به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، روز گذشته اطلاعیه وزارت اطلاعات در خنثی کردن یک سرقت انگلیسی منتشر شد ، این موضوع یکی از عناوین مورد توجه رسانه های امروز بود . اما در عین حال همچنان اظهارات گستاخانه و مداخله جویانه نخست وزیر انگلیس عنوان سرمقاله روزنامه ها را به خود اختصاص داده است .
«فضولی های نخستوزير انگليس!»
محمد کاظم انبارلویی امروز در روزنامه رسالت درباره این اظهارات نوشت : دیوید
كامرون نخستوزیر انگلیس در نطق خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل گفته
بود: "ایران باید رفتارش را نسبت به مردم خود تغییر دهد." این موضع نوعی
فضولی در امور داخلی ایران است. طبق كنوانسیونهای جهانی هیچ دولتی حق
دخالت در امور داخلی كشور دیگر را ندارد. این موضع در واقع یك نوع اهانت به
ملت ایران است چرا كه آقای كامرون را در مسند وكیل و وصی ملت ایران قرار
میدهد و هرگز ملت ایران چنین وكالتی را به او نداده است. این موضع دریچه
ورود انگلیسیها به مناسبات ملت ما با حكومت و حكومت ما با مردم است و
چگونه است كه یك دولت استعماری با هزاران كیلومتر فاصله از ایران به خود
اجازه میدهد آن هم در هزاره سوم میلادی چنین گستاخانه و مداخلهجویانه در
امور ایران دخالت كند؟
ایران یك كشور با قدمت هفت هزار سال تمدن
است. آن زمان كه در صفحه جغرافیایی جهان دولتی به نام انگلیس وجود نداشت در
ایران یك دولت با تمدنی انسانی مستقر بود و ملت ایران یكی از اقطاب قدرت
در جهان آن روزگاران بود.
انگلیسیها طی 200 سال گذشته بنا را بر
دخالت در امور ایران به منظور استعمار ملت ایران گذاشتهاند و طی 100 سال
گذشته فجایع عظیمی در ایران و منطقه و حتی جهان از خود به جای گذاشتهاند
كه واقعا ننگ تاریخ بشر است. ایران امروز یك ایران مترقی با یك نظام مردمی
باادب و آداب دموكراتیك است. نهادهای حكومتی ایران متكی به رای ملت هستند.
همین مردم بودند كه پس از انقلاب نوع حكومت را خود تعیین كردند و به مداخله
آمریكا و انگلیس در ایران پایان دادند. همین مردم بودند كه نخبگان خود را
برای تدوین قانون اساسی جدید به مجلس خبرگان فرستادند و پس از تدوین در یك
رفراندوم عظیم به آن رای مثبت دادند.
همین مردم هستند كه
رئیسجمهور و نمایندگان مجلس را تعیین میكنند. همین مردم هستند كه رهبری
را با واسطه از طریق مجلس خبرگان تعیین میكنند. آقای كامرون میگوید مردم
ما چنین حقی را ندارند و مانند زمان قاجار و پهلوی حق این انتخاب با سفارت
انگلیس است!
به همین دلیل در فتنه 88 سرویسهای امنیتی و جاسوسی خود
را فرستاد تا با همكاری مشتی تبهكار سیاسی، رای ملت ایران را انكار كنند و
اقتدار و امنیت ملی ایران را به چالش بكشند.
دولت انگلیس بدون
رودربایستی و پنهانكاری، یك مشت جیرهخوار و مزدور را كه در رسانههای داخل
به نفع استعمار پیر قلم میزدند، به لندن برد و اتاق جنگ نرم در بیبیسی
علیه ملت ما را تشكیل داد و از این كار خود نتیجه نگرفت، چون فهمید این
جماعت بیعرضهتر از آن هستند كه بتوانند حتی دماغ خود را بالا بكشند تا چه
رسد به اینكه یك نظام مقتدر را كه از گردنههای دشوار جنگ سخت عبور كرده
است، به زانو درآورند. آمریكاییها و انگلیسیها فهمیدهاند اپوزیسیون در
ایران پشتوانه مردمی ندارد و مردم، آنها را خائن به منافع ملی و مزدور
بیگانه میدانند. آمریكاییها و انگلیسیها فهمیدهاند اپوزیسیون ایران قبل
از اینكه دغدغه مردم و مملكت خود را داشته باشند دنبال شهوات خود هستند.
لذا
آقای كامرون به نمایندگی از 1+5 و قدرتهای مداخلهگر در امور داخلی ایران
خودش دست به كار شده و میگوید: "ایران باید رفتارش را نسبت به مردم خود
تغییر دهد"! یعنی چه تغییر دهد؟ یعنی دیگر هزینه نمایندگی ملت قهرمان و
غیور را نپردازد و مملكت را تسلیم بیگانه كند. این احمقانهترین طراحی پیام
سیاسی است كه طراحان پیام نخستوزیر انگلیس، آن را در نطق او در مجمع
عمومی گنجاندهاند. آنها كامرون را در حد یك ابله سیاسی فرو كاهیدند و او
به این بلاهت تن در داد.
مردم ایران طی سه دهه گذشته با مقاومت
هوشمندانه خود دولتهایی سر كار آوردهاند كه مثل دولتهای دستنشانده
پهلوی و قاجار با یك تشر استعمارگران جا نزنند.
