت را جور دیگری جلوه دهند. این کار نتیجه داد و سرانجام توانستند بدون مجوز از دمشق و تحت لوای اصل 51 به صورت مشروع اقدام به تجاوز به سوریه کنند. هرچند ایالاتمتحده پیش از حمله ائتلاف به رقه، سوریه را طی یک اطلاعیه یکجانبه در جریان امور قرار داد، اما این حمل بر این نمیشود که سوریه به واشنگتن چراغ سبز نشان داده است.
رویترز به نقل از دکتر روحانی گزارش داد: بدون حکم رسمی از سازمان ملل یا درخواست کشور مربوطه، دخالت نظامی اساس قانونی ندارد. وی سیاست آمریکا را آشفته میداند و بر این باور است که آنها بهطور همزمان هم با معارضان میجنگند و هم درصدد متزلزل کردن دولت سوریه با کمک آنها هستند.
از طرفی، حملات ائتلاف تحت رهبری آمریکا به بهانه مقابله با داعش، از حمایت شورای امنیت نیز برخوردار نیست. بااینحال، آمریکا درصدد بود تا نشست 19 سپتامبر شورا را که به ریاست جان کری برگزار میشد، نشانهای از پشتیبانی شورای امنیت سازمان ملل و جامعه بینالملل نشان دهد.
این در حالی بود که، درست زمانیکه آمریکا اتحاد علیه داعش و شبح خلافتی که بر سر منطقه انداخته، را گرد میآورد، جان کری با آرامش و طمأنینه خاصی از تخطی سوریه از کنوانسیون بینالمللی منع جنگافزارهای شیمیایی سخن به میان میآورد. ایندرحالیاستکه «کری» اذعان میدارد سوریه از هیچکدام از مواد ممنوعه شیمیایی استفاده نکرده، بااینحال در تاریخ 18 سپتامبر خطاب به قانونگذاران آمریکایی اینگونه عنوان میکند که دمشق در تعهداتش به کنوانسیون جنگافزارهای شیمیایی مرتکب تخلف شده است. به بیان دیگر، هدف واشنگتن پیگیری سیاست تغییر نظام در سوریه است، حال به هر عنوان و شیوهای که میخواهد باشد. اگر موضوع قبلی بهخوبی از عهده تبیین این خطمشی برنیامد، تعلیم نیروهای ضد بشار اسد در عربستان حق مطلب را ادا میکند.
خلاصهوار میتوان اینگونه گفت که راهبرد «قبول مخاطره» و رفتن تا سر حد جنگ، دستآویزی جهت حملات غیرقانونی ایالاتمتحده به خاک سوریه بوده است که در 22 سپتامبر امسال کلید خورد. مدل افپک(afpak ((افغانستان-پاکستان) در این زمینه راه گشاست. بدینمعنیکه بیثباتی در افغانستان به پاکستان کشیده میشود و در لباس مقابله با طالبان، پاکستان زیر بمبهای آمریکایی میرود.
به همین صورت، سوریه و عراق نیز یک ناحیه جنگی در نظر گرفته میشوند، طوریکه "ابراهیم المرعشی" پروفسور دانشگاه کالیفرنیا در زمینه بررسی تاریخ عراق، یک واژه جدید به کار برد: سیراک(syraq)(سوریه-عراق).
هدف بزرگتر: اختلال در یکپارچهسازی اوراسیا
درحالیکه آمریکا در ظاهر به جنگ با تروریستها و جوخههای اعدامی رفته که زیر دست خودش بزرگشدهاند، چین و همپیمانانش در فکر کنارهم آوردن و یکپارچهسازی اوراسیا هستند. بهطور موازی با «نبرد جهانی علیه تروریسم»، بازسازی جادهای ابریشم مد نظر است. درواقع، دلیل واقعی از رفتارهای جنگافروزانه ایالاتمتحده در خاورمیانه همین است. و درست از همین روست که اوکراین و روسیه را علیه هم شورانده و علیه روسیه از زیردستش یعنی اتحادیه اروپایی تحریم گرفته است.
آمریکا میخواهد جاده ابریشم نباشد، نمیخواهد شبکه تجاری گستردهای که از پی آن جهان را فرا میگیرد، پا به عرصه وجود بگذارد. بااینحال، اژدهای چینیها دارد با دهان آتشینش به سمت غرب میتازد: چین سرگرم بستن معاهدات و قراردادهایی در حوزه آسیا و اقیانوس هند بوده است.
«شی جین پینگ» رئیسجمهور چین به موازات سفرهای جان کری، به سریلانکا و مالدیو رفت؛ خیلی وقت است سریلانکا بخشی از پروژه راه دریایی ابریشم چین است. منتها مالدیو ورودی تازهنفس است. چین در حال بسط مناسبات تجاری با شرق آسیا، خاورمیانه، آفریقا و اروپاست.
در همین راستا، ولی اینبار از شمال به جنوب، آقای روحانی اخیراً با همتای قزاقستانی خود دیداری داشت؛ نورسلطان نظربایف اطمینان داد که تجارت چندگانه خواهد شد و رشد قابلملاحظهای مییابد. همه چشمانتظار تکمیل پروژه ریلی قزاقستان-ترکمنستان-ایران هستند. از رهگذر این خط آهن جادهای ترانزیتی شمال-جنوب فعال میشود. گفتنی است همکاریها تهران و اتحادیه اوراسیا نیز از موضوعات مورد گفتگو بود. در سوی غربی دریاچه خزر نیز فعلوانفعالاتی در حال صورت گرفتن است، کریدور شمال-جنوب از روسیه به ایران که از آذربایجان میگذرد، به جریان افتاده است.
نفسهای آمریکا به شماره افتاده، با وجود مسائلی که در خاورمیانه و اروپای شرقی دامنگیرش است، نمیتواند خود را به آسیا-اقیانوسیه بچسباند. بههمینروستکه همه سعی تلاشش را به کار بسته تا: آشوب بپراکند، تفرقه ایجاد کند، نقشه عوض نماید، به چانهزنی بیفتد و دنبال چارهجویی باشد. وقتی کلاه خود را قاضی کنیم و درست به آنچه واقع است بپردازیم، میبینیم ایالاتمتحده سرش برای داعش درد نمیکند؛ داعشی که منافع آمریکا را در خاورمیانه تامین میکند. دردسر اصلی آمریکا حفظ امپراطوری است که پایههایش سست شده و اینکه به هر نحوی شده مانع از یکپارچهسازی اوراسیا شود.
منابع:
http://www.4thmedia.org/2014/09/the-march-to-war-fighting-isil-is-a-smokescreen-for-us-mobilization-against-syria-iran/
http://www.independent.co.uk/news/world/middle-east/syria-air-strikes-iran-says-us-attacks-on-isis-are-illegal-9751245.html
http://www.counterpunch.org/2014/09/19/how-the-us-helped-create-al-qaeda-and-isis/
انتهای پیام./