در ابتدا یادداشت حسین شریعتمداری را میخوانید که با عنوان«موج خون در دل لعل !»به قلم محمد صرفی در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رساند:1- انتظار این بود که آقای دکتر روحانی در نطقی که از تریبون مجمع عمومی
سازمان ملل متحد در نیویورک ایراد کردند به اظهارات سخیف و اهانتهای
بیشرمانه نخستوزیر بیسر و پای جزیره انگلیس علیه کشورمان پاسخ دندانشکن
و پشیمانکنندهای میدادند ولی متأسفانه ایشان حق امانتی را که به عنوان
رئیسجمهور ایران اسلامی و مردم انقلابی و حماسهساز آن برعهده داشتند، به
جای نیاورده و از کنار سخنان گستاخانه دیوید کامرون با بیتفاوتی
غیرقابلتوجیه که برای دولت و ملت این مرز و بوم تحقیرآمیز بود! به سادگی
عبور کردند و نه فقط به تصریح، بلکه به اشاره و تلویح نیز پاسخی به آنهمه
وقاحت و بیشرمی نخستوزیر انگلیس ندادند.
دیوید کامرون، نخستوزیر
انگلیس چند ساعت بعد از ملاقات با آقای روحانی که نخستین دیدار رئیسجمهور
ایران با نخستوزیر انگلیس، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود، طی سخنانی در
مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایران را به حمایت از گروههای تروریستی، نقض
حقوق بشر و غیرقابل اعتماد بودن برنامه هستهای کشورمان و... متهم کرد! و
این همه در حالی است که فقط مروری گذرا به اسناد آشکار- و نه سری و
طبقهبندی شده- از جنایات بیشمار دولت کنونی- و نه فقط امپراطوری سابق-
انگلیس علیه ملتهای مظلوم و حتی مردم این کشور حکایت میکند و اسناد
فراوان دیگری را میتوان آدرس داد که در حمایت انگلیس از گروههای تروریستی
- از جمله، داعش، القاعده، منافقین- کمترین تردیدی باقی نمیگذارد و
فعالیت هستهای کشورمان نیز به گواهی اسناد حقوقی و فنی در بستری صلحآمیز
در جریان بوده و هست. اما، جناب آقای دکتر روحانی که میتوانست دستکم برخی
از این اسناد را به عنوان اندکی از بسیارها ارائه دهد و ماهیت نفرتانگیز
دولت انگلیس را از تریبون سازمان ملل متحد به جهانیان بشناساند، متأسفانه
کمترین واکنشی از خود نشان نداد و حال آن که ایشان قبل سفر نیویورک درباره
ضرورت این سفر به بهرهگیری از ظرفیت و جایگاه تریبون مجمع عمومی سازمان
ملل برای معرفی چهره واقعی ایران اسلامی و شخصیت برجسته مردم این مرز و بوم
به جهانیان اشاره کرده بودند. بنابراین جای این پرسش و انتظار بر زمین
مانده هست که آیا اتهامات نخستوزیر انگلیس به کشورمان، معرفی واژگونه
ایران و مردم ایران نبود؟!
2- انگلیس برخلاف آنچه ادعا میکند نه فقط
یک قدرت بزرگ جهانی نیست، بلکه این روزها بسیاری از مراکز استراتژیک غرب و
برخی از رسانههای اروپایی و آمریکایی نیز به طعنه از بریتانیای کبیر! با
عنوان «بریتانیای کوچک- LITTLE BRITAIN-» یاد میکنند. انگلیس بهلحاظ
اقتصادی در یکی از دشوارترین دوران حیات خود قرار دارد و طرح ریاضت اقتصادی
آن اعتراضات خیابانی و پی در پی مردم این کشور را در پی داشته است تا آنجا
که «دنیس کبل» وزیر خزانهداری انگلیس، شرایط اقتصادی را نزدیک به «خط
قرمز» ارزیابی میکند و دیوید کامرون درباره ضرورت سیاست صرفهجویی
اقتصادی میگوید «من به شدت نگران هستم، اگر دیر بجنبیم به فاجعه میرسیم.
یا باید شنا کنیم (سیاست صرفهجویی) و یا غرق میشویم».
انگلیس از
مجموعه 4 کشور انگلستان، اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی تشکیل شده است که
اسکاتلند از سالها قبل در پی جدایی بوده است و هفته قبل با 45درصد آرا، در
مقابل 55 درصد مخالفان جدایی، این خواسته به تعویق افتاده است. «ولز» هم
در پی جدایی است و زمان همهپرسی برای جدایی نیز اعلام شده است. ایرلند
شمالی از چند دهه قبل خود را جدا از انگلیس میداند.شرایط متزلزل
انگلیس به دو عرصه تجزیه سرزمینی و مشکلات اقتصادی خلاصه نمیشود. بلکه در
سالهای اخیر ارتش انگلیس نیز به دلیل شرایط سخت اقتصادی در حد قابل توجهی
کوچک شده است. افزون بر موارد یاد شده، باید بهزمزمههای ضدسلطنتی در
انگلیس هم اشاره کرد که طی سالهای اخیر گسترش فراوانی داشته است.
تونی
بلر نخست وزیر سابق انگلیس در پاسخ کسانی که او را به خاطر پیروی بیچون و
چرا از جرج بوش، «سگ آمریکا» لقب داده بودند، میگفت؛ همراهی با آمریکا
میتواند حضور ما را در عرصه بینالمللی تضمین کند! و...گفتنی است قلمرو کنونی انگلیس از 33 میلیون کیلومتر مربع در سال 1992 به 244 هزار و 820 کیلومتر مربع کاهش یافته است و... خدا
بر درجات امام راحل(ره) بیفزاید که یکبار در پاسخ به زیادهگوییهای
نخستوزیر وقت انگلیس فرموده بودند، حالا انگلیس هم خودش را قدرت بزرگ تصور
میکند (نقل به مضمون).با توجه به موارد فوق درباره یاوههای نخستوزیر انگلیس علیه ایران اسلامی باید با لسانالغیب شیراز همنوا شده و گفت؛
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش!
3-
از نخستین ساعاتی که اعلام شد، ملاقات رئیسجمهور کشورمان با نخستوزیر
انگلیس در دستور کار سفر نیویورک قرار دارد، مدعیان اصلاحات که خود را در
حلقه مشاوران آقای روحانی و حامیان و نزدیکان دولت ایشان قلمداد میکنند و
متأسفانه رئیسجمهور محترم نیز در مواردی به مشاوره آنان با نظر قبول
مینگرند، بیشترین مصاحبهها، تحلیلها و صفحات روزنامههای زنجیرهای و
سایتهای تحت مدیریت خود را به «اهمیت بینظیر»! این ملاقات و نقش بیبدیل
آن در گرهگشایی از نقاط - به قول آنها- بسته سیاست خارجی دولت یازدهم
اختصاص دادند. به موارد زیر که فقط چند نمونه از آنهاست توجه کنید؛
روزنامه
دولتی ایران برای تیتر درشت صفحه اول خود «پایان 35 ساله رابطه سرد»! را
انتخاب کرد. روزنامه اعتماد تمام صفحه اول را به عکس این دیدار اختصاص داد و
تیتر زد «رئیسجمهور ایران و نخستوزیر انگلستان دستان یکدیگر را فشردند».
روزنامه آفتاب یزد با تیتر درشت «تحول تاریخی در دیپلماسی» به میدان آمد و
تاکید کرد «این ملاقات قطعا با موافقت آمریکا صورت گرفته» و با ذوقزدگی
نتیجه گرفت «این ملاقات میتواند پیامی از طرف آمریکا به ایران باشد»!
روزنامه شرق، تیتر زد که «طلسم دیدار مقامات بلندپایه ایران و بریتانیا
شکسته شد»! روزنامه مردمسالاری تیتر «بهار روابط تهران-لندن» را برگزید،
روزنامه شهروند وابسته به هلالاحمر به «دیدار تاریخی در نیویورک» اشاره
کرد. روزنامه آرمان این ملاقات را «چراغ سبز مجموع کشورهای غربی برای رابطه
صمیمانهتر با تهران» معرفی کرد و یا آقای حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر
رئیسجمهور در صفحه توئیتر خود، دیدار آقای روحانی با نخستوزیر انگلیس را
یکی از دستاوردهای مهم سفر امسال رئیسجمهور به نیویورک معرفی میکند! و
...