ملت ایران با قدرت،
دست خود را از آستین انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) و رهبر معظم
انقلاب اسلامی آیتالله خامنهای بیرون آورد و با سیلی محكم، انگلیسیها و
آمریكاییها را از ایران بیرون كرد و منافع نامشروع آنها را از سرزمین
ایران قطع كرد. حالا آقای كامرون به مقامات ایرانی میگوید رفتارتان را در
قبال مردم خود تغییر بدهید و از ما حمایت كنید نه از مردم خود!
این
مضحكترین و در عین حال خائنانهترین و موهنترین حرفی است كه رئیس یك دولت
خطاب به مسئولین یك نظام ممكن است بزند. بویژه آنكه آن دولت، دولت
جنایتكار انگلیس و آن نظام و مردم، نظام مقدس جمهوری اسلامی و ملت بیدار و
آگاه ایران باشد. دولت ایران به تبع ملت ایران باید فكری برای این فضولی
انگلیسیها بكند. كمترین آن، این است كه مانع باز شدن لانه فساد انگلیسیها
كه به اسم سفارت دایر است، بشود.
این كمترین مجازات و ابتداییترین
اقدام برای پاسخ به این نوع فضولیهاست. سخنان كامرون در سازمان ملل نه
تنها یخ روابط ایران و انگلیس را آب نكرد بلكه كاری كرد كه همچنان در
شرایط "فریز" باقی بماند. این انتظار در مردم بود كه پاسخگویی به نخستوزیر
پررو و گستاخ انگلیس، تنها به سخنگوی وزارت خارجه محول نشود. مردم انتظار
داشتند آقای روحانی رئیسجمهور محترم به نمایندگی از ملت ایران در نطق خود
در مجمع عمومی سازمان ملل پاسخ این فضولیهای سیاسی را بدهد. مشاوران
رئیسجمهور به دلیل این غفلت باید مورد مواخذه قرار گیرند.
نگارنده
بر این گمان بود كه ارگان دولت و نیز برخی روزنامههای همسو، "توهم" و
"خبط" عظیم خود را در پنجشنبه گذشته كه به استقبال دیدار كامرون و روحانی
رفته بودند، در تیتر اول صفحات خود در روز شنبه جبران كنند و پاسخ
گستاخیهای كامرون را بدهند اما آنها نشان دادند در این مورد، عزت ملت و
دولت ایران را نادیده گرفتهاند و همچنان در برابر این پدیده زشت سكوت
كردهاند.
آنها نمیدانند كه امروز از بریتانیای كبیر به دلیل
جنبشهای استقلالطلبانه چیزی باقی نمانده است و بریتانیای صغیر به دلیل
ضعف مفرط مجبور است در عرصه بینالمللی تنها به عنوان "سگ آمریكا" فقط در
موضع "عوعو" كردن ظاهر شود.«وقتی تیم دیپلماسی به نمایش مذاکره راضی میشود» روزنامه
کیهان هم هتاکی نخست وزیر انگلیس را ریشه یابه کرده و درباره آن نوشته است :چرا
کامرون پس از دیدار با روحانی به ایران توهین کرد؟ وبسایت جهاننیوز با
طرح این پرسش نوشت: علت را باید در راضی شدن تیم سیاست خارجی به دیدارهای
نمایشی جستوجو کرد.بر اساس این تحلیل در حالی که در روزهای گذشته
گمانهزنیها درباره دیدار روحانی با اوباما در محافل سیاسی و رسانهای،
دیگر دیدارهای برنامهریزی شده را تحت تاثیر قرار داده بود، نشست رئيس
جمهور با نخست وزیر انگلیس به یکباره به عنوان دستاورد اصلی سیاست خارجی
تدبیر و امید از طرف برخی نزدیکان حسن روحانی و رسانههای اصلاحطلب برای
سفر دوم رئيسجمهور به نیویورک و سازمان ملل مطرح شد. اما قبل از اینکه
تحلیلگران تدبیر و امید فرصت پیدا کنند که به تشریح دستاوردهای این دیدار
بپردازند، سخنرانی توهینآمیز دیوید کامرون این تحلیلهای احتمالی را در
نطفه خفه کرد.
این در حالی است که حسن روحانی، در گفتوگو با «چارلی
رز» مجری شبکه Pbs آمریکا در نیویورک درباره احتمال دیدار با اوباما با
صراحت تاکید کرده بود که اهل دیدار نمایشی نیست. با این وجود سخنان
توهینآمیز نخست وزیر انگلیس در فاصلهای چند ساعته پس از دیدار با حسن
روحانی در افکار عمومی، این مفهوم را تداعی میکند که این دیدار نمایشی
بوده است، زیرا اگر چنین نبوده چرا کمترین تغییری در لحن دیوید کامرون دیده
نمیشود و بلکه علائمی نشان میدهد که جسورتر نیز شده است؟اتفافات یک سال
اخیر نشان داد که گفتوگوی تلفنی اوباما با روحانی در سفر اول نیویورک هم
نمایشی بوده است. زیرا اوباما تحریمها را همچنان ادامه داد، به توافق ژنو
توجهی نکرد، همکارانش به ایرانیها توهین کردند و اوباما و تیمش همچنین
تهدید نظامی علیه کشورمان را هم هر وقت اسرائیلیها خواستند تکرار کردند.
جهاننیوز
مینویسد: اگر پس از 35 سال اولین دیدار در این سطح بین مقامات ایران و
انگلیس صورت میگیرد، باید اتفاق خاصی در روابط به وجود آمده باشد که این
دیدار پس از سالها انجام میگیرد. این اتفاق چه ویژگیهایی دارد که کامرون
حتی حاضر نیست پس از ساعتی از دیدار با رئيسجمهور ایران، حداقل در ادبیات
گفتاری خود حرمت آن جلسه را در نظر بگیرد؟وقتی تغییر رفتاری حتی در سطح
ادبیات از طرف سران اروپایی پس از دیدار با رئيسجمهور صورت نمیگیرد،
ناخواسته این فرض را بوجود میآورد که تیم سیاست خارجی دولت تدبیر و امید
تنها به دیدارهای نمایشی در این سطح راضی شده است. قابل تاملتر از همه
اینکه ادبیات و مواضع روحانی در یک سال اخیر در سیاست خارجی این توهم را
برای طرف غربی ایجاد کرده است که در ایران در بالاترین سطح اجرایی- ریاست
جمهوری- ارادهای برای پاسخگویی و جواب متقابل قوی وجود ندارد. این محاسبه
غلط میتواند بخشی از جسارت نخستوزیر انگلیس در توهین به ایران باشد.
«حاشیهای بر درد دل انتخاباتی وزیر خارجه»روزنامه
وطن امروز اما به موضوع مذاکرات هسته ای و تلاش دولت برای به نتیجه رسیدن آن نگاهی انتخاباتی دارد و برای چندمین بار در روزهای گذشته از این منظر به موضوع دیپلماسی ما می پردازد ، امروز هم سرمقاله
وطن امروز در این باره نوشت : درک اینکه دولت آقای روحانی برای نهایی کردن یک توافق هستهای با غرب بینهایت مشتاق باشد اصلا دشوار نیست. سیاست خارجی دولت آقای روحانی بر دکترینی استوار شده که اگر توافق نهایی شکل نگیرد، هم خود بیاعتبار میشود و هم بسیاری دیگر از رؤیاهای غربگرایان را در ایران به سقوط خواهد کشاند. دکترین سیاست خارجی دولت از روز نخست این بوده که منشأ بسیاری از مشکلات کشور ناتوانی گذشتگان از درست سخن گفتن با جهان بوده است. دولت روحانی بویژه محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه او همواره اصرار داشتهاند اگر زبان جهان را بدانید و با آن با ادبیاتی درست و محترمانه سخن بگویید، گره بسیاری از مشکلات در دم گشوده خواهد شد. به تعبیر ویتگنشتاینیها، زبان جدید، جهانی جدید را از پی خود خواهد آورد.منتقدان البته میدانستند که داستان به عوض کردن واژگان و تغییر ادبیات محدود نخواهد ماند و بزودی سر از جاهای دیگری درخواهد آورد. دیری نپایید که محترمانه سخن گفتن جای خود را به پذیرش راهبرد اعتمادسازی داد که در اصل چیزی نیست جز اینکه ابتدای راه ابزارهای قدرت و اهرمهای اصلی چانهزنیتان را از شما بگیرند و در ادامه مسیر دائما امتیازهای بیشتر بخواهند. پس از آن، استراتژی «سخن گفتن به زبان جهان» تبدیل شد به؛ به رسمیت شناختن تمام نگرانیهای غرب درباره ایران و بدتر از آن، پذیرفتن اینکه این نگرانیها باید از همان راهی رفع شود که غربیها میخواهند. در نهایت، سخنگویان خوب ما در مواجهه با جهان (که جهان را هم خلاصه در غرب میدیدند) تلویحا پذیرفتند ایران تا اطلاع ثانوی یک استثناست، حقوقی کمتر از دیگران دارد و تکالیفش بیش از دیگران است و این اصلاحشدنی نیست الا اینکه پیمودن یک مسیر حدودا یک دههای اعتمادسازی را بپذیرد.
تا اینجا یک نتیجهگیری ساده به دست میآید: وقتی ما با غربیها خوب حرف میزنیم، آنها متقابلا دلیلی نمیبینند که با ما همین کار را بکنند، وقتی ما نگرانیهای آنها را به رسمیت میشناسیم، آنها بر فهرست نگرانیهای خود میافزایند و وقتی ما دوستی میورزیم، آمریکاییها به این نتیجه میرسند که دشمنی کردن کاری درست و بموقع بوده است.اکنون اما بویژه از سفر نیویورک به این سو، کار از درست حرف زدن و درست عمل کردن بسیار فراتر رفته و به درددل کردن کشیده است!سخنان حیرتانگیز آقای محمدجواد ظریف در روز 26 شهریور در جمع اعضای شورای روابط خارجی آمریکا را چیزی جز درددل انتخاباتی با دوستان آمریکایی نمیتوان نامید.ظریف در این سخنان– که شبیه به آن را پیشتر هم گفته بود- در پاسخ به هاله اسفندیاری میگوید اگر غربیها قدر فرصت ایجادشده را ندانند و با دولت آقای روحانی توافق نکنند، مردم 16 ماه بعد در انتخابات مجلس پاسخ آنها را با رای دادن به جریانات غربستیز خواهند داد. وی برای اینکه مخاطبانش دقیقا متوجه عمق مساله شوند یادآوری میکند بار گذشته که در سالهای 83 و 84 غربیها فرصت توافق با ایران را از دست دادند، رئیسجمهوری در ایران بر سر کار آمد و 8 سال شیرین دولت را در دست داشت که کسی مانند وی را بازنشسته کرد!
سخنرانی آقای ظریف در جمع اعضای شورای روابط خارجی آمریکا بویژه فقره اخیرالذکر آن، یعنی جایی را که وی برای بقا در صحنه سیاست داخلی ایران دست به دامن آمریکاییها میشود، باید احتمالا به عنوان جدیدترین مدل «درست حرف زدن» با غربیها در تاریخ ثبت کنیم.بعید میدانم کسی در دولت آقای روحانی میتوانست صریحتر از این، پس داستان را برملا کند و راز مگویی را که اصلاحطلبان تلاش میکنند آن را در پستوها در گوش یکدیگر زمزمه کنند، اینچنین بر فراز بام فریاد بزند. البته این را هم بعید میدانم که آقای دکتر روحانی– که در سفر نیویورک نشان داد امانتدار خوبی برای ارزشهای انقلاب اسلامی است- چندان موافقتی با این مدل گشودن سفره دل برای اجنبی داشته باشد.یکی از انتقادات مبنایی اصولگرایان به جریان اصلاحطلب همواره این بوده است که این جریان
– همچون اسلاف دیگرش در طول تاریخ یک سده اخیر- همواره تلاش میکند خود را به نیروی مطلوب غرب در ایران تبدیل کند و سر بزنگاه به جای آنکه به سرمایه اجتماعی خویش امید ببندد، چشم به بیرون مرزها میدوزد و پیروزی و ماندگاری را از آنها طلب میکند.شاید به همین سبب است که این جریان، حتی وقتی در انتخاباتی مانند انتخابات سال 88، یک سرمایه اجتماعی عظیم به کف میآورد، باز هم به جای آنکه این سرمایه را در سبد نظام و انقلاب بگذارد، آن را دودستی به غربیان هبه میکند تا ببینند چهسان میتوانند از آن ابزاری برای توطئه و آشوب بسازند.سخنان محمدجواد ظریف– که بیشتر خود را یک دوم خردادی میداند تا یک اعتدالگرا- در واقع دارای دو پیام اصلی است؛ نخست او میخواهد به آمریکا بگوید یگانه نیروهایی که درست سخن گفتن با آمریکا را بلدند همینهایی هستند که اکنون بر سر کارند لذا غرب نباید از انجام وظیفه تاریخی خود در ماندگار کردن آنها قصور کند.
و دوم، ظریف به صراحت اعتراف میکند این جریان برای ماندگار شدن در محیط سیاست داخلی کشور به کمک و اعانت و دستگیری غرب نیاز دارد و بدون آن، یعنی اگر قرار باشد صرفا به ظرفیتهای داخلی خود اکتفا کند، بیتردید میدان را به حریفان واگذار خواهد کرد. هر دو اعتراف را باید به عنوان بخشی به یادماندنی از کارنامه جریان غربگرا در ایران ثبت کرد.چه توافق نهایی انجام شود و چه نشود، این موضوع از یاد نخواهد رفت که چگونه کسانی وقتی خلوتی با دوستان آمریکایی خود پیدا کردند، نتوانستند در مقابل وسوسه «شیرین کردن خود» مقاومت کنند.منتها ظریف یک نکته را خوب گفته است؛ بله! در ایران، مردمی هستند که در موقع درست، در گرفتن تصمیم درست خطا نمیکنند.
اما در حالیکه بسیاری از رسانه ها به موضوع سفر رییس جمهور و وزیر خارجه به روسیه پرداختند و صحبتهای سرگی لاوروف درباره احتمال 95 درصدی موفقیت مذاکرات پرداختند ، روزنامه ابتکار با نگاه بدبینانه به روسیه نگاه کرده است .«مراقب روسها باشيد!» ستون سرمقاله روزنامه ابتکار در اینباره نوشته است :
هرچند که روابط ایران و غرب در یک سال گذشته افزایش یافته است، اما رایزنیهای گسترده مقامات ایران و روسیه در سطوح بالا و همچنین امضای قراردادها و توافقنامههای متعدد، به خصوص پس از افزایش تنش میان روسیه و کشورهای غربی، حکایت از اتخاذ"رویكرد به شرق" در حوزه روابط بینالمللی و سیاست خارجی دولت دارد. با این حال هر اندازه که در سال گذشته روابط تهران با غرب بهبود یافته؛ روابط روسیه با غرب کمتر شده و بلکه به نقاط بحرانی رسیده است، که این خود زمینه افزایش قدرت چانه زنی ایران در مقابل روسیه را فراهم آورده است. از طرفی به انزوا کشیده شدن روسها به خاطر بحران اوکراین و تئوریهای جدید پوتین، کرملین را واداشته تا ضمن یارگیری، مناسبات خود را با کشورهای همسایه و منطقه بیشتر کند. بر این مبنا پیشرفتی که در مذاکرات هستهای حاصل شده؛ فرصتی فراهم آورده تا زیاده خواهی این کشور در مورد دریای خزر کنترل شود. روسها به کرات ثابت کرده اند، دوستی با ایران را بر اساس منافع یک جانبه خود تعریف میکنند و در مواقع حساس همچون تصویب قطعنامه و اعمال تحریم علیه ایران و همچنین مسئله دریای خزر، هر وعده ای همچون تحویل سامانه موشکی -دفاعی اس 300 را فراموش میکنند. این یک جانبه گرایی روسها در تعیین رژیم حقوقی دریای خزر هم پیش از این ثابت شده است. تعیین رژیم حقوقی دریای خزر مسئلهای است که به دلایل مختلف از جمله زیاده خواهیهای روسیه و تلاش برای تحمیل نظر خود به جمهوری اسلامی ایران نزدیک به دو دهه است که لاینحل مانده است.
