غرب معتقد است ، بحران جهان عرب ربطی به استعمار اروپاییان و تهاجم آمریكا و اشغال عراق نداشته است ، بلكه ریشه تمام مشكلات جهان عرب ، سقوط اخلاقی است!!!

به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران، "خوان کول"  استاد دانشگاه شیکاگو و مشاور نایاک در گزارشی نوشت: اتحادیه عرب از مجموع 22 كشور عربی تشكیل شده است ، که به دلایل سیاسی کشورهای غیر عربی زبان مانند سومالی و جیبوتی را نیز در عضویت خود دارد . هیچ موردی درخصوص تاثر تمدن اعراب بر ناآرامی‌های جهان عرب ، تاكنون به اثبات نرسیده است .

در طی 50 سال گذشته ، كشورهای عربی زبان این اتحادیه ، از 80٪ روستانشینی به 80٪ شهرنشینی تغییر سبك زندگی (به لحاظ جغرافیایی) داشته‌اند . البته ، در حال حاضر برخی از کشورهای عربی ، مناطق روستایی چشمگیری دارند ، مانند مصر و سوریه ، اما حتی در آنجا نیز شهرنشین‌ها در اكثریت قرار دارند .

 حتی عربستان سعودی ، که در یک قرن پیش نحوه چینش جغرافیای جمعیتی آن عشایری بود ، در حال حاضر به عنوان یك كشور عمدتا شهری مانند ایالات متحده شمرده می‌شود . 

عربستان سعودی از وضعیت بد بیسوادی (سنین بین 15 تا 30 سال ) به وضعیت نسبتا مطلوب رسیده است . نسبت جمعیت دبیرستانی‌ها و کالج نیز رشد قابل توجهی داشته است .  آنها به اخبار جهان از طریق تلویزیون‌های ماهواره‌ای دسترسی دارند. 

در نتیجه ، به لحاظ تمدنی و فرهنگی ، به طور متوسط عرب امروز از پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ‌های خود (به هر لحاظ) جلوتر است . 

بدیهی است که کشورهای جهان عرب در گذار سیاسی قرار داشته و برخی دولت‌ها در این مسیر (تغییر و تحولات سیاسی) سقوط كرده‌اند . اما فروپاشی دولت‎ها ، همان فروپاشی تمدنی محسوب نمی‌گردد . 

چرا مشكلات کشورهای عربی در حال فروپاشی، بیشتر جنبه علوم اجتماعی دارد تا شكست اخلاقی ! ؟

در همین راستا ، بحران جهان عرب را موشكافی می‌كنیم :

        جمعیت شناسی : 
اكثر کشورهای جهان عرب در 150 سال گذشته ، نرخ نسبتا بالایی از رشد جمعیتی داشته‌اند . براساس فرضیه نویسنده مقاله ، این رشد جمعیت با گرم شدن کره زمین مرتبط است ، که به صورت جدی از حدود 150 سال پیش آغاز شده است . همچنین بیماری‌هایی كه در دوره قرون وسطی و اوایل دوره مدرن همه‌گیر بوده‌اند ، مانند طاعون ، اكنون مرگ ومیر حاصل از این بیماری‌ها كاهش یافته است . تونس بر خلف روند صعودی جمعیتی در این منطقه ، یک سیر نزولی جمعیتی داشته است ، اما بیشتر كشورهای منطقه به رشد روز افزون زاد و ولد ادامه داده‌اند (مصر نیز تا سال 2005 مانند تونس كاهش زادو ولد را داشته اما در سه سال گذشته وضعیت تغییر كرده است ) . 

نرخ بالای رشد جمعیت می‌تواند به بی‌ثباتی كشورها کمک كند ! اگر شغل به اندازه کافی برای جوانان در بازار کار وجود نداشته باشد ، ناآرامی مدنی حاصل از اقتصاد بد دور از انتظار نخواهد بود .  تولید ناخالص داخلی نیز ، یكی از چالش‌های قدیمی اقتصاد این كشورها است .  بنابراین اگر جمعیت 3 درصد در سال رشد كند ، و اقتصاد 3 درصد رشد داشته باشد ، سرانه افزایش در تولید ناخالص داخلی كشورهای عربی در سال ... صفر است . این روند برای چندین دهه ، رکود اقتصادی و اجتماعی را در پی خواهد داشت . به همین دلیل سیاست تک فرزندی در چین راهكار بسیار ارزنده‌ای برای این كشور نوظهور اقتصادی بوده است .