اما، هنوز ذوقزدگی طیف مدعی حمایت از رئیسجمهور و مشاوره به ایشان
از این ملاقات ادامه داشت که نخستوزیر انگلیس چند ساعت بعد از دیدار با
رئیسجمهور محترم کشورمان پشت تریبون مجمع عمومی سازمان ملل رفت و سیل
اتهامات و ناسزاها و اهانتها را نثار جمهوری اسلامی ایران کرد!عبرتانگیز-
و البته مضحک- آن که یکی از روزنامههای زنجیرهای بعد از کلی ذوقزدگی
درباره این ملاقات و این که ملاقات یاد شده، «چراغ سبز کشورهای غربی برای
رابطه صمیمانه با ایران است»! پیشبینی کرده بود که «ممکن است برخی مخالفان
تنشزدایی ایران و ایالات متحده، ما را متهم کنند که به این ملاقات بیش از
حد خوشبین هستیم»! و دیدیم و دیدند که...!!اکنون جای آن است که جناب
دکتر روحانی، رئیسجمهور محترم کشورمان را به قضاوت بطلبیم و پاسخ این پرسش
را بجوییم که «آیا هنوز هم میتوان به این طیف از مشاوران و مدعیان حمایت
از دولت کمترین امیدی برای مشاوره داشت»؟!
4- خوشبینی برخی از
دولتمردان محترم از جمله ریاست محترم جمهوری و وزیر محترم امور خارجه به
حریف نیز نمیتواند در جرأت بخشیدن به نخستوزیر بیسروپای انگلیس برای
اهانت به ایران اسلامی بیتاثیر تلقی شود.به عنوان مثال جناب دکتر
روحانی در نشست با سرمایهداران و اقتصاددانان آمریکایی به «ریچارد هاوس-
RICHARD HAASS» مسئول شورای روابط خارجی آمریکا و یکی از مدیران شناخته
شده فتنه آمریکایی - اسرائیلی 88 اجازه داده است که در کنار ایشان حضور
داشته باشد. از جمله اقدامات ریچاردهاوس در فتنه 88 طرح «ائتلاف سفید» بود
که در آن از همه مخالفان و دشمنان جمهوری اسلامی خواسته شده بود اختلافات
میان خود را کنار گذاشته و روی یک نقطه که براندازی جمهوری اسلامی ایران
است ائتلاف کنند و این ائتلاف همانگونه که شاهد بودیم صورت پذیرفت. انتظار
آن بود که جناب روحانی به وی اجازه حضور ندهد چه رسد به آن که در صندلی
کنار ایشان بنشیند.
و یا هفته گذشته، برادر عزیزمان جناب آقای دکتر
ظریف، در جلسه همین شورای روابط خارجی آمریکا حضور یافته و در پاسخ به هاله
اسفندیاری، عضو بنیاد «سوروس» و همکار جرج سوروس صهیونیست که به دشمنی با
ایران اسلامی تابلودار است، موضع تأسفآوری گرفته و میگوید؛ «در صورت شکست
مذاکرات ایران و 5+1 دوستان ما در انتخابات مجلس آینده شکست میخورند و
جریان غربستیز در ایران، مجلس را در اختیار خواهند گرفت»! آیا دغدغههای
حزبی بایستی با دشمنان بیرونی در میان گذاشته شود؟ و آیا این اظهارنظر
-خداینخواسته- میدان دادن به دشمن برای تصمیمسازی در مسائل داخلی کشور
نیست؟ حضور در شورای روابط خارجی آمریکا و همصحبتی با همکاران جرج سوروس
که جای خود دارد...
5- و بالاخره؛ انتظار آن است رئیسجمهور محترم به
عنوان کمترین برخورد با اهانت نخستوزیر انگلیس به جمهوری اسلامی و مردم
ایران، اعلام کنند مادام که نخستوزیر انگلیس رسما از ایران و مردم آن
عذرخواهی نکند، حضور این کشور در گروه 5+1 را نمیپذیرند و شرکت در
مذاکرهای که تیم انگلیس در آن حضور داشته باشد را تحریم کنند. این کار
شدنی است و ایران اسلامی در جایگاه برجستهای از اقتدار و نقشآفرینی در
عرصه بینالمللی قرار دارد که تصمیم به تحریم انگلیس در مذاکرات به آسانی
امکانپذیر است و نباید خود را دستکم بگیریم.
حسین قدیانی ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان«آقای صدام! عذر میخواهیم»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:حسین قدیانی: هفته دفاعمقدس، عدل با پاییز شروع میشود؛ «پادشاه فصلها». بعضی بر این تصورند که پاییز، فصل مرگ برگهاست اما هیچ برگی از هیچ درختی نمیافتد، الا آنکه خود را هزینه کند پای مقاومت همان درخت. ریشه فقط آب نمیخواهد، نوازش پاره تن خود، برگ را نیز میخواهد. اگر جز این است، برگو مرا چیست آن سبب که برگ، رقصکنان از درخت فرو میافتد؟! تو هیچ نظاره کردهای افتادن شهید را بر خاک؟! تا ناز نکند برای زمین و زمان، مگر میافتد؟! هیهات! که این افتادن، تجلی مرگ باشد. مرگ آن عفریتی است که همه زندگی را از آدمی میستاند، لیکن خون شهید، بهار را مدیون خود خواهد کرد، زندگی را، جان را... چه میگویم؛ حیات را. پس اگر پاییز، پادشاه فصلهاست، دوران خوش دفاعمقدس هم تا ابد «امالفصول انقلاب اسلامی» باقی خواهد ماند. و الا آغاز حمله دشمن به کشور، چه جای جشن و سرور؟! آنچه ما این روزها، به پاسداشت آن نشستهایم، آن لحظه نیست که دشمن وارد خاکمان شد، بل آن دمی است که خدا و خون، دفاع ما را رنگ تقدس بخشید. بر این خون خدایی، مباد که پای بگذاریم. این «سرخ مقدس» فراتر از برگ، برگ شناسنامه ماست. اگر بیمروت، برگ پاییز را له میکنیم، این یکی را دیگر لگدمال نکنیم و این همه بد تا نکنیم با جنگ! 8 سال جنگ، مهمترین برگ شناسنامه ما، مظهر اراده و غرور و استقلال و ایستادگی ما، تجلی مردانگی ما، عامل عزت ماست. فقط آنها که جنگ را درشت مینویسند، آن را بر وزن مرگ مییابند اما جنگ را باید درست نوشت تا متوجه شد که جنگ 8 ساله، اتفاقا بر وزن زندگی است.
مگر چند سال از جنگ گذشته که بعضیها این همه به کام ملت تلخ میکنند هفته مظلوم دفاعمقدس را؟! کاش لااقل دست فتنه را از سر جنگ بردارند! قسم به خون شهدا، بعضیها برای جنگ هم دارند «نامه سرگشاده» مینویسند! و بیهیچ سلامی به شهدا، جنگ شهدا را میزنند که آنجا اشتباه رفتند، آنجا خطا کردند، آنجا دچار تندروی شدند! من واقعا نمیدانم در این مقال باید جناب عالیجناب را «آقای هاشمی» خطاب کنم یا «آقای رفسنجانی» اما فرمانده محترم جنگ! گیرم عزیزی در میدان سیاست، فلان کار شما را نقد کرد. خب! در همان میدان سیاست، جوابش را بدهید! چه کار به جنگ دارید؟! شما «فرمانده جنگ» بودید و ما، با یک نگاه درست، منطقی و ملی - صرف نظر از گلایههای کاملا درست این روزها - شما را در آن فتح باشکوه، کاملا سهیم میدانیم لیکن شما خود چرا آداب فرماندهی را رعایت نمیکنید؟! کجای دنیا، فرمانده مافوق، در ملأعام، زیرمجموعه خود را مینوازد؟! آن هم به ناراستی؟! آیا امام خمینی(ره) که فرمانده شما یعنی «فرمانده کل قوا» بود، به بهانه فلان شکست یا بهمان عدمالفتح، حضرتعالی را میزد که شما غالبا بیهیچ توجیه موجهی، یک روز این سردار زیرمجموعه خود در جنگ را مورد لطف قرار میدهید، دگر روز، سردار دیگری را؟! و بر فرض غالبا نزدیک به محال، آنچه میگویید درست باشد! پس شما چه کاره بودی در جنگ؟! آیا جز این است که دیگر فرماندهان جنگ، دقیقا زیرمجموعه حضرتعالی بودند؟!