در همین راستا آخرین دور نشست سران کشورهای حاشیه دریای خزر تحت مدیریت روسیه در غیاب ایران برگزار شد. در شهریور ماه 1388 رهبران همه کشورهای ساحلی دریای خزر به جز ایران در قزاقستان گرد آمدند. یکی از دلایل عمده دعوتنشدن ایران به نشست پیشین سران کشورهای حوزه خزر این بود که در غیاب تهران، با دادن امتیازاتی به ترکمنستان، دولتمردان این کشور را متقاعد کنند رژیم حقوقی خزر را منهای ایران بپذیرد. سه کشور روسیه، قزاقستان و جمهوری آذربایجان بر تقسیم کف دریاچه به نسبت سواحل کشورها و همچنین استفاده مشترک از سطح آب برای کشتیرانی و حمل و نقل تأکید دارند، اما ایران و ترکمنستان این توافقنامهها را به رسمیت نمیشناسند.به هرحال اکنون که روسیه به خاطر مشکلات بینالمللی دست همکاری را به سمت تهران دراز کرده، لازم است که موضوع تعیین رژیم حقوقی دریای خزر با درنظر گرفتن حق واقعی ایران حل و فصل شود. البته باید در نظر داشت که این دوستی روسها همچون گذشته تنها در مقطعی و در مسئله ای خاص است و آنچه کرملین ثابت کرده این است که شرکای استراتژیک خود را درلحظه تعیین میکند و تغییر میدهد.
«5 درصد
شيطانی مذاكرات هستهای!»روزنامه
جوان اما نگاهش به نیمه خالی لیوان بوده است و آن 5 درصد باقیمانده در صحبتهای لاوروف را مورد توجه قرار داده است :
«سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه
امروز در مصاحبه با شبه بلومبرگ نكاتي متفاوت و بديع را در مورد نتايج مذاكرات
نيويورك بيان كرد كه از نقطه نظرهاي مختلف به ويژه ارزيابي كاركرد مذاكرات اخير و
چشم انداز دورهاي بعدي مذاكراتي، قابل ارزيابي و تحليل است. وي در اين زمينه به
صورت مشخص تاكيد كرد: «بر اساس اسنادی که در جریان مذاکرات تهیه شده، حدود 95 درصد
توافقنامه نهایی مورد توافق همه طرفین قرار دارد. ولی در 5 درصد باقی مانده شیطان
خانه کرده و تنها 2 الی 3 مسئله که بسیار پیچیده شده اند، باقی مانده است».
اينكه چنين مذاكراتي 95 درصد پيشرفت داشته است، به معناي پيشرفت 30
تا 35 درصدي مذاكرات نيويورك به نسبت دور قبلي مذاكرات هسته اي در وين است. اين در
حاليست كه طرفهاي ديگر چنين «پيشرفت جدي» را تائيد نكرده بلكه بر وجود اختلافات
باقيمانده تاكيد نموده اند. در اين راستا، دكتر ظريف، وزير خارجه كشورمان نتيجه
مذاكرات را اين گونه توصيف كرده است: «هنوز اختلاف وجود دارد. هنوز مقداری اختلاف
بر سر تمامی مسائل وجود دارد».
البته در عبارات وي، از اختلافات «جدي» كه قبلاً مورد تاكيد بود،
خبري نيست. اينكه هنوز اختلاف وجود دارد و «مقداري» هست شايد بدين معنا باشد كه
توافق هائي حاصل شده است و به تعبير لاوروف، اين توافق ها در قالب «اسناد»
توافقنامه نهائي در جريان مذاكرات هم درآمده اند.
در هر حال، عباراتي كه دو وزير خارجه دخيل در مذاكرات هسته اي بيان
داشته اند، تكيه گاهها و پيام هاي متفاوتي را در بر دارند. با مبنا قراردادن
ديدگاههاي وزير خارجه كشورمان در اين زمينه، نكته اين خواهد بود كه روسيه در اين
موقعيت زماني چرا از توافق هائي خبر داده است كه واقع نشده اند؟ اگر اين پرسش صحيح
باشد، ممكن است نقش يابي جديد روسيه و انتظار عنايت طرفين به اين كشور در چارچوب
توافق ها و تبادل امتيازها، مطرح باشد.
اما در صورتي كه برداشت لاوروف درست باشد و چنين توافق هائي صورت
گرفته باشند، مساله به گونه اي ديگر خواهد بود. معناي صحبت هاي لاوروف اينست كه
توافق هاي مهم و پيشرفت هائي اساسي در زمينه مسائل باقيمانده –حداقل
برخي از آنها- صورت گرفته است كه شايد در كمترين دور از مذاكرات هسته اي اين چنين
نتيجه اي مهم حاصل شده باشد. از اين منظر، اين مذاكرات مي بايست با دستاورد و
پيشرفتي بسيار زياد در راستاي اتمام نگارش توافق جامع اعلام مي گرديد. در اين
صورت، اين پرسش مطرح خواهد شد كه آيا توافق هائي صورت گرفته كه اعلام نوشته يا نانوشته
بودنشان در اين مقطع زماني به مصلحت نبوده است؟ آيا عدم اظهار اين پيشرفت ها بلكه
تاكيد غالب در مصاحبه ها و اقدامات رسانه هاي نزديك به ديپلماسي مبني بر توقف
مذاكرات در ايستگاه نيويورك، بهتر از اعلام پيشرفت هاي احتمالي حاصله بوده است؟ از
طرف ديگر، ماهيت توافق هاي حاصله چه بوده و چه مي توانسته باشد؟ آيا در اين زمينه
حقوق هسته اي و ملاحظات راهبردي ايران لحاظ شده است؟چه موضوعاتي مورد توافق قرار
گرفته اند و چه موضوعاتي همچنان جزء »2 يا 3» مساله اي هستند كه وزير خارجه روسيه
به عنوان مسائل «نيازمند كار دشوار و اراده سياسي طرفين» تلقي كرده است؟
«نتایج دیپلماسی نیویورک»
در مقابل روزنامه دولتی ایران به موضوع نگاه متفاوت سیاستمدران و رسانه ها به مذاکرات پرداخته و درباره دلایل آن نوشته است : بخشی از تیترهای اول
روزنامههای دیروز کشور درباره نتایج مذاکرات هستهای نیویورک به این شرح بود:
«گره مذاکرات هستهای باز نشد»، «پایان مذاکرات نیویورک بدون پیشرفت»، «بازگشت
مسافران نیویورک با چمدان خالی»، «مذاکرات هستهای نیویورک بدون نتیجه پایان یافت»،
«اختلاف اساسی و کلان در پایان ماراتن نیویورک» و تیترهایی از این دست. البته برخی رسانههای دیگر
هم از تیترهای محتاطانه تری مانند پایان مذاکرات، برداشتهای متفاوت از مذاکرات نیویورک
یا توافق برای دور بعدی مذاکرات هستهای
استفاده کردند تا بدین ترتیب بتوانند از سد خبرهای متفاوت و گاه متعارض درباره
مذاکرات نیویورک گریز گاهی پیدا کرده باشند.
برای درک واقعیتر آنچه در نیویورک اتفاق افتاد باید به برنامههایی
اشاره کرد که تیم دیپلماسی ایران از قبل برای حضور در نیویورک تدارک دیده بود. بهعبارت
دیگر برای فهم این موضوع که آیا نشست هستهای نیویورک دستاوردی داشت یا خیر باید
به اهداف از پیش تعیین شده این نشست بپردازیم. چرا که برخی رسانهها به این دلیل
از تیترهایی مانند نشست بیحاصل یا توقف مذاکرات و.. استفاده کردند که تصور آنان این
بود چون در این نشست تفاهمنامهای امضا نشده یا توافقی برای امضای تفاهمنامه در آینده
نزدیک بهعمل نیامده است لذا نشست نیویورک بدون دستاورد بوده است. اما نگاهی به
سخنان حسن روحانی، رئیس جمهور، محمد جواد ظریف، وزیر خارجه و نیز سایر اعضای تیم
مذاکره کننده هستهای نشان میدهد که اساساً قرار نبود در مذاکرات نیویورک
تفاهمنامهای امضا و حتی درباره پیش نویس چنین تفاهمنامهای مذاکره شود. حسن روحانی
سه شنبه هفته گذشته در جمع مدیران رسانههای امریکایی هدف از مذاکرات نیویورک را اینگونه
بیان کرد: «این هفته، هفته خیلی مهمی است، زیرا مذاکرات میان دو طرف تا پایان این
هفته میتواند روشنگر این موضوع باشد که آیا ما قادریم در دو ماه آینده به توافق نهایی
دست یابیم یا خیر.» روحانی پیش از ترک تهران موضع مشابهی گرفت و اعلام کرد که در نیویورک
درباره باز کردن راه برای تفاهم نهایی مذاکره خواهیم کرد.به این ترتیب هدف از نشست
هستهای نیویورک که در حاشیه نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد برگزار شد، یک
گام به جلو بردن مذاکرات پیشین هستهای بوده است و هر نوع انتظاری غیر از این هدف
میتواند کارشناسان را در تحلیل تحولات دیپلماسی هستهای در نیویورک به خطا ببرد.
پس اگر از این زاویه به نشست هستهای نیویورک نگاه کنیم و سایر انتظارات غیر واقعی
را کنار بگذاریم میبینیم که این نشست دستاورد ملموسی داشته است هر چند در زمینه
کلیات مذاکرات هستهای مشکلات حل نشده زیادی باقی مانده که عمده این مشکلات هم به
کشورهای غربی عضو 1+5 بر میگردد.
از دید تیم دیپلماسی ایران، اکنون توپ مذاکرات در زمین 1+5 است و با انعطافی که آنان باید نشان بدهند زمینه
برای توافق نهایی بیشتر فراهم میشود. روحانی در همین نشست راه توافق نهایی را هم
به بهترین وجه ممکن به طرف مقابل نشان داد و گفت هر نوع توافق هستهای باید حق
تداوم فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران، ادامه غنیسازی و لغو تحریمها را شامل
شود تا امکان قبول آن از طرف مردم ایران فراهم باشد.
در این میان کانون اختلاف درباره دو موضوع یعنی میزان ظرفیت غنیسازی
ایران و نیز کمیت و کیفیت رفع تحریمها است. ایران نیاز خود را به داشتن ظرفیت غنیسازی
معادل 190 هزار سو اعلام کرده و در عین حال خواستار لغو کامل و فوری تحریمهای یکجانبه
امریکا و غرب و نیز شورای امنیت سازمان ملل متحد است. در نیویورک درباره ابعاد فنی
مربوط به چنین اختلافاتی مذاکراتی شد و برخی پیشنهادها هم روی میز آمد هر چند که
هنوز نظر نهایی درباره این پیشنهادها ارائه نشده است.
یکشنبه رییس سازمان هواپیمایی کشور هم بعد از 48 روز به رمزگشایی از دلایل سقوط هواپیمای آنتونوف 140 پرداخت ، اینکه علیرضا جهانگیری هیچ اشاره ای به دلایل مدیریتی در این سقوط نداشت ، مورد انتقاد برخی روزنامه ها قرار گرفت .
