ايران
يك كشور با قدمت هفت هزار سال تمدن است. آن زمان كه در صفحه جغرافيايي
جهان دولتي به نام انگليس وجود نداشت در ايران يك دولت با تمدني انساني
مستقر بود و ملت ايران يكي از اقطاب قدرت در جهان آن روزگاران بود.
انگليسيها
طي ۲۰۰ سال گذشته بنا را بر دخالت در امور ايران به منظور استعمار ملت
ايران گذاشتهاند و طي ۱۰۰ سال گذشته فجايع عظيمي در ايران و منطقه و حتي
جهان از خود به جاي گذاشتهاند كه واقعا ننگ تاريخ بشر است. ايران امروز يك
ايران مترقي با يك نظام مردمي باادب و آداب دموكراتيك است. نهادهاي حكومتي
ايران متكي به راي ملت هستند. همين مردم بودند كه پس از انقلاب نوع حكومت
را خود تعيين كردند و به مداخله آمريكا و انگليس در ايران پايان دادند.
همين مردم بودند كه نخبگان خود را براي تدوين قانون اساسي جديد به مجلس
خبرگان فرستادند و پس از تدوين در يك رفراندوم عظيم به آن راي مثبت دادند.
همين
مردم هستند كه رئيسجمهور و نمايندگان مجلس را تعيين ميكنند. همين مردم
هستند كه رهبري را با واسطه از طريق مجلس خبرگان تعيين ميكنند. آقاي
كامرون ميگويد مردم ما چنين حقي را ندارند و مانند زمان قاجار و پهلوي حق
اين انتخاب با سفارت انگليس است!
به
همين دليل در فتنه ۸۸ سرويسهاي امنيتي و جاسوسي خود را فرستاد تا با
همكاري مشتي تبهكار سياسي، راي ملت ايران را انكار كنند و اقتدار و امنيت
ملي ايران را به چالش بكشند.
دولت
انگليس بدون رودربايستي و پنهانكاري، يك مشت جيرهخوار و مزدور را كه در
رسانههاي داخل به نفع استعمار پير قلم ميزدند، به لندن برد و اتاق جنگ
نرم در بيبيسي عليه ملت ما را تشكيل داد و از اين كار خود نتيجه نگرفت،
چون فهميد اين جماعت بيعرضهتر از آن هستند كه بتوانند حتي دماغ خود را
بالا بكشند تا چه رسد به اينكه يك نظام مقتدر را كه از گردنههاي دشوار جنگ
سخت عبور كرده است، به زانو درآورند. آمريكاييها و انگليسيها فهميدهاند
اپوزيسيون در ايران پشتوانه مردمي ندارد و مردم، آنها را خائن به منافع
ملي و مزدور بيگانه ميدانند. آمريكاييها و انگليسيها فهميدهاند
اپوزيسيون ايران قبل از اينكه دغدغه مردم و مملكت خود را داشته باشند دنبال
شهوات خود هستند.
لذا
آقاي كامرون به نمايندگي از ۱+۵ و قدرتهاي مداخلهگر در امور داخلي ايران
خودش دست به كار شده و ميگويد: "ايران بايد رفتارش را نسبت به مردم خود
تغيير دهد"! يعني چه تغيير دهد؟ يعني ديگر هزينه نمايندگي ملت قهرمان و
غيور را نپردازد و مملكت را تسليم بيگانه كند. اين احمقانهترين طراحي پيام
سياسي است كه طراحان پيام نخستوزير انگليس، آن را در نطق او در مجمع
عمومي گنجاندهاند. آنها كامرون را در حد يك ابله سياسي فرو كاهيدند و او
به اين بلاهت تن در داد.
مردم
ايران طي سه دهه گذشته با مقاومت هوشمندانه خود دولتهايي سر كار
آوردهاند كه مثل دولتهاي دستنشانده پهلوي و قاجار با يك تشر
استعمارگران جا نزنند.
ملت
ايران با قدرت، دست خود را از آستين انقلاب اسلامي به رهبري امام
خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامي آيتالله خامنهاي بيرون آورد و با
سيلي محكم، انگليسيها و آمريكاييها را از ايران بيرون كرد و منافع
نامشروع آنها را از سرزمين ايران قطع كرد. حالا آقاي كامرون به مقامات
ايراني ميگويد رفتارتان را در قبال مردم خود تغيير بدهيد و از ما حمايت
كنيد نه از مردم خود!
اين
مضحكترين و در عين حال خائنانهترين و موهنترين حرفي است كه رئيس يك
دولت خطاب به مسئولين يك نظام ممكن است بزند. بويژه آنكه آن دولت، دولت
جنايتكار انگليس و آن نظام و مردم، نظام مقدس جمهوري اسلامي و ملت بيدار و
آگاه ايران باشد. دولت ايران به تبع ملت ايران بايد فكري براي اين فضولي
انگليسيها بكند. كمترين آن، اين است كه مانع باز شدن لانه فساد انگليسيها
كه به اسم سفارت داير است، بشود.
اين
كمترين مجازات و ابتداييترين اقدام براي پاسخ به اين نوع فضوليهاست.
سخنان كامرون در سازمان ملل نه تنها يخ روابط ايران و انگليس را آب نكرد
بلكه كاري كرد كه همچنان در شرايط «فريز» باقي بماند. اين انتظار در مردم
بود كه پاسخگويي به نخستوزير پررو و گستاخ انگليس، تنها به سخنگوي وزارت
خارجه محول نشود. مردم انتظار داشتند آقاي روحاني رئيسجمهور محترم به
نمايندگي از ملت ايران در نطق خود در مجمع عمومي سازمان ملل پاسخ اين
فضوليهاي سياسي را بدهد. مشاوران رئيسجمهور به دليل اين غفلت بايد مورد
مواخذه قرار گيرند.
نگارنده
بر اين گمان بود كه ارگان دولت و نيز برخي روزنامههاي همسو، "توهم" و
"خبط" عظيم خود را در پنجشنبه گذشته كه به استقبال ديدار كامرون و روحاني
رفته بودند، در تيتر اول صفحات خود در روز شنبه جبران كنند و پاسخ
گستاخيهاي كامرون را بدهند اما آنها نشان دادند در اين مورد، عزت ملت و
دولت ايران را ناديده گرفتهاند و همچنان در برابر اين پديده زشت سكوت
كردهاند.
آنها
نميدانند كه امروز از بريتانياي كبير به دليل جنبشهاي استقلالطلبانه
چيزي باقي نمانده است و بريتانياي صغير به دليل ضعف مفرط مجبور است در عرصه
بينالمللي تنها به عنوان «سگ آمريكا» فقط در موضع «عوعو» كردن ظاهر شود.