به گزارش
خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران، کاظم اکبری به تاریخ مهر 1322 در روستای پروریج آباد از بخش چهاردانگه ساری متولد شد. وی در دهه 50 به خاطر شخصیت و اعتقاداتش فردی مذهبی شناخته شده بود تا جایی که دوستانش به خاطر محاسن بلندش او را «کاظم ریش» صدا می کردند.
در همان سالها بود که وی با امام خمینی(ره) آشنا شد و سعی می کرد مردم روستا را هم با شخصیت ایشان آشنا کرده و روشنگری هایی انجام دهد. به همین دلیل بود که به واسطه صحبتهای اخلاقی کاظم ریش، یکی از رانندگانی که به قمار و شرب خمر اشتهار داشت، توبه نموده و ترک گناه مینماید که این مهم سبب نقل کلام مردم منطقه میشود. اما این زمینهای میشود تا شهربانی که مدتی به وی ظنین شده بود، ایشان را به اتهام فعالیت مشکوک سیاسی چند روز بازداشت نموده و نهایتا به دلیل فقدان ادله با اخذ تعهد آزاد نماید.
در ادامه نیز به همراه فعالان انقلابی مرکز استان همچون: حجتالاسلام عبدالحمید عبدالاحد، مرحوم قلیاف، شهیدقاسمی، کلونیان، مرحوم کردان، شهید پورقاسم، مرحوم دامادی، شهید گریبان، برادر کلانتری و... نقش حائز توجهی را در مبارزه با طاغوت پهلوی و پیروزی انقلاب در شهرستان ساری ایفا مینماید.
پس از پیروزی انقلاب و واگذاری چندین مسئولیت توسط شورای انقلاب به ایشان از جمله، مسئول حفاظت گارد ساحلی خزر، املاک و مستقلات خاندان پهلوی در باغات مهدشت و... نهایتا با عنایت امام راحل مبنی بر تشکیل سپاه، ایشان به اتفاق جمعی از دوستان انقلابی، سپاه ساری را تشکیل میدهند.
پس از تشکیل سپاه و جهاد سازندگی، به دلیل شناخت نزدیک ایشان با روستاهای محروم چهاردانگه و دودانگه ساری با هدایت و بعضا حضور فیزیکی ایشان و زحمات بسیار زیاد دوستان مرحوم در جهاد سازندگی، راههای مواصلاتی تعدادی از روستاهای این دو بخش احداث گردید و در ادامه با پیگیریهای به عمل آمده توسط مرحوم و زحمات مسئولین وقت استان و شهرستان، خانه بهداشت و مدرسه روستاها نیز افتتاح میگردد.
حاج کاظم در کنار شهید بهشتی با تجاوز رژیم بعث صدام ملعون به مرزهای کشور ایران اسلامی؛ ایشان به اتفاق جمعی از دوستان سپاهی من جمله: شهید شمشیر بند، مرحوم سید محمود حسینی، برادر پاسدار جانباز حسینزاده و... راهی منطقه سرپل ذهاب و کرند غرب و پادگان ابوذر میشوند و پس از مدتی از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار میگیرد. چند ماه بعد به مازندارن باز می گردد و به عنوان معاون عملیات سپاه ساری و مسئول زندان این شهر معرفی میشود.
با اوج جنگ تحمیلی، مرحوم حاج کاظم طی دو مرحله در قالب سپاه منطقه سه و لشکر ویژه25 کربلا با مسئولیتهای مختلف به مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور عزیمت مینماید و در هر مرحله بازگشت به استان در همان مسئولیت حفاظت شخصیتهای استان مشغول به خدمت میشود و از این فرصت استفاده و با حشر و بهرهگیری از محضر علماء بزرگ استان همچون: آیتالله طبرسی، مرحوم آیتالله صالحی مازندرانی، آیت الله صدوقی مازندرانی، مرحوم آیت الله تائبی و... نیز کسب فیض مینماید.
ضمن اینکه در همین اثناء مقاطع کوتاهی نیز مسئولیت حفاظت برخی شخصیتها و علماء بزرگی چون مانند شهید آیت الله حکیم (ره)، مرحوم حجت الاسلام شیخ سعدی حیدری و... نیز به ایشان واگذار میشود.
پس از مدتی ایشان به اتفاق چند تن از عزیزان سپاهی به تیپ مستقل کماندهی مالکاشتر مامور میشوند و چند ماه بعد به کشور لبنان و سوریه عزیمت مینمایند.
مرحوم حاج کاظم به غیر از حضور فیزیکی در عرصه های انقلاب و دفاع مقدس و سایر ماموریتها؛ در انفاق مال هم همت بلندی داشت و بارها بخشی از درآمد زمین کشاورزی یادگار مرحوم پدر و یا حقوق ناچیزش را تقدیم ستاد پشتیبانی جنگ و مستمندان می نمود تا بدانجا که پس از حکم تاریخی حضرت امام ره مبنی بر ارتداد سلمان رشدی ملعون در اهانت به ساحت رسول الله صلی الله، طی نامهای که به ولی امر مسلمین ارسال می دارد؛ زمین کشاورزی خود را برای مجری این حکم الهی اهداء می نمایند.
پس از چند سالی با درخواست سپاه حضرت ولی امر به یگان حفاظت مقام معظم رهبری مامور شده و به جمع محافظین حضرتش مفتخر میگردد و بارها از این ایام به عنوان روزهایی یاد مینمود که به مانند روزهای دفاع مقدس ، حالات خوش حشر با دوستان شهید و معنویت آن ایام برایش متجلی بود. ضمن اینکه در طی چندین ماه حضور منشاء برخی اقدامات می شود که مورد تفقد فرمانده یگان قرار میگیرند تا بدانجا که برادر سرهنگ علیپور بارها در جمع همکاران بیت مدیریت،تقوا و تدبیر ایشان را باعث افتخار همکاران مازندرانی حاضر در بیت مقام معظم رهبری عنوان میفرمود.
و سرانجام این مرد بیادعا و پاسدار حریم آل الله پس از عمری تلاش و مجاهده در راه خدا در صبح جمعه 29 شهریور در سن 70سالگی به هنگام کشاورزی در زمین کشاورزی با آرامشی عرفانی روی به قبله، سر بر حصیری که در جوار امام معصوم علیه السلام خریداری نموده بود نهاده و با سلامی به ارباب بیکفن دار فانی را وداع گفتند.
منبع:فاتحان