اینگونه که شما دارید فرماندهی خود را زیر سؤال میبرید! غیر از این است؟! معالاسف، کاش فقط یک روز به محسن رضایی بند کنید و روز دیگر به رحیم صفوی! که اغلب به این بهانهها، خود جنگ را میزنید؛ گاه این عملیات را، گاه آن عملیات را. این و آن عملیاتی که پایش صدها «شهید» داده شده. آقای فرمانده جنگ! میزان تقوای شما برای من موضوعیتی ندارد اما میخواهم بپرسم؛ «آیا رواست جلوی چشم خانواده شهدا، این همه بگومگو؟!» شما عمدتا هر وقت که در سیاست، جواب درست در چنته ندارید، این تاکتیکتان است که بردارید و جنگ را درشت بنویسید! اما این وسط، گناه مادران شهید داده چیست؟! آقای فرمانده جنگ! بگذار خیالتان را راحت کنم. ما هم دقیقا عین پیر خون دل خورده جماران، ولو برای ذرهای، از 8 سال جنگ، نادم و پشیمان نیستیم. باز هم بگذار خیالتان را راحت کنم! ما خوب میدانیم که جنگ، جنگ بود و در جنگ، آنهم یک «جنگ تحمیلی» آنچه بسی محتمل است، بروز اشتباه.
ولو آنکه آن اشتباه، توسط خود شما فرمانده جنگ صورت گرفته باشد - میدانید و میدانیم صورت گرفته!- ذرهای از اعتقاد ما به فریضه «ما در جنگ برای ذرهای، نادم و پشیمان نیستیم» خللی وارد نخواهد کرد. تمام!آقای فرمانده جنگ! نگه دارید حرمت جنگ را. سال 88 که حرمت رای ملت را نگه نداشتید، حداقل احترام خون بچههای این ملت را نگه دارید و این همه پشت سر جنگ، غیبت نکنید. سال 88 که حرمت انتخابات را نگه نداشتید، لااقل حرمت آنچه را روزی خود فرمانده آن بودهاید نگه دارید. سال 88 که حرمت صندوقهای رای را نگه نداشتید؛ یعنی برای تابوت شهدا هم ارزشی قائل نیستید که بر مدار BBC جنگ را تحلیل میکنید؟! آقای فرمانده جنگ! ناظر بر جنگ، دشمن متجاوز را باید زد؛ صدام را، آمریکای حامی جلاد بغداد را، انگلیس خبیث را. تا این مجموعه دشمن هست، سپاه را نمیزنند! ارتش را نمیزنند! خودی را نمیزنند! بسیجی را نمیزنند! جگرگوشه ملت را نمیزنند! سردار و سرباز را نمیزنند! آقای فرمانده جنگ! علیالقاعده، این شما هستید که باید این نکات را گوشزد کنید اما عیبی ندارد! به جای جنابعالی، من و از قول آن عزیز گرامی مینویسم که؛ «فیالحال، صدام در بغداد نیست اما حاج قاسم سلیمانی هست.» و این رخداد مهم، به یمن وجود جنگ رخ داده است. همچنانکه به یمن وجود جنگ، دشمن فقط خواب حمله به ایران اسلامی را میبیند.
وقتی امن و امان و آرامش و امنیت هنوز هم دارد نان جنگ را میخورد، چه خطاست تخطئه جنگ، آنهم به سیاق رسانه انگلیسی! آقای فرمانده جنگ! بدتر از شما، دوستان بدکلامتان هستند که گاه جوری از جنگ سخن میگویند کأنه ما باید برویم و صدام را از قبر بیرون بیاوریم و از او بابت 8 سال دفاعمان در برابر تجاوزش عذرخواهی کنیم! از این همه شگفتی، شگفتا! بهراستی آیا ما صدام را تحریک به جنگ کردیم؟! و شگفتا از شما فرمانده جنگ که در برابر آنچه باید موضع بگیرید نمیگیرید اما در عوض، سپاه را بلدید باب دل رسانه روباه پیر بزنید! آقای فرمانده جنگ! اگر بعضی دوستان دلسوز، گاهی به سبب عدم دقت، نابخردانه پایان جنگ را نقد میکنند، از آن بدتر، دوستان شما هستند که گیر کردهاند در همان شروع جنگ! آقای فرمانده جنگ! 8 سال جنگ آنقدر برای امام، مقدس بود که در ماجرای آن شیخ سادهلوح -کلا امان از شیوخ سادهلوح! - حضرت روحالله، مدام با سیاست سعهصدر جلو میآمد، الا آنجا که علیه جنگ هم رجز خوانده شد. دیگر اینجا کوتاه نیامد خمینی و دیدیم که نیامد و حق جنگ را گرفت! و محکم هم گرفت! چه مینویسم که روح خدا، سراسر خشم شد! نه، اشتباه نشود. خمینی هم درست مثل دوکوهه، درست مثل راوی فتح، درست مثل ما، جنگ را دوست نداشت، بلکه جمع باصفای بسیجیها را دوست میداشت. جمع شهدا را. و آرزومند آن عرصهای بود که در آن کرامات باطنی انسانها بروز یابد.
وه که چه متفاوت است «روایت فتح» با آنچه BBC از جنگ به خورد ما میدهد. آقای فرمانده جنگ! فرمانده باید بر قلبها حکومت کند. بشنو! این صدای حکومت «سید شهیدان اهل قلم» است بر قلب ما. آری! صدپله فراتر از «روایت»، رسما دارد «حکومت» میکند مرتضای آوینی بر این دلهای بیقرار؛ «خداحافظ دوکوهه! ما میدانیم تو از گواهان روز حشری و بر آنچه ما بودهایم شهادت خواهی داد. تو ما را میشناختهای و رازدار خلوت ما بودهای... این همه مغموم مباش دوکوهه! امام رفت اما راه او باقی است. دیر نیست آن روز که روح تو عالم را تسخیر کند و نام تو و خاک تو و پرچمهایت، مظهر عدالتخواهی شود. دوکوهه! آیا دوست داری که پادگان یاران امام مهدی(عج) نیز باشی؟ پس منتظر باش...».
دکتر حسن لاسجردی مطلبی را با عنوان«سیرت و صورت روباه پیر»پیرامون سخنرانی دیوید کامرون پس از دیدار با رئیس جمهور کشورماندر ستون یادداشت حمایت به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:
دیوید کامرون نخستوزیر انگلیس، پس از دیدار با رئیس جمهور کشورمان در سخنرانی خود در شصت و نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، اظهارات خصمانهای را علیه ایران مطرح کرد. این اظهارات حاکی از برنامه و رویکرد مبنایی آنها در برابر ایران است. از سوی دیگر این مواضع نشان دهنده خط فکری حاکم بر دولتمردان انگلیس نیز میباشد. موضعی که ترسیم کننده فضا و شرایط آتی روابط انگلیس با ایران خواهد بود. نخست وزیر انگلیس با این اظهارات، سیاست کلی و مبنای فکری دولت انگلیس را دربرابر ایران مطرح کرد. باید دانست که ورای اظهارات کامرون، جریان صهیونیسم بینالملل قرار دارد که با کینهای که علیه انقلاب اسلامی دارد، سالهاست میکوشد دستاوردهای آن را تضعیف کند. در خصوص دیداری که میان روسای دو دولت ایران و انگلیس صورت گرفت باید گفت دیداری میان سران دو کشور بهصورت خوشبینانه برگزار شد ولی همانطور که احتمال آن نیز داده میشد بیش از پیش مشخص شد که نباید به مسئولان انگلیس چندان اطمینان کرد. عکسالعمل خبیثانه نخستوزیر انگلیس پس از دیدار با رئیسجمهور ایران، هشداری به مسئولان و جریانات سیاسی در درون جمهوری اسلامی ایران نیز میباشد.