« ادامه کي بود؟ کي بود؟ من نبودم» روزنامه ابتکار در اینباره نوشت : منوچهر منطقي که
پس از سانحه سقوط هواپيماي ايران 140 در 19 مردادماه از هرگونه اظهارنظر و
پاسخگويي به سوالات خبرنگاران در خصوص اين سانحه خودداري کرده بود روز يکشنبه در
حالي در حاشيه نشست خبري جايزه ملي مديريت فناوري و نوآوري به سوالي در خصوص اين
سانحه پاسخ داد که همزمان رييس سازمان هواپيمايي کشوري در نشستي خبري براي نخستين
بار از عوامل تاثيرگذار در سانحه هوايي اخير سخن گفت و اين سانحه را ناشي از
اشتباهات انساني، نقص فني و عوامل محيطي دانست.
رييس سازمان صنايع هوايي نيروهاي مسلح با رد اظهارات برخي کارشناسان
در خصوص ضعيف بودن موتور هواپيماي ايران 140 از آغاز فاز دوم ساخت هواپيماي 150
نفره در کشور خبر داد. منطقي گفت: وقتي يک هواپيما طراحي ميشود، اصل اوليه آن اين
است که موتوري که بر روي آن نصب ميشود به نحوي باشد که اگر از کار بيافتد موتور
ديگر بتواند تمام جمعيت را سالم بنشاند. زماني که هواپيمايي طراحي ميشود ايمن
بودن هواپيما براي سوار شدن مسافران توسط يک نهاد بينالمللي مورد تاييد قرار ميگيرد
بنابراين تمام دانشمندان جمع شدهاند و اين موضوع را تاييد کردهاند و در واقع طي
فرآيندي اثبات ميشود که موتور براي چه تعداد مسافر و چه شرايط خاصي طراحي شده
است.
وي در خصوص اظهار نظر برخي کارشناسان در خصوص ضعيف بودن موتور اين
هواپيما تاکيد کرد: وقتي لشگري از دانشمندان يک هواپيما را تاييد ميکنند کسي که
نسبت به موتور شناخت ندارد نبايد چنين اظهار نظري کند. در واقع در اين اظهارنظرها
اطلاعات کافي وجود نداشته است. منطقي درباره ادعاي برخي کارشناسان مبني بر استفاده
از موتور بالگرد در هواپيماي ايران 140 نيز گفت: در موتور يک هسته وجود دارد که
توان آن را مشخص ميکند. اين موتور ميتواند بر روي کشتي، هواپيما و يا يک پمپ
فشار گذاشته شود به عنوان نمونه در هواپيماهاي چهار موتوره ماهان موتور هليکوپتر
استفاده شده است بنابراين چيزي که مهم است اين است که بايد قدرت موتور بر اساس
بدنه هواپيما و هليکوپتر تطبيق داده شود. وي همچنين در اين خصوص که چرا اين گونه
از هواپيماهاي اوکرايني نميتواند در هواي گرم پرواز کنند، تصريح کرد: اين يک اصل
علمي است که موتورها در دما و ارتفاع بالا توانشان افت ميکنند و اين موضوع را
کساني که طراح آن هستند دقيق مورد اندازهگيري قرار ميدهند، در واقع در دفترچه
هواپيما بر اساس شرايط مختلف، تعداد مسافران، ميزان بنزين و غيره مشخص شده است.
رييس صنايع هوايي و فضايي نيز در خصوص علت سقوط هواپيما ايران 140 نيز گفت: علت
سقوط توسط سازمان هواپيمايي کشور اعلام ميشود و دليل آن که زمان آن طولاني شده
است اين است که اين اقدام کار بسيار پيچيدهاي است و در استانداردهاي بينالمللي
براي اعلام نتايج چنين تحقيقاتي 400 روز زمان لازم است که طي اين زمان به دنبال
انداختن تقصير به گردن افراد ديگر نيستند چرا که تمامي شرايط تحت کنترل بوده بلکه
بايد بررسي شود که با وجود کنترل بودن همه شرايط در چه جايي خطا اتفاق افتاده است.
وي افزود: در واقع دليل خطا و نتايج نهايي نيز به مجموعههاي طراح اعلام ميشود.
منطقي در خصوص آخرين وضعيت ساخت هواپيماي 150 نفره نيز گفت: در اين راستا مرحله
اول طرح که طراحي مفهومي است به پايان رسيده و سهشنبه وارد فاز دوم طراحي که
طراحي کلي است مي شويم و در فاز سوم نيز تکتک اعضا طراحي ميشوند و در نهايت به
فاز ساخت خواهيم رسيد. به گفته وي براي طراحي چنين هواپيماهايي يک بازه زماني 5
ساله نياز است. منطقي همچنين در خصوص کشورهاي همکار در ساخت هواپيماي 150 نفره نيز
گفت: در اين زمينه در حال حاضر اطلاع رساني نميشود.