آیا این یک تصادف است که دو کشوری که یك دوره گذار انتقال جمعیتی را در دهه 1970 شروع كرده‌اند ، مانند تونس و ترکیه ، با ثبات‌ترین كشورهای منطقه هستند ؟؟ (قبل از حمله ناتو به لیبی) 


بهره وری :
 اغلب کشورهای عربی در قرن 19 و تا اواسط قرن 20 ، تحت استعمار اروپا بودند . قطعا هیچ دولت استعماری ، علاقه‌ای به ارتقای شاخص صنعتی مستعمره‌های خود نداشته است  . کشورهای عربی پس از جنگ جهانی دوم عمدتا اقتصاد کشاورزی داشته و نرخ فقر بالایی به جای گذاشته بودند . حدود 80 درصد از مردم عراق کارگران بی زمین بودند و 2500 خانواده عراقی ، بهترین زمین‌های كشاورزی را در اختیار داشتند (1958) . در كشورهای عربی ، کشاورزی دارای نرخ پایین بهره وری است .  اكثر کارگران شهری در بخش‌هایی فعالیت دارند ، که افزایش زیادی در بهره‌وری ندارد .(رشد اقتصادی ) .  رشد جمعیتی بالا به علاوه رشد بهره‌وری کم ، برابر است با : رکود اقتصادی و اجتماعی جهان عرب  .

مشكلات اقتصاد نفت : 
شهرنشینی در مصر ، به عنوان مثال ، از دهه 1970  متوقف شد ، چرا که کارگران کار در کارخانه‌های مصر را به جای عربستان سعودی ، کویت و امارات متحده عربی ترجیح دادند . هنگامی که به روستاهایشان بازگشتند (با درآمدهای خود) ، اغلب در روستاهای خود یک فروشگاه و یا کسب و کار کوچک را آغاز كردند .  اقتصاد متكی بر نفت كشورهای خلیج فارس نیز به مشاغلی چون معلمان و مهندسان آسیب رساند . اقتصادهای متكی بر نفت به دلیل ارزش اقتصادی اولیه خود ، مشكلات ارزی خاصی دارند بدین صورت که محصولات ساخته شده در این كشورها ، گران تمام شده و به صنایع دستی ، صنعت و کشاورزی (خودشان) ضرر می‌رساند و محدودیت‌های ارزی باعث می‌شود كه بازارهای صادراتی مانند هند نتوانند این کالا را خریداری كند (با ارز گرانتر) . این پدیده به عنوان بیماری هلندی نامیده می‌شود چرا که هلند در دهه 1970 دچار آن شد . همچنین ، کشورهای کوچک اما فوق‌العاده ثروتمند و مستبد مانند قطر ، کویت ، امارات متحده عربی و عربستان سعودی در منطقه (عامل) بی‌ثبات‌کننده است . آنها پول‌های نفتی خود را برای حمایت از جناح‌های همراستا با منافع خود ، مخصوصا شبه نظامیان برای خرید سلاح ، هزینه می‌كنند (مسئله داعش) .

خشکی و تغییرات آب و هوایی  : 
جهان عرب از مراکش تا صحرای گبی ، آب و هوای خشكی دارد . بخش عمده‌ای از این منطقه در صنعت کشاورزی به دلیل كمبود بارندگی و شیوه های نوین آبیاری ، وضعیت نامناسبی دارد . تغییرات آب و هوایی در طول زمان ، خشکسالی طولانی مدت و خشکی زمین را افزایش داده است . مصر با بحران آب دست و پنجه نرم می‌كند ، و در روستاها (در مصر) اعتراض بر سر نبود آب کافی بخشی از نا‌آرامی در جریان انقلاب 2011 و پس از آن بوده است .

این نوع از علت‌ها با مشکلات جهان عرب مرتبط می‌باشند ، نه بحران اخلاقی و یا زوال تمدن بنا بر ادعای غرب !.