انگلیسیها که سابقه بسیار سیاهی در اذهان ملت ایران دارند، با این اقدام خود نشان دادند هرگونه نشان دادن چراغ سبز به آنها بیانگر اشتباه فاحش سیاسی است. افراد و جریانات سیاسی داخلی ایران نیز باید همواره دخالتها و دشمنیهای انگلیس را مدنظر قرار دهند و از هرگونه خوش بینی و مماشات با این دولت برحذر باشند. دستگاه سیاست خارجی ایران نباید سادهلوحانه و خوشبینانه به انگلستان اعتماد کند. اظهارات گستاخانه نخستوزیر انگلیس نباید بیپاسخ بماند. دستگاه دیپلماسی باید هوشیارانه در قبال موضعگیریهای خصمانه دولت انگلستان برخورد کند و در قبال این خط مشی دولت انگلیس سیاستی متناسب با آن اتخاذ نماید تا بر اساس آن بتواند از آرمانها، ارزشها و منافع ملی ایران دفاع مقتدرانه داشته باشد. در مورد بازگشایی سفارت هم باید انگلستان ملزم به عذرخواهی شود و پس از آن نیز تنها در حد کاردار سفارتها بازگشایی شود. در اینجا اشارهای هر چند مختصر به مواضع و اقدامات خصمانه انگلیس علیه ایران ضروری است. با نگاهی به سابقه حضور انگلیس در جهان، منطقه و ایران به وضوح دشمنیها و خباثتهای این کشور علیه ملل منطقه و خصوصا ایران آشکار میشود. دولت انگلیس در طول 200 سال گذشته منشأ مزاحمت، خشونت، دینتراشی، افراطیگری و تروریسم در جهان و به ویژه در منطقه خاورمیانه بوده است.
اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ که توسط دولت انگلیس صادر شد باعث شد که نطفه شیطانی تروریسم صهیونیستی در منطقه شکل بگیرد. آنها با اقدامات خود زمینه را برای تشکیل تروریسم صهیونیستی فراهم کردند و در سال 1948 منجر به تأسیس اسرائیل در منطقه خاورمیانه شدند. لذا ظهور صهیونیسم ریشه در سیاستهای خاورمیانهای انگلستان دارد. آنها پرورشدهنده و منشأ ظهور تروریسم هستند. اما کامرون با فرافکنی و شانتاژ قصد دارد تا با چنین اظهاراتی سابقه تیره کشور خود را بپوشاند. امروز به خاطر سیاستهای تروریستی دولتهای غربی از جمله انگلیس شاهد خلق طالبان، القاعده، داعش و بوکوحرام در منطقه آفریقا هستیم. انگلیس نقش به سزایی در ایجاد فتنه در جهان اسلام داشته و تمامی تنشهای قومی و فرقهای در جهان اسلام توسط انگلیسیها مدیریت شده است. انگلیس امروزه بزرگترین تروریسم دولتی جهان و تضییع کننده حقوق بشر در عراق و سوریه و... است.
میتوان نمونههای متعدد و مستندی از دستهای پیدا و پنهان استعمار پیر در وقایع سرنوشتساز تاریخ ایران به ویژه صدساله اخیر برشمرد. در فتنه 88 نیز انگلیس و همدستانش از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی دریغ نکردند. با توجه به سیاستها و نگاه خشن و خصمانهای که دولت انگلیس علیه دولت و ملت ایران داشته و دارند باید در عرصه دیپلماسی پاسخهای دندان شکن و مقتدرانهای به این اظهارات و مواضع گستاخانه آنها بدهیم. لذا مقامات دستگاه دیپلماسی کشورمان طراحیهای مقتدرانه و هوشمندانهای داشته باشند که در این فضای اقتدارآمیز بتوانند از مواضع و منافع جمهوری اسلامی ایران دفاع مناسبی کنند، البته که موضع خصمانه و به دور از ادبیات دیپلماتیک انگلیس نشان دهنده کینه و حقد این دولت علیه جمهوری اسلامی بوده است و واکنش مناسب و شایسته دولتمردان و دستگاه سیاست خارجی را میطلبد اما آنچه که مسلم است اینکه سطح واکنش به این اظهارت و مواضع به سطح دولت محدود و محصور نیست. از آنجا که دولت برآمده از مردم هستند، مردم با همه سطوح و گرایشات میتوانند حامیان سیاستهای دولتها در عرصه سیاستهای منطقهای و بینالمللی موضع اتخاذ کنند. مجموعهها، سازمانها و تشکلهای مردمی میتوانند پاسخ دولت انگلیس را از بُعد اجتماعی نیز بدهند و نیرویی را فراهم کنند که پاسخ مناسب و شایسته را به چنین اظهاراتی بدهد.
امیر حسین یزدان پناه در مطلبی با عنوان«گستاخی کامرون و چند پرسش»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان اینگونه نوشت:دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس چند ساعت پس از دیدار
با رئیس جمهور کشورمان در نیویورک از تریبون سازمان ملل در سخنانی که البته خیلی
طولانی هم نبود آنقدر گستاخانه درباره ایران حرف زد که به سرعت به یکی از موضوع های
مورد بحث مردم و رسانه ها تبدیل شد. برخی سوال می کردند که چرا دکتر روحانی با
کامرون دیدار کرده است؟ و برخی هم شگفت زده می پرسیدند چرا کامرون چنین حرف هایی
درباره ایران زده است؟ نمی شود در این مجال کوتاه به طور مفصل به این موضوعات پرداخت
اما درباره این اتفاق می توان 2 نکته زیر را برشمرد:
1-اجازه بدهید بخشی از این سوالات را با این
سوال پاسخ بدهم که مگر از انگلیسی ها با آن سابقه تاریخی که در ایران دارند جز این
انتظار داشتیم؟ نقش انگلیسی ها در قتل امیرکبیر، تحولات مربوط به ملی شدن صنعت
نفت، صحنه گردانی «رابرت چارلز زنر» عضو سابق سازمان های اطلاعاتی بریتانیا
درکودتای 28 مرداد و بازگشت مجدد محمدرضا شاه به
قدرت، حمایت از صدام در جنگ تحمیلی 8 ساله، میدان داری در تحریم ها علیه ایران به
بهانه موضوع هسته ای همگام با آمریکایی ها و ... جزو موارد دم دستی از توطئه ها و
اقدام علیه مردم ایران توسط انگلیسی هاست و کمتر ایرانی است که وقتی درباره انگلیس
حرف می زند این کشور را به سبب سیاست های استعماری و فریبکارانه اش، «روباه پیر» یا
«انگلیس خبیث» خطاب نکند. این که دیوید
کامرون چنان اظهارات گستاخانه ای را علیه ایران طرح کند نه تنها جای تعجب ندارد
بلکه بسیار قابل انتظار هم هست و باید از کسانی که انتظاری غیر از این از انگلیسی
ها داشته اند دلیل و منطق شان را پرسید.
2-اما درباره نشستن و مذاکره کردن با کامرون که
بسیاری از روزنامه های روز پنج شنبه به استقبال آن رفته بودند و برخی از عنوان
«تاریخی» برای آن استفاده کردند، با توجه به این نکته که بالاخره باید بپذیریم
حوزه دیپلماسی حوزه نشست و برخاست با افراد و کشورهای مختلف است و باید از تریبون
های مختلف برای بیان استدلال ها و منطق خود مقابل دشمنان استفاده کرد و دیدار با
کامرون نیز می تواند چنین تحلیلی داشته باشد، باید یک ملاحظه مهم را هم مدنظر داشت
و آن این که سال گذشته در اتفاقی که آن هم ازقضا «تاریخی» بود روسای جمهور ایران و
آمریکا به صورت تلفنی با هم گفت و گو کردند. برخی همان زمان چنین استدلال می کردند
که این اتفاق می تواند گره مذاکرات را بازکند. یک سال از آن تلفن تاریخی گذشته و به نظر می رسد اتفاقات یک سال اخیر فقط به
واقعی تر شدن برداشت ها از طرف مقابل و آشکار شدن رویکردهای آمریکا و متحدانش در
مذاکرات کمک کرده است. اکنون سوال این است که آیا قبل از برنامه ریزی برای دیدار
با کامرون، ملاحظه مربوط به نتایج مذاکرات مستقیم یک سال اخیر با آمریکا و نیز آن
تلفن تاریخی درنظر گرفته شده است و آیا این مراودات دستاورد قابل قبولی داشته که
حالا از دیدار با نخست وزیر انگلیس به دنبال باز شدن گره های خاصی باشیم؟ صد البته
دیدار دکتر روحانی با کامرون، تابویی نبود که شکسته شود اما از قِبَل نتایجی که در
محاسبات طرف مقابل دارد می تواند برای ما محل تامل باشد. شاید هم می شد با در نظر
گرفتن این ملاحظات و تامل ها لااقل زمان دیدار را به بعد از سخنرانی او در نیویورک
موکول کرد که بتوان درباره انجام شدن یا نشدن آن جدی تر تصمیم گرفت یا حداقل
دربرابر ژست های جدی و همراه با تبختر کامرون، کمتر ذوق زدگی در لبخندهای مان دیده
می شد تا دکتر عراقچی دیپلمات ارشد ما مجبور نباشد بگوید: « در جاهای دیگر هم پاسخ
لازم داده خواهد شد.» اصولا دیپلمات ها بهتر از هرکسی می دانند که نشست و برخاست
با طرف مقابل ملاحظات و اصول جدی سیاسی و دیپلماتیک دارد به خصوص اگر طرف مقابل
دشمن باشد. آن هم نه دشمن یک یا 2 ساله بلکه دشمنی که لااقل چندین دهه سابقه
استعمارش برای تک تک مردم ایران آشکار است. گفتیم که باید بپذیریم در حوزه دیپلماسی
باید با طرف مقابل مذاکره کرد اما با چه شرایط و ملاحظاتی؟ امیرالمومنین در نامه
53 نهج البلاغه آنجا که درباره رفتار با دشمن برای مالک اشتر توصیه هایی می نویسند،
راه روشنی مقابل ما ترسیم کرده اند: «هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى
خدا در آن است رد مکن، که آسایش رزمندگان، و آرامش فکرى تو، و امنیت کشور در صلح
تأمین مى شود. لکن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتى کردن، زیرا گاهى دشمن نزدیک
مى شود تا غافلگیر کند، پس دور اندیش باش، و خوشبینى خود را متّهم کن.»
روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«انگليس از آمريكا بدتر آمريكا از انگليس بدتر»در ستون سرمقاله خود به قلم محمد کاظم انبار لویی به چاپ رساند:این جمله تاریخی امام (ره) در ذهن ملت ایران در قضیه كاپیتولاسیون همیشه زنده است كه فرمود: "آمریكا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریكا بدتر و شوروی از هر دو بدتر و ...." انگلیس در طول یكصد سال اخیر تاریخ ایران بزرگترین ظلمها را به ملت ایران كرده است. خیانت آنها در تاریخ مشروطیت و قبل از آن در قراردادهای ننگین تنباكو ونفت محرز است. در خیانت آنها در كودتای 28 مرداد در همراهی با آمریكا تردیدی نیست. و بالاخره همراهی آنها با آمریكا در مقابله با انقلاب اسلامی كارنامهای سیاه دارد كه نیازی به ذكر آن نیست.روزنامه ایران ارگان دولت پنجشنبه گذشته از دیدار رئیس جمهور محترم با نخست وزیر انگلیس به عنوان "پایان 35 سال رابطه سرد" یاد كرد و روزنامههای دوم خردادی از این دیدار به عنوان یك دیدار تاریخی در پرونده روابط ایران و انگلیس یاد كردند. اما نطق توهینآمیز كامرون در مجمع عمومی سازمان ملل نشان داد كه بخشی از جریان رسانهای داخل از مناسبات ایران وانگلیس دچار توهم هستند. این نطق نشان میدهد كه انگلیسیها خوی استعمارگری خود را حفظ كردهاند. این خوی در ذات انگلیسیهاست كه هیچگاه تغییری در آن حاصل نمیشود.كامرون در نطق خود در سازمان ملل تصریح كرد: ما با ایران اختلافات جدی داریم و فهرست اختلافات خود با تهران را به طور خلاصه به شرح زیر اعلام كرد:
1- برنامه هستهای ایران
2- حقوق بشر
3- حمایت از گروههای تروریستی
این اظهارات سخیف نشان میدهد كه ذوق زدگی روزنامههای اصلاح طلب چقدر با منافع و مصالح ملی انطباق دارد.انگلیس به همراه 5 قدرت جهانی بیش از یك دهه است كه ملت ایران را از حق برخورداری از فناوری صلحآمیز هستهای با تمسك به یك دروغ تاریخی محروم كرده است.برنامه هستهای ایران شفاف است و مسئولان هرچه در این شفافسازی پیش میروند بر حجم دروغها و تهمتهای انگلیسیها و شركایشان افزوده میشود.انگلیسیها در توافقنامه ژنو متعهد به رفع تحریمها و تجاوزاتی كه به حقوق ملت ایران كرده بودند، شدند. اما وقیحانه در كنار آمریكا ایستادند و برخلاف عهد و پیمان خود بر حجم تحریمها و زورگوییهای خود در پرونده هستهای ایران اضافه كردند. با این همه آقای كامرون از موضع طلبكاری وارد گود شده و در نطق خود در سازمان ملل صریحاً میگوید: "ایران برنامه هستهای خود را تغییر دهد". مردم ایران انرژی هستهای را حق مسلم خود میدانند. اما انگلیسیها با پررویی و زورگویی میخواهند ملت ایران را از حق مسلم خود محروم كنند.
آقای كامرون در حالی دولت ایران را به نقض حقوق بشر محكوم میكند كه در همین مرداد ماه سال جاری دادگاه حقوق بشر اروپا برای چندمین بار انگلیس را به نقض حقوق زندانیان محكوم كرد. كامرون در حالی این اظهارات را بیان میكند كه جنایات سرویسهای امنیتی انگلیس در ایرلند شمالی هنوز زبانزد گزارشهای حقوق بشری سازمانهای جهانی است.آقای كامرون در حالی دولت ایران را متهم به حمایت از گروههای تروریستی میكند كه كشورش پشت سر آمریكا از جنایات صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی تحت عنوان "حمایت از تروریسم دولتی" ایستاده است.انگلیسیها از رژیم صهیونیستی به دلیل كشتار بیرحمانه كودكان، زنان و مردم عادی در سرزمینهای اشغالی و بویژه در غزه به شدت حمایت میكنند و به ایران و كشورهایی كه از مردم فلسطین حمایت میكنند نسبت حمایت از تروریسم میدهند. رژیم كودك كش صهیونیستی در اثر فشار افكار عمومی در جهان مجبور شد به كشتار 50 روزه مردم فلسطین پایان دهد و به مفاد آتش بسی كه رعایت نمیكند، گردن نهد. اما به دلیل همین جنایات تروریستی هنوز مورد حمایت كامرون است.انگلیسیها از اول رخدادهای تروریستی و اقدامات جنایتكارانه منافقین در ایران از آنها حمایت مالی و معنوی كردهاند. دست آنها در قتل عام شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور و 17 هزار شهید ترور در ایران آلوده است.
انگلیسیها در تدارك نبرد نرم در تاریخهای 18 تیر 78 و بحران آفرینیهای 8 ماهه انتخابات سال 88 علیه ملت ایران وارد كار شدند اما ملت با حضور خود در صحنه به آنها تو دهنی زد و سرویسهای امنیتی و جاسوسی آنها در تور وزارت اطلاعات مثل موش گیر افتادند و سرانجام خود آنها سفارت خود را با یك ترفند تبلیغاتی تعطیل كردند. آقای كامرون خوب میداند ملت ایران از انگلیسیها چه نفرتی دارند و لذا در ملاقات با رئیس جمهور برخلاف عرف دیپلماتیك پای راست خود را روی پای چپ میاندازد تا با زبان بدن به ملت ایران اهانت كند. البته از رئیس دیپلماسی هستهای ایران جناب آقای دكتر ظریف باید تشكر كرد كه به نمایندگی از ملت ایران پاسخ این اهانت را با همان زبانی كه كامرون آشناست، داد.
همچنین از سخنگوی وزارت خارجه باید تشكر كرد كه پاسخ ظریف را تكمیل كرد.اما سخن سخیف تر و در عین حال مضحكتر آقای كامرون در ارتباط با "شكلگیری اتحاد در مقابل شر داعش" است. شر داعش از كجا پدید آمده است؟ كیست كه نداند سرویسهای جاسوسی و امنیتی انگلیس از یكصد سال پیش در تدارك جنگهای قومی در كشورهای اسلامی و بویژه تشدید اختلافات شیعه و سنی بودهاند و نان استعمار و استكبار را در تنور این اختلافات میپختند.القاعده، داعش و .... جریانهای دستساز انگلیسیها و آمریكاییهاست كه امروز به ظاهر وبال گردن آنها هستند. كامرون پیش از نطق خود در سازمان ملل گفته بود: "چكمه نظامیان انگلیس برای مبارزه با داعش به زمین عراق نخواهد رسید." معلوم نیست انگلیسیها كه حاضر نیستند هزینه انسانی در جنگ با داعش را بپردازند چگونه میخواهند با این پدیده روبهرو شوند. اكنون جبهه النصره كه از همین تیر و طایفه است مورد حمایت انگلیسیها در سوریه است. چقدر زمان میبرد كه انگلیسیها همانند رویارویی با القاعده و داعش سخن از نبرد با النصره بكنند.
كیست كه نداند بازی مضحك مبارزه با تروریستها كه آمریكاییها و انگلیسیها مدعی آن هستند، بخشی از به رسمیت شناختن تروریسم مورد حمایت آنان است تا به سیاست مداخله جویی خود در جهان اسلام مشروعیت بدهند. ملت ایران دست استكبار و استبداد جهانی بویژه انگلیسیها را خوانده است و تا قطع این دست از ایران و بلاد اسلامی از پای نخواهد نشست و در این تردید ندارد كه آمریكا از انگلیس بدتر و انگلیس از آمریكا بدتر و ... است. رئیس جمهور محترم در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل ریشه پیدایش تروریست ها در منطقه وجهان را مورد اشاره قرار داد وصریحاً گفت: غرب خاورمیانه را به بهشت تروریست ها تبدیل كرد و به طور شفاف خطاب به آقای كامرون و شركایش گفت: كسانیكه در ایجاد تروریست ها نقش داشتند باید از ملت ها عذر خواهی كنند.
«دروغهای كامرون»عنوان مطلبی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:
دیوید كامرون، نخستوزیر انگلیس، بعد از دیدار با دكتر روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در نیویورك، در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، ایران را با دو دروغ بزرگ مورد حمله قرار داد؛ یكی تكرار تهمتهای مربوط به فعالیت هستهای ایران و دیگری نسبت دادن حمایت از تروریسم به كشوری كه خود قربانی تروریسم است و بیشترین مبارزه را با تروریسم در كارنامه خود به ثبت رسانده است. درباره دیدار رئیسجمهور ایران با نخستوزیر انگلیس، نكته اصلی اینست كه این دیدار برای تشریح مواضع روشن ایران در موضوعات مهم بینالمللی از جمله برخورد با گروه تروریستی داعش و مذاكرات هستهای ایران و 1+5 لازم بود تا هیچ بهانهای باقی نماند و دولتمردان انگلیسی در موضعگیریهای انحرافی خود در قبال جمهوری اسلامی ایران، به عدم اطلاع از واقعیتها متوسل نشوند. هر چند بلافاصله بعد از این دیدار، دیوید كامرون با دروغهائی كه علیه ایران گفت نشان داد كه نمیتواند از مسیر انحرافی باز گردد ولی هم او و هم ما میدانیم و براین دانسته خود حجت داریم كه كامرون اینبار بعد از شنیدن واقعیتها از زبان رئیس جمهوری اسلامی ایران باز هم به دروغ متوسل شده و هیچ توجیهی برای این خلاف گوئیهای خود ندارد.
ابتدا خوب است دروغهای كامرون را تشریح كنیم و سپس به علت این دروغ گفتنها بپردازیم. فعالیتهای هستهای ایران به اعتراف مكرر مدیران كل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، كارشناسان این آژانس و حتی 16 مركز تحقیقاتی و اطلاعاتی آمریكا، كاملاً در چارچوب مقررات آژانس انجام میشود و هیچ انحرافی از مسیر مسالمتآمیز ندارد. این واقعیت را انگلیسیها بهتر از سایر اعضاء گروه 1+5 میدانند، زیرا وزرای خارجه انگلیس و معاونان آنها در دورههای مختلف مذاكرات همواره با شخص دكتر حسن روحانی، كه مدتی مسئولیت این موضوع را در طرف ایرانی برعهده داشت و اكنون نیز 14 ماه است كه به عنوان رئیسجمهور بر این موضوع اشراف كامل دارد، آشنا و مواجه بودند و میدانند كه آنچه او درباره مواضع ایران در این زمینه به كامرون گفته كاملاً مسالمتآمیز و مواضع مسئولین ایرانی كاملاً اعتمادساز است. بنابر این، آنچه نخستوزیر انگلیس درباره فعالیتهای هستهای ایران گفته دروغ است.
درباره تهمت حمایت ایران از تروریسم، این نكته بسیار قابل توجه است كه دولتمردان غربی به دلیل اینكه خود را متعهد به تأمین امنیت رژیم صهیونیستی میدانند هر كس كه به نحوی درصدد مبارزه با این رژیم باشد از نظر آنها تروریست یا حامی تروریست هاست! بدین ترتیب، از نظر نخستوزیر انگلیس و رئیسجمهور آمریكا، ایران به دلیل حمایت از ملت مظلوم فلسطین و حزبالله لبنان، در فهرست حامیان تروریسم جای دارد. این، درست 180 درجه در جهت مقابل واقعیت قرار دارد و بسیار مضحك است كه صهیونیستهای غاصب و كودك كش كه حتی مجامع بینالمللی تحت كنترل آمریكا و انگلیس نیز آنها را درهمین جنگ 51 روزه غزه جنایتكار جنگی معرفی كردهاند قربانی تروریسم قلمداد شوند و مردم فلسطین كه سرزمین و خانه و تمام دارائی هایشان توسط صهیونیستها غصب شده و هر روز به دست دژخیمان رژیم صهیونیستی كشته میشوند و بسیاری از آنها نیز از وطن خود اخراج و آواره شدهاند، به جرم دفاع از خود و وطن غصب شده خود تروریست معرفی گردند.
حزبالله لبنان نیز برای بیرون راندن ارتش رژیم صهیونیستی از خاك لبنان شكل گرفت و خوشبختانه موفق شد به اشغال لبنان توسط صهیونیستها خاتمه دهد و تاكنون نیز در برابر تجاوزات و جنایات آنها مقاومت كرده و پیروز هم شده و به همین دلیل سمبل مقاومت در برابر تروریسم شناخته شده، ولی دولتمردان آمریكا و انگلیس، حزبالله لبنان را به جرم ایستادگی در برابر تجاوزات و جنایات رژیم صهیونیستی، تروریست قلمداد میكنند. در این میان، جرم ایران نیز از نظر دولتمردان آمریكا و انگلیس اینست كه از مقاومت مردم مظلوم فلسطین و حزبالله لبنان در برابر اشغالگریها و جنایات صهیونیستها حمایت میكند. دروغ دوم كامرون نیز بر این بنای غلط مبتنی است. علت اینكه دیوید كامرون، چنین دروغهای بزرگی میگوید و چنین تهمتهائی به ایران میزند اینست كه او نیز همانند سلف خود، غلام حلقه به گوش آمریكاست. درباره نخستوزیر سابق انگلیس "تونی بلر" مطبوعات انگلیس بارها نوشتند كه او از رئیسجمهور آمریكا چشم و گوش بسته پیروی میكند و حتی از تعبیر "سگ زنجیری" درباره وی استفاده كردند. اكنون به نظر میرسد "دیوید كامرون" نیز راه "تونی بلر" را دنبال میكند و به همان اندازه پیرو چشم و گوش بسته آمریكاست و این دروغها را نیز با هماهنگی رئیسجمهور آمریكا میگوید.
علاوه بر این، پرونده دولت انگلیس از قرنهای گذشته تاكنون كاملاً سیاه است. سابقه استعماری انگلیس در آفریقا، استرالیا، آمریكای لاتین، اروپا، آسیا به ویژه در هند و خاورمیانه، با خطوط برجسته اما كاملاً سیاه در تاریخ ثبت شده است. انگلیسیها، ننگ استعمارگری را به ضمیمه استثمار و كشتار مردم یكجا در پرونده خود دارند و این، نمونه بارز تروریسم دولتی است. با داشتن چنین پرونده سیاهی، انصافاً باید گفت نخستوزیر انگلیس بسیار وقیح است كه دولت خود را در مقابل تروریسم و ایران را حامی تروریسم معرفی میكند. ماجرای شكل گیری ائتلاف برای مثلاً مبارزه با داعش نیز با چنین وقاحتی همراه است. آمریكا و انگلیس اكنون بیش از سه سال و نیم است كه از تروریستها و از جمله همین داعش، كه خود آن را خلق كردهاند، در سوریه حمایت میكنند و دو روز قبل نیز وزیر خارجه آمریكا از تخصیص بودجه جدید برای حمایت از تروریستهائی كه علیه دولت قانونی سوریه میجنگند خبر داد، در همین حال ادعا میكنند كه میخواهند با تروریستهای داعش مبارزه كنند! این دروغهای بزرگ را كسی باور نمیكند و همه میدانند هدف این ائتلاف، گسترش نفوذ غرب در عراق و سوریه و تقویت هرچه بیشتر تروریستهای تحت كنترل غربی هاست و البته این را هم همه میدانند كه اینبار نیز دود این آتش بازیها به چشم خود غربیها خواهد رفت.
مطلبی که دکتر پویا جبل عاملی در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«پیام بهار 4.6 درصدی»به چاپ رساند به شرح زیر است:از هنگامی که رئیسجمهوری اعلام کرد، اقتصاد ایران از رکود خارج شده است و
رشد مثبت بار دیگر بر اقتصاد حاکم شده است، منتقدان سیاسی دولت ناراحت
شدند، در حالی که اجماع کارشناسان بر نظر رئیسجمهوری صحه میگذارد. حال
آمار بانک مرکزی بهعنوان مرجعی رسمی، نشان میدهد که موافقان میتوانند با
انبساط خاطر از انبساط اقتصادی دفاع کنند. آماری که میتوان گفت از حد
انتظار کارشناسان نیز قدری فراتر بود؛ یعنی رشد اقتصادی 6/4 درصدی فصل اول
سال 1393 نسبت به مدت مشابه سال قبل، اما این رشد اقتصادی و دادههای ریز
آن چه پیامهایی در بر دارد؟
1- با نگاه به ریز آمار، مشخص است که سهم اصلی رشد اقتصادی مربوط به گروه نفت و گروه صنعت است.رشد
هر دوی این بخشها از آثار توافق ژنو است و بدون تردید اگر توافق موقت
بهدست نمیآمد، رشد اقتصادی ایران همچنان منفی بود. در حالی که در فصل اول
سال 1392، رشد گروه نفت نسبت به بهار سال 1391، 9/21- بود، یعنی انقباض 22
درصدی، حال این بخش توانسته رشد 1/6 درصدی را تجربه کند. بهعبارت دیگر؛
با عدم پیشرفت تحریمها، ایران توانسته حتی تولید این بخش را افزون کند و
با فروش بیشتر به مشتریان، بخشی از ظرفیت خالی آن را جذب کند. در بخش صنعت
نیز، این زیر گروه خودرو بوده که بر مبنای توافق هستهای، توانست تنها در
بهار امسال قریب 80 درصد تولیداتش را افزایش دهد.
2- در صورتی که اتفاق
خاصی نیفتد و سطح مبادلات ما با اقتصاد جهانی در همین حد باقی بماند، رشد
حاصل شده در فصل اول تا پایان سال کاهش مییابد و این نیست که تصور شود رشد
اقتصادی سال 1393 در حد 5-4 درصد است؛ زیرا از یکسو در 6 ماه دوم سال
همواره فعالیتهای اقتصادی کمتر از 6 ماه اول سال است و هم اینکه هر دو بخش
صنعت و نفت در سه ماه چهارم سال 1392، وضعیت بسیار بهتری نسبت به سه فصل
قبل داشتند و از همین رو، نمیتوان انتظار داشت که مثلا در سه ماه چهارم
امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل همین رشدهایی که در بهار بهدست آمده،
حاصل شود. از همین رو میتوان انتظار داشت که در نهایت، رشد اقتصادی ایران
تا پایان سال به همان هدف 3 درصدی دست یابد.
3- این آمار، پاسخ متقنی به
آنانی است که بر این نظرند با کاهش تورم، اقتصاد هزینه تولیدی را متحمل
میشود. اقتصاد ایران در فصل اول سال در حالی رشد اقتصادی 6/4 درصدی را
تجربه کرده است که تورم نقطهبهنقطه سالانه از قریب 44 درصد در خردادماه
1392 به 7/14 درصد در خرداد امسال رسید. بنابراین با کاهش تورم نه تنها از
رشد اقتصادی کاسته نشده است، بلکه اقتصاد بزرگتر نیز شده است. از اینرو،
میتوان همچنان با قوت بر سیاستهای انقباض پولی برای رسیدن به سطوح مطلوب
تورمی تاکید کرد. 4- با توجه به رشد منفی دو سال گذشته، ظرفیت خالی زیادی
وجود دارد که اقتصاد ایران میتواند پر کند؛ اما باید نقشهای برای پس از
آن داشت. ایجاد ظرفیت، با سیاستهای طرف عرضه رخ میدهد و اگرچه بسته خروج
از رکود به این امر توجه دارد، اما این بسته نقشه راهی برای دو سال پیش رو
است، ضروری است که برنامه توسعه، برای تداوم رشد اقتصادی حداقل 5 درصدی پس
از سال 1394، استراتژی مشخصی ارائه دهد. این حداقل رشدی است که میتواند ما
را به داشتن روند توسعهای پایدار امیدوار کند و در صورت افزایش سطح روابط
با دنیای بینالملل، رسیدن به این نرخ و نگهداری از آن ابدا سخت نخواهد
بود.
محمد علی وکیلی ستون سرمقاله روزنامه ابتکار را به مطلبی با عنوان«اعتدال شرقی عليه افراط غربی»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:با نگاهی به خرده گفتمانهای حاکم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوره های مختلف می توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) گفتمان ملی گرایی لیبرال یا واقع گرایی مصلحت محور که از ابتدای انقلاب تا سال 60 حاکم بود. این گفتمان که به سازش شهرت یافت، روش دولت موقت و رویکرد اصلی نهضت آزادی بود. مبنای اصلی در این گفتمان ترجیح منافع ملی بر مصالح اسلامی بود و طبیعتاً در بدو پیدایش انقلاب اسلامی و در مقیاس انتظارات، ساز ناکوک به حساب می آمد و عامل اصلی حذف و انزوای نهضت آزادی بود.
ب) گفتمان ارزش محور، آرمان گرا: این گفتمان در فاصله سالهای 60 تا 68 ظهور و بروز کرد. عناصر اصلی این گفتمان را ارزش های دفاع مقدس تشکیل می داد و محور آن نیز دولت مهندس موسوی بود. آرمان گرایی خصلت اصلی آن محسوب می شد.
پ) گفتمان مصلحت اندیش و عمل گرا: این گفتمان که در سالهای 68 تا 76 حاکم بود، در قالب دولت سازندگی و با محوریت آیت الله هاشمی رفسنجانی شکل گرفت و رشد یافت. واقع گرایی و عمل گرایی اصولِ محوری این گفتمان بودند؛ همه تلاشها حول منافع ملی و ساختن کشور متمرکز بود، البته با نیم نگاهی به مصالح اسلامی؛ ولی رنگ اصلی آن منافع ملی بود.
ت) گفتمان صلح گرای، تعامل محور: سالهای 76 تا 84 دوره مطرح شدن این گفتمان است. در این دوره، که به اصلاحات معروف است و با محوریت سید محمد خاتمی به پیش می رفت، گفتمان تعامل با دنیا بر اساس ایده گفتگوی تمدن ها و اصل تنش زدایی محور قرار گرفت. به طور طبیعی در این دوره نیز منافع ملی هدف اصلی و مصالح اسلامی هدف فرعی به حساب می آمد.
ث) گفتمان آرمانگرای عدالت محور: این گفتمان که در فاصله زمانی 84 لغایت 92 بر سیاست خارجی ایران حاکم شد، متعلق به دولت دکتر محمود احمدی نژاد بود. در این دوره (که ادعا می شد نوعی بازگشت به شعارهای اولیه انقلاب است و شباهت هایی با رویکردهای آرمانگرای دهه شصت در آن نمایان بود) اولویت اصلی ترجیح مصالح اسلامی بر منافع ملی بود و البته وجه اصلی آن آرمانگرایی احساسی بود.
ج) گفتمان اعتدال محور، تنش زدا: ره آورد انتخابات 92 و رویکرد دکتر حسن روحانی در فاصله زمانی 92 تاکنون می باشد. این گفتمان با تکیه بر تجارب گفتمانی گذشته، می کوشد خود را در قالب شاخص های اعتدالی معرفی کند. در یک سال گذشته همه مواضع دولت دکتر روحانی به عنوان تکه هایی از پازل گفتمانی کنار هم قرار گرفته اند تا تصویرِ پازلِ اعتدال هویت یابد و شکل پیدا کند. به طور طبیعی، هدفِ اصلی این گفتمان ایجادِ تعادل و توازن میان دو عنصر اصلی، یعنی مصالح اسلامی و منافع ملی می باشد. آنچه در صحنه سیاست خارجی دولت اعتدال قابل مشاهده و رصد است، تعهد در قبالِ رعایت مرز بین این دو می باشد. سخنان سال گذشته روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل و همچنین بسآمد واژه هایی که در اجلاس امسال به کار بردند، همه حکایت از این تعهد دارد. ادبیات و لحن گفتارِ روحانی و ظریف بر همین چارچوب منطبق است. روحانی دراجلاس امسال رساتر از سال گذشته و پخته تر ظاهر شد و با بیانی اعتدالی مسایل حاکم بر روابط بین الملل را تحلیل و ارزیابی نمود.
او با زبانی منطبق بر عرف بین الملل، اعتراض خود را به تلاش افراطیون غربی، برای اسلام هراسی، بیان داشت و سعی کرد تصویری رحمانی از اسلام ارائه کند. روحانی در سخنانش از پروژه اسلام هراسی غربی ها رونمایی کرد و درعین حال بخش مهمی از صحبت های خود را به ترسیم تصویر منطقی، اعتدالی و واقعی از ایران اختصاص داد. رئیس جمهور ایران در این صحبت توپ افراط را به زمین غرب پرتاپ کرد و منطق اعتدال شرق را به رخ کشید. او تصریح کرد که دموکراسی با کوله پشتی و توسط ژنرال ها منتقل نمی شود. در نگاه او راه حل حقیقی، تنها با توسعه اقتصادی و سیاسی و با همت و اجماع نخبگان صورت خواهد گرفت. روحانی همزمان با اعتراض به پروژه اسلام هراسی، نسبت به پروژه ایران هراسی نیز حساسیت نشان داد و به آن معترض شد و رویکرد تنش زدا و تعامل گرای دولتش را در قبال همسایگان به خوبی ترسیم کرد.
مخلص کلام: گفتمان اعتدالی روحانی در سپهر سیاست خارجی، منوط به ایجاد توازن بین مصالح اسلامی و منافع ملی می باشد. منطق روحانی و مشی دیپلماسی کشور بر اساس همین رویکرد تعریف شده است. آنچه تاکنون رخ داده، موفقیت دولت در نمایش گفتمان اعتدال در صحنه بین الملل است. مواجهه جهانیان با سخنانِ رئیس جمهور و مقبولیت مواضع دکتر ظریف بر آمده از منطق اعتدال و رویکرد تنش زدا و تعامل گرای آن می باشد. تفاوت گفتمان اعتدالی روحانی با گفتمان آرمان گرای احمدی نژاد در نوع واکنش ها به سخنرانی این دو در مجمع عمومی قابل تشخیص و تمییز است. به یاد داریم که پس از سخنرانی های دکتر احمدی نژاد غربی ها چه گرد و خاکی به پا کردند و بهانه برای تصویب تحریم های جدید فراهم آمد؛ ولی اکنون با سخنرانی های حسن روحانی، به خوبی پیداست بهانه از دست آنان خارج شده و پروژه ایران هراسی درحال تغییر به ایران دوستی است. امید است که گفتمان اعتدال در ساحت سیاست خارجی به مرور گره گشای بن بست های ایجاد شده باشد و طعم شیرین آن در کام ملت احساس شود.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«ديپلماسی اصلاحطلبانه حسن روحانی»نوشته شده توسط حمید رضا شکوهی پرداخته است:
از روزی که اصولگرایان موفق به کسب سکان ریاستجمهوری ایران نشدند و حسن روحانی با حمایتهای سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی و کنارهگیری فداکارانه محمدرضا عارف و البته با مشی میانهرو و سخنان منطقی و مستدل خود در تبلیغات انتخاباتی و مناظرههای تلویزیونی رییسجمهور ایران شد، اصولگرایان برای کاهش دادن ناراحتی خود از شکست، سعی کردند وابستگی روحانی به جامعه روحانیت مبارز را که تشکلی اصولگراست، به مثابه اصولگرا بودن او یاد کنند. ارگانهای وابسته به جریان راست از روزنامهها تا صداوسیما نیز طی یک سال و سه ماهی که از انتخاب روحانی به ریاستجمهوری سپری شده تلاش کردهاند او را یک اصولگرا یا حداقل، یک میانه رو معرفی کنند. اما آنچه مشی یک فرد را مشخص میکند، نامها و وابستگیها نیست؛ بلکه مشی و عملکرد اوست. روحانی در 14 ماهی که ریاست جمهوری را بر عهده داشته، نشان داده فراتر از هر قضاوتی که در مورد او صورت گیرد، لااقل در عرصه دیپلماسی یا سیاست خارجی، یک اصلاحطلب است.
نشانه این اصلاحطلبی در سخنان روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد آشکار شد؛ جایی که به صراحت گفت «ایران روزی همه را به گفتگو دعوت کرد که هنوز جنایت 11 سپتامبر رخ نداده بود» و کیست که در جهان نداند ندای گفت و گو را در عرصه جهانی برای نخستین بار سید محمد خاتمی در سازمان ملل سر داده بود تا در مقابل جنگ تمدنهای فوکویاما، منادی صلح و آرامش، آن هم از سوی کشوری باشد که مدافع تروریسم توصیف میشد. این سخن روحانی، نشانهای روشن از حمایت او از مشی خاتمی در عرصه سیاست خارجی است اما باز هم این نشانه را برای اصلاح طلب بودن روحانی در عرصه دیپلماسی کافی نمیدانیم. آنچه روحانی طی 14 ماه اخیر انجام داده و در سفر اخیر او به نیویورک نیز در قالب دیدارهایش آشکار شد، به روشنی نشانه تمایل او به تعامل مثبت با همه کشورهای جهان است. گفتوگوی تلفنی با رییس جمهور آمریکا در سال گذشته و دیدار با جیمز کامرون نخست وزیر انگلیس در سال جاری به موازات تحرکات دیپلماتیک او و دیپلماتهای وزارت امور خارجه با هدایت محمد جواد ظریف که دیدارهایی در سطحی به مراتب بالاتر از دورههای گذشته را در نیویورک و همچنین در مقاطع زمانی دیگر درپی داشته نشانهای مثبت است که میتوان آن را به فال نیک گرفت.
البته طبیعی است که بیاعتمادیهایی که در مدت زمانی هشت ساله بین ایران و غرب ایجاد شده در کوتاه مدت قابل رفع نیست و نیازمند صبر همراه با آرامش دارد، اما نکته مدنظر من در این نوشتار، آینده روابط ایران و غرب یا پیامدهای این مشی نیست، بلکه هدف این است که دریابیم روحانی را در عرصه دیپلماسی باید رییسجمهوری اصلاحطلب بدانیم که عملکرد او گشایشهای دیپلماتیکی ایجاد کرده که قطعا تداوم خواهد داشت چرا که این تازه آغاز این مسیر است.
برادر عزيزمان اقاي شريعتمداري و يا عزيزاني كه نگاهي مثل ايشان دارند بايد گفت كه دشمنان قسم خورده اين مرزبوم از ابتدا تا كنون و تا زماني كه كلمة الله در ايران اسلامي تحت ولايت حاكم است و جاريست ، ما را به نقض حقوق بشر و طرفداري تروريسم و جنگ طلب معرفي مي كند . اين مهم نيست ، بلكه مهم براساس منويات مقام عظماي ولايت عمل كردن و حفظ وحدت وانسجام تحت فرمان ولي امر بودن است و حمايت از دولت خدمتگزاري كه تحت فرمان ولايت باشد و خدمتگزار مردم . يا علي مدد
ایشون کاملا با تدبیر و هوشمندانه عمل کردند و رفتار کامرون رو تکرار نکردند
در ضمن الان زمان این دعواها نیست
کامرون اشتباه کرد ، روحانی هوشمندانه عمل کرد و یک تو دهنی به کامرون زد