اين در حالي است که رئيس سازمان هواپيمايي کشوري با بيان اينکه ايمني
در پرواز فقط مسئوليت اين سازمان نيست، گفت: هواپيماي سانحه ديده اضافه بار داشته
است. عليرضا جهانگيريان در نشستي خبري مبني بر اينکه وقتي موتور هواپيماي آنتونف
140 ، دو ثانيه قبل از پرواز از کار ميافتد، يعني اينکه هواپيما قابليت پروازي
نداشته و در واقع ضعف نظارت در اين باره مشهود است؟ گفت: در حوزه هوانوردي بخشهاي
مختلف دخيل هستند و مسئوليتهاي هر بخش شفاف است. رئيس سازمان هواپيمايي کشوري در
پاسخ به سئوالي درباره اينکه مسئوليت اين اتفاق را چه کسي بر عهده مي گيرد؟ بيان
کرد: اول بايد عوامل سانحه مشخص شود و پس از آن قطعا مسئولين آن نيز مشخص مي شود و
اين را مراجع قضايي پيگيري ميکنند. سازمان وظيفه دارد که اقداماتي را انجام دهد
که از تکرار اين نوع سوانح جلوگيري کند و ما اولين اقداممان اين بود که از پرواز
اين نوع هواپيما جلوگيري شود.پرش از «عوامل مدیریتی» در سقوط «آنتونوف140»روزنامه
شرق هم دقیقا نقش عوامل مدیریتی را در سقوط هواپیمای سپاهان ایر مورد توجه قرار داده و در این باره نوشت :
رییس «سازمان هواپیمایی کشوری» در
حالی انگشت اتهام را به سوی عوامل محیطی، انسانی و فنی در سقوط «آنتونوف۱۴۰» میگیرد
که هیچ اشارهای به عوامل مدیریتی بهعنوان ریشههای اصلی سقوط نمیکند. چندینهفته
پس از سقوط هواپیمای «ایران۱۴۰» و کشتهشدن بیش از ۴۰نفر از هموطنان اولین
اظهارنظر رسمی از سوی «جهانگیریان»، رییس سازمان هواپیمایی کشوری درخصوص این سانحه
صورت پذیرفت. صحبتهای رییس هواپیمایی کشوری حاوی نکات فنی است که به سقوط هواپیما
منجر شده و تلویحا با برجستهکردن نقش و تصمیمات خلبان سعی دارد ذهنها را متوجه اینگونه
عوامل کند. بدیهی است بررسی حادثه به لحاظ فنی کار کمیتهای است که به این منظور
تشکیل شده است. نکاتی از قبیل وجود اشکال در موتور، تصمیمات خلبان و ارتفاع و دمای
فرودگاه و مسایلی از این قبیل که در گفتههای آقای «جهانگیریان» به چشم میخورد،
مسایلی هستند که در این سانحه میتوانند تنها بهعنوان حلقههای انتهایی زنجیره
سقوط مطرح شوند و ریشههای سانحه را تنها باید در عوامل مدیریتی جست. نگاهی دقیقتر
به حادثه نشان از سوءمدیریت آشکار در بروز آن دارد. هواپیمای «ایران۱۴۰» که با
حادثه اخیر آمار سوانح آن به ششعدد میرسد، از سالها پیش موردانتقادات گسترده
کارشناسان قرار داشت. اما به هر ترتیب با وجود مشکلات فنی موتور این هواپیما و عدم
تناسب طراحی آن با شرایط آبوهوایی ایران، هواپیمایی کشوری مجوز پرواز آن را صادر
کرد به شرط آنکه در تابستان این هواپیما کمتر از ۳۵مسافر سوار کند چرا که کارآیی
موتورهای هواپیما در فصل تابستان کاهش مییابد، این در حالی است که بنا بر گفته
مسوولان این هواپیما ۴۸سرنشین داشته و بهنظر میرسد علت اصلی سانحه نیز وزن بالای
هواپیما هنگام پرواز در یکی از گرمترین روزهای سال باشد. اما هنگامی ابعاد مدیریتی
مساله پیچیدهتر میشود که بدانیم هواپیمایی کشوری قانون خود را از فروردینماه
گذشته تغییر داده و پرواز در تابستان با ۵۵مسافر را نیز مجاز دانسته است. از طرفی
کیفیت پایین این هواپیما که دلیل اصلی آن نیز موتورهای آن هستند، موجب عدم اقبال
شرکتهای هوایی به خرید آن شد. به گونهای که حتی خطوط هوایی داخلی با وجود نیاز
مبرم به هواپیماهای نوی توربوپراپ به آن اقبالی نشان ندادند و تنها خط هوایی
استفادهکننده از آن در داخل کشور نیز پس از مدتی هواپیماهای «ایران۱۴۰» را به
کارخانه بازپس فرستاد. با این وجود سازمان صنایع هوایی که سازنده اصلی این هواپیما
محسوب میشود، با اصرار عجیب بر ادامه این پروژه ناکام که بر اساس اعلام سازمان مدیریت
و برنامهریزی تا قبل از سال۸۳ بیش از ۲۰۰میلیاردریال اعتبار هزینه کرده بود،
اقدام به تاسیس شرکت هواپیمایی سپاهان کرد تا تولیدات بدون مشتری خود را در این
شرکت بهکار گیرد.
بنا بر گفته بسیاری از کارشناسان، این سانحه یک حادثه معمولی و ناشی
از اتفاق نبوده است چرا که بارها و بارها به شیوههای مختلف از سوی کارشناسان
اشکالات هواپیما تذکر داده شده بود و منتقدان بسیاری درباره آن سخن گفته بودند،
اما به این هشدارها بیتوجهی شده است. حتی برخی گزارشها حاکی از اعمال نفوذهای بسیار
و برکناری کارشناسان منتقد بهمنظور بهکارگیری این هواپیما در شرکتهای هوایی
مسافربری بوده است. همین موضوعات نشان میدهد اکتفاکردن به بیان چندنکته فنی که
آخرین دلایل سقوط را بیان میکنند نهتنها کافی نیست، بلکه میتواند تنها سرپوشی
باشد بر عوامل اصلی مدیریتی که منتهی به نواقص فنی شدهاند.