 سقوط دولت‌ها یک گرداب اجتماعی را به بار می‌آورند که در آن گروه‌های وحشتناک مانند داعش ظهور می‌كنند . 

علاوه بر این ، بحرانی جلوه دادن جهان عرب ناعادلانه است چرا كه كشورهای دیگر مناطق جهان بحران‌هایی به مراتب بدتر از آنرا تجربه كرده‌اند  . اسپانیا یك كشور اروپایی تحت حكومت دیکتاتوری نظامی فاشیستی بوده است (از سال 1936 تا 1970) .  ایتالیا نیز یک دولت فاشیستی را از  دهه 1920تجربه كرده است ، كه با حمله آمریکا سرنگون شد ، نه با ایتالیایی‌ها ! . حتی در دهه گذشته ، ایتالیا به دلیل شیوه‌های فاسد و استبدادی نخست وزیر سیلویو برلوسکونی مشكلات اجتماعی عدیده‌ای داشته است . 

چیزی که ما از شیوه‌های دموکراتیك در غرب اروپا شاهد هستیم ، توسط آمریکا اعمال شده است .

آسیای جنوب شرقی مشکلات خاص خود را در گذار از کشاورزی و استعماری به كشورهای مستقل ، شهری و صنعتی داشته است .  اندونزی صدها هزار نفر کمونیست را در سال 1965 از كشور پاكسازی كرد . ویتنام برای چندین دهه در آشفتگی و ناآرامی مدنی بود و پس از آن به دیکتاتوری تک حزبی تبدیل شد ، و به شدت در فقر به سر می‌برد . لائوس و کامبوج بر اثر جنگ آمریکا در ویتنام بی ثبات شدند . از 7.5 میلیون کامبوجی در سال 1975، حدود 25٪ در نسل‌کشی خمرهای سرخ به قتل رسیدند ، به عبارتی دیگر حدود 1،880،000 نفر !! .

هیچ کشور عربی (شبیه به کامبوج ) تاكنون به این مصیبت‌ها گرفتار نشده است ، که در آن 25 درصد از جمعیت ،کشته شده باشد ! . انقلاب الجزایر (1954-1962) از مجموع جمعیت 11 میلیونی ، بین500 هزار تا 1 میلیون نفر تلفات داشته است ، كه بخش بزرگی از این تلفات توسط نیروهای فرانسوی رقم خورده است . جنگ داخلی لبنان حدود 100،000 تلفات از 4 میلیون نفر به بار آورده است  ، به عبارتی دیگر حدود 2.5 درصد ! . در جنگ ایران و عراق ، از 16 میلیون نفری ، حدود 250،000 كشته برای عراق در پی داشت (برخی می‌گویند دو برابر) . جنگ‌های اعراب و اسرائیل ، تلفات ده‌ها هزار نفری در پی داشته است . (در بخش عرب نشین)  . تونس پس از جنگ جهانی دوم درگیر هیچ جنگی نبوده است . حمله آمریکا و اشغال عراق ، که به بی‌ثباتی این کشور منجر گردید ، منجر به مرگ نزدیك به یک میلیون عراقی بیگناه از جمعیت 30 میلیونی سال 2003 عراق شد .به عنوان مثال در جمهوری دموکراتیک کنگو در قاره آفریقا ، بی ثباتی آن با سیاست بلژیکی که نیمی از جمعیت آن کشته شد ، رقم خورده است . بیش از 5 میلیون نفر به دلیل بی ثباتی در این كشور (و مرتبط با بیماری ها ) از سال 1995 كشته شده‌اند .

واقعیت این است که استعمار اروپا و نئو استعمار، اثر آشکاری بر بی‌ثباتی منطقه داشته است . 

رشد جمعیت ، شاكله غیر استاندارد اقتصادی و منابع ناكافی به خصوص در آب ، بویژه در یمن ، در این ناآرامی‌ها نقش اساسی داشته‌اند . كشورهای عربی با دخالت مستقیم كشورهای غربی ، اقتصاد نامناسبی دارند ، و همین شیوه نوین استعماری –وابستگی اقتصادی و نظامی - چیزی جز بدبختی و خفقان سیاسی برای مردم عرب منطقه  به ارمغان نیاورده است . 
 



انتهای پیام./
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار